نفوذ؛ شناخت، ابعاد،ویژگی ها وراه های مقابله با آن
انقلاب مستضعفین وقتی دچار اشرافیت شد رخنه در آن شده انقلاب مردمی وقتی طبقه اشراف در آن محور شد رخنه در آن شده هرجا اصول وآرمانهای انقلاب توسط خود انقلابی ها زیر پا رفت باید در آن نفوذ را جستجو کرد.
به گزارش گلستان24، نفوذ دارای خواص وویژگی ها وراهبرد ها وتکنیک های خود است وقتی ملتی دوره هجوم را از سر بگذراند دشمن به فکر نفوذ در آن می افتددر واقع نفوذعموما پدیده دوران ثبات است وبیانگر قدرت مند شدن یک جامعه در برابرهجوم است . تا از داخل آن ملت را از هم بگسلاند لذا ظاهر عوض می کند ودر لباس خودی در می آ ید دوست می شود لبخند می زند وارد شیوه وسبک زندگی ما می شود راه علم در پیش می گیرد لباس عالم بر تن می کند منطق واستدلال می بافتدپول خرج می کند رسانه پدید می آورد به شهوات تقریب می کندمنفعت طلبی را ترویج می دهد ذره ذره ما به او ایمان می آوریم روز اول می گویید چرا فقط یک قرا ئت از دین داشته باشیم بیاید همه مسیر هارا بسوی خدا امتحان کنیم چندی بعد وقتی به مقدسات توهین شد به تو می آموزد که تحمل مخالف آداب تمدن است واصلا مگر چیز مقدسی داریم آنقدر صبر می کند تا قرائت های دینی مختلف به جان خود بیفتند وخودی ها با خودی ها در گیر شوند دایره خودی ها را هر روز تنگ تر از دیروز می کند تا حواریون انقلاب هم به جان هم بیفتند تاریخ را تفسیر می کند انقلاب را در مقابل انقلاب قرار می دهد مرجع در مقابل مرجع دین را در مقابل دین.
و پشیمانی ها خستگی ها را کلید می زند جنگ قدرت میان برادران اجنبی در کمین را وارد خانه می کند امام را در مقابل امام قرار می دهند هر روز وبلکه هر ساعت امام راتاویل روزانه می نماید آن هم نه توسط دشمن بلکه توسط بیتش ویاران خسته اش خاطره ها به جنگ خاطره ها می روند اختلاف های خانگی به کف خیابان کشیده می شود .
ماهیت نفوذ در سیال بودن وملون بودن آنست اصول ومحکمات ندارد قابل تفسیر است به روز شونده است ضددین نیست ضد انقلاب نیست ضد ولایت هم نیست اما پافشادی روی هیچکدام هم ندارد تاویل پذیر است وحتی بدون پنهان کاری وبا افتخار تغییر پذیر است .اما م ضد استکباری نباشد امام باشد اما امام مستضعفین در مقابل مستکبرین نباشد امام باشد عدای به همین امام باقی مانده دلخوش هستند ومی گویند حفظ نظام یعنی همین بر اساس واقعیات واقتضائات باید به همین کفایت کرد والا باید قید اصل وفرع را بزنیم همین اسلام ترکیه یا اسلام مالزی هم بالاخره اسلام است واتفاقا باعث جذب بیشتری هم می شود .
نفوذ یعنی همین که وقتی می خواهی وارد مطالعه غرب شوی به تو می گویند قضاوت ها واندیشه هایت را پشت در بگذار بعد وارد شو اول قبول کن که کلیسا هزار سال با حکومت دینی وخدایش انسان را به قهقرای استبداد وتعطیلی عقل رساند وبعد به تو می آموزد در برار تعطیلی عقل وظلم واستبداد حکومت دینی وتوقف علم وتجربه داستان معروف گرد نبودن زمین واعدام ها وبهشت وجهنم فروشی ها وانسان ندانستن نیمی از جامعه یعنی زنان مگر راهی بغیر از امحای حکومت دین بنیان است قرائت اجباری بدون عقلانیت وخرد ورزی همراه با فساد استبداد قتل وغارت وظلم ونکبت بدون ذره ای حضور انسان عقل وآزادی محکوم به امحایی از بنیان است بازگشت به دوره تاریکی ممنوع، انسان آزاد است دین دار باشد یا دین نداشته باشد وحکومت تکلیفی برای بهشتی کردن مردم ندارد حکومت موظف است با قرار دادی اجتماعی برخواسته از اراده مردم نظم را حاکم کند وامنیت را برای همه عقاید برقرار سازدتمام هستی برای انسان است ومحور همه چیز میل اراده وعقل اوست .
اگر روزاول به شما می گفتند که ماقصدمان این است که مقدسات وارزشها وهویت وتاریخ تورا بگیریم آیا می پذیرفتی لحظه ای سر این کلاس ها بنشینید اما به امید علم آموزی امرار معاش ترم به ترم خودت را با خودت بیگانه می کنند تا در آخر خودت ریشه خودت را بزنی وآنروز دیر است که بفهمی چرا استاد می گفت علمت واعتقادات را دم در کلاس بگذار وبعد بیا علم بیاموز .تفسیر اینگونه بدون همراه داشتن ارزشها وهویت های قبلی هر روز در دانشگاه های ما در حال تدریس است ودانشجو از سراجبار هم که باشد باید اینگونه بیندیشد والا قید علم ودانش را باید بزند نفوذ یعنی همین دین عقل ستیز، دین ضد مردم، دین ضد علم ودانش، دین ضد آزادی و...
خدا وکیلی کدام انسان خردمندی این خدای ساختگی و ظالم ودین اورا می پذیرد تازه حالا اومسیحی بود حالا حساب کنید این دین را اعراب با اجبار وکشتار وتجاوز به نوامیس ایرانی به سرزمین شما آورده باشند.
این قصه سر دراز دارد روزی که لیبرالیسم نه بعنوان یک اندیشه وفرضیه بلکه بعنوان یک علم وارد حوزه های علمیه ودانشگاه ها شد نفوذ آغاز شد انسان محوری جای خدا محوری را گرفت ودر مقابل مدرنیته ومدرنیسم هم هویت باختند هم تمدن وفرهنگ ودین. دین به دو قسمت تبدیل شد اسلام رحمانی واسلام طالبانی اسلام حامی خشونت واسلام حامی عشق چنان دیو دلبری از اسلام تراشیدن که یا داعش یا عیاش در حالیکه هیچکدام معنای دین نداشت .
از حماسه عاشورا وشعار مانای هیهات من الذ له مذاکره وذ لت در آوردند واز صلح امام حسن توجیه ظلم پذیری تفسیر کردندآن هم نه دشمنان انقلاب ومخالفان امام بلکه اصحاب امام وانقلاب همان راهی که در تاریخ بارها رفته شده را مجددا رفتند.مردم در مقابل مردم، نخبگان در مقابل نخبگان، ومراجع در مقابل مراجع صف کشیدند.
ملتی که بافرمان امامش شاه برانداخته است ملتی که در سایه وحدت با کل دنیا هشت سال جنگیده است وتوانسته پا به دوره ثبات بگذارد در اوج بزرگی وقدرت از درون به خود مشغول می شود به این می گویند پروژه نفوذ نه ردی از دشمن است نه نامی همه از خودمان هستند از یاران دیروز که امروز یا درد قدرت دارند وحب جاه یا چرب ونرم دنیا به شکم بارگیشان کشانده ویا خسته از مبارزه در چند متری فتح قله قصد سقوط دارند ویا حفظ نظام را شرعا وقانونا در این شیوه می پندارند،نه جاسوس هستند نه مزدور همین ها هستندکه می شناسیمشان .
والا چه می شود روزی احتمال حکومتشان می رود در باب ولایت فقیه وحدود اختیارات آن کتابها می نویسند وروزی که می فهمند خبری نیست دیگ انقلاب مردم را چپه می کنندو حکومت اسلامی رابا حکومت شاهنشاهی یکی می کنند
آنروز اختیارات معصوم برای ولی فقیه قایل بودند وامروز ولایت سفها ومهجورین را به سختی قبول می کنند.
نفوذ یعنی اپوزیسیون نشو ولی منتقد درون نظام هم نباش هم در انتخابات شرکت کن هم شورای نگهبان را نپذیر هم از رسانه ملی طلب سهم خواهی کن هم از ماهواره دشمن استفاده کن نفوذ یعنی ادای انقلابی ها را در بیاور ولی هدیه از دست ضد انقلاب بگیر .
نفاق پیچیده وچند لایه وفتنه گون می شود نفوذ نه حق است نه عین باطل نه دشمن است نه دوست نه با مردم است نه ضد مردم نه ضد دین است نه دین دار طوری مشی می کند که با یک رنگ بتواند تمام مخالفین نظام را از عالم مقیم قم تا رقاصه مقیم نیویورک را به دور نبود نظام جمع کند البته دغدغه هم دارد که نکند اگر نظام اسلامی نباشد نظامی بیاید که مجال عیش به او هم ندهد لذا لنگان لنگان پیش می رود از یاران خود نیز می ترسد می داند بهایی نبود انقلاب گزاف است ودشمن قداره بند مجال قدرت به او نخواهدواز گندم ری نخواهد خورد مگر اینکه خیانت را رسما بپذیرد واز نفوذی به خائن تبدیل شود لذا تکلیفش با خودش مشخص نیست می داند چه نمی خواهد ولی نمی داند چه می خواهد.
انقلاب مستضعفین وقتی دچار اشرافیت شد رخنه در آن شده انقلاب مردمی وقتی طبقه اشراف در آن محور شد رخنه در آن شده هرجا اصول وآرمانهای انقلاب توسط خود انقلابی ها زیر پا رفت باید در آن نفوذ را جستجو کرد.
انجای که مردم راکسی مقابل نظام خود می گذارد وفرمان نافرمانی مدنی می دهد آنجای که به نام خالص سازی دایره خودی ها را محصور می کنند وبا عدالت طلبی به جنگ انقلاب می آیند هم همین معنا را می دهد
خود شیفتگی ها وخود برتر بینی ها انقلاب را مدیون خود وخاندان خود دانستن وروحیه طلب کاری از انقلاب ومردم زمینه های نفوذ را محیا می کند
انقیاد بر تفاسیر تک بعدی ومنحرف از دین وعدالت ومحصور دانستن فقاهت در برا بر عدالت طلبی انسانی وتفسیر عرفانی ناهمگون با اصول انقلاب وامام ورهبری هم راه نفوذ است واین دو طریق به یک بن بست می رسند.مانای انقلاب به مردمی بودن همه گیر بودن تحمل تمام سلیقه ها نحله ها مذاهب ادیان وفرق است ودشمن هم از تمام پاره های تن انقلاب بر علیه خودش می خواهد استفاده کند از قومیت ،مذهب ،توده ونخبه همه وهمه می خواهد بهره بگیرد امام هم از همین طریق توانست بر علیه شاه بخروشد حالا می خواهند همان که مایه حیات بوده را بر علیه خودمان استفاده کنند.
برای همین شعارهای انقلاب رابرعلیه انقلاب استفاده می کند اینجاست که محکمات واصول به فریاد می رسد تنها تطبیق این قرائت ها با محکمات است که می تواند راه نفوذ را ببندد والا شبه پشت شبه و تردید وشک جای یقین وعمل صالح را خواهد گرفت نفوذ از درون می پوساند تا از بیرون بتواند بایک حجوم کار را تمام کند.
دررمقابل نفوذ باید با روشنگری وبصیرت بخشی بر اساس محکمات واصول اقدام کرد افرادرا باحق سنجید نه حق را با افراد از نام ها نترسید وتاریخ ما را متوقف نکند باید تاریخ ساز شد وتسلیم اقتضائات نشدولی چشم هم بر واقعیت ها نباید بست وعالمانه در کنار این مجاهدت ها این خلوص است که مارا به نصرت الهی خواهد رساند مبارزه با نفوذ علم می خواهد بصیرت می خواهد وصبر وتوسل وتوکل واینجاست که منافق در می ماند وحجاب از چهره اش بر می افتد پروژه نفوذ شکست می خورد ./پارس
ارسال نظر