ناطقنوری چه خوابی برای انتخابات دید؟
رئیس پیشین مجلس شورای اسلامی در کتاب خاطراتش، به خوابی اشاره میکند که نشان از شکست وی در انتخابات ریاست جمهوری دارد.
به گزارش گلستان24، ناطق نوری در کتاب خاطرات خو، به خاطره ای که در شب انتخابات ریاست جمهوری سال 76 دیده است اشاره میکند و مینویسد: ازنظر شخصی هیچ رغبتی نداشتم که رئیسجمهور شوم، بلکه بهعنوان تکلیف آمده بودم. شب انتخابات حال خوشی به من دست داد، حالت توسلی به من دست داد، وضو گرفتم و پیش از خواب هم از خدا خواستم که خدایا امشب شب سرنوشت این مملکت و نظام است، همچنین سرنوشت معنوی من و آخرتم نیز مطرح است. آنچه خیر است و به مصلحت همان را به انجام برسان.
نزدیکیهای صبح خوابی دیدم که بسیار عجیب بود، از خواب بیدار شدم. خواب دیدم که در یک دریای وحشتناک در یک قایقی قرار دارم که کف ندارد، ولی در آب فرو نمیروم، مثل قایق کف دار بود و من روی آن خوابیده بودم. تنهای تنها بودم و میگفتم: «خدایا چطور است که من تنهایم و اینجا هیچکس نیست، محافظها کجا هستند؟! در همین حال که داشتم حرف میزدم، دستم به دیوار ساحل خورد. همانجا گفتم: «عجب خدایی است که آدم را خیلی راحت نجات میدهد.» در این هنگام سه نفر جوان آمدند و سلام کردند. من طاقباز خوابیده بودم، گفتند: «مادرت منتظرت است.» مادر من فوت کرده بود- من این جوانها را نمیشناختم و از صحبت با آنها اطمینان نداشتم. پرسیدم شما چه کسی هستید؟ گفتند: اهل فلان روستا (از روستاهای نزدیک زادگاهم) هستیم- بههرحال، یقین کردم که آشنا هستند، به همراه آنان حرکت کردم تا به سرگروه محافظان خودم آقای «دانا» رسیدم. به ایشان گفتم: «کجا بودی و چرا من را تنها گذاشتی و هیچکس با من نبود؟» ایشان گفت: «حاجآقا موج دریا خیلی خطرناک بود، نمیشد ایستاد.» جلوتر که آمدم دیدم مرحومه والده هم ایستاده و گریه میکند. به ایشان رسیدم و احوالپرسی کردم و گفتم: «حاجآقا کجایند؟» -پدر من مرحوم شده است- گفتند: «حاجآقا دارد نماز میخواند.» رفتم و دیدم عدهای به ایشان اقتدا کردهاند، من هم اقتدا کردم و نمازم را خواندم که یکمرتبه از خواب بیدار شدم.
با خودم گفتم این خواب باید معنا داشته باشد، البته این خواب در تصمیم من اثری نداشت. برخی معتقدند یک آدم سیاسی خواب را در تصمیمگیریهای سیاسی دخالت نمیدهد، بله خواب حجت نیست که من با آن تصمیم بگیرم و تصمیم هم نگرفتهام، اما اینیک علامت و رؤیای صادقه بود. صبح به ستاد انتخاباتی نرفتم و آمدم به دفتر بازرسی که الان هستم. آقای «معزی» از دوستان قدیمی من آنجا بود- ما بیش از چهل سال است که با هم دوست هستیم- گفتم: آقا عبدالحسین یک چنین خوابی دیدهام، ایشان هم گفت: کار تمام است، این خواب نشان میدهد که شما انتخاب نمیشوی، تعبیر خواب همین است.
ارسال نظر