مشروح سخنان جلیلی در جمع دانشجویان دانشگاه یزد:
آمریکا تا همین امروز خلاف برجام برخی تعداتش را عمل نکرده است
طبق برجام باید امریکا اعلام کند که این کارها را انجام میدهد. جان کری وقتی بیانیه رسمی را میخواند ۴ عدد از تعهدات امریکا به ایران را از قلم میاندازد؛ یعنی در برجامی که خود او متعهد شده ۴ عمل را انجام نمیدهد. این هوشمندی ملت و دولت را میخواهد که مطالبه حقوق شان را داشته باشد از اقداماتی که خود امریکا قبول کرده است. اصل مطالبه ما از دشمن است و نه از خودی. وظیفه ما مطالبه ملی از طرف مقابل است.
به گزارش گلستان24؛ جلیلی در سخنان خود و بویژه قسمت پرسش و پاسخ، سخنان مهمی را مطرح کرد که نظر به اهمیت آن متن کامل آن از نظرتان می گذرد:
دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی کشورمان در ابتدا گفت: سؤال زیادی که مطرح میشود در صحبت با دانشجویان، این است که درسهایی که میخوانیم چه فایدهای دارد؟ آینده این رشته چیست؟ آینده ما چگونه خواهد بود؟ دغدغه قابلتوجهی که وقتی یکزمان عمدهای و هزینهای را اختصاص میدهیم به تعلیم و تعلم فرجامش چه خواهد بود؟ فقط مهم هزینه مادی نیست. بهترین دوران عمر (جوانی) را به آن اختصاص میدهیم یک سؤال منطقی است آیا این هزینه این فایده را دارد؟ یکی از سؤالهایی که باید جواب داد و در مناسبتها و محافل مختلف مطرح میشود مفهوم هزینه و فایده است. چرا هزینه و چگونه فایده؟ مخصوصاً در علم اقتصاد بیشتر پرداخته میشود. میبینید خیلی از ارزیابیها بر همین مبناست. آیا میارزید این هزینه برای هستهای؟ یکی از سؤالاتی که بیشتر در برخی محافل عمومی و برخی مطبوعات هم میبینید ناظر ببه این مساله است. لذا از این سؤال وارد بحث میشویم؛ که هزینه و فایده را چه تعریف میکنید؟ چه نسبتی برایشان قائلیم؟ آیا فایده را میشود بدون هزینه به دست آورد؟
آیا میتوان فایده بیشتر را بدون هزینه کافی به دست آورد؟ چرا این را عرض میکنم؟ بعضا جملاتی میشنویم که قابلفهم نیست. برخی مطالب بهگونهای بیان میشود که بدون هزینه فایده میتوانیم به دست آوریم! آیا میشود فایده را بدون هزینه به دست آورد؟ نه در تجربه بشری همچنین چیزی وجود دارد و نه در منطق علمی میتوان برایش دفاع قوی پیدا کرد. در علوم پایه هم همینطور است که بر اساس هزینهای بتوانیم فایدهای به دست آوریم.
تعابیر ما در ارتباط با همین دغدغه در معارف دینی نیز آمده و از آن به عنوان "علم نافع و نافذ" یاد می شود.
اخیرا مقام معظم رهبری بیان فرمودند اگر ما بخواهیم به آینده درخشان مبتنی بر تمدن اسلامی که در آن سعادت انسان و جامعه فراهم شود، نیازمند سه مؤلفه است مؤلفه اول همین پیشرفت علمی است چرا؟ چون پیشرفت علمی مبنا و زیربنای پیشرفت اقتصادی است. این که ما در مفاهیم دینی هم داریم «العلم سلطان» که علم قدرت میآورد، این واقعیت قابلانکار نیست، لذا وقتیکه دانشجو بتواند بر مبنای صحیح، پاسخ لازم را برای سؤالات داشته باشند آن موقع میتواند درست تحلیل کند.
الان بسیاری می پرسند چرا آنها با هستهای ما مشکلدارند و این سؤالی است که دانشگاهها باید پاسخ قاطعی برای آن داشته باشند. مثلاً وزیر خارجه فلان کشور دنیا که ۱۸ روز پشت سر هم کارش را رها میکند تا با جمهوری اسلامی صحبت میکند سر اینکه چند تا سانتریفیوژ کمتر داشته باشد درحالیکه برخی صدها تا هزاران کلاهک هستهای دارند و هنوز آزمایش و تولید میکنند! پس چرا فقط برنامه هسته ای ایران برای آنها مهم است؟ چرا با کلاهک های هسته ای خیلی دیگر از کشورها مشکلی ندارند؟
آنها که خودشان هم اعتراف میکنند نطنز زیر نظر آژانس است پس چرا به چند سانتریفیوژ ما اعتراض دارند؟
حقوق بشر امروزی بر اساس مناسبات استکباری و بدون منطق است / این ظلم و ستم در عصر جدید است
چرا نام ایران اینقدر مطرحشده؟ چرا آنقدر موضوع ایران مهم شده؟ درحالیکه در دنیا نزدیک دویست کشور وجود دارد. اینجا شاید مؤلفه سوم مهم است که شما برای پیشرفت برای سعادت و تعالیمی که دارید میبینید که رهبری چند بار تأکید میفرماید که پیشرفت علمی زیر مبنای پیشرفت اقتصادی است و پیشرفت اقتصادی باید پیش برود نباید تعطیل شود. چه چیز موتور این حرکت است؟ چه چیز این پیشرفت علمی را پیش میبرد؟ چه چیز است که علم را نافع میکند؟
چرا مقام معظم رهبری تأکید میکند این پیشرفت ها باروحیه انقلابی سازگار است؟ چرا روحیه انقلابی؟ چرا گفته میشود برای طی کردن این مسیر اگر میگوییم پیشرفت علمی پیشرفت اقتصادی لازمه آن روحیه انقلابی ست؟ مگر هر جای دنیا که این مسیر را طی کردند روحیه انقلابی دارند؟
نه امروز در تمام طول تاریخ اینگونه بوده اگر جامعهای میخواسته پیشرفت داشته باشد چه علمی چه اقتصادی و... کسانی بودهاند که اینها به دلایل مختلف که ما از آن با دلایل استکباری یادمی کنیم این حق را برای خودشان قائل بودند که این من هستم که تعیین میکنم که این را داشته باشی یا نداشته باشی! در طول تاریخ میبینیم که خیلی از تاختوتازها با همین نگاه بوده. اینطور نبوده که امروز برخی مطرح میکنند این مشکلات زاییده مرگ بر امریکاست! نه این مرگ بر امریکا است که نتیجه این نگاههاست!
مثلاً چرا وقتی در زمانی که می خواستیم نفت را ملی کنیم و حتی مرگ بر امریکا هم نمی گفتیم و حتی دولت وقت به آمریکا خوش بین هم بود، علیه آن کودتا شد؟
در همین دوره معاصر و عصر جدید در افریقا در کمتر از سه ماه یکمیلیون انسان کشته شدند اما چرا هیچ سروصدایی نشد؟ این مربوط به تاریخ باستان نیست مربوط به صدسال پیش نیست اما چرا وقتی میگویند ۱۱ سپتامبر همه میدانند چه خبر بود. این مناسباتی است که همینالان هم در دنیا حاکم است و اگر کشوری حمله میکند به یمن و ۸ ماه انسانها کشته میشوند؛ صدایی از کسی در نمی آید یا در جنگ ۵۱ روزه رژیم صهیونیستی در غزه کشتار راه میاندازد و میبینید در دفاع از او تازه سازمان ملل بیانیه هم صادر می کند.
در همین سال ۲۰۱۵ شما سند استراتژی امنیت ملی آمریکا به امضای شخص رئیسجمهور آمریکا را میبینید. در همین سال ۲۰۱۵ که شعارهای دموکراسی و حقوق بشرشان گوش فلک را کر کرده میگویند در قرن آتی باید رهبری آمریکا برجهان حفظ شود! چه کسی به شما چنین حقی داده؟ شما به چه حقی این را مطرح میکنی که من رهبر همه هستم ازجمله شما؟! بهصراحت بیان میکنند که نهتنها رهبری امریکا باید حفظ شود بلکه اگر جایی به مانع برخورد کردیم از اقدام یکجانبه نظامی ولو هستهای استفاده میکنیم. این چیزی است که بیان میکنند و رسما هم منتشر کردهاند. ابایی هم ندارند از بیان آن. لذا اینطور نیست که پیشرفت بدون مانع باشد. نظم امروز حاکم برجهان اینطور است و با یک حق وتو می توانند در برابر مظلوم بایستد و از ظالم دفاع کند.
"استکبرو فیالارض به غیر حق و قالوا من اشد منا قوه" چرا؟ بر اساس یک منطق قدیمی که میگوید:"نحن اکثر اموالا و اولادا " ما اموال و نیروهایمان بیشتر است. اگر ما صحبت از پیشرفت علمی اقتصادی میکنیم این صحبتها در یک محیط خیالی و انتزاعی نیست. کسانی هستند در مقام ممانعت، بر اساس آن منافع خودشان، بر اساس نگاههای خودشان که مثلاً برای خودشان تعریف کردهاند من باید یک قرن دیگر رهبر بمانم. چه چیزی این را مانع میشود؟ روحیه انقلابی.
اصل کار نظام استکبار ایجاد تردید است/ تنها راه مقابله با این مناسبات مبارزه و انقلابی بودن است
در مقابله با این استبداد تنها راه انقلابی بودن است، باید مانع را برداشت و آنها هم در مواجهه باکسانی که با آنها به مقابله میپردازند اولین گزینهشان همواره گزینه نظامی است. همانطور که در قبال جمهوری اسلامی ایران جنگ تحمیلی را راه انداختند و همه میدانستند که صدام در این جریان بازیچهای بیش نیست.
گزینه بعدی آنها در مقابله با این فکر انقلابی، ایجاد تردید در باورهای طرف مقابل است. تردید چیست؟ در این روش آنها سعی میکنند که هزینههایی که برای موفقیت کردهایم را زیاد جلوه دهند و حتی اصل هزینه دادن را زیر سؤال ببرند. بدون اینکه بدانیم در هیچ جا موفقیت بدون هزینه وجود ندارد. القایی که او دارد میکند یا عوامفریبی است یا متوجه بحث نیست. در هر منطق هزینه و فایده است. توازن هزینه و فایده باید بحث شود.
در این مناسبات استبدادی که میگوید من باید حاکم باشم، من حق وتو داشته باشم و ... . دیگر حقی وجود ندارد. شما اگر خوب باشید سهمتان را به شما میدهیم!
یک رویکرد این است که عده ای قبول دارند که این مناسبات حاکم بر دنیا غلط است و نظام مستکبری هست ولی کاری نمیتوان کرد و باید مدارا کرد. می گویند قبول داریم این مناسبات غلط است و مقابله هم کردهایم اما شکستخوردهایم و موفق نشدهایم.
جالب اینکه همانها که شعار دموکراسی می دهند در منطقه ما قوی ترین روابط با مستبد ترین کشورها را دارند اما اینجا پاسخ این سؤال که چرا ایران اینقدر برای آنها مهم و ویژه است معلوم میشود! زیرا اندیشهای پیداشده با اسم اسلام ناب که این نظم را برنمیتابد و میایستد و موفق میشود. همه آنها یک ارادهای میکند و او یک اراده دیگر میکند و اراده او محقق میشود. همه آنها میگویند شاه باید بماند و او میگوید شاه باید برود و شاه میرود. همه آنها میگویند صدام پیروز است و او ۸ سال میایستد و او موفق میشود. میگویند تو نباید هستهای شوی و او هستهای میشود. این همان روحیه انقلابی است که به پیشرفت علمی، اقتصادی و ... جهت میدهد و موانع را برمیدارد. نظام سلطه میبیند این اندیشه مؤلفههایی را وارد مناسبات هزینه و فایده میکند که او در مناسبات خود نگنجانده است. نظام سلطه میبیند که که ایران می آید و میگوید پادشاه لخت است! و بعد از مدتی این الگو برای جهان تکثیر میشود و همه میفهمند و دیگر فقط خرمشهر آزاد نمیشود، چند سال بعد جنوب لبنان هم آزاد میشود. تمام افسانههای شکستناپذیری رزیم صهیونیستی را به باد میدهد. لذا آنها می آیند و هزینهها را زیاد نشان می دهند.
فهمی هویدی اندیشند مصری در زمان سقوط مبارک مقاله ای مینویسد و میگوید: ما چند ماه قبل از انقلاب ایران با امضای کمپ دیوید متحد راهبردی آمریکا شدیم و ایران نهتنها اتحاد راهبردی با امریکا را کنار گذاشت بلکه مقابل آمریکا شد. حال بعد از سی سال (سال ۸۸) ۲ میلیون نفر از مردم قاهره در قبرستانها میخوابند و ایران ماهواره به فضا میفرستد!
این بحثی است که اگر شما میگویید مرگ بر امریکا، این شعار مرگ بر امریکا یک واژه و جمله و شعار نیست. اینیک مفهوم است به این معنی که من برای پیشرفت علمی خودم، پیشرفت اقتصادی خودم، پیشرفت معنوی خودم و تعالی خودم اجازه نمیدهم کسی مانع من شود.
مهمترین خدمت متقابل دانشگاه و نظام / ترس استکبار از نسل علمی غنیسازی شده است نه سانتریفیوژها
یکی از مهمترین روابط متقابل دانشگاه و نظام همین پیشرفت علمی است. او بیشتر از غنیسازی اورانیوم از غنیسازی نسلی میترسد که میشوند شهید شهریاری، شهید احمدی روشن، شهید رضایینژاد و شهید علی محمدی؛ که نماز شب میخوانند و کار علمی انجام میدهند. نسلی که میداند درتهدید است و کار میکند؛ «الا تخافوا و لا تحزنوا». نسلی که میگوید جان خود را میدهم ولی نمیگذارم مانعی بر سر پیشرفت کشورم باشد.
حربه دشمن چیست؟ تمام حربه ابلیس ترساندن است. «ذالکم الشیطان یخوف اولیاءه» و پادزهر آن چیست؟ «الا تخافوا و تخافون ان کنتم مؤمنین».
او میداند که اصل مبارزه هرکجا شکل بگیرد اوست که شکست میخورد فلذا میخواهد شمارا از اصل مبارزه منصرف کند. در مسئله جنگ نرم و نفوذ این موضوعیت پیدا میکند که شما را در مورد اصل مبارزه و دفاع از آزادی از استقلال و منافع خودت مردد کند و تردید بیفکند زیرا میداند که اینها همه از ثمرات ایمان و یقین است.
نباید برجام به اهرم فشار برای دشمن علیه ایران تبدیل شود
جلیلی در ادامه در پاسخ به سؤالاتی در مورد برجام و وضعیت صنعت هستهای کشور گفت:
در موردبحث برجام آن چیزی که دشمن خیلی از آن میترسد و عامل موفقیت ما بوده است، آن وحدت و انسجام ملی ما در این سالها بوده است. یکی از مهمترین عواملی که او را شکست داده است انسجامی است که در مسائل اصلی است؛ باوجود تکثر افکاری که وجود دارد که نعمت بسیار بزرگی است.
در این راستا نامه رهبری خطاب به رییس جمهور ضامن وحدت، امنیت و عزت کشور است.
در مورد بحث همدلی دولت و ملت هم توجه داشته باشیم که همه با یکدیگر در رفع نقایص هم بکوشند. بحث مانند مسئله دفاع مقدس است که همه با یکدیگر و کمک یکدیگر بودند که با رفع نقصانها و همدلی به پیروزی میرسند.
برای طرف مقابل ما دچار ترید شدن ما و ترسیدن ما مهم است. برای مثال اگر او هرروز یک قدرت خود را به رخ بکشد و شما کوتاه بیایید او اهرم فشار بر ما را پیدا می کند.
مثلا در برجام آمده که چنان چه یکی از آن طرفین اعتقاد پیدا بکند ایران وظیفهاش را انجام نداده، صرف این اعتقاد باعث میشود تمام این تحریمها دوباره علیه ما برگردد! میگوید باید حداکثر ظرف سی روز شورای امنیت مجدداً یک قطعنامه صادر بکند که آیا لغو تحریمها ادامه داشته باشد یا نداشته باشد؟ آن موقع اگر فقط همان کشور مخصوصاً از آن پنجتایی که حق وتو دارند باشد، اگر رأی ندهد این وتو شده و تمام شده و دوباره همه تحریم ها برمی گردد.
اگر او یک اهرمی پیدا کرد با هر موضوعی میتواند یک همچین ادعایی بکند و جامعه شما را سی روز ملتهب بکند. یکی بگوید میدانید باز دوباره میخواهد تحریمها برگردد؟ آن یکی می گوید بله. انگلیس گفته فلان اقدام ایران، فلان موضع ایران، فلان سخنرانی ایران خوب نبوده. مثلاً فلان موضع رئیس جمهور در سازمان ملل خوب نبوده، پس می خواهند تحریم ها را دوباره بر گردانند! ببینید چقدر راحت از این به بعد با همین ابزار می توانند بسیاری از اتفاقات داخلی کشور ما را کنترل کنند و افکار عمومی را ملتهب کنند؟ راه مقابله با این موضوع چیست؟ نترسیدن و ایستادن.
چرا دیگر کسی بعد از دفاع مقدس کسی جرات نمیکند به ایران نزدیک شود؟ زیرا دیده است که ایران بر سر حق حاکمیت خود مستحکم است. در تمام سایر حقوق هم همین است و در مورد هستهای هم همین است. دشمن باید بفهمد با هر فشار نظیر تحریم و قطعنامه نمی تواند حقی از ما را به عقب برگرداند.
آیا پیشرفت ژاپن ربطی به رابطه با آمریکا دارد؟/ خاطره جالب از دیدار با نخست وزیر ژاپن
جلیلی در ادامه در پاسخ به سوال یکی دیگر از دانشجویان درباره موفقیت ژاپن و ارتباط آن با تعاملش با آمریکا گفت:
اولین سؤالی که هست این است که موفقیت ژاپن به خاطر رابطه او با آمریکا است یا به خاطر نظم و وجدان کاری آنها؟ بسیاری کشورها هستند که روابط قویتری با آمریکا دارند اما وضع آنها اینطور نیست! پس چرا آنها مثل ژاپن پیشرفت نکردند؟
سال ۸۸ سفری به ژاپن داشتم و با نخستوزیر ژاپن و وزیر امور خارجه ژاپن دیدار داشتیم و در آنجا هم به هیروشیما رفتیم و هم چند کارخانه هستهای دیدیم. نخستوزیر و وزیر و یکی از بازماندگان از حمله اتمی در کمال تعجب بر این باور بودند که آن حمله آمریکا علیه ژاپن حق ما بوده است! نخست وزیر ژاپن بعد به من می گفت بعد از ۶۰ سال حزب ما حاکم شد از ۱۹۴۵ که بمباران هسته ای شدیم تا الان داریم اعتماد سازی می کنیم تا آمریکایی ها از این جزایری که در آن حضور دارند، بیرون بروند. شعار انتخاباتی حزب ما هم این بود، ولی الان که می بینم موفق نمی شوم، می خواهم استعفا دهم. خود او مثال میزد که آمریکاییها هر جا رفتند دیگر آنجا ماندهاند.
روند مذاکرات هسته ای در دولت های نهم و دهم چگونه بود؟
جلیلی در ادامه در پاسخ به سوال یکی دیگر از دانشجویان درباره برجام نیز گفت:
در اصل ۱۷۶ قانون اساسی که در مورد شورای عالی امنیت ملی است مصوبات شورا زمانی لازم اجراست که رهبری آن را تأیید کنند و مقام معظم رهبری هم در ذیل مصوبه شورای عالی امنیت ملی از منتقدینی که جزییات را تیزبینانه دیدند و مشکلات را تذکر دادند تشکر کردند. این نگاه کشور را جلو خواهد برد.
سال ۸۴ که دولت نهم روی کار آمد مسئولیت مذاکرات با آقای لاریجانی بود و جناب آقای متکی هم وزیر امور خارجه و بنده بهعنوان معاون اروپا و امریکای وزارت امور خارجه به آمریکا رفتیم. جناب آقای ظریف هم نماینده ایران در سازمان ملل بودند. درحالیکه ما دو سال بود که داوطلبانه تعلیق کرده بودیم و بنا به حرف مقام معظم رهبری تعلیق در دولتی برداشته شد که تعلیق کرده بود، در مذاکرات نیویورک آقای فیشر، وزیر خارجه آلمان، گفت که چرا این کار را کردید؟ (درحالیکه نطنز هنوز تعلیق بود) و این تعلیق باید تعطیل و سپس به تخریب تبدیل شود در عین حال در همان دو سال تعلیق فعالیت های مان چند قطعنامه هم شورای حکام آژانس علیه ما صادر کرد!
سال ۸۴ می گفتند باید تخریب کنید، سال ۹۲ به توقف ۲۰% راضی شدند
بعدازاین زمان در زمان بنده یک روند فنی طی شد که در آلماتی ۲، همانهایی که حرفشان تعطیلی و تخریب تاسیسات هسته ای کشورمان بود حاضر به مذاکره بر سر غنیسازی ۲۰٪ شدند.
روندی که در گفتگوهای ۱+۵ دنبال کردیم، این گونه بود. در مناسباتی که بین ایران و آژانس بود، آنها بارها بیان میکردند ایران مشکلات جدی دارد. آخرین توافقی که در دوره جناب آقای لاریجانی با آژانس صورت گرفت این بود که قدرتها ادعا میکردند بین ایران و آژانس ابهامات، اشکلات و مشکلات زیادی وجود دارد و به ایران بیاعتماد هستیم و در سال ۸۲ بر اساس این تحلیلها این ادعا را بر کشور تحمیل کردند و موجب شد حدود دو سال و نیم فعالیتهایمان را به حالت تعلیق دربیاوریم.
توافق مهم ایران و آژانس در سال ۸۶
در تابستان ۸۶ گفتیم شما میگویید مشکلات و سئوالات زیادی وجود دارند. ما همه اینها را حل میکنیم، ولی حق ندارید بر این مبنا حق ما را تضعیف یا تکالیف بیشتری را بر ما تحمیل کنید. میگفتند شما این کار را نمیکنید، میگفتیم شما چه کار دارید؟ مرجع این کار آژانس است و ما با آژانس مینشینیم و هر چه مشکل هست حل میکنیم، البته اگر سئوالات شما در چهارچوب قوانین آژانس بودند و فراتر از آن نبودند.
این صحبتها منجر به توافقی شد که در سال ۸۶ امضا شد و ما به آژانس گفتیم هر مسئلهای را که میگویید باقی مانده است بگویید تا حل کنیم. قدرتها میگفتند هزاران سئوال مطرح هستند و آژانس کلاً به شش مسئله و سئوال رسید و گفت ما به عنوان آژانس بینالمللی انرژی هستهای با ایران شش مسئله بیشتر نداریم. به قول خودشان Outstanding issues گفتند از نظر ما آنچه که مسئله باقی مانده شش مورد است. گفتیم همه شش تا را برای شما حل میکنیم.
این توافقنامه امضا و پس از امضای آن مسئولیت آقای لاریجانی عوض شود. قرار شد آن شش مسئله را طی هجده ماه حل کنیم و جمهوری اسلامی ایران توانست با ادله فنی و بحثهای بسیار دقیق حقوقی در ظرف شش ماه هر شش مسئله را حل کند و آژانس برای هر شش مسئله به ما نامه داد که این مسائل از نظر ما حل شدهاند و در اسفند سال ۸۶ آقای البرادعی، مدیرکل آژانس در گزارشی نوشت که شش مسئله حل شدهاند.
صدور قطعنامه ۴ روز پس از گزارش مثبت آژانس درباره ایران
میخواهم مناسباتی را که بر جهان حاکم هست در اینجا تبیین کنم. اینها ادعا کرده بودند هزاران مسئله وجود دارد و آژانس به این نتیجه رسید که شش مسئله بیشتر نیست و بعد هم تأکید کرد هر شش مسئله حل شده است، در حالی که آژانس دوستان ما که نبودند و به اصطلاح خودشان بیشتر هم با آنها بودند، اما در ده اسفند ۸۶ رسماً نامه داد که این مشکلات حل شدهاند.
در گزارش مدیرکل هم در اینترنت و هم در سایت آژانس بینالمللی انرژی میتوانید ملاحظه کنید. به نظر شما واکنش طبیعی به این گزارش چه باید باشد؟ حداقل آن شش کشور که قدرتهای مطرح هستند باید بگویند این شش تا که حل شد، برویم بهانه جدیدی را پیدا کنیم.
آقای البرادعی در ابتدای اسفند این گزارش را داد و چند روز بعد قطعنامه علیه ما صادر شد که چرا حل کردید؟ بحثم این است که کسی را که خواب است میشود بیدار کرد، اما کسی را که خودش را به خواب میزند نمیشود بیدار کرد. درست چهار روز پس از آن که آژانس وابسته به سازمان ملل میگوید مسائل حل شدند، سازمان ملل علیه ایران قطعنامه صادر میکند. بعد گفتند باید مذاکرات صورت بگیرد و آقای سولانا به ایران آمد. ما پرسیدیم گفتگو برای چه چیزی باید صورت بگیرد؟ شما گفتید نگران هستید و آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم که گفته است جای نگرانی نیست و مسائل حل شدهاند. شما شش قدرت هستید و جمهوری اسلامی هم یک قدرت است و میتوانیم بنشینیم در باره نقاط مشترک برای همکاری گفتگو کنیم. ما یک بسته پیشنهادی را ارائه کردیم و گفتیم در باره این موضوعات میتوانیم صحبت کنیم، اما بخش انرژی هستهای که حل شده است. در مورد خلع سلاح، عدم اشاعه، استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای که دیگر صحبتی نمانده است و طبق گزارش مدیرکل آژانس این موضوعات حل شدهاند. آنها متقابلاً یک بسته دادند. گفتیم ما یک بسته ارائه دادهایم و شما هم یک بسته ارائه دادهاید. فرهنگ گفتگو و مذاکره اقتضا میکند بر اساس مشترکات گفتگو کنیم.
بعد از این که این موضوع شکل گرفت، اینها در سال ۸۸ منتظر نتیجه انتخابات ماندند. در تیرماه ۸۷ بسته پیشنهادیمان را دادیم و اینها گفتند حالا باید بررسی کنیم و روند کار متوقف شد. منتظر بودند ببینند انتخابات در امریکا و ایران چه میشود.
انتخابات در ایران برای ما ظرفیت بزرگی را ایجاد میکرد و جمهوریت نظام را به رخ میکشید. بعد از انتخابات میتوانستیم وارد عرصه دفاع از منافع ملی شویم.
شرایط فتنه که پیش آمد، اینها دو باره به طمع افتادند و فکر کردند به بهانه فتنه میتوانند فشارهایی را بر ما تحمیل کنند. یک مدت که از فتنه گذشت و دیدند خبری نیست، گفتگوهای دور بعد در مهر ۸۸ شروع شد.
در آنجا مسئله اورانیوم غنیشده ۲۰ درصد مطرح شد. ما گفتیم امروز اورانویم ۵/۳ درصد را تولید میکنیم و به اورانیوم ۲۰ درصد هم نیاز داریم. اگر به ما میفروشید که هیچ، وگرنه تولید میکنیم.
استانبول ۱ آغاز تغییر نگاه غرب به ایران در مذاکرات
در دور سوم به این نتیجه رسیدند که روی نقاط مشترک، و نه برای تحمیل نظر یک طرف به طرف دیگر گفتگو صورت بگیرد که شد استانبول ۱. در استانبول ۱ یکی از بحثهای ما این بود که چرا گفتگوها همیشه باید در اروپا باشد و چرا همیشه جا را شما تعیین میکنید؟
آنها وقتی دیدند مذاکرات به نفعشان نیست، قبل از استانبول ۱ مطرح کردند ایران تحت فشار پای گفتگو آمده است.
ما گفتیم اگر این مذاکرات برای همکاری مشترک است، پس چرا دارید علیه کشور ما اقدامات خصمانه، تحریمها و قطعنامهها را انجام میدهید و اول باید تکلیف اینها روشن شود. در محیط خصمانه که نمیشود همکاری را دنبال کرد و ادله آوردیم.
در هر دور گفتگوهای ما پنج شش ساعت طول میکشید. تمام ادله حقوقی را آوردیم که چرا میگوییم قطعنامهها غیرقانونی هستند. این بر اساس حقوق بینالملل خود آنها ادله حقوقی دارد که تحریمها به لحاظ ماهیت و روندی که طی شده است غیرقانونی هستند و مفصلاً این موضوع را توضیح دادیم و ثابت کردیم در قطعنامه صادرشده هیچیک از ادله حقوق بینالملل رعایت نشدهاند.آنها در این باره پاسخی نداشتند.
مغلطه اشتون چگونه دست ۵+۱ را رو کرد
گاهی جلسات تا نیمه شب طول میکشید و فردای آن یکمرتبه گفتگوها را قطع میکردند و خانم اشتون گفت اگر این مسیر را ادامه بدهید به نتیجه نمیرسیم.
ما گفتیم کجای این بحث غلط است؟ ما ۲۰ ساعت است داریم برای شما ادله میآوریم و نمیپذیرید. ایشان گفت گوشی تلفنهای ما باز است، هر وقت نظرتان عوض شد به ما اطلاع بدهید و بعد هم گفتگوها را قطع کردند.
سپس در مصاحبه مطبوعاتی گفت ایران برای گفتگوها پیششرط میگذارد. من گفتم شما که گفتید ایران تحت فشار تحریمها پای گفتگو آمده است. چطور کسی که تحت فشار پای میز مذاکره آمده است، حالا پیششرط میگذارد؟ ایشان گفتگوها را قطع کرد. همانهایی که به ما گفتند تلفنهای ما باز هستند و هر وقت نظرتان عوض شد با ما تماس بگیرید، کمتر از یک ماه بعد خود خانم اشتون نامه نوشت و گفت بیایید گفتگوها را ادامه بدهیم و بعد هم دو نامه دیگر که همه آنها موجودند.
یخ مذاکرات در بغداد آب می شود
این روند طی و منجر به گفتگوهای استانبول ۲ شد. در آنجا این بحث را مطرح کردیم که اگر میخواهید مسیر گفتگوها ادامه یابد، باید گامها برای همکاری متوازن و متقابل باشند. اینها گفتند میرویم و بررسی میکنیم و گفتگوهای بعدی در بغداد بود.
ما گفتیم بهخصوص فاز دوم و سوم برخلاف مبانیای است که بحث میکنیم. بحثی که حقوق کشور ما را نادیده بگیرد و یا تکالیف اضافیای را برای ما تحمیل کند از نظر ما پذیرفته شده نیست. جمهوری اسلامی ایران هم مثل هر کشور دیگری عضو NPT و دارای حقوق و تکالیفی است. نه حق کمتری را میپذیرد و نه تکلیف بیشتری را.
اگر حق بیشتری میخواستیم شما بگویید و اگر تکلیفمان را کمتر انجام دادیم همین طور، ولی اگر تکلیف بیشتر یا حقوق کمتری را خواستید بر ما تحمیل کنید، بر اساس چه منطقی باید بپذیریم؟ گفتند میرویم و بررسی میکنیم.
خلع سلاح ۱+۵ در مسکو
بعد گفتند شما پیشنهادتان را بیاورید و باید قضیه را جامع حل کنیم. در مسکو یک طرح جامع را بردیم و گفتیم حاضریم در باره این طرح در پنج محور مفصل بحث کنیم و آن پنج محور را مطرح کردیم.
یکی از طرفهای مذاکره بعداً به ما گفت شما با این کارتان تقریباً جمع ما را خلع سلاح کردید. بحثها را خیلی دقیق و جامع ارائه دادید و روی پاورپوینت گذاشتید و در پنج محور تمام بحث را ارائه کردید. همان زمان این طرح را روی اینترنت هم گذاشتیم. دوستانی میگویند میرفتیم سخنرانی میکردیم و بیانیه میدادیم. خوب است مراجعه کنند و ببینند.
ما میگفتیم به این حرفها کاملاً اعتقاد داریم و این طرح را قابل دفاع میدانیم و همه جامعه جهانی هم میتوانند مراجعه کنند و ببینند لذا طرح را روی اینترنت گذاشتیم و منتشر کردیم.
تعدیل مواضع غربی ها در آلماتی ۱ و ۲
باز اینها گفتند میرویم و بررسی میکنیم. بررسیشان هشت ماه طول کشید و منجر شد به آلماتی ۱.
در آلماتی ۱ طرح ما در مسکو موجب شد از سه فازی که در بغداد مطرح کرده بودند، دو فاز را کم کنند و فقط فاز ۱ را آوردند که مربوط به بحث فردو بود و مباحثی در آنجا مطرح میشد. در آنجا پرسیدیم شما این بحث را در چه چهارچوبی قرار میدهید؟ در آنجا دوستان ما شبانهروز کار و این سئوال را مطرح کردند که پیشنهادی که شما میگویید در طرح جامعی که در مسکو دادیم، در یک بخش از این پازل قرار میگیرد، تکلیف بقیه آن چه میشود؟
قرار شد در آلماتی ۲ روی این موضوع بحث کنیم. در آلماتی ۲ این بحث انجام شد. ما مطرح کردیم اگر میگویید همکاری و گامهای متقابل و متوازن، تمام بحث ما بر سر همین توازن است.
اگر قرار شود گام ما را شما تعریف کنید و گام خودتان را هم خودتان تعریف کنید و بعد بگویید اگر پذیرفته شد، مذاکرات خوب است و اگر پذیرفته نشد، بد است، این که دیگر اسمش مذاکره نیست، این میشود دیکته.
در مذاکره طرفین در چهارچوبی که حقوقشان رعایت شود و حقوق کسی مورد تعرض قرار نگیرد، با هم گفتگو میکنند و برای اعتمادسازی مثلاً میشود این کارها را کرد.
روز اول گفتگوها چندین ساعت طول کشیدند و آنها هیچ پاسخ منطقیای نداشتند به ما بدهند. فردا آمدند و گفتند ما دچار سوءتفاهم شدهایم که باید ۱۰۰ متر جلو بیاییم و شما فقط پنج متر جلو میآیید. این که منطقی نیست. گفتیم این طور نیست. اگر قرار است گامها متوازن باشند، ما پنج متر جلو میآییم، شما هم پنج متر جلو بیایید و حقوق ما باید به رسمیت شناخته شود.
من گفتم اختیارات کاملی دارم و میتوانیم یک هفته هم شده است بنشینیم و روی جزئیات هم بحث کنیم. سخنرانی نمیکردیم و Lecture نمیدادیم. نماینده یکی از کشورها به نمایندهای که داشت با ما بحث میکرد یادداشت داد که بحث را ادامه نده. گفتم ادامه بدهید. خودشان خندیدند. گفتم پس چرا ادامه نمیدهید؟
خانم اشتون گفت پس اجازه بدهید مشورت کنیم. گفتیم مشورت کنید. رفت و برگشت و گفت باید برای مشورت به پایتختهایمان برویم. در مصاحبه مطبوعاتی هم گفت قرار شد مشورت کنیم و من ظرف چند روز اطلاع میدهم که این چند روز شد ۴۰ روز و بعد هم منتظر انتخابات ۹۲ شدند و بعد از انتخابات مسیری را که میدانید دنبال شد. عرضم این است که آنچه که در آنجا مطرح شد این بود که اگر میخواهیم گامی را برداریم باید متوازن، متقابل و در چهارچوب حقوق قانونی ما باشد و هیچ حقی از کشور و ملت ما ضایع نشود.
آمریکا تا همین امروز خلاف برجام برخی تعداتش را عمل نکرده است
جلیلی همچنین در پاسخ به سوال دانشجوی دیگری نیز گفت:
نامه رهبر انقلاب به رییس جمهور یک فصل الخطاب برای شروع است، برای شروع در همافزایی نیروهای انقلاب برای دفاع از حقوق، منافع و آرمانهای کشور.
طبق برجام باید امریکا اعلام کند که این کارها را انجام میدهد. جان کری وقتی بیانیه رسمی را میخواند ۴ عدد از تعهدات امریکا به ایران را از قلم میاندازد؛ یعنی در برجامی که خود او متعهد شده ۴ عمل را انجام نمیدهد. این هوشمندی ملت و دولت را میخواهد که مطالبه حقوق شان را داشته باشد از اقداماتی که خود امریکا قبول کرده است. اصل مطالبه ما از دشمن است و نه از خودی. وظیفه ما مطالبه ملی از طرف مقابل است.
حصر سران فتنه مربوط به اتفاقات سال ۸۹ بود نه ۸۸
نماینده مقام معظم رهبری در پایان در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان درباره وضعیت حصر سران فتنه نیز اعلام کرد:
چیزی که ملتی را موفق میکند شور و نشاط و مزیتهای در سالیان اخیر است. خصوصا در مردمسالاری دینی که این گروههای قدرت و ثروت نیستند که انتخاب میکنند بلکه مردم هستند که بدون اینکه کسی بتواند رأی آنها را وتو کند انتخاب میکنند.
در سال ۸۸ طبق آنچه گفته شد ما در مباحث فنی حقوقی و حتی منطقهای دست برتر را داشتیم. زمانی بود که آنها شکستهای پیدرپی خوردند. در سال ۸۸ کسانی از داخل میخواستند این قدرت را تضعیف کنند و واقعا ۸ ماه ظلم بزرگی به ایران کردند. تا ۹اینکه دی و ۲۲ بهمن ۸۸ پیش آمد. جالب اینکه تا بهمن سال ۸۹ یعنی یک سال بعد از سال ۸۸ نیز باز سران فتنه آزاد بودند و کسی به آنها کاری نداشت و یک سال بعد دوباره فرصتی به نام بیداری اسلامی شکلگرفت و برخی متحدان امریکا سرنگون شدند و ۲۰ ماه بعد از انتخابات این افراد که دران ۸ ماه کاری نتوانسته بودند بکنند خواستند این فرصت را تبدیل به تهدید بکنند و نظام ایران را که مردمسالاری آن به الگوی کشورهای جهان تبدیل میشود در ردیف حکومتهای دیکتاتور قرار دهند! لذا بعد از این ماجرا بود که در بهمن ۸۹ شورای عالی امنیت ملی تصمیم به حصر سران فتنه گرفت زیرا باز هم می خواستند فرصت های نظام را به تهدید تبدیل کنند.
/رجانیوز
ارسال نظر