گزارشی ازخسارات رفتارهاشمی وخانواده اش برای انقلاب؛

با وجود اینکه نام اکبر هاشمی رفسنجانی از ابتدای انقلاب به عنوان یکی از روحانیون مطرح در مبارزه با رژیم ستم شاهی و مسئولین طراز اول جمهوری اسلامی مطرح بوده است اما برخی اقدامات، جهت گیری ها و موضع گیری های وی و به تبع آن خانواده اش، خسارت و حاشیه هایی را برای نظام جمهوری اسلامی به دنبال داشته است.

حکایت تلخ و غم انگیز بدرفتاری خاندان هاشمی با نظام اسلامی!
 به گزارش گلستان 24، پیروزی انقلاب اسلامی و فروپاشی نظام سلطنتی، دستاوردهای زیادی در حوزه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی داشته است که بررسی آن، نه در قالب گزارش و مقاله که نیاز به نگارش کتاب های فراوان دارد. اما یکی از مهمترین آرمان های مردمی و دستاوردی که برای به دست آوردن آن خون های زیادی ریخته شد، از بین رفتن امتیازات ویژه برای تعداد معدود خانواده های سلطنتی و طبقات و اقشار نزدیک به دربار بود.

نظام اسلامی با ترفیع جایگاه عموم مردم و توجه به نقش تمام اقشار و طبقات، این امتیازات خاص و ویژه را از بین برد و امید تازه ای در دل طبقات محروم و مستضعف ایجاد کرد. با این حال با گذشت یک دهه از انقلاب اسلامی و پایان جنگ، نشانه هایی از تلاش عده ای برای بازگشت این سنت قبل از انقلاب دیده می شد. بعضاً خبرهایی در رابطه با برخی مسئولین و خانواده های آنها - که قبل و بعد از انقلاب نیز تلاش های بسیاری برای پیروزی آن انجام داده بودند- به گوش می رسید که می توانست منجر به نا امیدی برخی اقشار مردم شود.

در این میان اخبار و حاشیه های زیادی از خانواده اکبر هاشمی رفسنجانی در جراید و رسانه ها منتشر می شد که برخی از آنها با انتقادات جناح مؤمن و انقلابی کشور نیز همراه بود. هاشمی رفسنجانی و خانواده وی بعد از سال 68 با وجود تلاش هایی که برای توسعه و سازندگی کشور انجام دادند، حاشیه ها و دردسرهایی نیز برای نظام ایجاد کردند که در تضاد با بسیاری از مواضع و رویکرد های پیشین آنها در سال های ابتدایی انقلاب بود که  این تناقضات در سال های اخیر نمایان تر شده است. بدین منظور ما قصد دارد با نگاه انتقادی، کارنامه این خانواده را بررسی کرده  و به نقد حاشیه سازی های این خانواده برای نظام جمهوری اسلامی بپردازد. در بخش اول به بررسی عملکرد بزرگ خاندان هاشمی رفسنجانی خواهیم پرداخت:

اکبر هاشمی رفسنجانی

با وجود اینکه نام اکبر هاشمی رفسنجانی از ابتدای انقلاب به عنوان یکی از روحانیون مطرح در مبارزه با رژیم ستم شاهی ومسئولین طراز اول جمهوری اسلامی مطرح بوده است اما برخی اقدامات، جهت گیری ها و موضع گیری هایش خسارت و حاشیه هایی را برای نظام جمهوری اسلامی به دنبال داشته است.

1-دوران ریاست بر مجلس شورای اسلامی

اهمیت ریاست مجلس به عنوان یکی از قوای سه گانه در نظام جمهوری اسلامی باعث شده است که هاشمی در بطن بسیاری از تحولات و تصمیم گیری های مهم قرار بگیرد. در دوران ریاست هاشمی رفسنجانی بر مجالس اول، دوم و قسمتی از دوران مجلس سوم و با توجه به شخصیت هاشمی رفسنجانی و مناصب دیگری که در شرایط جنگ بر عهده داشت می توان چند تصمیم مهم و حاشیه ساز را بر شمرد.

ماجرای مک فارلین

شاید ورود یک گروه آمریکایی به سرپرستی «مک‌فارلین» و «اولیور نورث»، اعضای شورای ملی امنیت ایالات‌متحده به ایران، به صورت محرمانه و بدون اطلاع از سطح سیاسی هیأت نمایندگی آمریکا و به ظاهر برای مذاکره در زمینه خرید سلاح و آزادی گروگان های آمریکایی صورت گرفت، اما به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و مسئولین وقت، آقای هاشمی با اطلاع از همه این موارد به امام خمینی(ره) و مردم خیانت کرد و بعد از افشای این موضوع از طریق یک نشریه لبنانی، سعی کرد به امام وانمود کند که هیأت آمریکایی به صورت احمقانه‌ای به ایران آمده و تیرش به سنگ خورده و برگشته است و  تلاش کرد که این مسئله را یک پیروزی نشان دهد.

نقش آفرینی هاشمی رفسنجانی در ماجرای سفر مک فارلین به ایران غیرقابل انکار است، اما مسئله که ابهامات زیادی در آن وجود دارد موضوع مذاکرات صورت گرفته و اطلاع هاشمی رفسنجانی از این مسئله است. عباس سلیمی نمین در این زمینه معتقد است: «از سال 64 تا 65 آقای هاشمی پروژه‌‌هایی را دنبال می‌کند که هم متفاوت از خرید تسلیحات از بازار سیاه آمریکاست و هم متفاوت از مذاکرات در ارتباط با بحث گروگان هاست تا زمانی که هواپیمای حامل مک‌ فارلین در فرودگاه مهرآباد به زمین می‌نشیند. این همان مقوله ی سوم است. در دو مقوله‌ای دیگر [ خرید سلاح و آزادی گروگان های]  عرض کردم که امام و سایر شخصیت ها در جریان بودند اما در مقوله سوم خیر....  [در ماجرای مک فارلین] بحث‌های دیگری هم در ارتباط با تغییر شرایط ایران با آمریکا و تغییر موقعیت و موضع ایران در مقابل آمریکا به چشم می‌خورد. این مقوله کاملاً متفاوت است گرچه مسئله را در هم آمیخته می‌کند تا تشخیص دقیق قضیه راحت نباشد ولی عرض کردم می‌شود با یک بررسی دقیق حتی براساس اظهارات آقای هاشمی تفاوت اقدامات دسته سوم را کاملاً دریافت. اقدامات دسته سوم برای این است که موضع خصمانه آمریکا نسبت به ایران تغییر کند تا در مرحله دوم تز آقای هاشمی، ایشان بتواند جنگ را در عرصه سیاسی و دیپلماسی با نظر مثبت آمریکا به جایی برساند.»

قطعنامه 598

یکی دیگر از حوادث مهم انقلاب که نقش هاشمی در تحقق آن غیرقابل انکار است قبول قطعنامه 598 است که امام خمینی (ره) از آن به عنوان جام زهر یاد می کنند. تلاش های هاشمی برای پذیرش قطعنامه توسط امام خمینی (ره) در جای جای کتاب خاطرات سال 67 وی مشاهده می شود و این در حالی است که برخی کارشناسان معتقدند که این تلاش ها از سال های قبل شروع شده بود.

امام خمینی (ره) در پیام خود بعد از پذیرش قطعنامه به تلخ و ناگوار بودن این مسئله اشاره دارند و در همان پیام تصریح دارند که :  «تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می‌دیدم» و به اذعان خانواده و بیت امام (ره) پذیرش قطعنامه تلخ ترین خاطره ای بود که از امام در ذهن ها ماندگار شد به طوری که ایشان تمام دیدارها و سخنرانی های خود را لغو کردند. با این حال هاشمی معتقد است : «امام به این نتیجه رسید که باید تا قبل از خودشان جنگ را تمام کند البته گفتند جام زهر را نوشیدم اما دو سه ماه پس از جنگ به خود من گفتند که جام زهر برای من شیرین شد.»

2-دوران ریاست جمهوری

بعد از فوت امام خمینی (ره) و تصدی جایگاه ریاست جمهوری توسط هاشمی، با وجود تلاش های زیادی که در دولت های پنجم و ششم برای سازندگی کشور انجام شد، سرلوحه قرار دادن الگوهای غیربومی برای توسعه در ساحت نظری  و برخی لغزش ها در حوزه عمل خسارت های جبران ناپذیری را برای کشور به دنبال آورد.

تورم 50 درصدی و له شدن مستضعفان زیر چرخ توسعه

با پایان یافتن جنگ تحمیلی، مسئولان اهتمام ویژه ای برای بازسازی مناطق تخریب شده داشتند که در این بین برنامه و عزم رئیس جمهور در جهت دهی به برنامه های بازسازی کشور جایگاه ویژه ای داشت. دولت هاشمی رفسنجانی در این دوره برنامه «تعدیل اقتصادی» که نسخه طراحی شده بانک جهانی و صندوق بین المللی پول برای رشد و پیشرفت کشورهای در حال توسعه بود را سرلوحه خود قرار داد که تبعات اجرای این برنامه خسارت های زیادی برای کشور به دنبال داشت.

گرفتن وام‌های متعدد و بی‌حساب‌وکتاب و جایگزینی ناگهانی اقتصاد آزاد مبتنی بر بازار باعث پدید آمدن مشکلات بزرگی چون تورم پنجاه‌درصدی و بدهی خارجی چهل میلیارد دلاری شد و این در صورتی بود که مدیران و صاحب‌منصبان دولتی به صراحت از این وقایع به سود پیشرفت و توسعه دفاع می‌نمودند و حتی بارها اعلام می‌داشتند که برای توسعه‌ی کشور باید عده‌ای از فقیران و مستضعفان زیر چرخ سازندگی له شوند.

ترویج مصرف گرایی و  فراموشی ارزش ها

اما اتفاق دیگر در دولت هاشمی رفسنجانی در حوزه فرهنگ رخ داد که بیشتر متأثر از نگاه کلان دولت در مسئله توسعه بود. دولت برای به سرانجام رساندن برنامه های خود نیاز مبرمی به وام های خارجی داشت و اختصاص این وام ها به ایران توسط بانک جهانی، متأثر از روابط ایران با جامعه بین المللی بود. برای تنش زدایی در روابط خارجی نیاز به دست کشیدن از بسیاری از آرمان های انقلابی بود که بخشی از این آرمان ها و شعار در حوزه فرهنگ و سبک زندگی قرار داشت. برای اجرای برنامه های اقتصادی نیاز بود تا جامعه از ارزش‌های عدالت‌خواهانه و ساده‌ زیستی و مبارزه با اسراف و طرفداری از قناعت به یک جامعه‌ی مصرف‌گرا، تجمل‌گرا و ثروت‌‌گرا تبدیل شود. در همین راستا بود که شخص هاشمی در خطبه های نماز جمعه از مانور تجمل صحبت کرد. وی در در فرازی از خطبه‌ نماز جمعه ۱۸ آبان ۶۹ که به «مانور تجمل» معروف شد؛ گفت: «زمان آن رسیده که مسؤولان به مانور تجمل روی آورند. از امروز به‌خاطر اسلام و انقلاب، مسئولان وظیفه دارند مرتب و باوقار باشند... هرچند ما فقیر باشیم و اقتصادمان بسامان نباشد اما برای آنکه در دیدگان سایر ملل مسلمان و غیرمسلمان، ملتی مفلوک جلوه نکنیم، لازم است جلوه‌هایی از تجمل در چهره کشور و مسؤولان حاکمیتی رؤیت شود ...»

ریاست جمهوری مادم العمر و ریاست به سبک سلاطین

نوع برنامه ریزی و سیاست های اتخاذ شده توسط تیم هاشمی در دولت باعث شکل گیری اقلیتی سرمایه دار و طبقه فرادست در جامعه شد و در این بین تغییر سبک زندگی رئیس جمهور و اطرافیان وی و تغییر محسوس سطح زندگی آنها با عامه مردم به خوبی به چشم می آمد. این مسئله از خاطرات نوشته شده هاشمی در سال های 69 به بعد و ذکر خاطرات مسافرت های خانواده هاشمی قابل مشاهده است. این نوع سبک زندگی در کنار منش رئیس جمهور در تعامل با مردم و منتقدان و نوع احترامی که اطرافیان رئیس جمهور برای او قائل بودند شباهتی با سبک مدیریت اسلامی و انقلابی نداشت و همین مسئله باعث بروز انتقادات زیادی به هاشمی در بین بدنه حزب اللهی جامعه شد. این انتقادات زمانی اوج گرفت که زمزمه هایی مبنی بر تغییر قانون اساسی و مادام العمر کردن ریاست جمهوری مطرح شد و عملاً جامعه را به سمت مدیریت به سبک سلاطین و پادشاهان سوق می داد که در تضاد کامل با آرمان و شعارهای انقلاب و رهنمود های امام خمینی(ره) بود.

نزدیکان هاشمی رفسنجانی و بویژه افرادی نظیر شاهرخ فریدون روحانی ،عطاءالله مهاجرانی ، عبدالله نوری، غلامحسین کرباسچی، مرتضی الویری، محسن کدیور و ... در تلاش بودند تا بلکه بتوانند اصل 114 قانون اساسی کشور که می گوید رییس جمهور برای مدت چهار سال با رأی مستقیم مردم انتخاب می‌شود و انتخاب مجدد او به صورت متوالی تنها برای یک دوره بلامانع است را تغییر داده و شرایط را برای استمرار طولانی مدت ریاست جمهوری هاشمی مهیا سازند که با فشار های رسانه ای و مردمی و ورود مقام معظم رهبری به این مسئله منتفی شد. 

3-دوران بازنشستگی

بعد از پایان دورا ن ریاست جمهوری، هاشمی چندین بار قصد ورود مجدد به سطح اول سیاست و مناصب حکومتی را داشت که در همه موارد با شکست مواجه شد. از طرف دیگر تلاش داشت به عنوان یک کنشگر بی طرف و در نقش پدرخوانده احزاب در ایران عمل کند.با این حال بعد از روی کار آمدن دولت نهم در قالب یک منتقد دولت و بعد از انتخابات سال 88 به  تدریج خود را به عنوان منتقد حکومت مطرح کرد و بارها صحت انتخابات ریاست جمهوری نهم و دهم را مورد خدشه قرار داد. بدین منظور برخی حاشیه هایی که هاشمی در دوران بازنشستگی خود برای نظام جمهوری اسلامی ایجاد کرد را مرور خواهیم کرد.

منطق دموکراسی به شرط چاقو

فرض اصلی هاشمی در تمام انتخابات ها این بوده است که امکان ندارد  نظر مردم با نظر هاشمی و خانواده ایشان متفاوت باشد و باید نام هاشمی و یا کاندیدای مورد حمایت ایشان از صندوق های رأی بیرون آید، در غیر اینصورت انتخابات سالمی برگزار نشده است. این فرضیه از زمان شروع شکست های هاشمی در انتخابات های گوناگون مطرح شده است و فرقی ندارد که برگزار کننده انتخابات احمدی نژاد باشد یا خاتمی. طبق این منظومه گفتمانی، در صورت شکست هاشمی یا کاندیدای مورد حمایت وی در انتخابات، نظام جمهوری اسلامی متهم به تقلب و سهل انگاری در انتخابات خواهد شد.

 طرح مسئله تقلب و لزوم صیانت از آراء در جهت رأی آوردن یک کاندیدا برای اولین‌بار در انتخابات دوم خرداد 1376 انجام شد. هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت یک هفته قبل از انتخابات بر منبر نماز جمعه به کسانی که می‌خواهند تقلب کنند، هشدار داد و این اظهارات سبب شد تا جنگ روانی جناح چپ با عنوان می‌نویسم خاتمی می‌خوانند خاتمی، رونق بیشتر بگیرد. 

این مسئله در مورد انتخابات بعدی و شکست هاشمی بار دیگر مطرح شد. هاشمی رفسنجانی پس از انتخابات مجلس ششم - که از سوی دولت اصلاحات برگزار شد- نیز معتقد بود، تقلب صورت گرفته است، انتخاباتی که مسئول برگزاری‌اش مصطفی تاج‌زاده بود. وی در گفتگویی که بعدها قدرت‌الله رحمانی از روزنامه کیهان با وی انجام داد، به این مسئله اشاره دارد: «با همه تبلیغات، اگر آنچه را که در صندوق بود، درمی‌آوردند؛ غیر از این می‌شد. با همه اینها باز هم رأی آوردم و وقتی که رأی آوردم، اینها ترسیدند که اگر من به مجلس بروم، ممکن است مسئله دیگری از آنجا در بیاید که شانتاژهای بعدی را شروع کردند و من هم دیدم بجای اینکه خدمت کنم و محور وحدت شوم، اختلاف جدیدی درست می‌شود و اگر الان دو جناح است، من که رفتم، محور جدیدی هم پیدا خواهد شد بنابراین تشخیص دادم که نمی‌توانم در مجلس خدمت کنم.» 

در انتخابات ریاست جمهوری نهم و شکست هاشمی رفسنجانی در مقابل محمود احمدی نژاد نیز علت شکست، سهل انگاری استانداران معرفی می شود و بار دیگر سلامت انتخابات توسط هاشمی  مورد خدشه قرار می گیرد. وی در یکی از اظهارات خود در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری نهم می گوید: «حتی مرحله‌ی دوم، استاندارها کار را به کلی رها کردند، اصلاً کاری نداشتند به انتخابات؛ هر چه خواستند در صندوق ریختند و هر چه خواستند خواندند.» 

در انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز همین رویه از جانب هاشمی ادامه پیدا کرد و عدم موفقیت کاندیدای مورد حمایت وی باعث شد وی در صحت انتخابات تردید ایجاد کند . وی در این زمینه در نماز جمعه 26 تیر ماه گفت : « ما انتخابات را بسیار خوب آغاز کردیم، اما متأسفانه، در روزهای پایانی تردیدهای ناراحت کننده در میان مردم بوجود آمد که ضربات سنگینی بر انقلاب و نظام وارد کرد.»

نامه بدون سلام به رهبری

هاشمی علی رغم اینکه همیشه ادعای همراهی و علاقه به رهبری را در مواضع علنی خود اعلام می کرد، در سال 88 و سه روز قبل از انتخابات نامه ای سرگشاده و به شیوه ای توهین آمیز و بدون سلام به مقام معظم رهبری نوشت که کنایات، تهدیدات و هجمه های فراوان  موجود در آن باعث اعتراض بسیاری از فعالان و شخصیت های سیاسی کشور شد. لحن و عبارات موجود در نامه باعث شد که بسیاری از تحلیل گران آن را شیپورشروع اغتشاشات و اردوکشی خیابانی در کشور بدانند.  هاشمی در قسمتی از این نامه می نویسد: «با اینهمه بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی‌شک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمی‌تابند و آتش‌فشانهایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاه‌ها مشاهده می‌کنیم.»

همراهی با فتنه 88

هاشمی نه تنها در ماه های پس از فتنه های پس از انتخابات 88 با سکوت و دم نزدن از مواضع حق و اصولی انقلاب و نظام و اسلام و رهبری، عملا مهر تاییدی بر برخی ادعاها و شبهه افکنی ها زد بلکه در این مدت خدمت بزرگتری را نیز در کارنامه اعمال خود به ثبت رساند و آن پشتیبانی از فتنه گران و خانواده های آنان بوده است که بازخورد های رسانه ای بسیار زننده ای نسبت به نظام و انقلاب در پی داشته است. این مسئله در اظهارات و سخنان هاشمی به وضوح قابل مشاهده است. به عنوان  مثال وی در اظهار نظری در مشهد می گوید:  الان کار به جایی رسیده که رئیس دولت آن هم در خارج از کشور و به خبرنگاران خارجی می‌گوید: «هیچ کس در ایران به خاطر من زندانی نیست!» سپاه می‌گوید: «ما که از خود ایده‌ای نداریم، فقط فرمان می‌بریم!» پس این وسط چه کسی است؟ زندانی برای چه کسی در زندان است؟ دولت که می‌گوید من نیستم. حتی می‌گوید: من نامه می‌نویسم که زندانیان را آزاد کنید. سپاه که می‌گوید: ما فقط فرمان می‌بریم. راست هم می‌گوید. چون نظامی‌های ما فرمانبرند. منتها فرمان را به گونه‌ای که خودشان می‌خواهند، می‌برند و نه آن گونه که رهبری و فرمانده می‌خواهند." 

اهانت به نظام اسلامی

هاشمی بعد از سال 88، در سخنرانی ها و مصاحبه هایش، نظام اسلامی و چیزی که خود سال ها برای آن تلاش کرده بود را نیز بی نصیب نگذاشت و بارها در کنار کنایات و طعنه های خود به آن اهانت کرد. به عنوان نمونه وی  در سالگرد انقلاب اسلامی در سال 89 و بعد از خنثی شدن فتنه مصاحبه‌ای طولانی را با روزنامه «جمهوری اسلامی» انجام داد و در بخش‌هایی از آن سخنان جنجالی دیگری را مطرح کرد.؛ سخنانی که پیش از این فقط از سوی اطرافیان او بیان می‌شد.

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در سخنانی در توصیه به کسانی که از سوی خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی کسانی که نارضایتی‌ دارند، خطاب شدند گفت: « من به این قشر ناراضی توصیه‌ام این است که بیائید در صحنه. انقلاب مال آنها هم هست. همه بیایند. حتی آنهایی هم که در انقلاب نبودند، سهمی هم نداشتند بیایند. این کشور مال آنها هم هست. ما می‌خواهیم همه بیایند. ما الان آلترناتیوی برای وضع موجود نداریم. همین را باید حفظ بکنیم. با اصلاحات. با ترمیم‌هایی که لازم است انجام بدهیم. این طرف هم بعدها این را به رخ آنها نکشند که برای ما آمدند. همه به عنوان وظیفه ملی و انقلابی و اسلامی بیایند. راه‌پیمایی 22 بهمن متعلق به همه مردم ایران است. همین که به رخشان بکشند، دیدید اینجوری شد، دیدید آن طور شد، همین ممکن است موجب ریزش نیروها بشود. شرط حضور مردم این است که شماتت‌ها را کنار بگذارند.»

در نمونه دیگر می توان به صحبت های تعجبت آمیز هاشمی در مقایسه نظام جمهوری اسلامی با نظام شاهنشاهی اشاره کرد. وی در یکی از سخنرانی‌های خود در جمع دست‌اندرکاران حوزه علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به الگوبرداری اساس نامه دانشگاه آزاد از اساس نامه‌ای که برای حسینیه ارشاد نوشته شده بود تا رژیم شاه نتواند آن را تصرف کند اظهار داشت: «رژیم شاه حسینیه ارشاد را تصرف نکرد ولی نظام اسلامی دانشگاه آزاد را تصرف کرد."

بیان خاطرات جنجالی و غیر موثق

در این چند سال سنت دیگر هاشمی برای توجیه برخی باورها و اقدامات امروز خود، تکیه به خاطرات و گذشته خود بدون هیچ قرینه و مؤید دیگر است. مواردی که قابل اثبات نیستند و قبول صحت آنها همراه خواهدشد با قبول تناقض در گذشته. شعار محوری مرگ بر آمریکا موضوع یکی از خاطرات هاشمی رفسنجانی است. وی در کتاب خود تحت عنوان «‌صراحت نامه»‌ از دلایلی که این شعار را نمی‌پسندد سخن می‌گوید. 

هاشمی رفسنجانی با تاکید بر حذف شعار «مرگ بر آمریکا» با این ادعا که امام با حذف این شعار موافق بودند و واکنش‌های تند بعدی و جوسازی‌های بعمل آمده در این خصوص تاکید می‌کند: «تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الان هم دقیقاً یادم نیست که چه نوشتم. به هرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الان با شوروی مشکل آنچنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. من ذاتاً با حرف‌های تند و فحاشی‌ها مخالفم و آن‏ها را مفید نمی‌دانم.»

نقل قول‌های هاشمی واکنش‌های مختلفی را به همراه داشت.بالاخره و پس از چند روز کش مکش بر سر این خاطره بالاخره موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در این مورد موضع گیری کرد.

حمید انصاری قائم مقام موسسه تنظیم و نشر آثار امام با اشاره به حواشی درباره اظهارنظرهای هاشمی و خاطره نقل شده از وی، گفت: خاطره‌ای که آقای هاشمی رفسنجانی در موضوع حذف شعار نسبت به امام ذکر کرده است، مربوط به موافقت و دستور امام بر قطع این شعار از رسانه‌های دولتی است. مطلبی که در سال 62 روی میز بررسی و تصمیم‌گیری مسئولین نظام و رهبری انقلاب قرار داشت همین بود نه بحث بر سر دستور و یا توصیه به مردم برای حذف این شعار.

 

آیت‌الله سید محمد خامنه‌‌ای در واکنش به کاندیدا شدن هاشمی رفسنجانی در یازدهمین انتخابات ریاست‌جمهوری در گفت و گو با خبرگزاری فارس: « خیانت به رهبر و امام، واقعه مک فارلین است، که خود آنها با تمهیداتی نزدیک به یک سال، معاون رئیس جمهور آمریکا را با وعده موفقیت به ایران آوردند و از طریق تشریفات فرودگاه از او پذیرایی و به هتل بردند و با او در آنجا ملاقات و به وسیله مترجم مشخص و معروفی مذاکره کرده و هدایا را رد و بدل کردند، ولی پس از افشاگری و کشف آن از طریق جراید لبنان به امام(ره) وانمود کردند که آن آمریکایی که یک مقام عالی دولت آمریکا بود به صورت احمقانه‌ای به ایران آمده و تیرش به سنگ خورده و برگشته و این را یک پیروزی وانمود کردند. این عمل مصداق صریح همان غش ّالائمه بود.» (چکیده ناگفته های ماجرای مک فارلین، ماهنامه رمز عبور، شماره 6)

این مسئله فارغ از اینکه توسط هاشمی و خانواده اش در عمل پیگیری شد، در مواضع و صحبت های ایشان و خانواده اش نیز بیان می شد. به عنوان نمونه می توان به اظهارات فاطمه هاشمی پس از انداختن رأی خود به صندوق در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 اشاره کرد. وی پس از انداختن رأی خود به صندوق در جمع خبرنگاران در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه پیروز انتخابات به نظر شما چه کسی است، گفت: پیروز انتخابات آن کسی است که ما به او رای می‌دهیم. وی در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه شما به چه کسی رای می‌دهید؟ اظهارداشت: ما به روحانی رای می‌دهیم. 

 دیدبان
 
 

ارسال نظر

آخرین اخبار