حالا مردم بهتر می توانند تشخیص دهند؛
اصلاح طلبان گلستان، بازندگان آزمون دموکراسی در منازعه شورا و شهردار
حکایت این روزهای شورا و شهر گرگان، شباهت عجیبی به دوران احمدی نژاد دارد. با این تفاوت که اگر جریان راست معتدل و اصیل به سرعت متوجه موضوع شد و به روشنگری درباره مرزهای آشکار خود با جریان ...
به گزارش گلستان24، رضا عباسی- فعال فرهنگی اجتماعی:یک موضوع محلی، حالا نه تنها عملکرد، بلکه بنیان های فکری اصلاح طلبان را به چالش جدی کشانده است. در روزی که "کواکبیان" در همایش "تدبیر اصلاح طلبان" استان گلستان سخنرانی می کند، اتفاقاً یک کلاف پیچیده و ده ها سوال بی پاسخ، "بی تدبیری" را به عنوان برجسته ترین شاخص این فعالان سیاسی نزد شهروندان این منطقه به نمایش گذاشته است. حالا مردم بهتر می توانند تشخیص دهند که تدبیر از جنس اصلاح طبلان، تدبیر از جنس روحانی نیست و باید بین این دو تمایز قایل شد.
داستان های پیرامون شهردار گرگان به طرز جالبی به "متر" سنجش شعارهای اصلاح طلبان استان تبدیل شده است. این "متر" گرچه می تواند یک فرصت برای عقلای قوم و غربال مناسبی برای تشخیص سره از ناسره باشد، اما ضعف فقدان ابزار خودپالایی نزد آنان مانع استفاده از این فرصت است.
شوربختانه اتفاقات حادث شده در دو سال گذشته در استان و شهر گرگان، کار را از شعارها گذرانده و دم خروس را هویدا کرده است!. دیگر عملکردها، بیان گر تناقضاتی اساسی در مبانی مدعیان اصلاح طلبی است و به پای ضعف ها و اشتباهات مدیریتی نوشته نمی شود. نتیجه عقلانی این روند، تشکیک جدی در صلاحیت این افراد برای تصدی امور مردم است. که در مورد نحوه مدیریت و دخالت در شوراها اکنون به اوج خود رسیده است.
"شوراها" که زمانی اصلاح طلبان از آن به عنوان هزینه سنگین دولت "رئیس جمهور دولت اصلاحات" در پیشبرد دموکراسی یاد می کردند حالا پاشنه آشیل آنان برای اثبات این موضوع است که این نهاد مدنی، نه اصلی برای تحقق مشارکت مردم و اجرای قانون اساسی بلکه باید ابزاری "مدیریت شده" و در خدمت منافع آنان باشد. نمونه، کارنامه استاندار گلستان و معاونان اصلاح طلب وی در همین دوسال دولت روحانی در حوزه شوراهاست تا جایی که به جرات می توان گفت در برابر کارنامه و عملکرد هشت سال دولت احمدی نژاد مردود بوده است.
یک ضرب المثل عامیانه می گوید: "ایراد نگیر سرت میاد!". هر چه اصلاح طلبان این خطه در دولت نهم و دهم بر کارهایی از جنس احمدی نژادی ایراد گرفته اند، حالا یا همان ها را مدلسازی کرده اند و یا در برابر مشابه آن سکوت کرده اند!. اگر عقلای این قوم به نظاره نشسته اند، توپخانه جوانان بی تجربه و خام متصل به آنان با چند رسانه، سایت اینترنتی و گروه هایی در شبکه های اجتماعی در حال سوت و کف برای این گونه اقدامات اصلاح طلبان دولتی است. حالا بهتر می توان متوجه شد جریانی که فاقد پایگاه اجتماعی و فکری است، چرا اصرار بر اشغال همه مناصب دولتی با بازنشسته ها را در همه سطوح دارد:
1- در ماجرای عزل متکی وزیر خارجه در سفر آفریقا، اصلاح طلبان صحبت از آبروریزی دیپلماتیک و ناشایست بودن این اقدام احمدی نژاد کردند. اما اقدام شهردار گرگان در عزل مظفری نیا رییس سازمان فرهنگی ورزشی گرگان در سفر ترکیه (ایشان از قضا همشهری آقای متکی هم هست!) نه تنها با سکوت آنان مواجه شد، بلکه درست به مانند یاران احمدی نژاد سعی در توجیهات عجیب از سوی آنان شد (عناوینی مانند استعفا در سفر و...!).
2- حسین ربیعی رییس و نبی هزارجریبی نایب رییس سابق شورای اسلامی شهر گرگان که هر دو برچسب اصلاح طلبان را بر پیشانی دارند، در ماه های پایانی سال گذشته و در کشاکش موضوعات فی مابین، با غیبت همزمان خود چند جلسه از شورا را به تعطیلی کشاندند و با عدم پاسخگویی حیرت آور خود رسماً میزان پایبندی خود را به اصول دموکراسی مورد ادعای اصلاح طلبان نمایان ساختند. مقایسه کنید با اتفاقات بسیار ساده تر مشابه در شورای دوره سوم تهران و اعتراضات اصلاح طلبان.
3- در جریان تمدید پرحاشیه حکم شهردار دیپلمه و بازخرید شده گرگان، استانداری نامه اظهار نظر وزارت کشور را به شورای اسلامی گرگان ابلاغ نکرد!. و در نهایت شخص استاندار به حل و فصل یکسویه ماجرا با وزارت کشور پرداخت که البته فصل نوینی در ادبیات دموکراتیک وزارت کشور هم محسوب شد!. معادل چنین رفتارهایی غیردموکراتیکی، در طول هشت سال دولت احمدی نژاد بارها مورد اعتراض اصلاح طلبان قرار گرفته بود. اما این بار گویا "یک بام و دو هوا" هم توجیه داشت!.
4- پوپولیست گرا بودن و تجمعات مردم فریبانه که همواره چماقی بر کارهای احمدی نژاد بود به یکباره به "شور و نشاط اجتماعی" تغییر نام داد. "کیک و ساندیس" که واژه های تحقیرآمیز اصلاح طلبان برای احمدی نژادی ها در "انگیزه تشکیل اجتماعات" بود جای خود را به "کیک و بستنی" و هجوم مردم برای آن "پذیرایی از شهروندان" تعبیر شد.
هزاران نفر را با تبلیغات مشابه احمدی نژادی برای افتتاح یک روگذر به روی پل بردند و برای چند دقیقه برنامه افتتاحییه یک زیرگذر، مجری ملی چند میلیونی آوردند. عکس هایی که حضور جمعیت روی پل را به تمسخر و طنز در کشور تبدیل کرد و استانداری که برای یک زیرگذر و روگذر ساده در مرکز استان سخنرانی کرد و از طرح های توسعه استان سخن گفت!.
حالا این نوبت تئوریسین های اصلاح طلب استان بود تا تفاوت "کیک و ساندیس" با " کیک و بستنی" و تفاوت "کارهای پوپولیستی" با "شور و نشاط اجتماعی" را با آرمان های ""رئیس جمهور دولت اصلاحات"" تبیین نمایند!.
5- هشدار مشهور اقتصاددانان برجسته در دوره اول دولت احمدی نژاد، هنوز هم گاه از سوی اصلاح طلبان به عنوان یک بی توجهی غیرقابل جبران از سوی وی عنوان می شود. حالا، در زمانی که کارشناسان به نمایش شبح وار توسعه شهری شهرداری گرگان معترض شده اند و به عواقب کارهای کارشناسی نشده هشدار می دهند، اصلاح طلبانی که تا دیروز به بحث در مورد تقدم و تأخر "توسعه سیاسی یا اقتصادی" می پرداختند، به یکباره واژه "توسعه جهشی" را برای انحراف افکار عوام اختراع می کنند!. و ناباورانه از "قطار توسعه شهری" سخن می گویند که خود می دانند حداقل این قطار شهردار لکسوس سوار گرگان با مسافران شعارهای جناح چپ را سوار نمی کند.
آنان با وجودی که هر روز خبری از نتایج منفی پروژه های عمرانی غیرکارشناسی از راه آهن گرفته تا اقتصاد و بنگاه های زودبازده می شنوند، نامرادانه با "وفاق"ی پنهان در برابر نظرات کارشناسی، خود را به نشنیدن می زنند یا در برابر آن موضع می گیرند.
6- پاسخ گو نبودن احمدی نژاد به مجلس و به مضحکه گرفتن آن، گناهی بزرگ از سوی اصلاح طلبان شناخته می شد. با تمسک به این فرمایش امام راحل (ره) که "مجلس در رأس امور است". حالا، بی توجهی صادقلو به شورا و تحت فشار قرار دادن مجلس محلی از سوی وی، یک امتیاز برای آنان محسوب می شود و بنابراین در یاری به صادقلو برای فشار به اعضای شورا از هیچ کمکی دریغ نمی کنند.
7- کیست که منکر شود بحث فشارها برای اعمال نظر به اعضای شورای اسلامی شهر گرگان در برابر شهردار از جلسات استانداری برنیامده است؟ و کیست که نداند استاندار کنونی یک اصلاح طلب کهنه کار است!.
افکار عمومی از یاد نبرده که یک مورد رفتار غیر قانونی جعفر گرزین، فرماندار قبلی گرگان در برابر ممانعت از حضور دکتر سبطی اصلاح طلب، چه وادموکراسی هایی را از سوی اصلاح طلبان برانگیخت. حالا، اصلاح طلبان نه با یک مورد، بلکه چند مورد از این دست رو به رو شده اند. اما، از آن جا که خود می دانند موضوع از کجا آب خورده است سکوت می کنند!.
8- اصلاح طلبانی که کوچکترین انتقاد به نماینده ولی فقیه در استان را "رد شدن از خطوط قرمز" خود می دانستند و طرف مقابل را تهدید می کردند، چرا در برابر خرج کردن از جایگاه آیت ا... در موضوع شورای شهر گرگان سکوت کردند!.
9- ایجاد هیجان کاذب نسبت به پروژه ها و تحقیر ذهنی عوام، از افتخارات اصلاح طلبان سنگر گرفته پشت صادقلو شهردار است. اعلام زمانی دیرتر برای بهره برداری از پروژه های عمرانی مشخص و به ناگهان، تبلیغات عوامانه و فراگیر برای القای شق القمر کردن در احداث یک زیرگذر با کدام آرمان های ""رئیس جمهور دولت اصلاحات"" و "اصلاح طلبی" همخوان است؟! اتفاقا هر انتقادی به "رئیس جمهور دولت اصلاحات" باشد، به انصاف، در چنین زمینه هایی کمتر موردی را می توان یادآور شد.
10- اگر یک مورد از سرمایه گذاری های املاکی که اکنون اصلاح طلبان حامی شهردار مطابق با برنامه های عمرانی شهرداری در حوالی ناهارخوران صورت داده اند در دوران احمدی نژاد دیده می شد، افشاگران از جان گذشته اصلاح طلب برای رسوایی طرف مقابل به میان می آمدند. اما حالا، بیشتر در فکر سهم بری از خوانی است که پهن شده است!.
باید قبول کنیم که هنوز ممکن است احمدی نژادها در این مملکت در قامت های مختلف ظاهر شوند. رمز موفقیت آنان، هیجانی مقطعی است که می توانند در پس ایجاد امواجی کاذب، لختی بر آن سوار شوند و خساراتی به بار آورند. تنها راه مقابله با این هیجانات خسارت بار، به فرمایش مقام معظم رهبری، افزایش "بصیرت" عمومی است. بهره برداری از موج پوپولیستی که جریان های احمدی نژادی در جامعه ایجاد می کنند، بی تردید برای هر جریان سیاسی اغوا کننده است. اما عقلانیت حکم دیگری دارد. تبری جستن جریان اصولگرایی ریشه دار از طیف احمدی نژاد، نتیجه "بصیرت" سیاسی آنان در دوران مذکور بود و امروز می بینیم که این جریان است که دوباره به عنوان جریان اصولگرا در جامعه حضور موثر دارد.
حکایت این روزهای شورا و شهر گرگان، شباهت عجیبی به دوران احمدی نژاد دارد. با این تفاوت که اگر جریان راست معتدل و اصیل به سرعت متوجه موضوع شد و به روشنگری درباره مرزهای آشکار خود با جریان احمدی نژادی برای مردم پرداخت، اصلاح طلبان گلستان در دامی گرفتارند که در آینده نزدیک در آن دست و پا خواهند زد.
اما در واقع، بر خلاف جریان راست معتدل، آنان به چند دلیل اولا نمی خواهند و ثانیا نمی توانند از این وضعیت احمدی نژادی با هزینه کمی بیرون آیند:
اول این که اصلاح طلبان دولتی با کارنامه ناموفق خود در بخش توسعه، مستمسکی به جز انحراف افکار عمومی با پروژه های شهری ندارند. صادقلو استاندار و تیمش نتوانسته اند در برابر بسیاری از استان ها شاخص های قابل توجهی ارایه دهند. بر خلاف تصور، طرح هایی که آنان به آن امید داشته اند در بهترین حالتش آن قدر دیر بازده است که به عمر دوران زعامت حسن صادقلو نمی رسد. منطقه آزاد، راه آهن، بسترهای ارتباطی، صنایع محرک، نفت و گاز، آشوراده، جذب سرمایه گذاری و... همگی در ایستگاه های کم تحرکی استانی و بروکراسی تهران به کندی پیش می رود.
دوم، انتساب صادقلو شهردار به صادقلو استاندار و حمایت های طیفی از اصلاح طلبان دولتی نزدیک به استاندار است که فارغ از آرمان های اصلاح طلبی، آشکارا قوم گرایی و حمایت قومی را مقدم بر رفتارهای یک "دولت" می دانند.
سوم این که اصلاح طلبان در یک استان قومیتی، به دلیل عدم وجود پایگاه اجتماعی، خود را پشت یک موج پوپولیستی پنهان می کنند تا این نقطه ضعف همیشگی خود در ارتباط با مردم را بپوشانند. و شانس صادقلو شهردار – که اتفاقا فردی با گرایش نامشخص سیاسی محسوب می شود- در این است که اکنون بیش از آن که وی به اصلاح طلبان نیازمند باشد، این اصلاح طلبان بی پایگاه اجتماعی هستند که به این "وفاق" دست یافته اند تا از این فرصت اجتماعی، نمدی اقتصادی برای کلاه خود بدوزند.
غافل از این که چشمان تاریخ نظاره گر آنان است... .
/شمال نیوز
ارسال نظر