کارشناسان آمریکایی :
کارکردهای دروغ «11 سپتامبر» برای آمریکاستیزان
دلیل اهمیت بررسی واقعه 11 سپتامبر از نگاه ایران چیست و افشای پشت پرده آن چه فرصتهایی را برای کشورمان به ارمغان خواهد آورد. با "جیمز فتزر" بنیانگذار گروه "پژوهشگران حقیقتیاب 11 سپتامبر" و همچنین "مایک گراول" سناتور سابق و نامزد انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال 2008 در این باره گفتگو کردیم.
به گزارش گلستان 24، وقتی جادوگران، چوبدستهای خود را در افکندند مردم اول باور کردند که این چوبدستها مار هستند اما بعد از رؤیت معجزه عصای موسی، فهمیدند جادوی جادوگران، دروغی بیش نبوده است؛ فانقلب السحر علی الساحر؛ و سحر جادوگران به خودشان بازگشت.
اکنون 14 سال از حملات یازده سپتامبر میگذرد. در این مدت، حرفهای زیادی درباره این واقعه زده شده است. در آمریکا گروههای متعددی هستند که نسبت به روایت رسمی ارائه شده توسط دولت این کشور درباره 11 سپتامبر انتقاد دارند. در ایران هم هر سال در این مناسبت، گزارشها و مصاحبههایی درباره دلیل این واقعه تهیه و حدس و گمانهایی درباره افراد پشت پرده آن زده میشود.
اما در گزارش پیش رو قصد داریم، دلیل اهمیت پرداختن به واقعه 11 سپتامبر از نگاه ایران و همچنین فرصتهایی را بررسی کنیم که افشای واقعیتهای پشت پرده 11 سپتامبر میتواند برای کشورمان به وجود بیاورد. در این گزارش با "مایک گراول" سناتور سابق آمریکا و نامزد انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال 2008 و همچنین "جیمز فتزر" کارشناس مسائل آمریکا و بنیانگذار گروه "پژوهشگران حقیقتیاب 11 سپتامبر" گفتگو کردهایم.
"11 سپتامبر" بزرگترین دروغ تاریخ معاصر دنیاست
11 سپتامبر سال 2001 (20 شهریور 1380) نقطه عطفی در سیاست خارجی آمریکا و تاریخ معاصر منطقه خاورمیانه بود. در این روز، اتفاقی افتاد که به ادعای کاخ سفید، بزرگترین حمله تروریستی در تاریخ آمریکا بود. هواپیماربایان، ابتدا دو هواپیما را به فاصله چند دقیقه به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک زدند. هواپیمای سوم به ساختمان پنتاگون برخورد کرد و هواپیمای چهارم در منطقه "شنکسویل" در ایالت پنسیلوانیا، سقوط کرد. هیچکدام از مسافران چهار پرواز زنده نماندند. کشتهشدگان با احتساب 19 هواپیماربا، 2993 نفر بودند.
واکنش آمریکا به این حملات، تدوین و اجرای سیاست "جنگ با تروریسم" (War on Terror) و تصویب لایحه "قانون میهنپرستی آمریکا" (USA PATRIOT Act مخفف عبارت: یکپارچه کردن و تقویت آمریکا با تأمین ابزارهای لازم برای رهگیری و جلوگیری از تروریسم) بود که اختیارات دولت در جاسوسی و تصویب قوانین به اصطلاح ضدتروریستی را افزایش میداد. ارتش آمریکا بلافاصله پس از حوادث 11 سپتامبر به افغانستان حمله کرد. همچنین راه برای حمله این کشور به عراق و لیبی هموار شد و چنانکه "جیمز فتزر" توضیح میدهد، حمله به سوریه و نهایتاً ایران نیز از همان زمان در دستور کار قرار گرفت.
تأثیر حادثه 11 سپتامبر بر تاریخ آمریکا آنقدر عمیق است که بسیاری از کارشناسان این حادثه را با حادثه حمله ژاپن به بندر "پرل هاربر" و باز شدن پای آمریکا به جنگ جهانی دوم مقایسه میکنند. 11 سپتامبر نقطه آغاز تمام تلاشهای دولت آمریکا برای دستیابی به هژمونی و گسترش امپریالیسم به تمام جهان و به طور خاص، منطقه خاورمیانه بود. "جیمز فتزر" درباره این نقطه عطف در تاریخ آمریکا میگوید: "سیاست خارجی آمریکا تا پیش از 11 سپتامبر، دستکم به طور رسمی این بود که "آمریکا به هیچ کشوری حمله نمیکند، مگر آنکه آن کشور، اول به آمریکا حمله کند." با این حال، بعد از 11 سپتامبر این سیاست تغییر کرد و آمریکا "آغازکننده تهاجم" به یک کشور تبدیل شد؛ بلافاصله به افغانستان، سه سال بعد به عراق و در ادامه به شش کشور دیگر حمله کرد."
دولت جورج بوش پسر، رئیسجمهور وقت آمریکا، نه تنها ابعاد زیادی از واقعه 11 سپتامبر را پنهان کرد، بلکه با دروغهایی که در این خصوص به مردم آمریکا گفت، افکار عمومی را، هم در این کشور و هم در بسیاری از کشورهای دیگر دنیا فریب داد. "مایک گراول" رقیب انتخاباتی اوباما (رئیسجمهوری که سال 2011 بخشهای کلیدی قانون میهنپرستی آمریکا را بار دیگر امضا کرد)، در این خصوص توضیح میدهد: "گزارشهای دولت آمریکا درباره اتفاقات 11 سپتامبر، ساختگی هستند. نقاط مبهم زیادی در این گزارشها وجود دارد. برای همین است که نه دولت آمریکا و نه گروههایی که از این حادثه منفعت میبرند، یعنی صنعت نظامی آمریکا، نمیخواهند حوادث 11 سپتامبر بار دیگر مطرح و درباره آنها مطالعه شود. رسانهها هم تلاش میکنند افرادی را که به دنبال تحقیق مجدد درباره حوادث 11 سپتامبر هستند، به حاشیه برانند تا مردم توجهی به آنها نکنند."
"نقاط مبهمی" که "گراول" به آنها اشاره میکند موجب شد تا فعالان آمریکایی و بینالمللی، و گروههایی که بعضاً "کمیتههای حقیقتیاب 11 سپتامبر" نام گرفتند، تحقیقات مستقلی را برای کشف آنچه واقعاً 11 سپتامبر سال 2001 اتفاق افتاد، آغاز کنند. برای هیچیک از فعالان باورکردنی نبود که 19 تروریست بتوانند طی یک نقشه بینقص، در یک روز، چهار هواپیما را در آمریکا بربایند و با آنها به نقاط مختلف آمریکا حمله کنند.
ادعای دولت آمریکا، مبنی بر نابودی کامل برجهای مرکز تجارت جهانی
در اثر برخورد هواپیماهای مسافربری، با شواهد مختلف رد شده است
"آلبرت استابلباین" فرمانده بازنشسته "مقر فرماندهی امنیتی و اطلاعاتی ارتش آمریکا"، احتمال اجرای چنین نقشه پیچیدهای در آمریکا را منتفی میداند و میگوید: "آن روز، هیچ هواپیمایی با پنتاگون برخورد نکرد. هیچ هواپیمایی در "شنکسویل" سقوط نکرد. هواپیماهایی هم که ادعا شده به برجهای دوقلو برخورد کردند، نوعی تصاویر ساختگی به روش هولوگرافی بودند که دولت آمریکا برای فریب مردم از آنها استفاده کرد. از نظر فیزیکی غیرممکن بوده که آن هواپیماها اول با ساختمانها برخورد کنند و وارد آنها شوند، و بعد منفجر بشوند. امکان نداشته که برخورد دو هواپیما بتواند برجهای دوقلو را کاملاً تخریب کند."
صحبت از "تصاویر هولوگرافیک" هواپیماهای ربوده شده، شاید در ابتدا شبیه به توهم توطئه یا بزرگنمایی درباره دروغهای جورج بوش درباره 11 سپتامبر به نظر بیاید، اما توضیحاتی که "فتزر" میدهد، تا اندازهای این سناریو را قابلباور میکند: "اطلاعات دفتر آمار حملونقل آمریکا نشان میدهد که آن روز، هواپیماهای پرواز 11 (که گفته میشود به برج شمالی برخورد کرد) و پرواز 77 (که به پنتاگون برخورد کرد) اصلاً برنامه پروازی نداشتهاند. از طرف دیگر، طبق گزارشهای دفتر فدرال پروازهای آمریکا، هواپیماهای پرواز 93 (که میگویند در شنکسویل سقوط کرد) و پرواز 175 (که به برج جنوبی برخورد کرد) تا 28 سپتامبر سال 2005 حتی ثبت هم نشده بودند. چگونه میشود هواپیماهایی که آن روز، پرواز نکرده بودند، با برج شمالی و پنتاگون برخورد کنند؟ و چگونه ممکن است هواپیماهایی که سال 2011 سقوط کرده بودند، 4 سال بعد، دوباره پرواز کنند؟"
با این حال، همه واقعیتها و اهداف پشت پرده 11 سپتامبر هم از مردم پنهان نمانده است. نه تنها فعالان بینالمللی، بلکه حتی مقامات آمریکایی هم درباره توطئههای پشت این حادثه، افشاگری کردهاند. به گونهای که "فتزر" میگوید: "وسلی کلارک" ژنرال بازنشسته ارتش آمریکا و فرمانده کل ناتو بین سالهای 1997 تا 2000، اینگونه بیان میکند: وقتی مأموریتم در ناتو به پایان رسید و به پنتاگون برگشتم، از برنامه حمله به عراق خبردار شدم. پرسیدم: "آیا این حمله به خاطر 11 سپتامبر است؟" گفتند: "نه. ربطی به 11 سپتامبر ندارد." چند ماه بعد دوباره پرسیدم: "آیا هنوز هم میخواهیم به عراق حمله کنیم؟" گفتند: "وضعیت، خیلی بدتر شده است. وزیر دفاع، دستور داده که باید تا 5 سال آینده، به 7 کشور حمله کنیم و دولتهایشان را از بین ببریم. اول عراق و لیبی هستند و نهایتاً به سراغ سوریه و ایران میرویم."
درباره واقعه 11 سپتامبر و پیامدهای آن برای تمام دنیا دو سؤال بزرگ را باید پرسید. اولاً اینکه اگر القاعده، بنلادن و تروریستهای عربستانی پشت این ماجرا نبودند، پس چه کسی 11 سپتامبر را به وجود آورد. "فتزر" که خود، یک گروه حقیقتیاب 11 سپتامبر تأسیس کرده، در پاسخ به این سؤال توضیح میدهد: "قطعاً القاعده و اسامه بنلادن هیچ ارتباطی با 11 سپتامبر نداشتند. این ماجرا، زیر سر اسرائیل بود. آنچه احتمالاً خیلیها نمیدانند این است که نتانیاهو پیشبینی کرده بود که سقوط شوروی، فرصتی تاریخی برای نومحافظهکارهای آمریکا به وجود میآورد تا یک امپراتوری آمریکایی در جهان ایجاد کنند. نخستوزیر اسرائیل معتقد بود برای آنکه این امپراتوری شکل بگیرد و تا یک قرن ادامه پیدا کند، آمریکا باید به خاورمیانه هجوم نظامی و دیپلماتیک بیاورد. در عین حال، یک نگرانی هم وجود داشت: افکار عمومی آمریکا نمیتوانستند به این سرعت، اهمیت این فرصت تاریخی را درک کنند، مگر آنکه یک اتفاق بزرگ میافتاد، مثلاً تکرار حادثهای شبیه حمله ژاپن به بندر "پرل هاربر". برای تحول در سیاست خارجی آمریکا و ورود این کشور به جنگ با کشورهای عربی (به نفع اسرائیل) به چنین حادثهای نیاز بود."
تأثیر حوادث 11 سپتامبر در تاریخ آمریکا را با حمله ژاپن به بندر
"پرل هاربر" و ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم مقایسه میکنند
سؤال دوم این است که چگونه میتوان با افشاگری و رسوا کردن دولت آمریکا، جلوی کاخ سفید را گرفت تا نتواند بیش از این از یک دروغ بزرگ، برای پیشبرد منافع خود در منطقه ژئوپلتیک خاورمیانه استفاده کند. پاسخ این سؤال را از زبان "گراول" میشنویم: "آنچه آمریکاییها نیاز دارند این است که رسانههای خارجی، روی افشاگری درباره 11 سپتامبر تأکید کنند، چرا که اینگونه، حداقل اندکی از فضاسازیهای رسانههای جمعی درون آمریکا جبران میشود. در حال حاضر رسانههایی مانند رسانههای ایرانی بر این موضوع تمرکز کردهاند که خیلی کمککننده است. با این حال، باید بگویم که تا کنون نتوانستهایم آنگونه که باید، دولت آمریکا را رسوا کنیم. اگر ایرانیها میخواهند به ما کمک کنند باید بعد از نهایی شدن توافق هستهای و در ارتباطات جدیدشان با کشورهای اروپایی، به آنها نشان دهند که پیروی از آمریکا چه نتایج فاجعهباری دارد."
نکته دیگری که لازم است به آن پرداخته شود، یک باور غلط در میان بسیاری از مردم و حتی اهالی رسانه در کشورمان است. در رسانهها، عمدتاً وقتی به واقعه 11 سپتامبر پرداخته میشود، پیامدهای آن را حمله به افغانستان و نهایتاً عراق میدانند. این یعنی تصور غالب در میان مردم ایران و حتی بسیاری از کارشناسان و اهالی رسانه در کشورمان این است که وقتی فرماندهان و مقامات دولتی آمریکا و اسرائیل جمع شدهاند تا پرونده 11 سپتامبر را طراحی کنند، پرونده "معضل ایران" را موقتاً بسته و روی میز دیگری گذاشتهاند. این در حالی است که ایران نه تنها بخشی از این پرونده بوده، بلکه نتیجهگیری پرونده 11 سپتامبر بوده است. یعنی اگر بعد از 11 سپتامبر حمله به افغانستان و عراق (همسایههای ایران) انجام میگیرد و طرح حمله به سوریه چیده میشود، هدف نهایی همه این جنگها، رسیدن به ایران است.
"جیمز فتزر" نیز ضمن تأیید این نظریه، از ایرانیها میخواهد نسبت به توطئه ادامهدار 11 سپتامبر هوشیارتر باشند: "حواستان باشد، 11 سپتامبر برای آن طراحی شد که آمریکا وارد کل منطقه خاورمیانه شود، نه فقط چند کشور خاص در منطقه. کلارک تمام کدها را به ما داده است: "7 کشور در 5 سال؛ اولاً عراق و لیبی و نهایتاً سوریه و ایران." بعضی از کشورهای دیگر هم از این توطئه آگاه هستند. ولادیمیر پوتین اقدامات مقابلهای خود را آغاز کرده است: اعزام جنگنده ردیابهای میگ-31 به سوریه و احداث یک پایگاه کامل نظامی در این کشور. رئیسجمهور روسیه بزرگترین زیردریایی دنیا را با 300 کلاهک هستهای به سوریه اعزام کرده است. از آن طرف به دنبال تحویل سامانههای اس-300 به ایران برای دفاع از هرگونه حمله احتمالی از جانب اسرائیل، است. در این میان، افشای همدستی اسرائیل با آمریکا از جمله در حوادث 11 سپتامبر و جنگهای بعد از آن، کمک زیادی میکند که نشان دهیم کدام عوامل در این جنگها و وحشیگریها مقصر هستند و کدام عوامل قربانی."
رئیسجمهور سابق ایران، یکی از معدود افرادی بود که در رویدادهای بزرگ بینالمللی که پوشش رسانهای قوی داده میشوند، از جمله مجمع عمومی سازمان ملل، درباره 11 سپتامبر و دروغهای دولت آمریکا صحبت کرد. اقداماتی از این دست میتواند نه تنها به افشای دروغهای آمریکا درباره مسئلهای به بزرگی 11 سپتامبر، بلکه به مطرح شدن این مسئله در میان ملتها کمک کند؛ دقیقاً همان چیزی که آمریکاییها با استفاده از فضاسازیهای رسانههای جمعی خود به دنبال فرار از آن هستند.
"جیمز فتزر" با استقبال از تلاشهای انجام شده از سوی ایران در جهت افشای دروغ بزرگ 11 سپتامبر، توضیح میدهد: "به عقیده من برگزاری کنفرانسهای بینالمللی در ایران درباره 11 سپتامبر میتواند راهی عالی برای آگاه کردن مردم تمام دنیا از واقعیتهای این حادثه باشد. رسانههای آمریکایی تحت کنترل شدید صهیونیستها هستند، بنابراین در آمریکا برگزاری چنین کنفرانسهایی نمیتواند راه به جایی ببرد، چون عملاً پوششی داده نمیشود. با این وجود، همین کنفرانسها در تهران میتواند کمک شایستهای به افشای واقعیتهای یکی از بزرگترین حوادث در تاریخ معاصر ما کند و جلوی خرابکاریهای آمریکا به بهانه این حادثه ساختگی را بگیرد. اگر در تهران کنفرانسی با موضوع شفافسازی حادثه 11 سپتامبر برگزار و این مراسم از طریق ماهواره به شکل زنده به نقاط دیگر دنیا مخابره شود، تأثیر زیادی میتواند داشته باشد، چرا که دهها متخصص در زمینه ابعاد مختلف 11 سپتامبر هستند که مطمئناً تمایل به شرکت در این کنفرانس خواهند داشت."
اولین اقدام آمریکا پس از "11 سپتامبر"، حمله به افغانستان بود
"فتزر" در توضیح اینکه چرا برگزاری کنفرانس شفافسازی 11 سپتامبر در ایران میتواند بیش از هر کشور دیگری تأثیرگذار باشد نیز میگوید: "من فکر نمیکنم هیچ کشوری به اندازه ایران، حق و شایستگی آن را داشته باشد که در جهت افشای واقعیتهای 11 سپتامبر اقدام کند. ایرانیها ملتی عاشق صلح هستند که از سال 1777 تا کنون به هیچ کشوری حمله نکردهاند، به دنبال سلاح هستهای نیستند و از سیاست "انرژی هستهای برای همه، سلاح هستهای برای هیچکس" حمایت میکنند. ایران بهترین الگو برای کشورهای دنیاست و برگزاری چنین کنفرانسی در این کشور میتواند گامی دیگر در جهت پیشبرد حقیقت و عدالت باشد، به خصوص بعد از یک اتفاق نفرتانگیز و جنگهایی که آمریکا به بهانه آن آغاز کرد."
ارسال نظر