حاشیه ای بر نفوذ آمریکا از راه مذاکره؛
مذاکره یا جنگِ نرم؟ مسئله این است!
در واقع قانون اساسی جدید ایران به وضوح نشانگر وجه اسلامی سیاست خارجی پویا و مبارزه جویانهای است که هدفش اتحاد دنیای اسلام و گسترش حاکمیت خداوند در روی زمین است.
به گزارش گلستان24، انقلاب اسلامی ایران به مثابه ی یک انقلاب ایدئولوژیک از سال 1978 میلادی دریچه های نوینی را رو به سوی بشریت گشود. این واقعیتی است که بیش از آنکه ما بخواهیم به آن بپردازیم، فیلسوفان، اندیشمندان و اندیشکده های غربی و شرقی به آن پرداخته اند. انقلاب ایران به مثابه ی رجعت دوباره انسان به فطرت خویش شمرده می شد در دنیایی که اندیشمندان غربی، انسان را گرگ انسان، حیوان اقتصادی و هویت هایی از این دست می شمردند. جان.ال.اسپوزیتو در متن کتاب انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن می نویسد:" در واقع قانون اساسی جدید ایران به وضوح نشانگر وجه اسلامی سیاست خارجی پویا و مبارزه جویانهای است که هدفش اتحاد دنیای اسلام و گسترش حاکمیت خداوند در روی زمین است." رابرت دی لی، پروفسور علوم سیاسی در دانشگاه «کلرادو» درباره ماهیت انقلاب ایران گفته است:"انقلاب اسلامی پیچیده و اسرارآمیز می نماید; مساوات طلب است، اما در عین حال، سوسیالیست یا دموکراتیک نیست; رادیکال است، اما سنّتی نیز به نظر نمی رسد; بیگانه گریز است، اما به ندرت انزواگراست و نمایانگر انقلاب های فرانسه، روسیه و یا تجربه آمریکا نیست. نظریه های علوم اجتماعی راجع به نوسازی، خواه مارکسیست، خواه ملهم از سرمایه داری لیبرال، نتوانستند وقوع آن را پیش بینی کنند و هنوز توضیح قانع کننده ای برای آن ارائه نکرده اند. تنها در دل تاریخ اسلام، که با قیام های زاهدانه در هر عصری مشحون است، می توان معنایی برای این جنبش عظیم، که جهان اسلام را درنوردیده، پیدا کرد."
واقعیت آن است که پروفسور دی لی چندان هم دور از واقعیت سخن نگفته است. انقلاب ایران به مثابه ی پاتکی نرم به اردوگاه لیبرال سرمایه داری بود که اولاً قاطبه مستشرقین از درک تمامی ابعاد وجودی آن عاجز ماندند و ثانیاً نظام امپریالیستی حاکم بر سیاست، اقتصاد و فرهنگ جهانی(بخوانید غربی!) را به وحشت انداخت. با این وجود؛ غرب و در راس آن آمریکا به دلیل دستپاچگی در مقابله با انقلاب ملت ایران بدون توجه به ماهیت وجودی آن از همان ابتدا می خواست تا به مقابله سخت با آن بپردازد. ساماندهی و هدایت کودتای ناموفق نوژه در کنار تحمیل 8 سال جنگ تحمیلی بر جمهوری اسلامی نمونه هایی از تقابل سخت دنیای سلطه با انقلاب ایران بود. گذر زمان اما معارضین انقلاب اسلامی را به شناختی بهتر از ماهیت و مبانی قدرت آن رهنمون کرد. لذا در مقطع پس از جنگ تحمیلی رویکرد آمریکا برای مقابله با انقلاب ملت ایران تغییرات اساسی به خود می بیند. در همین راستا؛ رهبر فرزانه انقلاب طی سالهای متمادی بارها از مسائلی همچون تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، قتل عام فرهنگی، جنگ نرم و غیره سخن گفته خطرات مربوط به آن را به مسئولین و مردم گوشزد می نمایند.
با این همه؛ ما اکنون در شرایط جدیدی قرار گرفته ایم. شرایطی که دولت جمهوری اسلامی در مسیر مذاکرات هسته ای با کشورهای 5+1 به واقعیتی به نام برجام رسیده؛ مشغول برنامه ریزی برای اجرای ابعاد مختلف آن است. برجام خواه ناخواه ما را به فضای جدیدی خواهد برد و تاثیرات مستقیم و غیرمستقیمی بر روند آمریکا قدم برداشته ایم، مسئله ای که می تواند به کمرنگ تر شدن تضاد بنیادین بین انقلاب اسلامی و غرب منجر شود! حال آنکه اصل تقابل انقلاب ملت ایران در سال 1357 با نظام سلطه، نه برای مقابله با تحریم اقتصادی(که آن زمان وجود خارجی نداشت) یا تثبیت حق مسلم استفاده از انرژی هسته ای، که نشات گرفته از تضاد هویتی روح ظلم ستیز ملت ایران با نظام امپریالیستی حاکم بر جهان بود. لذا در فضای کنونی بزرگترین خطری که می تواند متوجه انقلاب اسلامی باشد، تقلیل سطح مبارزه با آمریکا به مسائلی همچون تحریم اقتصادی یا انرژی هسته ای و جا انداختن این مسئله در ذهن عموم ملت ایران است.
تاکیدات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در ماه های اخیر پیرامون خطر "نفوذ" اگرچه می تواند دارای ابعاد مختلفی باشد؛ با این وجود، به نظر می رسد بزرگترین خطر موجود در مسیر "نفوذ"، نفوذ دشمن در لایه های زیرین و فهم تئوریک جامعه ایران از چرایی و چگونگی تقابل نظام سلطه و جمهوری اسلامی خواهد بود. به نظر می رسد دستگاه فکری حاکم بر دولت آمریکا بالاخره پس از گذشت بیش از سه دهه از انقلاب اسلامی، به این نتیجه رسیده است که تقابل سخت با این پدیده ی عظیم راه به جایی نخواهد برد؛ لذا تصمیم گرفته است با بهره گیری از فرصت حاکمیت دولت یازدهم پیش زمینه های نزدیکی بیش از پیش خود به جامعه ایرانی و تاثیرگذاری بر افکار و فرهنگ آنها را فراهم کند. لذا ما اکنون با یک جنگ نرم همه جانبه مواجه هستیم. جنگی که این بار نه به صورت پنهان و از طریق اعطای کمک های سیاسی و مالی به اپوزیسیون جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور که از مجرایی کاملاً رسمی و قانونی بر علیه ملت ایران پیگیری می شود. این مسئله می تواند ضریب نفوذ و تاثیرگذاری گلوله های شلیک شده در جریان این جنگ نرم را به صورت قابل توجهی بالا برده؛ اثرات عمیق و بلندمدتی بر جامعه ایران بر جای بگذارد. به نظر می رسد رهبر انقلاب اسلامی با درک همین واقعیت، در طی ماه های اخیر مکرراً بر خطر نفوذ دشمن تاکید کرده اند.
نمونه ی این جنگ نرم رسمی و قانونی را می توان در جریان تقابل دولت ایالات متحده با شوروی سابق در جریان جنگ سرد مشاهده نمود. مسئله ای که البته نهایتاً به فروپاشی کامل آن سیستم ایدئولوژیک و حاکمیتی از درون منجر شد! آمریکا در جریان 50 سال جنگ سرد با شوروی(به عنوان یک رقیب ایدئولوژیک)، بعد از آنکه نتوانست از طریق نظامی-امنیتی با آن مقابله کند؛ از دریچه مذاکره و تعامل آن را به فروپاشی کشاند! به صورتی که بعدها ریچارد نیکسون؛ رئیس جمهور وقت آمریکا در متن کتاب "پیروزی بدون جنگ!" نشان می دهد چگونه ایالات متحده از رهگذر مذاکرات و توافق اتمی با شوروی، زمینههای فروپاشی آن کشور را از درون فراهم کرده است! تقابل ایران و آمریکا یک وجه مشترک مهم با تقابل آمریکا و شوروی دارد و آن ماهیت ایدئولوژیکی هر دو تقابل یادشده است. لذا چندان عجیب نخواهد بود اگر آمریکا بخواهد تجربیات متعدد خود در زمینه مقابله با شوروی سابق را برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران نیز به کار بگیرد.
جالب آنکه باراک اوباما، رئیس جمهور کنونی ایالات متحده نیز دو بار(در مقاطع پس از توافق لوزان و وین) صراحتاً به پیروی از راهبرد نیکسون در برابر شوروی اشاره کرده می گوید:" من به نحوی غریزی استراتژی ای را که پرزیدنت نیکسون و ریگان در دوران جنگ سرد علیه شوروی داشتند درک می کنم و ما همان راهی را می رویم که با شوروی سابق رفتیم." وی در نطق خود پس از قرائت بیانیه وین تصریح می کند:" مذاکرات ما با شوروی در نهایت به سود آمریکا تمام شد و با ایران نیز همان نتیجه را خواهد داشت؛ این مذاکرات به امنتر شدن آمریکا و اسرائیل میانجامد." لذا ما کنون با یک جنگ نرم همه جانبه؛ حساب شده و تجربه شده مواجه هستیم. جنگی که دشمن در سایه تجربیات موفق خود از تقابل با شوروی کمونیست می خواهد در طی آن، تدریجاً زمینه استحاله و فروپاشی جمهوری اسلامی را فراهم کند.
ولیکن ذکر چند نکته در زمینه شرایط کنونی تقابل جمهوری اسلامی با نظام سلطه ضروری خواهد بود. اول آنکه شرایط کنونی به مراتب خطرناک تر از مقاطعی است که رهبر انقلاب اسلامی به عنوان دیده بان اصلی حرکت ضداستعماری ملت ایران خطر وجود جنگ نرم بر علیه ملت ایران را گوشزد نموده اند. تعریف جنگ نرم در آیین رزمی ارتش ایالات متحده آمریکا اینگونهآمده است:" جنگ نرم، استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و دیگر اعمالی است که منظور اصلی آن تاثیرگذاری بر عقاید، احساسات، تمایلات و رفتار دشمن، گروه بی طرف و یا گروههای دوست است به نحوی که برای برآوردن مقاصد و اهداف ملی پشتیبان باشد." جان کالینز تئوریسین دانشگاه ملی جنگ آمریکا در تعریف جنگ نرم می گوید:" استفاده طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن، برای نفوذ در مختصات فکری دشمن با توسل به شیوه هایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری می شود." با این وجود؛ نفوذ در اصطلاحات نظامی "به شرایطی گفته می شود که عده ای از افراد لشکر دشمن با ورود به پشت جبهه خودی و مراکز حساس مدیریت جنگ، در صدد ضربه زدن به منابع و منافع استراتژیک طرف مقابل برآمده باشند." لذا آنگونه که از این تعاریف روشن و همه فهم برمی آید؛ خطر نفوذ به مراتب پیشرفته تر و خطرناک تر از "جنگ نرم" است.
نفوذ البته می تواند در هر دو شکل سخت و نرم انجام شود. از طرفی؛ نفوذ را می توان نتیجه و هدف جنگ نرم دانست، حال آنکه "جنگ نرم" به خودی خود نمی تواند خطری ایجاد کند و شاید در دستیابی به اهداف خود شکست خورده باشد. بر اساس این تحلیل به نظر می رسد تاکیدات مکرر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی بر غیر قابل اعتماد بودن آمریکا ناظر به همین واقعیت اساسی است که نظام حاکمه ایالات متحده اساساً شروع مذاکرات را به مثابه ی پلی برای فروپاشی و استحاله ی نظام جمهوری اسلامی می داند نه رفع تحریم ها، تنش زدایی و به رسمیت شناختن حقوق هسته ای ملت ایران! لذا ما در جریان مذاکرات هسته ای ایران و 5+1 نیز با یک جنگ نرم رسمی و قانونی بر علیه ملت ایران مواجه هستیم؛ جنگی که نتیجه ی بدیهی آن نفوذ آمریکا در سطح کشور و حتی منطقه خواهد بود. مرور تاریخی تقابل بین آمریکا و شوروی نیز نشان می دهد که مناسبات دیپلماسی ایالات متحده با شوروی، ابتدا بر سر مسئله قراردادهای محدودیت موشکهای بالستیک و کلاهکهای اتمی(قرارداد سالت) آغاز شده و بعدها به مسئله حقوق بشر هم کشیده می شود. مسئله ای که بازی را به یک فاز جدید وارد کرده، نهایتا از طریق توافق هلسینکی 1977 زمینه نفوذ فرهنگی-سیاسی آمریکا در بطن جامعه کمونیست روسیه را فراهم می کند.
آمریکا به خوبی دریافته است که انقلاب ایران به عنوان یک جنبش ایدئولوژیک و ضدامپریالیستی را تنها باید با همان حربه ای سر برید که در دست دارد! ایران بر خلاف آمریکا از سال 1357 تا کنون هیچ حمله و تجاوز نظامی ای برای گسترش ارزش های خود به دیگر کشورها نداشته است، با این وجود نفوذ قدرت ایران در سطح منطقه و جهان هر روز بیشتر از پیش آمریکا را آزار داده است. لذا آنان اکنون در جریان یک تقابل تاریخی برآنند تا با استفاده از تاکتیک های تجربه شده خود در مقابله با ایدئولوژی کمونیسم در شوروی؛ استحاله از راه مذاکره را در دستور کار خود قرار دهند. مذاکره درواقع شکل جدید جنگ نرم آمریکا برای مقابله با انقلاب اسلامی با هدف تغییر دیدگاه جامعه ایران نسبت به ماهیت و اهداف امرپالیستی نظام حاکم بر ایالات متحده است.
نفوذ، نتیجه ی طبیعی این جنگ نرم هدفمند خواهد بود. نفوذی که می تواند در بلندمدت زمینه تغییر ذهنیت جامعه ایران و انحراف آن از ارزش های بنیادین انقلاب اسلامی همچون استکبارستیزی را فراهم کند. واضح است که اگر آمریکا در قبال رفع همه تحریم ها و به رسمیت شناختن فعالیت هسته ای ایران بتواند تنها به هدف تغییر ذهنیت جامعه ایران نسبت به اهداف خود دست پیدا کند؛ یک "پیروزی بدون جنگ" دیگر را برای خود رقم زده است! با این وجود؛ عهدشکنی مکرر آمریکا در جریان مذاکرات هسته ای و ماهیت متفاوت فرهنگ و ایدئولوژی حاکم بر جامعه ایران، این فرصت را به آنها نخواهد داد. برای به فعلیت رسیدن این پیش بینی باید هنوز هم اندکی صبر پیشه کرد!
محسن فرهادی
ارسال نظر