به گزارش گلستان24، سخنان رهبر معظم انقلاب در نخستین روز سال 95 در حرم رضوی علیه السلام حاوی محورهای بسیار مهم، کلیدی و راهبردی بود که در این نوشتار به بخشی از آنها اشاره می شود:
نقد صریح مبانی فکری و جزییات عملکرد دولت یازدهم
1. فحوای کلی و بنیادین سخنان رهبر انقلاب در مشهد رد آشکار منطق و عملکرد دولت یازدهم در عرصه های مختلف از جمله سیاست خارجی، اقتصاد و فرهنگ بود و باید این سخنرانی را امتداد دو سخنرانی مهم دیگر ایشان در پنجم اسفند 94 در جمع مردم نجف آباد و بیستم اسفند94 در جمع اعضای مجلس خبرگان دانست، زیرا شیب انتقادات رهبر انقلاب از مبانی فکری و عملکرد دولت یازدهم در عرصه های مختلف در یک ماه اخیر افزایش قابل ملاحظه ای داشته و ایشان مانند دو سال و نیم قبل در لفافه و یا تنها با برخی اشارات و کنایه ها، انحرافات مبنایی و ناکارآمدی دولت تدبیر را گوشزد نمی کنند بلکه صریح و روشن تر از همیشه، ضمن اشاره به انحرافات فکری- عقیدتی دولت یازدهم و فاصله معنادار گفتمان رییس جمهور با اصول انقلاب، جزییات و مصادیق عملکرد خسارت بار این دولت را نیز گوشزد می کنند تا افکار عمومی و ملت نسبت به این خطرات آگاه شوند.
رهبر انقلاب در سخنرانی 5 اسفند خود، ادبیات سیاسی دولت یازدهم را که تکرار همان دوگانه جعلی تندرو- کندروی غربی هاست ویران کردند و آن را تکرار ادبیات سیاسی دشمن خواندند و در سخنرانی 20 اسفند نیز با ورود به برخی از مصادیق عملکرد دولت از جمله آمد و شد هیئت های تجاری اروپایی به ایران، آن را بی فایده برای کشور دانسته و حتی در راستای نفوذ توصیف کردند. اما این بار در سخنرانی 1 فروردین سال 95 رهبر انقلاب هم به مبانی فکری- عقیدتی دولت یازدهم اشاره کردند و هم به طور مصداقی موارد متعددی از عملکرد دولت یازدهم را ذکر کردند که بدون هیچ ابهامی نشان می دهد مسیر طی شده توسط رییس جمهور در این دو سال و نیم تا چه اندازه برای آینده کشور خطرناک است و لزوم آگاهی حداکثری ملت را می طلبد.
افشاگری رهبر انقلاب از نقض خطوط قرمز مذاکرات به روایت ظریف
2. اما نخستین بخش از اظهارات صریح و نهیب آمیز رهبر انقلاب را باید افشای عبور از خطوط قرمز مذاکرات هسته ای به روایت محمد جواد ظریف دانست.
هر کسی که اندک آشنایی با ادبیات سیاسی رهبر انقلاب داشته باشد تصدیق می کند که ایشان هیچ گاه تا این حد آشکار به افراد اشاره ای نمی کنند چه آنکه از جلسات غیر عمومی با آنها نقل قولی را بیان کنند، اما اظهارات رهبر انقلاب مبنی بر اینکه وزیر محترم امور خارجه به من گفت که ما نتوانستیم برخی خطوط قرمز را حفظ کنیم، نشان می دهد در چند ماه گذشته تا چه میزان مسئولان دولت فعلی به دروغ مدعی شده بودند تمامی خطوط قرمز رهبری در مذاکرات رعایت شده و این موضوع به خوبی نشان می دهد انتقادات دلواپسان و دلسوزان کشور نسبت به نقض خطوط قرمز رهبر انقلاب در مذاکرات هسته ای نه یک ادعا یا خیال بافی بلکه واقعیتی بوده که تاکنون به طور شرم آوری توسط دولتی ها انکار می شده است و کار به جایی می رسد که رهبر انقلاب پس از مدتها، از این موضوع در جمع مردم و رسانه ها سخن می گویند.
لذا علاوه بر روحانی، ظریف، عراقچی و صالحی که در این مدت مدعی بودند در برجام خطوط قرمز نظام رعایت شده! باید آن دسته از اصولگرایانی که بدون تخصص در بحث هسته ای، صرفا به خاطر برخی بخشنامه ها و تحلیل های پشت پرده و کدخوانی، مدعی بودند تیم مذاکره کننده حتی به خطوط قرمز رهبری نزدیک هم نشده! صادقانه از نیروهای انقلاب عذرخواهی کنند چرا که تحلیل هایشان در حساس ترین برهه ها از جمله لوزان و وین، تنها به شکاف و تردید در جبهه انقلاب اسلامی کمک کرد نه تبیین واقعیت.
رد برجام 2 و 3 و 4؛ سوزاندن پروژه اصلی دولت روحانی برای گسترش رابطه با آمریکا
3. اشاره مستقیم رهبر انقلاب مبنی بر اینکه امریکا و همزمان جریانی در داخل کشور قصد دارد الگوی برجام و مذاکره با آمریکا را به موضوعات دیگر از جمله مسایل منطقه تسری دهد، عملا به معنای سوزاندن پروژه اصلی دولت یازدهم برای گسترش رابطه با آمریکا در سطح کلان بود. (در این باره بیشتر بخوانید)
ایشان ضمن رد صریح تعبیر برجام دو و سه و چهار و ... که مدتی است در کلام رییس جمهور نمود فراوان دارد، این تفکر را خطرناک توصیف کرده و در واقع رسما اعلام کردند که به دولت یازدهم اجازه مذاکره با آمریکا در موضوعی غیر از هسته ای داده نشده و نخواهد داده شد و این تصور که می توان از طریق موضوع سوریه و ترویسم، بهانه های جدیدی برای مذاکره با آمریکا پیدا کرد و برجام های جدیدی را رقم زد، آرزوهای جریان لیبرال و غرب گرا در داخل کشور است که نباید عملیاتی شود.
نکته مهم تر نیز اینکه اگر کسی به مواضع حسن روحانی، هاشمی رفسنجانی، جواد ظریف، حسین موسویان و ... در این مدت توجه کرده باشد به خوبی می داند که در جای جای سخنان آنها بر این مساله تاکید شده که برجام تنها یک شروع برای گسترش رابطه با آمریکاست و باید این مساله ادامه دار شود، چرا که مهم تر از بحث هسته ای و تحریم ها، گسترش رابطه با آمریکاست.
به عنوان نمونه سخنان روحانی در نشست خبری مشترک با نخست وزیر ایتالیا در بهمن 94 را فراموش نکنید:
«امکان پذیر هست که بین ایران و آمریکا یک رابطه غیرخصمانه و بدون تنش برقرار شود و کلید این کار در واشنگتن هست و نه در تهران و اگر این کلید در تهران بود من از آن استفاده می کردم اما متاسفانه در آمریکا هست و آنها باید از آن استفاده کنند.»
و یا اظهارات وی در گفتگو با نشریه لوموند فرانسه در بهمن 94:
« به هنگام گفتگو با باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا، به او گفتم که ما خواهان کاستن از تنشهای فیمابین هستیم و اینطور بنظر میرسد که این تنشها کاسته شدهاند. پس از برگزاری انتخابات در ایران و آمریکا، تلاشها در این زمینه افزایش خواهد یافت. باید تصریح کنم که بین دو کشور ایران و آمریکا اختلافات ابدی نبوده و ما تلاش میکنیم که روزی به این اختلافات برای همیشه پایان دهیم. توافق هسته ای ایران که آمریکا نقش بسیار مهمی در به فرجام رسیدن آن داشت، گام بلندی به جلو بود. حضور ایران در کنار آمریکا در مذاکرات صلح سوریه، گام دیگری است که در این باره برداشته شده است. »
تغییر رفتار ایران تحت فشار و تحریم؛ بزرگترین هدیه ای که دولت روحانی به آمریکا داد
4. اشاره رهبر انقلاب به فشارهای اخیر آمریکا بر توان موشکی ایران و تاکید بر این که آمریکایی ها احساس کرده اند که از ابزار تحریم جواب گرفته اند و در این مدت عده ای هم در داخل تحریم ها را بزرگنمایی کردند، اصلی ترین و راهبردی ترین نقدی است که به عملکرد دولت یازدهم در دو سال و نیم گذشته وارد است، زیرا مدل برجام و عقب نشینی های ایران در موضوع هسته ای در برابر اندک امتیازات نسیه ای که هنوز هم دریافت نشده، این معادله را در ذهن امریکایی ها تثبیت کرده که تحریم علیه ایران جواب می دهد و همانطور که بر اساس مدل برجام و مذاکره، زیرساخت هسته ای ایران بعد از 12 سال نابود شد، چرا سرنوشت موشک ها و توان دفاعی ایران نتواند شامل این مدل شود؟
این بزرگ ترین آسیبی است که دولت روحانی در این مدت به کشور وارد کرده، زیرا عملا به دشمن ثابت کرده که ایران تحت فشار و تحریم تصمیماتش تغییر می کند و به لحاظ راهبردی می توان با ابزار فشار، از ایران امتیازات گزافی گرفت.
لذا برجام نه تنها حل کننده مشکلات و پایان تحریم ها و فشارها نخواهد بود بلکه آغاز کننده تنش های جدید میان ایران و آمریکاست زیرا از این به بعد آنها با نگاه به سرنوشت شیرین برجام برای خود، همان فشارها را در حوزه های دیگر افزایش خواهند داد تا نتیجه ای مانند برجام را برای خود در عرصه های دیگر از جمله نظامی و موشکی بدست آورند.
برجام؛ خسارت محض با آفتاب تابان؟/ تقابل واقع گرایان با رویا پردازان
5. توصیف رهبر انقلاب از روند اجرای برجام با عنوان «خسارت محض» و تاکید بر باقی ماندن تحریم های مختلف از جمله تحریم های پولی و بانکی در حالی صورت گرفت که دقیقا چند ساعت قبل از آن، حسن روحانی در پیام نوروزی خود تاکید کرد که بر اساس برجام تمام تحریم های پولی و بانکی لغو شده! و پیش از این نیز در نشست خبری پایان سال خود در جمع خبرنگاران برجام را به آفتاب تابان تشبیه کرده بود.
جدای از چنین اختلاف نظر آشکاری که میان رهبر انقلاب و رییس جمهور نسبت به برجام وجود دارد، آن چه که در این میان حایز اهمیت است تفاوت دو رویکرد واقع بینانه و خیال بافانه است. رویکرد اول معتقد است باید در برابر دشمن و واقعیات عرصه سیاست چشم ها را باز کرد و آنچه اتفاق می افتد را دقیق رصد کرده و صادقانه برای مردم توضیح داد ولی در رویکرد دوم اساسا جایی برای بیان صادقانه مسایل با مردم وجود ندارد چرا که تمام کارها بر اساس پروپاگاندای رسانه ای و خیال پردازی پیش می رود. از این رو شیطان بزرگ و آمریکایی که در ادبیات امام راحل هیچ غلطی نمی توانست بکند، نزد لیبرالهای تخیل گرا به یک دوست و متحد تبدیل می شود که حتی روحانی رییس جمهور آن را مودب و باهوش توصیف می کند.
خطر اصلی؛ استحاله جمهوری اسلامی و از بین رفتن استقلال کشور
6. توضیحات مفصل رهبر انقلاب درباره ریشه دشمنی های آمریکا با ایران و اشاره به تاریخ رژیم پهلوی و آلت دست بودن ایران قبل از انقلاب، امتداد دیگر هشدارهای ایشان در دو سال و نیم گذشته بود که بارها و بارها نسبت به خطر از بین رفتن استقلال کشور و موضوع نفوذ هشدار دادند.
این بدین معناست که متاسفانه کار مملکت در دو سال و نیم گذشته به جایی رسیده که نفر اول مملکت باید در سخنرانیهای عمومی و متعدد خود ضمن بازخوانی بدیهیات تاریخ معاصر و عرصه سیاست، دائما هشدار بدهند که روند کنونی به نابودی استقلال کشور خواهد انجامید و این همان مساله ای است که باعث شد 38 سال قبل در ایران انقلاب اسلامی شکل بگیرد!
تکرار بدیهیات و هشدار نسبت به خطر امکان مدیریت کشور توسط آمریکا و انگلیس بواسطه استحاله نظام و تغییر سیرت جمهوری اسلامی، نشان می دهد جریان غرب گرا و لیبرال تا کدام سنگر جلو آمده و برای فهم این خطر بزرگ، کافی است مواضع تاثیرگذار ترین افراد بر رییس جمهور مورد توجه قرار بگیرد، از محمود سریع القلم تا مسعود نیلی و حسین موسویان که برای نفی استقلال کشور و هضم ایران در نظم جهانی تئوری بافی می کنند و بعضا تفاوتی میان محتوای سخنان آنها با نظریه پردازان آمریکایی نمی توان مشاهده کرد. (در این باره بیشتر بخوانید)
معجزه ای که فقط نهادهای مردمی و انقلابی برای تغییر وضع موجود می توانند انجام دهند
7. جملات پایانی رهبر انقلاب مبنی بر اینکه باید مجموعه های خودجودش مردمی در عرصه های مختلف از جمله فرهنگی تقویت و گسترش پیدا کنند به خوبی نشان می دهد امید ایشان به تحول فرهنگی در کشور نه به دستگاه های حاکمیتی و تبلیغاتی رسمی بلکه به همین مجموعه های خودجوش و مردمی است که به دور از ساز و کارهای اداری و بر مبنای دغدغه جوانان و مردم انقلابی شکل گرفته است.
از دل این سخنان رهبر انقلاب می توان به خوبی فهمید که امروز اصلی ترین وظیفه هر یک از ما که هیچ مسئولیت رسمی و حقوقی در کشور نداریم اما بعضا دغدغه هایمان از خیلی از مسئولان و متولیان امر بیشتر است، چیست؟
اگر هر یک از ما فقط بتوانیم ظرفیت های موجود تشکل های دانشجویی- مردمی خود اعم از مساجد و دانشگاه ها و ... را فعال کنیم و نسبت به مسایل اصلی کشور در عرصه های مختلف حرف برای گفتن داشته باشیم، می توان انتظار داشت جریان خزنده و خطرناکی که در چند سال اخیر از دل غفلت ما و افکار عمومی سر بر آورده، خرداد 96 غزل وداع را سر دهد، در غیر این صورت نه تنها باید شاهد ادامه حضور این جریان بر مسند قدرت بود بلکه اثرات ویران کننده عملکرد آن برای سالهای سال در انتظار کشور و نسل های آینده است.
فراموش نکنیم تنها راه جلوگیری از خسارت های بزرگ گفتمان حاکم بر فضای امروز کشور، کارهای زیربنایی اجتماعی- فرهنگی است، کما اینکه حسن روحانی 24 خرداد 92 انتخاب نشد، زمانی انتخاب شد که در اثر غفلت نیروهای انقلابی، بسیاری از باورهای جامعه نسبت به مفاهیم بنیادین و اساسی تغییر کرد و این تغییر باور نیز یک شبه بوجود نیامد، بلکه جریان لیبرال سالهای سال از هر ابزاری که داشت استفاده کرد تا این باور اجتماعی را فراگیر کند.
لذا امروز هم ما این فرصت را داریم تا حرفهای خود را به زبان اجتماعی و اقناعی فراگیر کنیم تا در خرداد 96 میوه آن را بچینیم. اگر این کار را خوب انجام دهیم فارغ از مصداق آن نتیجه تلاش خود را خواهیم دید در غیر این صورت جز خودمان و کم کاری های خودمان نباید کسی دیگر را سرزنش کنیم؛ انتخابات های هر دوره صرفا نتیجه یک کنش سیاسی از سوی مردم نیست، بازتابی از باورها و رویکردهای فکری- فرهنگی و اجتماعی یک ملت است که در اثر دوره های چند ساله شکل گرفته یا دچار تحول شده است.
از امروز تا خرداد 96 فقط 14 ماه فرصت باقی است و به جای آنکه یک سال دیگر این موقع به دنبال پیدا کردن اصلح یا راه های وحدت باشیم، از همین امروز باید کارهای اصلی را شروع کرد.
ارسال نظر