چگونه یک رییس جمهور عامل «سیا» می شود؟
بنی صدر؛ جدی ترین مصداق «نفوذ جریانی»
شاید جدی ترین نمونه برای نفوذ جریانی، که در اوایل انقلاب اتفاق افتاد، ماجرای بنی صدر باشد.
به گزارش گلستان24، طرح موضوع نفوذ از سوی رهبر معظم انقلاب، از چندی پیش اذهان و افکار عمومی را درباره این موضوع با اهمیت درگیر ساخته است.
اگرچه افراد، گروهها و اشخاصی با اظهارنظرهایی تامل برانگیز تلاش کردند، موضوع نفوذ را از اولویت ساقط کنند یا آن را به حاشیه برانند، اما تاکیدات روز گذشته رهبر انقلاب پیرامون نفوذ بر اهمیت این مسئله اضافه کرد. در این میان ایشان البته طرح موضوع نفوذ بدون محتوای لازم را نیز صحیح ندانسته و گفتند: نفوذ که ما میگوییم، حالا بعضیها واکنش نشان میدهند؛ آقا! مسئلهی نفوذ جناحی شد، استفادهی جناحی کردند؛ من به این حرفها کاری ندارم. خب، استفادهی جناحی نکنند، بحث بیهوده دربارهی نفوذ نکنند، اسم نفوذ را بدون محتوای لازم مطرح نکنند؛ اینها را ما کاری نداریم ولی هر حرفی زده میشود، هر کار جدّی [میشود]، از اصل واقعیّت نفوذ غفلت نشود؛ غفلت نکنیم که دشمن درصدد نفوذ است. حالا من نفوذ را مقداری تشریح میکنم که نفوذ چیست و چگونه است؛ از اصل قضیّه غفلت نکنیم. جناحها همدیگر را متّهم نکنند؛ این بگوید آقا شما که گفتی مقصودت این بود، آن بگوید نه، شما که گفتی مقصودت این بود؛ خیلی خب، حالا مقصود هرچه بود. بالاخره واقعیّت فراموش نشود؛ دشمن دارد برای نفوذ طرّاحی میکند.
ایشان با طرح تعریف جدیدی درباره «نفوذ جریانی» گفتند: نفوذ جریانی یعنی شبکهسازی در داخل ملت؛ بهوسیله پول و جاذبههای جنسی. اگر این نفوذ نسبت به اشخاصی انجام بگیرد که اینها در سرنوشت کشور، سیاست کشور، آینده کشور تأثیری دارند، آرمان ها، ارزشها، خواستها و باورها تغییر پیدا خواهند کرد.
رهبر انقلاب، نخبگان، افراد مؤثر، تصمیمگیران یا تصمیمسازان را گروههای هدف این نفوذ عنوان کردند و با اشاره به اهداف نفوذ جریانی این نوع از نفوذ را تشریح کردند: «شخص مورد نفوذ همان چیزی را فکر کند که آن آمریکایی فکر میکند... یعنی کاری کنند که شما همان چیزی را بخواهی در نتیجه، که او می خواهد. بنابراین خیال او آسوده است بدون اینکه لازم باشد مأمور عالیرتبه سیا خودش را به خطر بیندازد و وارد عرصه بشود، شما برای او داری کار میکنی«.
شاید جدی ترین نمونه برای نفوذ جریانی، که در اوایل انقلاب اتفاق افتاد، ماجرای بنی صدر باشد. او به عنوان رییس جمهور از تصمیم سازان کشور بود. و ماحصل نفوذ به جایی رسیده بود که مانند آمریکاییها فکر می کرد. با اسنادی که از لانه جلاسوسی به دست آمدف مشخص شد،او به عنوان عامل سیا در کشور فعالیت می کرده است.
تنها چند هفته پس از اشغال سفارت، ابولحسن بنی صدر که در آن زمان ا ز اعضای شورای 15نفره ی انقلاب بود در دی ماه 1358به ریاست جمهوری رسید، مبارزه ای را آغاز کرد تا ما را مجبور به تحویل همه اسناد به دولت کند. وی نخستین بار این مسئله را در جلسات شورای انقلاب مطرح کرده و برای جلب حمایت از این طرح وقت و انرژی بسیاری صرف کرده بود. افرادی که به وی نزدیک بودند بعدها به ما گفتند تلاش بنی صدر برای دستیابی به اسناد تا چه حد برای آنها عجیب بوده است. او از همان ابتدا از مخالفان سرسخت این اقدام بود.
بالاخره مسئله را با امام که همواره کلید گشایش مشکلات لاینحل بودند،در میان گذاشتیم. امام خمینی فرمان دادند اسناد همچنان در دست ما بماند و افشاگری ها برای ملت ادامه یابد.
در واقع امام به ما دستور دادند بدون در نظر گرفتن افراد، همه چیز را منتشر کنیم. ایشان فرمودند:حتی اگر چیزی درباره ی من نیز پیدا کردید، افشا کنید.
عزم ایشان ما را بر آن داشت تا اقدامی غیر معمول انجام دهیم. روزی در آذر ماه، رادیو اعلام کرد که دانشجویان پیرو خط امام می خواهند سندی را در ارتباط با امام افشا کنند. ما به چند تحلیل سازمان سیا درباره شخصیت امام برخورد کرده بودیم. همه ی این تحلیل ها در یک نکته اتفاق نظر داشتند :امام خمینی دارای اعتمادبه نفس و قاطعیت شگفت انگیزی است... او به هیچ قیمتی حاضر به فروش عقاید و سازش درباره ی دیدگاههایش نیست... تلاش های زیادی برای نزدیکی یا تأثیر گذاردن بر او بی نتیجه مانده است... تصمیمات و استراتژی های وی پیش بینی ناپذیر است.
یکی از این اسناد درباره فردی بود که سازمان سیا از او با عنوانSD LURE/1 نام می برد. در دی ماه 1358، در گاو صندوق اتاق رئیس پایگاه سیا در تهران هفت سند درباره ی این فرد پیدا کردیم. نخستین سند به تاریخ 27 جولای 1979 به گزارش های ملاقات فردی به نام SD ROTTER که بعدها معلوم شد قشقایی است، مربوط می شد. وی مقامات سیا را به تماس با شخص دیگری با عنوان SD LURE ترغیب می کرد. در این سند شماره تلفن او و این نکته که برای اولین بار با وی در پاریس تماس گرفته شود، ذکر شده بود.
با کنترل این شماره تلفن متوجه شدیم متعلق به منزل جناب بنی صدر! است که به زودی به ریاست جمهوری ایران برگزیده می شد.
سند دیگر از او به عنوان یک منبع اطلاعاتی و تماس بالقوه نام می برد. یکی از و مأموران سازمان سیا با اسم رمز گای راذرفورد(اسم واقعی او ورنون کاسین بود) در پاریس و تحت پوشش یک تاجر به او نزدیک شده بود. SD LURE موافقت کرد که دوباره در تهران با او ملاقات کند.
به موجب دومین سند، نخستین دیدار یک ماه قبل از انقلاب در دی ماه 1357 انجام گرفته بود. این سند نشان می داد که به بنی صدر گفته شده بود «راذرفورد تاجری امریکایی است و در دنیای تجارت و سیاست امریکا آشنایانی در سطح بالا دار.» در ادامه آمده بود:« به نظر می آمد او انقدر به راذرفورد علاقمند شده که با تقاضای ملاقات خصوصی با وی موافقت کند.» این جملات نشان می داد که بنی صدر می دانست با شخصیت ذی نفوذی ملاقات می کن. با توجه به تجربه به سیاسی وی، ممکن نبود از اهداف این ملاقات بی اطلاع باشد.
براساس این اسناد راذرفورد در 12 ژوئن 1979 با SD LURE تماس گرفته و قرار شد وقتی به ظاهر از سفر هند باز می گردد با وی ملاقات کند. او تحت پوشش شرکتی به نام «کارور اسوشیتس» از ایران بازدید کرده و هدف این سفر کار کردن بر روی sd lure و تحویل او به یکی از افسران سفارت بوده است.»
سایر اسناد جزییات توافق ها و اقداما ت پوششی برای ورود راذرفورد به تهران مربوط می شد. با وجود اینکه بنی صدر هیچ فرصتی را برای انتقاد از ما از دست نمی داد، تصمیم گرفتیم تا زمانی که مدرکی دال بر ملاقات وی با سیا نیافته ایم، این مسئله را افشا نکنیم. در حالی که می دانستیم به راحتی می توان بنی صدر را که در آن زمان کاندیدای ریاست جمهوری بود از صحنه خارج کرد.( این بخش از روایت ابتکار به لحاظ زمانی شاید محل تردید باشد، چرا که به روایت برخی دیگر، تعدادی از دانشجویان داخل لانه به بنی صدر رای دادند، چطور آنها می توانستند حتی با دانستن این اطلاعات حداقلی از بنی صدر وی را انتخاب کنند؟)
در اوایل فروردین (یعنی زمانی که بنی صدر به ریاست جمهوری برگزیده شده بود) فرآیند بازسازی اسناد بیشتری را برملاساخت. نخستین سند، گزارش ملاقات راذرفورد با SD LURE در تاریخ 29 آگوست در خانه وی بود. در این ملاقات بنی صدر ضمن ابراز نگرانی های خود، شورای 15 نفره انقلاب را به دلیل ناکارآمدی مورد انتقاد قرار داده و همچنین مخالفت هایی را با امام ابراز داشته بود.
سند دوم شرح ملاقات راذرفورد با تامس آهرن بود. چهارمین سند شرح ملاقات وی با بنی صدر بشمار می رفت. سند پنجم، ارزیابی راذرفورد/ کاسین درباره ملاقات هایش با او و خلاصه ای از نقاط ضعف و قوت وی بود:«او ]بنی صدر[ که جاه طلب و سیاستمداری زیرک است، ظاهرا با احتیاط و باتوجه به روزی که (امام خمینی) از صحنه خارج شود نقش خود را بازی می کند...او که توطئه گری کهنه کار است می تواند در آینده و در صورتی که حس کند انقلاب از اهدافش دور می شود انقلاب از اهدافش دور می شودیا برای وی منافعی وجود دارد، علیه انقلاب توطئه کند... می داند که باید با اطرافیان خود رفتار محتاطانه ای داشته باشد...این تردید احتمالا باعث خواهد شدهمه پل ها را پشت سر خود خراب نکند.»
وقتی مجموعه کامل اسناد SD LURE تکمیل شد، آنها را به تامس آهرن نشان دادیم تا درباره آن نظر دهد. آهرن تاکید کرد که یکی از برنامه های دولت آمریکا، به ویژه سازمان سیا، تماس با شخصیت های ذی نفوذ در جنبش انقلابی بود. وقتی امام خمینی در پاریس حضور داشتند، به یکی از افسران بازنشسته سازمان سیا دستور داده شدبه فرانسه برود و با بنی صدر دیدار کند. وی خود را نماینده یک شرکت آمریکایی معرفی و اراز تمایل کرده بود تا با او دربارهی چشم اندازهای روابط اقتصادی با غرب صحبت کند. بنی صدر نیز موافقت کرده بود.
آهرن افزود وقتی بنی صدر به ایران آمد، «ستاد سازمان سیا» تمایل داشت موضوع را دنبال کند و مسئولیت این پروژه به من سپرده شد. هدف نهایی ما استخدام بنی صدر بود، ولی برای رسیدن به این هدف مراحل مختلفی باید طی می شد. در مرحله نخست، وی مستقیما از قضیه آگاه نبود. او تنها به عنوان یک مشاور مالی که درباره مسایل سیاسی توصیه هایی دارد، خدمت می کرد. در مراحل بعد دربارهی مسایل مهم تر و حساس تر مورد مشورت قرار گرفته و توصیه هایی به او می شد.
آهرن به ما گفت که بنی صدر موافقت کرده در ازای دستمزد 1000 دلار در ماه به عنوان مشاور خدمت کند، ولی هیچ وقت پولی دریافت نکرد.
ارسال نظر