دشمنی سیاسی میان کارگزاران؛
چه کسی برای انتقام از هاشمی رفسنجانی بهترین انگیزه را دارد؟
اگرچه در فضای فعلی میان هاشمی و کارگزارانیها رابطه صمیمی وجود دارد ولی بر اساس شواهد دهه هفتاد، یکی از افراد درون این حزب، بهترین انگیزه را برای انتقام سیاسی از رفسنجانی دارد.
در ادامه به یکی از یادداشتهای قوچانی که در روزنامه عصر آزادگان، به سردبیری ماشاالله شمسالواعظین، در تاریخ 10/11/1378 و درست چند روز پیش از انتخابات مجلس ششم منتشر شده، اشاره خواهیم کرد.
برای ترسیم فضای آن روزها باید گفت که اوایل بهمنماه 1378، کرباسچی پس از حدود هشت ماه زندان، از سوی مقام معظم رهبری عفو شد و قرار بود 29 بهمنماه نیز انتخابات مجلس ششم برگزار شود.
بسیاری از تحلیلگران معتقد بودند که آزادی کرباسچی تأثیر زیادی در انتخابات دارد و با آزادی او، جریان منتسب به هاشمی به راحتی میتوانند پیروز شوند. در همین فضاست که قوچانی در روزنامه عصر آزادگان یادداشتی با عنوان «کارگزار و کارفرما؛ آیا کرباسچی میتواند مستقل از هاشمی عمل کند؟» مینویسد و در آن اختلافات و ناراحتی کرباسچی از هاشمی را اینگونه روایت میکند:
قوچانی مینویسد: «بعید است که آقای کرباسچی با ناراحتیهایی که داشت، در انتخابات فعالیت کند.» این جمله، کلیدیترین فراز پاسخ اکبر هاشمی رفسنجانی به پرسشی درباره آزادسازی غلامحسین کرباسچی و تحلیلی است که «بعضیها مطرح میکنند که او (کرباسچی) یک مأموریت دارد و آن، اینکه برای جذب آرا برای حضرتعالی (هاشمی) دارد، آزاد میشود (روزنامه ایران؛ 7 بهمن 78).»
قوچانی سپس با مطرح کردن و بزرگ کردن اختلافات بین هاشمی و کرباسچی مینویسد: «یکم- محمد عطریانفر مرد شماره دو سازمانی که کرباسچی در شهرداری بنیاد آن را برافراشت، بلافاصله پس از آزادی وی از زندان گفتوگویی تأکید کرد میان کرباسچی و هاشمی رفسنجانی هیچ دلخوری خاصی وجود ندارد. ضرورت انجام این مصاحبه چه بود؟ آیا کسی در آن زمان نامه خونسردانة هاشمی رفسنجانی در پاسخ به آخرین وداع کرباسچی را بیاد میآورد؟
دوم- روزنامه بیان که توسط سید علیاکبر محتشمیپور، یکی از اعضای مطرح مجمع روحانیون مبارز (همان گروهی که با استقامت شگرفی از قرار دادن نام هاشمی رفسنجانی در فهرست خود دستکم تاکنون امتناع ورزیده و از سوی ارگان جمعیت مؤتلفه اسلامی لقب ناسپاس گرفته است) منتشر میشود، پس از آزادی کرباسچی ذیل یادداشتی نوشت: کرباسچی در دوران مرخصیهای اخیر خود تلاش زیادی در مجاب ساختن افراد و گروهها برای حمایت از رفسنجانی در انتخابات آتی از خود نشان داده بود (روزنامه بیان؛ 7 بهمن 78).»
درباره دشمنی اصلاحات با هاشمی بیشتر بخوانید:
گوشههایی از تخریب و اهانت اصلاحطلبان علیه هاشمی رفسنجانی
روز بعد پدرخوانده در بخش دیگر همین مصاحبه میکوشد بار دیگر نقش خویش را بهمثابه فرشته نجات کرباسچی یادآور شود و میگوید: من هم از رهبری درخواست کردهام که تقاضای آقای کرباسچی را موردعنایت قرار دهند (همان؛ 7 بهمن 78).
اینک، همه نشانهها حکایت از نقض آن چیزی میکند که هاشمی رفسنجانی آن را کتمان میکند. او میگوید غلامحسین کرباسچی «ماشین رأی جمع کنی» یا جزئی از «دستگاه چانهزنی» وی نیست، اما نسبت کارگزار و پدر معنوی بسیار فراتر از این پردهپوشیهاست، البته آنان که در چند دیدار اخیر شهردار سابق را دیدهاند، همانند هاشمی رفسنجانی «ناراحتیهایی را که او دارد» به چشم مشاهده کردهاند، چه همگان هنوز آن روزهایی را که استاد دیپلماسی پنهان، آرام در کنج جلسات سران عالیرتبه کشور مینشست به یاد دارند. روزهایی که این تنها سید محمد خاتمی بود که به رهبری نامه نوشت و خواستار آزادی کرباسچی شد.»
محمد قوچانی معتقد است که قهرمانان از میان تودهها برمیخیزند، نه از میان کارگزاران و دراینباره مینویسد: «واقعیت این است که حتی اگر کرباسچی از کسی ناراحت باشد. در نخستین ردهها این هاشمی است که خواهد ایستاد، اما مردی که تنها در دامان یک پدر معنوی اجازه رشد داشته است، حتی اگر از او دلچرکین باشد، نمیتواند ادب وفادار را جا نیاورد. تاریخ، سرنوشت این دو را به هم گرده زده است و کرباسچی حتی اگر هم نخواهد، نمیتواند ادامه حیاط سیاسی خود را جدا از هاشمی رفسنجانی تصور کند. شاید اگر کرباسچی ذرهای مطمئن بود که میتواند با اتکا به سید محمد خاتمی آینده سیاسی خود را تضمین کند، چندان در جدا شدن از پدر معنوی درنگ نمیکرد، اما هنوز او چنین اطمینانی نیافته است. کرباسچی حتی چندان به خود، اطمینان پایداری در برابر حریفان ندارد. قهرمانان همواره از میان تودهها برمیخیزند، نه از میان کارگزاران و مباشران قدرت.»
قوچانی در انتهای یادداشت خود به کرباسچی توصیه میکند که مشروعیت خود را از جامعه بگیرد و دراینباره مینویسد: «او تنها یک کارگزار است و کارگزاران را جز در نسبت با کارفرمایان نباید ارزیابی کرد، مگر آنکه غلامحسین کرباسچی جامعه کارگزاری را از تن بدر آورد، بر کرسی سیاستمداری بنشیند و یکبار دیگر بنیاد مشروعیت خویش را از نو و بر بنیاد جامعه استوار سازد؛ یعنی همان چه که عبدالله نوری انجام داد.»
قوچانی در تمامی بخشهایی که از یادداشتش نقل شد در پی القای اختلافات بین هاشمی و کرباسچی و عدم حمایت هاشمی از کرباسچی است. قوچانی با القابی همچون «پدرسالار»، «پدر معنوی» و «استاد دیپلماسی پنهان» هاشمی رفسنجانی را مینوازد و با همکاری افرادی چون عباس عبدی و اکبر گنجی به تخریب و نقد دولت هاشمی میپردازند. در آن دوره افرادی مثل عباس عبدی و محمد قوچانی تلاش میکنند که هاشمی را «پدرسالاری» نشان دهند که به رأی مردم هیچ توجهی ندارد و با دیکتاتوری به دنبال حکومت بر مردم است.
محمد قوچانی، سردبیر سابق هفتهنامه صدا و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی پسازآنکه روزنامه آسمان توقیف شد، مدتی در ماهنامه مهرنامه– ارگان اندیشهای کارگزاران سازندگی- فعالیت میکرد و سپس در شماره 34 دوره جدید به هفتهنامه صدا بازمیگردد.[2] وی در صدا، با عنوان نائب رییس کمیته سیاسی حزب کارگزاران مطالب خود را منتشر میکند.
رابطه قوچانی و کرباسچی حتی گرمتر از رابطه یک سردبیر و مدیر هم شد. او عکسی در اینستاگرام خود منتشر کرد که از جشن تولد 62 سالگی کرباسچی خبر میداد.
ارسال نظر