جنگ خاطره ها
چند نکته پیرامون خاطرهگویی بزرگان انقلاب
بعدازظهر جلسه تشکیل شد. ابتدا راجع به شورایی شدن رهبری صحبت شد زیرا آن موقع در قانون اساسی، رهبر یا شورای رهبری قیدشده بود. در آن جلسه چنین مطرح شد که اگر شورای رهبری رأی بیاورد، کشور بهواسطه شورا اداره شود. من بر اساس این صحبتها فهمیدم که کار به درازا میانجامد."
انقلاب اسلامی با تجربه سی و چند ساله خود بسان درختی تنومند شده که دیگر با بادها و مشکلاتی مثل تحریم، تهدید، جنگ و ... نمیتوان آن را فروپاشید. به عبارت دیگر، تهدیدهای خارجی امروزه اثر بسیار کمتری بر نظام اسلامی دارد و باید اذعان کرد که بیشترین مشکل بر سر نبود وحدت و انسجام در بین نیروهای انقلابی است. این نیروها که زمانی با انسجام خود توانستد رژیم پرقدرت پهلوی را سرکوب کنند، امروزه بر سر منافع حزبی و گروهی درگیر میشوند و آب به آسیاب دشمن میریزند. یکی از مصادیق اختلافافکنی در بین مسئولین، نقل خاطرات از گذشته و استفاده سیاسی از این خاطرات است، بهگونهای که طی دو سه سال گذشته فضایی به وجود میآمده که میتوان آن را «جَنگ خاطرهها» نامید. در این فضا، از هر خاطرهای برای سرکوب و تضعیف جناح مقابل استفاده میشود و سعی میشود که تمام تقصیرها و مشکلات بر گردن گروه مقابل افکنده شود. در ادامه نکاتی در این باره مطرح خواهیم کرد.
1- خاطرههایی که نقل میشود نباید با مبانی انقلاب متعارض باشد
طی سالیان اخیر خاطراتی از یاران و سرمداران انقلاب نقل شده که با اصول و مبانی انقلاب اسلامی در تعارض است. مثال معروف این خاطره مربوط به ادعای هاشمی رفسنجانی درباره موافقت امام با حذف شعار مرگ بر آمریکا است یا خاطره دیگری که اخیرا آقای هاشمی نقل کردهاند و در آن ادعا کردهاند که حضرت امام معتقد بودند که نباید مردم را از رابطه با آمریکا مأیوس کرد. هاشمی در خاطرات شهریور ماه سال 1367 خود به نقل از حضرت امام مینویسد: «درباره سیاست خارجی، روابط با کشورهای اروپایی منجمله انگلیس را بیمانع میدانند و در مورد آمریکا نظرشان این است که نباید آمریکا را در تجدید رابطه مأیوس کرد، ولی به این زودی برای مردم قابل قبول نیست.»[1]
این عبارت در حالی بیان میشود که پس از این تاریخ حضرت امام بارها و بارها بر شعار مرگ بر آمریکا تأکید کردهاند و معتقد بودهاند که هیچگاه نباید از شعار مرگ بر آمریکا دست برداشت. برای مثال چند قسمت از بیانات امام خمینی(ره) را که مربوط به پس از خاطره آقای هاشمی بیان میکنیم تا نشان دهیم که نقل اینگونه خاطرات، معارض با استکتبارستیزی است که یکی از شعارهای مهم انقلاب اسلامی به شمار میرود و متأسفانه، آقای هاشمی برای تقویت نظرات فعلی خود از خاطرات دو نفره با حضرت امام استناد میکندکه معارض با شعار استکتبارستیزی است و البته ایشان هیچگاه نتوانستهاند به صحبتهای بیّن و علنی حضرت امام استناد بکند، زیرا حضرت امام تا آخرین روز حیات خود معتقد بودند که آمریکا شیطان بزرگ است و نمیتوان با وی مصالحه و مذاکره نمود.
الف: حضرت امام در پیامی که برای مهاجرین جنگ تحمیلی در تاریخ دوم فرودین 1368 ارسال کردهاند، نکتهای را متذکر میشوند که در شرایط فعلی کشور و تحریم اقتصادی نیز کاربرد زیادی دارد. ایشان میفرمایند: «چه کسى است که نداند مردم عزیز ما در سختى هستند و گرانى و کمبود بر طبقه مستضعف فشار مىآورد، ولى هیچ کس هم نیست که نداند پشت کردن به فرهنگ دوَل دنیاى امروز و پایهریزى فرهنگى جدید بر مبناى اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامى با امریکا و شوروى، فشار و سختى و شهادت و گرسنگى را به دنبال دارد و مردم ما این راه را خود انتخاب کردهاند و بهاى آن را هم خواهند پرداخت و بر این امر هم افتخار مىکنند.»[2]
ب: در این فراز نیز، که در منشور روحانیتآمده و در تاریخ سوم اسفند 1367 صادر شده است، حضرت امامتأکید میکنند که هیچگاه از گفتن شعار مرگ بر آمریکا پشیمان نیستند. ایشان میفرمایند: «انقلاب به هیچ گروهى بدهکارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به گروهها و لیبرالها مىخوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه براى پذیرفتن همه کسانى که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است، ولى نه به قیمت طلبکارى آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضد انقلابیون حکم خدا را جارى مىکنید؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى دادهاید؟ چرا لانه جاسوسى را اشغال کردهایم و صدها چراى دیگر.»[3]
2- خاطرههایی برای تسویه حساب سیاسی
اختلاف سلیقه و اختلاف دیدگاه بین مسئولین سیاسی جمهوری اسلامی از ابتدا تاکنون وجود داشته و این اختلاف نظرها در بسیاری موارد باعث رشد و پویایی احزاب و گروهها شده است، اما اگر این اختلافات به سمت جدل و دعواهای سیاسی کشیده شود، قطعا بیشترین آسیب را به فضای سیاسی کشور خواهد زد. طی چند سال گذشته، بسیاری از مسئولی با استفاده از خاطرات خود سعی در شعلهور کردن این اختلافات و تسویه حساب سیاسی با گروههای مقابل خود داشتهاند و این اقدام به کرات انجام شده است. برای این بخش مثالهای زیادی وجود دارد که برخی از آنها را ذکر میکنیم:
آیت الله سیدمحمد خامنهای در مصاحبهای که مدتی پیش از ایشان منتشر شد، آقای هاشمی و منتظری را متهم به آمریکایی بودن و گزینه آمریکا در نظامی اسلامی دانستد. ایشان در این مصاحبه گفته بودند: «بهطور طبیعی همه آگاهان میدانستند که جانشین امام یا شهید مطهری یا آقای منتظری و یا آقای بهشتی است و دشمن فکر میکرد در صورتی که راهی با توافق با آنها پیدا نشود باید آنها را از سر راه برداشت، پس از شهادت استاد مطهری نگاه بهسمت این 2 نفر دیگر رفت. آقای منتظری شخصاً دست دوستی با آمریکا نمیداد ولی در اطراف او کسانی بودند که با ساواک سابقه همکاری داشتند و به آمریکا ندای همکاری داده بودند. مرحوم شهید بهشتی هم ... باز مردی دشوار و علیرغم ظاهری لیبرالیستی، متدین و به انقلاب وفادار بود و خودش را به غرب نمیفروخت و شهادت او نشان داد که اولاً از همکاری با وی مأیوس بودند ثانیاً مانع توجه و کار کردن آنها روی دیگران از جمله شیخ اکبر هاشمی میشد که آمریکا در گوشه چشم او را هم نامزد کرده بود و بهخوبی نقاط ضعف او را میدانست. بنابراین گزینه مورد نظر فقط هاشمی و بیت مرحوم منتظری بود. چون آمریکا طبق معمول همواره بیش از یک گزینه و نامزد را در نظر میگیرد و مستقلاً و بدون اطلاع دیگری روی او مطالعه میکند.»[4]
این عبارات بسیار تند و صریح که در آن تأکیده شده که آقای هاشمی گزینه آمریکاییها برای رهبری نظام جمهوری اسلامی بوده است، تنها از یک فرد جناحی که به دنبال تسویه حساب سیاسی باشد، صادر میشود. هرچند ما به فضل و علم آیت الله سیدمحمد خامنهای معترفیم، اما این عبارات در هیچ صورتی به نفع نظام جمهوری اسلامی نیست، زیرا اگر آقای هاشمی را گزینه آمریکاییها بدانیم، چگونه حضور ایشان طی 37 سال اخیر را در نظام اسلامی باید توجیه کنیم و اگر گزینه آمریکاییها ندانیم که نقض صحبتهای آقای خامنهای است.
3- خاطرههایی برای بزرگنمایی نقش خود در انقلاب
در سالهای گذشته قرائتی از جلسه انتخاب آیت الله خامنهای به رهبری مطرح شده است که در آن قرائت نقش خاطره آقای هاشمی بسیار پررنگ میشود. در این قرائت اینگونه مطرح میشود که با گفتن خاطره آقای هاشمی رفسنجانی، خبرگان به این نتیجه رسیدند که آیتالله خامنهای به رهبری انتخاب کنند و خاطره آقای هاشمی بود که باعث رهبری ایشان شد، وگرنه اتفاق دیگری در حال رخ دادن بود و اگر این خاطره نبود، ممکن بود فرد دیگری به رهبری انتخاب شود؛ این نوع روایت توسط طرفداران و حامیان آقای هاشمی تبلیغ و ترویج میشود.
اما این ادعا تا حد زیادی نادرست و برای پررنگ جلوهدادن نقش آقای هاشمی در انتخاب رهبری است. روایتهای دیگر از سوی خبرگان رهبری در سال 68 مطرح شده است که همگی با روایت آقای هاشمی متعارض است. آیت الله حائری شیرازی، آیت الله مجتهد شبستری و آیت الله قریشی در مصاحبههایی که داشتهاند که روایتی خلاف آقای هاشمی را بیان کردهاند. در ادامه روایت آیت الله شبستری را مرور خواهیم کرد:
«بعدازظهر جلسه تشکیل شد. ابتدا راجع به شورایی شدن رهبری صحبت شد زیرا آن موقع در قانون اساسی، رهبر یا شورای رهبری قیدشده بود. در آن جلسه چنین مطرح شد که اگر شورای رهبری رأی بیاورد، کشور بهواسطه شورا اداره شود. من بر اساس این صحبتها فهمیدم که کار به درازا میانجامد. لذا یادداشتی نوشته و به هیئترئیسه فرستادم و نوشتم این بحث را کوتاه کنید و مطالبی را که امام در مورد آیتالله خامنهای فرموده بودند، مطرح شود. من یادداشت را به آقای طاهری خرمآبادی [منشی جلسه] فرستاده بودم و او هم نوشته مرا به آقای رفسنجانی داده بود. آقای رفسنجانی گفته بود فعلاً صبر کنید بحث شورا بهجایی برسد و اگر شورا رأی نیاورد و افراد مطرح شدند، این موضوع را مطرح میکنیم.
من ساکت نشستم تا بحث شورا به اتمام برسد. شورا بالاخره رأی نیاورد، البته عدهای در اقلیت مایل به رهبری شورا بودند، اما من از همان ابتدا با رهبری شورا موافق نبودم و با مخالفان بحث کردم و عوارض رهبری شورا را برایشان توضیح دادم که با اختلافنظر بین شورا مملکت فلج میشود؛ پس بهتر است رهبری واحد حاکم باشد.
پس از روشن شدن تکلیف بحث شورا افراد را مطرح کردند. عدهای آیتالله گلپایگانی را پیشنهاد کردند و من دوباره از جا برخاستم و با صدای بلند به آقای هاشمی اعتراض کردم و گفتم من یادداشتی را به شما دادهام و الآن وقت قرائت آن رسیده، پس آن را بخوانید. آقای رفسنجانی نوشته مرا خواندند و گفتند آقای شبستری میخواهد من که حضور داشتم و جز شهود بودم توصیههای امام را در مورد آیتالله خامنهای نقل کنم.
من شنیده بودم که وقتی آیتالله خامنهای به کره رفته و آنجا سخنرانی کرده بودند، تلویزیون پخش میکرد و حاج احمد آقا نیز در خدمت امام بود. حاج احمد آقا گفته بود ماشاءالله آیتالله خامنهای خوب صحبت میکند و جلسه را خوب قبضه کرده است. پسازاین حرف حاج احمد آقا، امام فرموده بود آقای خامنهای شایستگی رهبری را دارد. علاوه بر این، زمانی که آقای منتظری از قائممقامی رهبری عزل شد، به امام گفته بودند حال که او را عزل کردید بعداً ما گرفتار خواهیم شد. امام در جواب این حرف فرموده بود: باوجود آقای خامنهای شما غصهای نداشته باشید. من این دو مورد را شنیده بودم و میدانستم که آقای رفسنجانی (به همراه آقای موسوی اردبیلی) جزو شاهدان است. لذا در آن یادداشت از آقای رفسنجانی خواستم که شهادت بدهید امام چنین مطلبی را بیان کرده بودند.
آقای رفسنجانی رو به اعضای خبرگان کرد و گفت آقای شبستری از من میخواهند سخنان امام را به شما بگویم، آیا شما موافق هستید؟ همه اعضا گفتند «بله بگویید، اگر الآن نگویید، پس کی میخواهید بگویید!» آقای رفسنجانی موضوع را مطرح کردند و شهادت دادند و گفتند که آن موقع آقای موسوی اردبیلی نیز شاهد بود، البته اگر شهادت آنها هم نبود و اگر توصیه امام هم نبود، خواهناخواه ما نمیتوانستیم فردی اصلح از آیتالله خامنهای پیدا کنیم؛یعنی اگر توصیه امام هم مطرح نمیشد بالاخره آقای خامنهای رأی میآورد منتها با مطرح کردن این امر، انتخاب ایشان به رهبری با سرعت و با رأی اکثریت قاطع اعضا انجام گرفت.»[5]
نتیجهگیری
آنچه ذکر شد تنها بخشی از جدالهایی است که طی سالیان اخیر درباره خاطرههای مسئولین جمهوری اسلامی پیش آمده. در این باره چند نکته مهم وجود دارد. اول، اغلب خاطرات برای تأیید نظرات فعلی افراد و تخریب یا تضعیف جناح مقابل بیان میشود و سعی میشود که از طریق خاطرهها نوعی تسویه حساب سیاسی اتفاق بیفتد که این تسویه حسابها در بیشتر موارد به ضرر منافع ملی ماست و در نهایت بهانهای در دست دشمنان نظام جمهوری اسلامی میشود که به تخریب نظام اسلامی اقدام کنند. دوم، به نظر دیدبان در اغلب این خاطرات بخشی از حقایق گفته میشود یا بخشهای از آن بزرگنمایی میشود. در اینگونه موارد نیز میتوان با مراجعه به اسناد مسلم تاریخی و دیگر حاضران در آن واقعه صحت و سقم خاطره را دریافت. سوم، خاطراتی در سالیان اخیر، بخصوص درباره امام خمینی (ره)، ترویج شده که به صورت دونفره و در برخی موارد با مبانی انقلاب در تعارض است، در اینگونه موارد، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) باید وارد شود و از تحریف معنوی حضرت امام جلوگیری کند، اما متأسفانه این مؤسسه نیز در بسیاری موارد با سیاسیکاری از اینگونه تحریفها جلوگیری نمیکند و وظیفه رسانههای متعهد است که در این زمینه وارد شده و شبهات را پاسخ گویند، مثل مورد اولی که در اینجا ذکر کردیم.
منابع:
yon.ir/hAXV [1][2]- صحیفه امام، ج 21، ص 327.
[3]-صحیفه امام، ج 21، ص 286.
[4]- http://www.tasnimnews.com/Home/Single/584922?ref=khabarfarsi
[5]- http://www.mashreghnews.ir/fa/news/428526
ارسال نظر