راهبرد شکست خورده باند نیویورکیها، از مجنون تا خان طومان
عایدی نهایی ایران از تعامل با امریکا در سال 1394 چیزی غیر از عایدی سال 1364 نبود: یک پیروزی زودگذر و سپس عقب نشینیهای پیاپی. در هر دو تجربه نیز باند نیویورکی ها و فراتر از آن "رهبران میانه رو ایران" نقش پررنگی داشتهاند.
اشغال خان طومان از سوی تروریستها و مسلحین در هفته گذشته بازتاب وسیعی در رسانهها داشت. اشغال خان طومان اگرچه در شرایط فعلی نبرد سوریه به آن میزان که مورد توجه قرار گرفت، دارای اهمیت راهبردی نیست، اما در هر صورت عامل مهمی در تقویت روحیه تروریستها به حساب میآید.
به گزارش گلستان 24، اما چه عواملی در خارج از زمین نبرد نظامی موجب سقوط خان طومان شد؟ به نظر میرسد اتخاذ سیاستهایی که نهایتا به سقوط خان طومان ختم گردید، پیش از این و در سالهای پایانی جنگ تحمیلی نیز تجربه شده بود.
سال ۱۳۶۴، در شرایطی که سه سال از پیروزیهای عظیم ایران در عملیاتهای ثامن الائمه، فتح المبین، طریق القدس و بیت المقدس میگذشت برخی مسوولان ایرانی وارد تعاملی خطرناک با امریکا شدند. عملیاتهای ایران طی سه سال پیش از آن به نتیجه مطلوب نرسیده بود و تکرار پیروزیهای سالهای ۶۰ و ۶۱ دور از دسترس به نظر میرسید.
در این شرایط برخی مقامات ایرانی تصمیم گرفتند تا در ازای کمک به آزادسازی گروگانهای امریکایی که در دست گروههای جهادی لبنانی بودند، برخی تجهیزات نظامی از امریکا دریافت کنند. در ادامه، دیدگاه طرف امریکایی نسبت به این ارتباط از سطح تبادل تجهیزات نظامی در ازای آزادی گروگانها فراتر رفت. آنها این تعامل را به عنوان سرآغازی برای نزدیک شدن به رهبران آینده ایران و آنچه آنها طیف میانه رو در ساختار حاکمیت ایران میدانستند، میدیدند.
در اسناد این ارتباط که بعدها به ماجرای مک فارلین معروف شد، نام اکبر هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی و باند نیویورکیهای وزارت امور خارجه به چشم میخورد.
در راستای این پروژه تعدادی موشک ضد زره تاو و تعدادی موشک ضد هوایی هاوک به اضافه قطعات یدکی موشکها و هواپیماهای جنگنده به ایران فروخته شد. منابع غربی ابراز میدارند که تحویل این سلاحها نقش برجستهای در پیروزی ایران در عملیات والفجر ۸ و موفقیت اولیه در عملیات کربلای ۵ داشته است.
اما با سفر مک فارلین به ایران، ناکامی او در ملاقات با مقامات عالی رتبه ایران و نهایتا لو رفتن ماجرا در رسانهها، امریکا از تسلط تدریجی بر ایران و امکان تغییر رفتار جمهوری اسلامی نا امید شد. نتیجه این بود که کمکهای وسیع کشورهای غربی و عربی در سال ۱۳۶۶ به سمت صدام حسین گسیل شد و موازنه قوا را به نفع ارتش بعث بر هم زد.
برخی منابع مدعی هستند که همزمان با تجهیز بی سابقه ارتش عراق، برخی مقامات ایرانی با شعار جنگ جنگ تا کسب یک پیروزی، مشغول مذاکرات بین المللی برای پایان دادن به جنگ به هر قیمتی بودند. نهایتا فشار سنگین نظامی ارتش بعث از یک سو و لزوم عقب نشینی ایران از مناطق تحت تصرف خود برای راضی کردن امام خمینی به ضرورت پذیرش آتش بس از سوی دیگر، موجب شد که در سال ۱۳۶۷ مناطق فاو، شلمچه و جزیره مجنون که با نثار خون هزاران شهید فتح شده بودند در مدت زمان کوتاهی (هر کدام بین چند ساعت تا یک روز) سقوط کنند. نتیجه نهایی هم چیزی نبود جز پذیرش آتش بس.
نتیجه آنکه وارد شدن به تعامل با امریکا آن هم در مسیر مبارزه با دست نشاندگان منطقهای امریکا، پس از یک پیروزی کوتاه مدت و گذرا، نتیجهای جز شکست و عقب نشینی عاید جبهه خودی نساخت.
سیاست سال ۱۳۹۴ ایران در جبهه سوریه را نیز باید تکرار همان رویکرد سال ۱۳۶۴ در مقیاسی کوچکتر دانست. پس از پیش رویهای معارضین در جبهههای مختلف سوریه از جمله ادلب، ایران از یک سو به همکاری نظامی با روسیه در میدان نبرد رو آورد، و از سوی دیگر حاضر به همکاری دیپلماتیک با امریکا و سایر ابرقدرتها در قالب نشستهای صلح سوریه شد؛ شاید با این هدف که امریکا سنگ اندازی جدی در مسیر جبهه ایران ـ روسیه در نبرد سوریه انجام ندهد.
در نتیجه این رویکرد، اگرچه ابتدا پیش رویهای خوبی در جنوب حلب، شمال لاذقیه و شرق حمص به دست آمد، اما در ادامه با توافق امریکا و روسیه و بر اثر نشستهای دیپلماتیکی که ایران هم جزئی از آن بود، در شرایطی که نیروهای مقاومت دست برتر را در میدان نظامی داشتند یک آتش بس نامتوازن بر آنها تحمیل شد. طبعا زمانی که مسیر تعامل با روسیه و غرب انتخاب شده است، نمیتوان از آتش بس تصمیم گیری شده در نیویورک سرباز زد.
گروههای تروریستی هم پیمان امریکا، سعودی و ترکیه در سوریه نیز علاوه بر ایجاد جو رسانه ای با هدف معرفی ایران به عنوان هم پیمان جبهه غرب در مبارزه با گروه های اسلام گرا، با نهایت استفاده از فرصت آتش بس به تقویت خود در جبهه حلب پرداختند که نتیجه آن تغییر موازنه نظامی در سوریه و پیروزیهای اخیر تروریستها در جنوب حلب بود.
عایدی نهایی ایران از تعامل با امریکا در سال ۱۳۹۴ چیزی غیر از عایدی سال ۱۳۶۴ نبود: یک پیروزی زودگذر و سپس عقب نشینیهای پیاپی. در هر دو تجربه نیز باند نیویورکی ها و فراتر از آن “رهبران میانه رو ایران” نقش پررنگی داشتهاند.
حال آنکه الگوی جایگزین، الگوی سالهای ۶۰ و ۶۱ است که با اعتماد به وعده الهی و اتکا به قدرت درونی ملت، پیروزیهایی بسیار تعیین کننده تر بدون ذرهای باج دادن به جبهه کفر به دست آمد. قطعا اعتماد به همان الگو و شک نکردن به تحقق وعده الهی علیرغم دشواریهای مسیر، در زمان فعلی و در جبهه سوریه نیز راهگشا خواهد بود.
منبع: مسیر آنلاین
ارسال نظر