شکنجه های جسمی، روحی و روانی یک مدعی حقوق بشر
حقوق بشر برای خود آمریکاییها و دوستانشان تا زمانی وجود دارد که تامین کننده سیاستهایشان در مناطق مختلف جهان از جمله جنوب غرب آسیا و شمال آفریقا باشد.
به گزارش گلستان24، حقوق بشر مبحثی جهانی است که در ظاهر و باطن مورد قبول همگان قرار اما همین موضوع از جمله اهرمهای فشاری است که ایالات متحده آمریکا علیه دشمنان خود به ویژه جمهوری اسلامی ایران از آن استفاده میکند. با توجه به اینکه سازمان ملل متحد به عنوان یکی از عالیترین نهادهای بینالمللی در خاک آمریکا واقع شده و تصمیمات آن تحت نفوذ کاخ سفید است، دستهای پشت پرده از این موضوع علیه نظام استفاده میکنند و از آنجاییکه اصل حقوق بشر موضوعی همگانی است ایران را تحت فشار قرار میدهند. در این خصوص باید به این نکته توجه داشت که برخورد سازمان ملل و ایالات متحده در این خصوص کاملا سلیقهای و ابزاری است و از آنجاییکه نهادهایی مانند سازمان عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر توسط آنها هدایت میشوند، آنجایی که نقض حقیقی حقوق بشر اتفاق میافتد چشمهایشان را روی حقایق میبندند و به لفاظیهایی زودگذر بسنده میکنند زیرا حقیقت بر خلاف منافع قدرتها و دوستان آنان است. دنیا محسوسترین چشم پوشی از حقوق بشر را همین چند روز گذشته دید؛ زمانی که رشوههای نفتی عربستان سعودی به سازمان ملل کارگر افتاد و این نهاد که تاسیس شد تا جهان را در صلح نگاه دارد چشمهای خود را به روی فعالیتهای ضد انسانی عربستان سعودی بست.
قتل عام غیر نظامیان در یمن
حقوق بشر برای خود آمریکاییها و دوستانشان تا زمانی وجود دارد که تامین کننده سیاستهایشان در مناطق مختلف جهان از جمله جنوب غرب آسیا و شمال آفریقا باشد. بیش از یکسال است که خاک یمن با موشکهای آمریکایی شلیک شده از بمبافکنهای آمریکایی و اروپایی که در اختیار عربستان سعودی است شخم میخورد و هزاران انسان بیگناه اعم از مرد زن و کودک در مناطق غیرنظامی کشته میشوند اما کسی خم به ابرو نمیآورد.
هر چند که پارلمان اروپا چندی پیش تحریم فروش سلاح به سعودیها را تصویب کرد اما در عمل میبینیم که کار فوق العاده یا اجماع بینالمللی علیه ریاض صورت نمیگیرد زیرا منافع کشورهای مدعی حقوق بشر اجازه نمیدهد علیه یکی از دوستان و متحدان اصلی خود اجماع کنند زیرا دلارهای نفتی سعودی به مثابه روغنی است که چرخ دندههای اقتصاد آنان را به حرکت در میآورد.
نقض حقوق انسانها توسط آمریکا به درازای تاریخ
ایالات متحده آمریکا دست خون آلودی دارد. این جمله شعار نیست بلکه حقیقتی است که نه تاریخ چند صد ساله این کشور بلکه عملکرد آنان از سالهای میانی قرن بیستم تا امروز به ما نشان میدهد. حمله اتمی به ژاپن در جنگ جهانی دوم، جنگ بیست ساله ویتنام، جنگ کره، جنگ اول خلیج فارس و به خصوص جنگ علیه ترور در افغانستان و عراق از جمله بسترهایی بودند و هستند که آمریکاییها خون انسانهای غیرنظامی زیادی را به زمین ریختند و برای تمام این کشتارها که بهانههای مختلفی از جمله برابری و آزادی انسانها به راه افتاد به هیچ کشور یا نهادی از جمله همان سازمان ملل متحد که خود در پایان جنگ جهانی دوم پایه گذاشتند پاسخگو نبودند زیرا ژست ابرقدرت بودنشان این اجازه را به آنها داده است تا خود را پشت شعارهای فریبندهای مانند آزادی، برابری، حقوق بشر و مبارزه با تروریسم پنهان کنند.
برای اثبات اینکه ایالات متحده اهمیتی برای حقوق انسانها قائل نیست نیازی به این نداریم که وقایع و جنگهای این کشور در قرن بیستم را کالبدشکافی کنیم زیرا این وقایع در تاریخ ثبت شده و افکار عمومی جهان در خصوص آن قضاوت خواهند کرد. هرچند که پس از پایان جنگها همیشه فاتحان بودند که تاریخ را نگاشتند اما بسیاری از حقایق آن روزها امروز آشکار شده و در دسترس مردم قرار دارد. در این مسیر باید به بهانه جدید آمریکا برای تاخت و تاز در زمین اشاره کرد؛ مبارزه با تروریسم.
۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی، یک سال پس از آغاز قرن جدید بزرگترین حمله تروریستی به خاک آمریکا حادث شد. تروریستهای وابسته القاعده، هواپیماهای ربوده شده را به برجهای دوقلوی تجارت جهانی نیویورک و مقر وزارت دفاع آمریکا موسوم به پنتاگون کوبیدند و با این عملیات تروریستی، در ابتدای قرن بیستم بهانهای به دست ساکن کاخ سفید دادند تا لشکریان خود را از غرب به قلب جهان در خاورمیانه بیاورد. از آن روز تا کنون ۱۵ سال میگذرد اما مبارزه با تروریسم! توسط آمریکا هنوز ادامه دارد. پس از این حادثه، جنگ علیه ترور آغاز شد و بدون اینکه مجوزی از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد صادر شود، نیروهای بیگانه به رهبری آمریکا افغانستان را به بهانه پناه دادن به اسامه بن لادن سرکرده القاعده اشغال کردند.
نیازی به یادآوری نیست که اسامه بن لادن ۱۰ سال بعد از ورود آمریکا به افغانستان نه در این کشور بلکه در پاکستان کشته شد و تنها عکسی از جنازه منسوب به وی در اختیار رسانهها گرفت و جسد نیز به دریا انداخته شد. این عملیات اوج مبارزه آمریکاییها با تروریسم بود و قرار بود که دنیا بعد از آنجای بهتری شود اما وقتی از دور به افغانستان نگاه کنیم کشوری را میبینیم که طالبان دیگر در آن حاکم نیست و حکومت ملی دارد اما تروریسم همچنان در آن جولان میدهد و ناامنی فراوان است؛ قرار بود رویای آمریکایی با ارتش آمریکایی به کشور افغانها بیاید اما ویرانی آمد و تروریسم از آنجا نرفت. در این میان آنچه پایمال شد حقوق مردم افغان بود که در جنگ کشته شدند و کسی خون آنان را گردن نگرفت. گویای بشر ساکن افغانستان حقوقی ندارد که رهبر جهان آزاد مجبور باشد آن را رعایت کند.
جنگ عراق نیز نمونه دیگری از بیتوجهی آمریکاییها به حقوق انسانها است. اینبار بهانه واشنگتن برای لشکرکشی به عراق وجود تسلیحات کشتار جمعی در زرادخانههای صدام دیکتاتور سابق این کشور بود. ادعایی که هیچگاه در مجامع بینالمللی ثابت نشد اما اینبار نیاز بود که بهانهای برای اخذ جواز حمله از شورای امنیت سازمان ملل متحد وجود داشته باشد تا ایالات متحده و کشورهای همراه مانند بریتانیا در کنار انتفاع از تولید مواد مخدر در افغانستان، روی منابع زیرزمینی عراق نیز سیطره پیدا کنند و کنترل میدانهای نفتی را به دست بگیرند. در این عملیات نیز برای مدعیان حقوق بشر اهمیت زیادی نداشت که چه تعداد غیرنظامی در عملیات نیروهای نظامی بیگانه و پیمانکاران امنیتی مانند بلک واتر (آکادمی) و G۴S (شرکت امنیتی انگلیسی) کشته شوند. آنچه مهم بود، منافع نظامی، اطلاعاتی و مالی برای کشورهای بزرگ بود تا جهان را به سویی که میخواهند حرکت دهند.
شکنجه در نقطههای سیاه
تصاویر زندانیانی با لباسهای نارنجی رنگ پشتها فنسها و سیم خاردارهای گوانتانامو، از آن دست تصاویری است که که شاید کمتر انسانی باشد که آن را ندیده باشد. تصاویر شکنجههای غیرانسانی در زندان ابوغریب نیز از همین دست است که رسوایی بزرگی برای رهبران جهان آزاد بود. پس از سال ۲۰۰۱ میلادی و وقوع حملات ۱۱ سپتامبر، جرج بوش پسر، رئیسجمهوری وقت ایالات متحده اعلام کرد که آمریکا قربانی تروریسم است و با گروههای تروریستی در سراسر دنیا خواهد جنگید. این اظهارنظر بوش مقدمهای بر سلسله عملیات نظامی و اطلاعاتی ارتش و سرویسهای امنیتی آمریکا در کشورهای دیگر، به ویژه خاورمیانه شد. بازداشتهای غیرقانونی گستردهای در خاک آمریکا و کشورهای افغانستان و عراق صورت گرفت. اشخاص فقط به دلیل مظنون بودن به ارتباط با گروههای تروریستی، بدون هرگونه محاکمه بازداشت شده و مدت زمان نامعلومی در بازداشتگاههای مخفی موسوم به «نقطههای سیاه» در سراسر دنیا نگهداری میشدند.
انجام شکنجههای جسمی و روانی توسط نیروهای ارتش و سرویس اطلاعاتی آمریکا از سال ۲۰۰۱ میلادی در رسانهها و محافل سیاسی مطرح شد. انتشار تصاویر ابوغریب در رسانههای جهان، رسوایی بزرگی به وجود آورد اما رئیسجمهوری وقت آمریکا اینگونه اعمال را در راستای مبارزه با تروریسم دانست و تمام زندانیان ابوغریب را تروریستهای خطرناک معرفی کرد. در حالی که بر اساس رویه جدید ایالات متحده، مظنون بودن شخص به فعالیتهای تروریستی برای بازداشت وی کافی بود و هیچ محاکمهای صورت نمیگرفت.
انتشار این تصاویر و صحبتهای سربازان بازگشته از جنگ باعث بروز مسالهای حاد برای حکومت آمریکا شد. باراک اوباما پس از پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری، دستور داد تا بازجوییهای سازمان سیا متوقف شود. اوباما اقدام سرویس اطلاعاتی کشورش در شکنجه و بازجوییهای خشن از مظنونان را خلاف قوانین آمریکا دانست. البته این کارهای سرویس امنیتی آمریکا هیچوقت متوقف نشد. رئیسجمهوری فعلی آمریکا که آخرین ماههای حضورش در ساختمان سفید رنگ واقع در شماره ۱۶۰۰ خیابان پنسیلوانیای واشنگتن را میگذراند، هیچ صحبتی مبنی بر محکوم کردن اقدامهای انجام شده مطرح نکرد و این اعمال را تلاش سران دولت قبلی برای جلوگیری از تکرار حادثهای مشابه ۱۱ سپتامبر در کشورش دانست.
کمیته اطلاعات سنای آمریکا در سال ۲۰۱۴ میلادی مسئول تحقیق و تهیه گزارش از روند مبارزه با تروریسم از سال ۲۰۰۱ آن زمان شد و گزارشی شش هزار صفحهای تهیه کرد که به کلی محرمانه و غیرقابل انتشار بود. نمایندگان دموکرات مجلس سنا از آن جهت که بهانهای برای تخریب جناح رقیب خود یافته بودند، خلاصهای ۴۷۰ صفحهای برای انتشار آماده کردند که خبر تدوین این خلاصه گزارش، واکنشهای مثبت و منفی زیادی در محافل سیاسی و سطح جامعه آمریکا به دنبال داشت.
در این گزارش، عملکرد جرج بوش و دیک چنی معاون اول وی، مورد انتقاد قرار گرفت. روشهای به کار گرفته شده توسط آنها ناکارآمد و منفی برآورد شده که نتوانسته قدم مثبتی در مبارزه با تروریسم بردارد. سیاستهای اتخاذ شده توسط بوش پسر، آمریکا را وارد دو جنگ فرسایشی و اشغال بیثمر از لحاظ مقابله با گروههای تروریستی کرد. انتقاد اصلی کمیته اطلاعات در این مورد بود که با تمام تبلیغات و هزینههای انجام شد، گروههای تروریستی هنوز فعال بوده و از سال ۲۰۰۱ تا کنون بیشتر و قویتر از گذشته شدهاند. حقیقتی که وجود دارد اما همچنان معلوم نیست که چه کسی میتواند از آمریکا برای تمام جنایتهایی که به بهانههای واهی مرتکب شده، پرسشی کند زیرا این حقوق بشر آمریکایی است که به عنوان الگو در جهان ارائه میشود.
منبع: ایران اسلامی
ارسال نظر