شیعه انگلیسی شاه کلید«پروژه چرچیل» (5)
بازرگان و بنی صدر در آئینه منشور جریان شناسی انقلاب اسلامی
شهید آیت الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، طی نامهای به امام خمینی به تقابل مستمر دو جریان فکری حداقلی و حداکثری اشاره و ضمن تبیین ابعاد و زوایای این دو تفکر ،خواستار روشن شدن تکلیف نظام در این خصوص می شوند.
حسن بیارجمندی، دانشجو دکتری دانشگاه روابط بین الملل مسکو و کارشناس مسائل بین الملل، در مصاحبه اختصاصی با گلستان24، طی چند یادداشت، موضوع شیعه انگلیسی را بررسی می کند که قسمت پنجم آن را در زیر می خوانید:
در قسمت چهارم و نتیجه آن اشاره نمودیم که تجربه تشکیل دو دولت موقت و بنی صدر نشان داده است که حتی در درون نظام جمهوری اسلامی امکان نفوذ و بازسازی جریان انگلیسی – آمریکایی وجود دارد؛ جریانی که آنان را باید براساس شاخصه های تفکری و اندیشه ای شناخت که همواره چه در جریان نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی و چه پس از پیروزی تا استقرار و تثبیت نظام جمهوری اسلامی و همچنین تدوین و تصویب قانون اساسی آن و بعد از آن در برابر جریان اسلام ناب محمدی(ص) قرار داشته و در صدد کاستن و به حداقل رساندن اصول و آرمان های آن بوده است.
اگر بخواهیم بعد از تصویب قانون اساسی تا کنون اصلی ترین و مهم ترین دلیل برای عدم تحقق مستمر«دولت اسلامی» به جز در مقاطع محدود و بهره مندی از آثار آن را بر شماریم؛ تقابل مستمر این دو جریان فکری حداقلی و حداکثری و حتی نفوذ این جریان حداقلی به بدنه دولت و مجلس است. موضوعی که شهید روشن بین آیت الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، دبیرکل حزب جمهوری اسلامی در تاریخ بیست و دوم اسفند ۱۳۵۹(هفتهای بعد از غائله ۱۴ اسفند در دانشگاه تهران)- در حالی که آماج تمام حملات و تهمتها و تخریبهای کمرشکن تفکر حداقی بود- طی نامهای به امام خمینی به این مهم اشاره و ضمن تبیین ابعاد و زوایای این دو تفکر ،خواستار روشن شدن تکلیف نظام در این خصوص می شوند.خط به خط این نامه که باید از آن به «منشور جریان شناسی انقلاب اسلامی» یاد کرد [8- برای اینکه نقطه نظرهای تفصیلی بینش اول در همه زمینههای معنوی، اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، دفاعی و سیاسی با صراحت کامل روشن شود ما این نقطه نظرها را تنظیم و منتشر کردیم، تا برای امت و امام اصول برنامه پیشنهادی صاحبان بینش اول برای اداره امور جمهوری اسلامی بر پایه قانون اساسی روشن باشد.]؛
با یک مقایسه اجمالی با اندیشه ها و تفکرات بازرگان و بنی صدر، مظهر و نماد تفکر حداقلی انگلیسی صفت مطابقت دارد که ما از منظر امام مولفه های آن را با توجه به کتاب ولایت فقیه بر شمردیم(قسمت های 3-4) از جمله:
الف: طرفدار خارج کردن احکام اسلام از میدان عمل و اجرا ،
ب:عدول از اسلام با خودباختگی در برابر پیشرفتهاى مادى غرب ،
ج: عدم اعتقاد و التزام عملی به حکومت اسلامی و ولایت فقیه،
د- عدم اعتقاد و التزام عملی به مبارزه با مستکبرین و سیاستهاى ضد ملى – اسلامى،
ه:عدم حمایت از انقلاب سیاسی در کشورهای اسلامی برای اجرای احکام اسلامی،
و:عدم اعتقاد به وحدت اسلامی،ز:عدم پشتیبانی از مظلومین و عدم دشمنی با ظالمین ،
ح:عدم اعتقاد و التزام عملی به مبارزه با فساد و اشرافی گری و...
« بسم اللّه الرّحمن الرّحیم .استاد و رهبر بزرگوار:السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته سنگینی وظیفه فرزندتان را بر آن داشت که این نامه را به حضورتان بنویسد و حقایق را به عرضتان برساند. دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط میشود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت باشد، بینش دیگر در پی اندیشه ها و برداشت های بینابین، که نه بهکلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پایبند، و گفته ها و نوشته ها و کرده ها بر این موضوع بینابین گواه.بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی به نظام سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوری ها یا دلسوزی های بیگانگان معتقد و ملتزم. بینش دیگر، هرچند دلش همین را میخواهد و زبانش همین را می گوید و قلمش همین را می نویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان.
بینش اول به نظام و شیوهای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه بهسوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمانها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام و ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد. بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزش های آن، جامعه را به راهی می کشاند که خود به خود درها را بهروی ارزش های بیگانه از اسلام و بلکه ضداسلام می گشاید. بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه می کند که جامعه را بهسوی امامت متقین و گسترش این امامت بر همه سطوح راه می برد. بینش دیگر بیشتر روی شرایطی تکیه میکند که خود به خود راه را برای نفوذ بیمبالاتها یا کممبالاتها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار میسازد.دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط میشود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت باشد، بینش دیگر در پی اندیشه ها و برداشتهای بینابین، که نه بهکلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پایبند، و گفته ها و نوشته ها و کرده ها بر این موضوع بینابین گواه .
شاید برای شما شنیدن این خبر تلخ و دشوار باشد که بسیاری از کسانی که در طول سالهای اخیر در راه حاکم شدن اسلام اصیل بر جامعه ما کوشیده و رنج ها برده اند و در طول این سال ها بهمقتضای طبیعت و ماهیت نظام اداری رژیم شاهی، در همه سازمان های لشکری و کشوری همواره در اقلیت بوده و زیر فشار اکثریت غربگرا یا شرقگرا حاکم بر این سازمان ها بهسر برده اند، هم اکنون در جمهوری اسلامی هم که امام در رأس آن است و تنی چند از فرزندان امام نیز بخشی از مسئولیت ها را بهعهده دارند و مردم عزیز ما نیز در صحنه ها حضور دارند، دوباره تحت فشار همان اکثریت قرار گرفت هاند، این اقلیت مومن که اگر حمایتش کنند می رود که اکثریت شود، امروز ذلت و خذلان مومنان را در جمهوری اسلامی با پوست و گوشت و استخوان لمس می کنند که با چماق ارتجاع میکوبندشان و با کارشکنی های رنگارنگ سد راه حرکت اسلامی و اصلاحی آنها میشوند، با استظهار به ستون پنجم دشمن که در همه این سازمان ها جا خوش کرده اند و با اطمینان به حمایت گروهی از مسئولان امروز و دیروز
اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا میکند، نه مشکلات موجود دینی، فرهنگی، اخلاقیات اجتماعی و اقتصادی این مردم رنجدیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل میشود و نه میتوان برای آینده طرحهای اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل درآورد...
امروز در بیشتر دستگاههای نظامی و انتظامی و مۆسسات و سازمانهای دیگر، جریانهایی میگذرد که عناصر متدیّن و دلسوخته را بسیار افسرده کرده و میکند. این ها احساس میکنند بهجرم اینکه در راه حاکم شدن اسلام تلاش کرده و با مخالفان حاکمیت اسلام بر ارتش و شهربانی و ژاندارمری و نهادهای دیگر دولتی درگیری و ستیز داشتهاند، امروز در جمهوری اسلامی با حمایت رئیس جمهور و همفکران ایشان در جبهه ملی و نهضت آزادی و با همدستی خلقیها همهجا سرکوب میشوند و میروند که به سرنوشت مۆمنان در جنگ اصحاب اخدود دچار گردند وَمانَقَمُوا مِنهُم اِلّا اَن یُومِنُوا بِاللّهِ العَزیزِ الحَمیدِ.»
شهید آیت الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی در ادامه همین مطالب با اشاره به نکات بسیار دردمندانه ،به توطئه های بنی صدر در قائله 14اسفند اشاره و آنگاه نکات دهگانه ای را بعنوان نصح بیان می کنند:« امام بزرگوار، بهحکم وظیفه عمومی النصیحة لائمة المسلمین، عرض میکنم: 1-در ماههای اخیر صدای پای آمریکای توطئهگر و همدستان و همداستانان او گستردهتر از پیش شنیده میشود. .2- دنباله زنجیروار توطئههای غرب و شرق که متأسفانه خود را پشت سر رئیس جمهور پنهان کردهاند بیش از پیش نمایان است. .3- پناه دادن رئیس جمهور به مخالفان حاکمیت اسلام، عرصه کار را بر همه کسانی که شب و روز در این راه تلاش کرده و میکنند، روز به روز تنگتر میکند. .4- در تلاشهای اخیر رئیس جمهور و همفکران او این نکته بهخوبی مشهود است که برای حذف مسئله رهبری فقیه در آینده سخت میکوشند!!!
اینها در مورد شخص جنابعالی این رهبری را طوعاً یا کرهاً پذیرفتهاند، ولی برای نفی تداوم آن سخت در تلاشند. در سخنان اخیر آقای مهندس بازرگان در امجدیه در برابر شعار، درود بر منتظری امید امت و امام، این مطلب بهخوبی مشهود است. .5- ما از همان آغاز در پی آن بودیم که میدان عمل سازنده چنان فراخ و گسترده باشد که امثال آقای بازرگان و آقای بنیصدر و آقای یزدی در سطوح بالا فعالیت داشته باشند .در آبان سال گذشته، پس از استعفای دولت موقت پیام دادید که قم بیاییم تا مسئله فوری اداره کشور در خدمتتان بررسی شود، صحبت از ترکیب جدید شورای انقلاب بود، نظر حضرتعالی این بود که آقای مهندس بازرگان دیگر در شورای انقلاب نباشد. بر اساس همین اعتقاد به شرکت خلاق هرچه بیشتر نیروها و نفی هرنوع تنگنظری و انحصارطلبی پیشنهاد کردیم که ایشان همچنان در شورای انقلاب بمانند و سرانجام حضرتعالی هم موافقت کردید و در همین مرحله بود که مسئولیت دو وزارتخانه مهم، وزارت دارایی و وزارت امور خارجه به آقای بنیصدر داده شد.
اینها و نظایر اینها دلیل روشنی است بر این که شرکت فعال این آقایان در اداره امور کشور مطلوب ما بوده است و با آنها هیچ مسئله شخصی نداریم. .6-بنابراین اختلاف این آقایان با ما بیش از هرچیز به مسائلی مربوط میشود که برای حضرتعالی و ما و همه نیروهای اصیل اسلامی یکسان مطرح است. این اختلاف بهخصوص در مورد رعایت یا عدم رعایت کامل معیارهای اسلامی در گزینش افراد برای کارها و در برخورد قاطع با جریانهای انحرافی است. خود شما بهیاد دارید که اینها در مورد آقای امیر انتظام و آقای فرید و تأکید جنابعالی بر کنار گذاردن آنها چگونه عمل کردند. .7- برای حضرتعالی در مقام رهبری روشن است که اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا میکند، نه مشکلات موجود دینی و فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی این مردم رنجدیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل میشود، و نه میتوان برای آینده طرحهای اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل آورد. .8- برای اینکه نقطه نظرهای تفصیلی بینش اول در همه زمینههای معنوی، اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، دفاعی و سیاسی با صراحت کامل روشن شود ما این نقطه نظرها را تنظیم و منتشر کردیم، تا برای امت و امام اصول برنامه پیشنهادی صاحبان بینش اول برای اداره امور جمهوری اسلامی بر پایه قانون اساسی روشن باشد. .9-نظر ما این است که رشد کمی و کیفی دارندگان بینش اول بهلطف الهی به آن درجه رسیده است که نهادهای لشکری و کشوری بهوسیله صاحبان این نوع بینش اداره شوند و اداره جمهوری اسلامی بر پایه یک بینش استوار گردد. 10_ با همه این احوال چندی است که این اندیشه در این فرزندتان و برخی برادران دیگر، قوت گرفت که اگر اداره جمهوری اسلامی بهوسیله صاحبان بینش دوم را در این مقطع اصلح میدانید، ما به همان کارهای طلبگی خویش بپردازیم و بیش از این شاهد تلف شدن نیروها در جریان این دوگانگی فرساینده نباشیم
این بود خلاصهای از آنچه لازم دانستم با آن پدر بزرگوار و رهبر عزیز در میان بگذارم تا مثل همیشه با تصمیم پیامبرگونهتان راه را برای ما و همه مردم مشخص کنید و دعایم این است که خدایا امام عزیزمان را در این تصمیم گیریهای دشوار یار و رهنما باش. با بهترین درود در پایان .فرزندتان محمد حسینی بهشتی»
بی شک همچنانکه این شهید بزرگوار بیان داشته است و ما در سیره آرمانگرایی عملگرایانه امام خمینی در قسمت پنجم اشاره نمودیم؛ بارزترین شاخص رهبری ایشان، اعتماد به آگاهی های انقلابی امت اسلامی و دادن فرصت انتخاب و آزادی عمل به امت بر همین اساس بوده است؛ با فراهم کردن چنین فرصتی امکان شناخت دقیق مرز بین این تفکر حداقلی و حداکثری را فراهم کرد ؛تا جایی که خود ملت و نمایندگان ملت برای عمل به این «منشور جریان شناسی انقلاب اسلامی» قیام کردند؛ منشوری که بعد آن با مهر شدن به خون پاک و مطهر این شهید عظیم الشان و 72تن از یاران باوفایش به حقیتی ماندگار در تاریخ انقلاب اسلامی تبدیل شده و سرآغازی برای تشکیل اولین دولت اسلامی به معنای واقعی کلمه در نظام جمهوری اسلامی گردید. سیره امام تا پایان حیات قدسی شان به خوبی نشان می دهد که امام هیچ گاه از این خط و مشی اصول عدول نکرد بلکه در برابر پس مانده های این تفکر حداقلی شدیدترین مواضع را اتخاذ و حتی در وصیت نامه الهی و سیاسی خود نسبت به نفوذ،حضور و...این نااهلان سفارش ها و هشدارهای تاریخی دادند.
ارسال نظر