مروری بر اندیشه های رهبری درباره فلسطین؛
راه علاج قضیه فلسطین از منظر رهبر انقلاب
"ما معتقدیم سرزمین فلسطین، کشور فلسطین، یکجا متعلق به فلسطینیهاست."
به گزارش گلستان24، می توان اذعان داشت موضوعات رژیم صهیونیستی، صهیونیسم و جنایت های اسرائیل، در اکثر بیانات رهبر معظم انقلاب مطرح شده است و یکی از دغدغه های اساسی ایشان بوده است که همواره بدان اشاره داشته اند. تولد خائنانه این رژیم در منتهی الیه خاورمیانه و در کنار دریای مدیترانه باعث درگیریها و جنگ های متعددی شده است. ساکنان اصلی سرزمین فلسطین، هدف توطئه صهیونیسم جهانی قرار گرفتند تا به امروز تاوان این توطئه جهانی را پس می دهند.
روز 14 می 1948، یکی از ننگین ترین رخدادهای جهان روی داد و دیوید بن گورین با قرائت منشور استقلال رژیم صهیونیستی در موزه وقت تلآویو، شروع نکبت بار عمر این رژیم را به طور رسمی اعلام داشت. بلافاصله آمریکا و شوروی آن را به رسمیت شناختند و این در حالی است که در اعلامیه موجودیت رژیم جعلی اسرائیل مرز مشخصی را برای آن در نظر نگرفته است.
از نظر فلسطینیها این روز یادآور روزهای تلخ یعنی اشغال سرزمینشان و مصادره اراضی و اولین موج آوارگی و اخراج بیش از 800 هزار فلسطینی از خانه و کاشانهشان است. بعد از گذشت بیش از شش دهه از موجودیت رژیم صهیونیستی و اشغال سرزمینهای اشغالی شمار آوارگان، پناهندگان به 4 میلیون نفر رسید که همچنان بیشتر این آوارگان در اردوگاههایی در کرانه باختری، نوار غزه و دیگر کشورهای همسایه عربی زندگی می کنند.
چشم داشت به سرزمین های فلسطین در قرنهای متمادی وجود داشته و همواره یکی از گزینه های اصلی برای گردآمدن یهودیان جهان این سرزمین ها بوده است. در سال 1897 با تشکیل «نخستین کنگره جهانی صهیونیست» در شهر بازل سوئیس، صهیونیسم به صورت نهضت سیاسی سرتاسری در اروپا درآمد و تئودور هرتسل (1860-1904) سردبیر یکی از روزنامه های معتبر وین رهبری نهضت را در دست گرفت. وی در جزوه ای که در سال 1896 تحت عنوان «در یودن اشتات و کشور یهودیان» منتشر ساخته بود، خواستار تشکیل کشوری یهودی در فلسطین شده بود. حضور نظامی بریتانیا در فلسطین و توطئه های این کشور با صهیونیست ها، زمینه را برای مهاجرت یهودیان از دیگر نقاط جهان به سرزمین های فلسطین فراهم آورد؛ در سال 1917 وزیر خارجه بریتانیا آرتور جی بالفور اعلامیه مشهوری را منتشر کرد که براساس آن در نظر گرفتن فلسطین به عنوان سرزمینی برای یهودیها مورد حمایت قرار گرفته بود.
در تاریخ29نوامبر 1947 میلادی، سازمان ملل متحد طرح تقسیم فلسطین به دو کشور اسرائیل و فلسطین و اداره شهر اورشلیم به صورت بینالمللی را تصویب کرد که مقرر میکرد این منطقه بین اعراب و یهودیان بطور مساوی تقسیم شود و بیتالمقدس نیز برای جلوگیری از برخورد تحت نظارت سازمان ملل قرار گیرد؛ طرحی که موافقت سران صهیونیست و مخالفت شدید فلسطینیان و دولتهای عرب منطقه را به دنبال داشت.
صهیونیست ها در زمانی که کشورهای درگیر جنگ جهانی دوم، مشغول بازسازی خود بودند و جهان وارد عصر دوقطبی آمریکا و شوروی می شد، پایه های دولت خود را در سرزمین عربی و مسلمان فلسطین استوار می کرد و در شب 14 می 1948 بیانیه استقلال خود را به صورت عمومی اعلام کرد. آنچه که در متن منشور استقلال آمده است، بیانیه ای مظلومانه و طلبکارانه از جهان است که تشکیل کشور اسرائیل را مطالبه تاریخی و مذهبی دانسته ولی این اصل را فراموش کرده است که در این زمینها مردمانی برای قرون متمادی زیسته اند و با خاک و آب آن پیوند ناگسستنی یافته اند.
اکنون و با گذشت بیش از 60 سال از اشغال سرزمین فلسطینیان به دست صهیونیست های جنایتکار، اسراییل غاصب از مقاومت وصف ناپذیر مردمان این سرزمین به عجز و استیصال افتاده است، گرچه این رژیم نامشروع از آخور دولت های مستکبر دنیا تغذیه می کند و مورد حمایت آنها قرار دارد اما هرچه ظلم بیشتری در حق فلسطینیان می کند، افکار عمومی و ملت های دنیا بیش از پیش به مظلومیت مردم فلسطین و جنایت های اسراییل پی می برند. مرور این تاریخچه کوتاه از سرگذشت 60 ساله فلسطین و اسراییل هم نشان می دهد که هیچ گونه مداخله خارجی در سرنوشت مردم فلسطین قادر به پایان دادن به این درگیری ها نیست بلکه کلید حل این مشکل به دست مردم این سرزمین و گروه هایی است که از سوی مردم آن نمایندگی دارند؛ آنهایی که پا به پای مردم در مبارزات علیه رژیم صهیونیستی سهیم بوده و برای آن هزینه داده اند؛ نه کسانی که با امتیازگیری از صهیونیست ها به راحتی حاضر به عقب نشینی از آرمان های مردم فلسطین هستند.
حضرت آیت الله خامنه ای شکل گیری، ادامه روند حیات و رفتارهای رژیم صهیونیستی را همیشه محکوم کرده اند و براساس سیاست همیشگی جمهوری اسلامی ایران، تنها راه علاج این غده سرطانی را نابودی این رژیم می دانند.
شکل گیری و تاسیس رژیم نامشروع صهیونیستی
همانطور که اشاره شد، تاسیس رژیم صهیونیستی، با توطئه و فشار قدرت های بزرگ و خیانت سازمان ملل متحده همراه بود. رهبر معظم انقلاب، سیاست های استعماری انگلستان را یکی از دلایل اصلی شکل گیری رژیم صهیونیستی می دانند. ایشان در خطبه های نماز جمعه خاطر نشان می سازند:
اساساً تشکیل دولت یهودی - یا به تعبیر درستتر، دولت صهیونیست - در این نقطه از دنیای اسلام، با یک هدفِ بلند مدتِ استکباری به وجود آمد. اصلاً به وجود آوردن این دولت در این نقطه حسّاس که تقریباً قلب دنیای اسلام است - یعنی قسمت غرب اسلامی را که آفریقاست، به قسمت شرق اسلامی که همین خاورمیانه و آسیا و مشرق است، متّصل میکند و یک سه راهی است بین آسیا و آفریقا و اروپا - برای خاطر این بود که در بلند مدت، تداوم سلطه استعمارگرانِ آن روز - که در رأسشان دولت انگلیس بود - بر دنیای اسلام باقی بماند و اینطور نباشد که اگر یک وقت دولت اسلامىِ مقتدری - مثل دورانهایی از حکومت عثمانی - به وجود آمد، بتواند جلوِ نفوذ استعمارگران و انگلیس و فرانسه و دیگران را در این منطقه بگیرد. لذا یک پایگاه برای خودشان درست کردند. بنابراین طبق اسناد تاریخی، تشکیل حکومت صهیونیستی در آنجا، بیش از آنچه که آرزوی مردم یهود باشد، یک خواست استعماری دولت انگلیس بود. شواهدی وجود دارد که در همان زمان بسیاری از یهودیها اعتقادشان این بود که احتیاجی به این دولت نیست؛ این دولت به نفعشان نیست؛ لذا گریزان بودند. بنابراین، این یک آرزو و ایده یهودی نبود؛ بیشتر یک ایده استعماری و یک ایده انگلیسی بود. البته بعد که به وسیله امریکا گوی سیاست دنیا و گوی استکبار از دست انگلیس ربوده شد، این هم جزو همان ابواب جمع مواریث استعماری بود که به امریکا رسید و امریکاییها حداکثر استفاده را کردند و الان هم استفاده میکنند. (25/9/1379)
یکی دیگر از دلایل پیدایش رژیم صهیونیستی را می توان ضعف و غفلت جریان های عربی دانست که بدون درک شرایط و موقعیت تاریخی پس از جنگ جهانی، اسیر توطئه انگلیس شدند و به سادگی سرزمین فلسطین را به یهودیان هدیه کردند. رهبر انقلاب نیز این موضوع را در دیدار با اقشار مردم قم یادآوری می کنند:
این تجربه تاریخی ملتهای عرب است که حافظه تاریخیشان آن را ضبط کردهاست. در جنگ بینالملل اوّل، بعضی از همین جریانهای عربی برای اینکه استقلال بهدست آورند، با انگلیسیها - که مستکبران و مستعمران آن روز دنیا بودند - همراهی کردند. نتیجه این شد که بعد از جنگ بینالملل اوّل بلافاصله زمینههای پیدایش رژیم صهیونیستی بهوجود آمد. زمینه را آماده کردند و بعد از جنگ دوم، کشور فلسطین را غصب و حکومت و دولت صهیونیستی را اعلام نمودند. در طول این مدّت، علیرغم حمایتهایی که بعضی از دولتهای عربی از غرب - روزی از انگلیس، بعداً از امریکا - کردند و همراهیهایی که با آنها نمودهاند، همیشه و در همه جریانها طرف عربی به سود طرف صهیونیستی تحقیر شده، به او ظلم شده و فشار وارد آمدهاست. حالا ملت فلسطین، این ملت مظلوم که در مبادلات جهانی محکوم به قربانی شدن بود، به کنار و بهجای خود؛ امّت و جامعه عرب و همه حکومتها و کشورهای عربی را تحقیر و تذلیل کردند. (19/10/ 1381)
پیدایش رژیم صهیونیستی با زورگویی، فریب و تجاوز بوده است و این سیاست برای تدوام حیات این رژیم همچنان ادامه دارد. به طور کلی هویت و ذات رژیم صهیونیستی با خشونت و زور گره خورده است و هیچ گونه مشروعیتی در تاسیس این رژیم وجود نداشته است. رهبر معظم انقلاب نیز این نکته را در زمینه ملت سازی در یک سرزمین یادآور می شوند، ایشان در اجتماع زائران و مجاوران حرم رضوی می فرمایند:
اساساً دولت غاصب صهیونیستی، متّکی بر یک ملت نیست! ملت ساکن آن مناطق، ملتی است که امروز آواره است! اسراییل، از اوّل با ظلم و آدمکشی، با دروغ و فریب به وجود آمده است. در آن روز یک عدّه افراد زورگو و متجاوز، با پشتیبانی دولت انگلیس به منطقه فلسطین آمدند. اهالی آن منطقه را بیرون کردند و فرزندان و بازماندگان آنها - بیش از یک میلیون نفر - هنوز هم در زیر چادرها و در شرایط اردوگاهی زندگی میکنند! زیر چادر، یا چیزی شبیه چادر، در کوخها زندگی میکنند! مردم فلسطین، در خارج از فلسطین، با حال کوخ نشینی و اردوگاه نشینی زندگی میکنند. خانههای آنها و وطن آنها در اختیار کسانی است که از اروپا، از استرالیا، از آمریکا، از آسیا و از آفریقا به آن جا رفتهاند و یک ملت جعلی و دروغین به وجود آوردهاند و در آن جا به نام یک ملت، زندگی میکنند و دولتی هم دارند! اساساً چنین ملتی، وجود و هویّتی ندارد.(14/1/1375)
ما از روز اوّل گفتیم، امروز هم میگوییم، بعد از این هم خواهیم گفت: ما رژیم صهیونیستی را یک رژیم نامشروع و حرامزاده میدانیم. یک رژیمی است که بر اساس توطئه بهوجود آمده است، بر اساس توطئه و سیاستهای توطئهآمیز هم دارد حفظ میشود و حراست میشود. (دیدار با دانش آموزان و دانشجویان: 12/8/1392)
همچنین رهبر انقلاب پیدایش رژیم صهیونیستی را بر اساس سه رکن تدوین می کنند و علاوه بر توطئه و خیانت کشورهای زورگو، حیله و فریب صهیونست ها را اصل دیگر در تصرف سرزمین فلسطین می دانند. ایشان در خطبه های نماز جمعه این سه رکن را اینگونه عنوان می دارند:
تصرّفشان هم اینطوری بود: اوّل با جنگ نیامدند؛ اوّل با حیله آمدند، رفتند زمینهای بزرگ فلسطین را که زارعان و کشاورزان عرب روی آنها کار میکردند و خیلی هم سرسبز و آباد بود، با قیمتهای چند برابر قیمت اصلی، از صاحبان و مالکان اصلی این زمینهای بزرگ - که در اروپا و امریکا بودند - خریدند؛ آنها هم از خدا خواستند و زمینها را به این یهودیها فروختند. البته دلاّلهایی هم داشتند که نقل کردهاند یکی از دلالهایشان همین «سیّدضیاء» معروف، شریک رضاخان در کودتای ۱۲۹۹ بود که از اینجا که به فلسطین رفت، آنجا دلاّل خرید زمین از مسلمانان برای یهودیها و اسرائیلیها شد! زمینها را خریدند؛ زمینها که ملک اینها شد، با روشهای واقعاً بسیار خشن و همراه با سبعیّت و سنگدلی، بتدریج شروع به اخراج زارعان از این زمینها کردند. در جایی میرفتند، میزدند، میکشتند و در همین هنگام افکار عمومی دنیا را هم با دروغ و فریب به طرف خودشان جلب میکردند.
این تسلّط غاصبانه صهیونیستها بر فلسطین سه رکن داشت: یک رکنش عبارت از قساوت با عربها بود. برخوردشان با صاحبان اصلی، با قساوت و با سختی و خشونت شدید همراه بود. با اینها هیچگونه مدارا نمیکردند.
رکن دوم، دروغ به افکار عمومی دنیا بود. این دروغ به افکار عمومی دنیا، یکی از آن حرفهای عجیب است. این قدر اینها بهوسیله رسانههای صهیونیستی که دست یهودیها بود، دروغ گفتند - هم قبل از آن و هم بعد از آن، این دروغها گفته میشد - که به خاطر همین دروغها بعضی از سرمایهداران یهودی را گرفتند! خیلیها هم دروغهای آنها را باور کردند. حتّی این نویسنده فیلسوف اجتماعی فرانسوی - «ژان پلسارتر» - را نیز که خودمان هم در جوانی چندی شیفتهی این آدم و امثال او بودیم، فریب دادند. همین «ژان پلسارتر» کتابی نوشته بود که بنده در سی سال قبل آن را خواندم. نوشته بود: «مردمی بی سرزمین، سرزمینی بیمردم»! یعنی یهودیها مردمی بودند که سرزمینی نداشتند؛ به فلسطین آمدند که سرزمینی بود و مردم نداشت! یعنی چه مردم نداشت؟ یک ملت در آنجا بود و کار میکرد. شواهد زیادی هم هست. یک نویسنده خارجی میگوید در سرتاسر سرزمین فلسطین، مزارع گندم مثل دریای سبزی بود که تا چشم کار میکرد، دیده میشد. سرزمین بیمردم یعنی چه!؟ در دنیا اینطور وانمود کردند که فلسطین یک جای متروکه مخروبه بدبختی بود؛ ما آمدیم اینجا را آباد کردیم! دروغ به افکار عمومی! همیشه سعی میکردند خودشان را مظلوم جلوه دهند؛ الان هم همینطور است! در این مجلاّت امریکایی - مثل «تایم» و «نیوزویک» - که بنده گاهی به اینها مراجعه دارم، اگر کوچکترین حادثهای علیه یک خانواده یهودی اتّفاق بیفتد، عکس و تفصیلات و سنّ کشته شده و مظلومیت بچههایش را بزرگ میکنند؛ اما صدها و هزارها مورد قساوت نسبت به جوانان فلسطینی، خانوادههای فلسطینی، بچههای فلسطینی، زنهای فلسطینی، در داخل فلسطین اشغال شده و در لبنان اتّفاق میافتد، ولی کمترین اشارهای به آنها نمیکنند!
رکن سوم هم ساخت و پاخت، مذاکره - و به قول خودشان «لابی» - است. بنشین با این دولت، با آن شخصیت، با آن سیاستمدار، با آن روشنفکر، با آن نویسنده، با آن شاعر، صحبت و ساخت و پاخت کن! کار اینها تا بهحال سه رکن داشته است که توانستهاند این کشور را با این فریب و با این خدعه بگیرند. آن وقت قدرتهای خارجی هم با اینها همراه بودند؛ که عمده انگلیس بود. سازمان ملل و قبل از سازمان ملل، جامعه ملل هم - که بعد از جنگ برای به اصطلاح مسائل صلح تشکیل شده بود - همیشه از اینها حمایت کردند؛ مگر در موارد معدودی. در همان سال ۱۹۴۸، جامعه ملل قطعنامهای صادر نمود و فلسطین را بدون دلیل و بدون علّت تقسیم کرد. گفت پنجاه و هفت درصد از سرزمین فلسطین متعلّق به یهودیهاست؛ در حالی که قبل از آن، در حدود پنج درصد زمینهای فلسطین متعلّق به اینها بود! آنها هم دولت تشکیل دادند و بعد هم قضایای گوناگون و حمله به روستاها و شهرها و خانهها و حمله به بیگناهان اتّفاق افتاد. البته دولتهای عرب هم کوتاهیهایی کردند. چند جنگ اتّفاق افتاد. در جنگ ۱۹۶۷، اسرائیلیها توانستند با کمک امریکا و دولتهای دیگر، مبالغی از زمینهای مصر و سوریه و اردن را تصرّف کنند. بعد، در جنگ ۱۹۷۳ که اینها شروع کردند، باز به کمک آن قدرتها توانستند نتیجه جنگ را به نفع خودشان قرار دهند و زمینهای دیگری را تصرّف کنند. (10/10/1378)
موضوع دیگری که باید آن را به عنوان بهانه ای برای صهیونیست ها جهت مظلوم نمایی در جهان عنوان داشت، مساله هولوکاست است، موضوعی که علی رغم ادعای آزادی بیان در غرب، تحقیق پیرامون حقیقت یا عدم حقیقت هولوکاست، به زندان و دادگاه ختم می شود. جعل داستان هولوکاست صرفاً یک « مظلوم نمایی» نزد افکار عمومی جهان بود تا یهودیان، به ادعای خودشان، «آواره» و «مظلوم » بتوانند حضور اشغالگرانه و غاصبانه خود را در سرزمین فلسطین توجیه کنند و البته، با ادعای خسارت از آلمان ، بودجه لازم برای تأسیس دولت اسرائیل را در آنجا فراهم آورند. رهبر انقلاب، در اجلاس بین المللی حمایت از مردم فلسطین این موضوع را اینگونه تبین می کنند:
صهیونیستها فلسطین را به بهانهی هولوکاست غصب کردند، اما عدم تحمل رسانههای غربی و صهیونیستی و دولتهای حامی اسرائیل در برابر طرح سؤال و تحقیق دربارهی هولوکاست نشان میدهد که مسألهی مشروعیت آنان با گذشت زمان متزلزلتر و بغرنجتر و پرسش افکار عمومی جهان از دلیل پیدایش این رژیم جدیتر شده است. بهرغم این تلاش شیطانی گسترده و حیرتآور، غاصبان و حامیان آنان نه تنها نتوانستهاند مسألهی مشروعیت رژیم صهیونیستی را حل کنند، بلکه این مسأله با گذشت زمان بغرنجتر هم شده است. عدم تحمل رسانههای غربی و صهیونیستی و دولتهای حامی صهیونیزم در برابرِ حتی طرح سؤال و تحقیق درباره هولوکاست که بهانهی غصب فلسطین بود، یکی از نشانههای این تزلزل و ابهام است. اکنون وضع رژیم صهیونیستی از همیشهی تاریخ سیاه خود در افکار عمومی جهان بدتر و پرسش از دلیل پیدایش آن جدّیتر است. . (14/12/1387)
مذاکرات سازش
به دنبال شکل گیری رژیم صهیونیستی در سال 1949 میلادی جنگی میان اعراب و یهودیان صهیونیست اتفاق افتاد که به دلیل عدم هماهنگی میان حکومت های عرب، با شکست خفت بار آنها پایان یافت. این روند با چندین جنگ دیگر نیز دنبال شد که در تمامی درگیریهای که لشکر اعراب با رژیم صهیونیستی داشتند، نتیجه ای جزء شکست حاصل نمی گشت. جنگ های سال 1967 و 1973، نمونه های بارز این درگیری ها هستند. نکته قابل تامل در تقابل میان اعراب و اسرائیل، عقب نشینی ها و گسترش تصرفات رژیم صهیونیستی بود. به طوریکه امضاء پیمان صلح با مصر و افزایش دامنه سرزمینی اسرائیل فراتر از تقسیم بندی سازمان ملل، نتایج خفت بار عدم وجود اتحاد و وجود سیاست مشخص میان اعراب بود.
زمانی که اعراب از پیروزی در جنگ با رژیم صهیونیستی ناامید شدند، دولت ها و سازمان های بین المللی، مسیر مذاکرات صلح را پیش گرفتند و برخی از دولت های عرب با خیانت به آرمان فلسطین، رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناختند و سفارتخانه این رژیم در اردن و مصر دایر شد. اما مساله اصلی یعنی مقاومت مردم فلسطین در سرزمین های اشغالی همچنان لاینحل باقی ماند و چندین دهه مذاکره برای پایان مقاومت فلسطین با شجاعت و ایثار آزادی خواهان فلسطینی بی نتیجه مانده است. رهبر معظم انقلاب نیز با اشاره به دو روش سازش و مقاومت، در سخنانی در مراسم گشایش کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضه فلسطین می فرمایند:
آن زمان در مورد نحوه برخورد با اسرائیل، همواره دو روش مطرح میشد: مقابله نظامی ارتشهای عرب با اسرائیل - که گفته میشد همه تجربهها در آن با شکست مواجه شده است - و روش سازش که منجر به تحقّق خواستههای اسرائیل از طُرق مسالمتآمیز میگردید و در ازای عقبنشینی از بخشی از اراضی اشغال شده، عدم رشد توان نظامی کشورهای عربی را تضمین میکرد؛ نظیر آنچه که در کمپ دیوید شاهد آن بودیم. در آن روزها، الگوی مقاومت مطرح نبود و گفته میشد از پذیرش عمومی برخوردار نیست؛ اما اینک یک الگوی موفّق پیش روی ماست که توانست برای نخستین بار سرزمینهای اشغال شده را بدون دادن هرگونه امتیازی به اسرائیل، آزاد کند و مانع از تحقّق خواسته رژیم صهیونیستی در به جای گذاشتن پرچم خود در پایتخت این کشور عربی - یعنی لبنان - گردد. در کمپ دیوید، شرط عقبنشینی اسرائیل، عدم اعزام ارتش مصر به شمال سینا بود؛ ولی در جنوب لبنان، این اسرائیل است که با نگرانی از قدرت مقاومت اسلامی، ملتمسانه خواستار اعزام ارتش لبنان به مرز فلسطین و لبنان است؛ یعنی مقاومت توانست حاکمیت را به طور کامل به جنوب لبنان و دیگر مناطق اشغالی باز گرداند. این انتفاضه، قیام مردمی است که از همه روشهای سازشکارانه ناامید شده و دریافتهاند که پیروزی صرفاً در گرو مقاومت خود آنان است. مردم فلسطین در انتفاضه قبلىِ خود متحمّل خسارتهای فراوان شدند و شهدا و جانبازان بسیاری را در راه اسلام و آزادی سرزمین اسلامی تقدیم کردند؛ اما در نهایت مذاکرات اُسلو آن را متوقّف کرد. نتیجه اسلو چه بود؟ امروز حتّی طرّاحان و مدافعان فلسطینىِ اسلو هم دیگر از آن دفاع نمیکنند؛ زیرا عملاً فهمیدند که اسرائیل فقط میخواست مشکل خود را حل کند؛ یعنی از رویارویىِ مبارزین سنگ به دست خلاص شود و ضربهپذیری خود را کم کند. اگر چیز اندکی به طرف فلسطینی داد و نام آن را اعطای امتیاز گذاشت، صرفاً برای خاموش کردن آتش انتفاضه و کم کردن آسیبپذیرىِ خودش بود. به محض آنکه مشکل خود را حل شده دید و به غلط احساس کرد که مردم فلسطین دیگر توان از سرگیرىِ انتفاضه و مقاومت و رویارویی با آنها را ندارند، اعطای همان امتیازات اندک را هم متوقف کرد و فزونطلبی ذاتی خود را آشکار ساخت. فرایند روند سازش و طرح اسلو، مردم فلسطین را در حالتی قرار داد که دریافتند راهی جز قیام ندارند.(4/2/1380)
صهیونیست ها برای نتیجه بخش بودن مذاکرات صلح، همواره به دنبال افرادی سست عنصر و معامله گر در طرف مقابل هستند. زمانی که صلح با کشورهای عربی مطرح شد برای نمونه انور سادات توانست ماموریت خود در زمینه صلح با اسرائیل را ادعا کند. یاسر عرفات نیز سالیان متمادی سدی درمقابل مبارزات مسلحانه با رژیم صهیونیستی شد و حال این ماموریت را محمود عباس دنبال می کند. در حالی که تمامی نقشه های مربوط به مذاکرات در حال اجرا است، اما تا به امروز تنها مسیر ثمر بخش برای دستیابی به آرمان فلسطین، مقاومت بوده است.
به هرحال موضوع برقراری صلح و یافتن راه حلی برای پایان بخشیدن به منازعات میان فلسطینان و اسرائیلی ها در مقاطع تاریخی چون کمپ دیوید و کنفرانس مادرید 1991، در دستور کار بود. اما در پیمان اسلو مذاکرات مستقیم میان مقامات سازمان آزادیبخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات و مقامات اسرائیل در زمان نخست وزیری اسحاق رابین صورت گرفت. اهمیت مذاکرات این بود که رژیم صهیونیستی و سازمان آزادیبخش فلسطین نهایتا با شناسائی متقابل یکدیگر موافقت کردند. رهبر معظم انقلاب نیز در همین زمینه در خطبه های نماز جمعه یادآور می شوند:
ارکان نظام صهیونیستی متزلزل است؛ لذا اینها الان مجبورند که با دولتهای منطقه هرطور هست، مسأله صلح را تمام کنند، تا بتوانند به مسأله داخلی خودشان برسند. این قضیه بهاصطلاح صلح با سازمان آزادیبخش فلسطین و قضیه عرفات هم دنباله همین است. آنها خواستند یک عنصر فلسطینی را داخل طرح سازش بیاورند؛ شاید بتوانند فلسطینیهای مبارز را در داخل سرزمینهای اشغالی ساکت کنند؛ اما نتوانستند. (10/10/1378)
بنابراین از آغاز دور جدید مذاکرات سازش و برگزاری چندین نشست میان مقامات رژیم صهونیستی و تشکیلات خودگردان، شاهد پیشرفت محسوسی در این زمینه نبوده ایم و بنا به اعتراف مقامات تشکیلات خودگردان، این مذاکرات تا به امروز هیچ نتیجه ای در برنداشته است و رژیم صهیونیستی به رغم ازسرگیری مذاکرات سازش همچنان به شهرک سازی ها و عملیات یهودی سازی خود در سرزمین های اشغالی ادامه می دهد. رهبر انقلاب شکست مذاکرات سازش را مشخص و آشکار می دانند و در سخنانی در چهارمین کنفرانس حمایت از ملت فلسطین عنوان می دارند:
چه آنان که با توهم شکستناپذیری رژیم صهیونیست، شعار «واقعبینی» سر داده دست سازش و تسلیم در برابر غاصبان دراز کردند، و چه کسانی که به خیال باطل خود، نسل دوم و سوّم سیاستمداران صهیونیست را مبرّا از جنایات نسل اوّل دانسته، امید همزیستی سالم در کنار آنان را در دل پروراندند، اکنون باید به خطای خود پی برده باشند. اولاً: با موج بیداری امت مسلمان و بالیدن نهال مقاومت اسلامی، آن هیبت دروغین فرو ریخته و نشانههای ناتوانی و درماندگی در رژیم غاصب آشکار گشته است، و ثانیاً خوی تجاوزگری و بیشرمی از جنایت در گردانندگان آن رژیم همان است که در دهههای اوّل بود و هرگاه بتوانند یا گمان ببرند که میتوانند، از هیچ جنایتی رویگردان نیستند. اکنون ۶۰ سال از اشغال فلسطین میگذرد. در این مدت همهی ابزارهای قدرت مادی در خدمت غاصبان قرار گرفته است؛ از پول و سلاح و فناوری، تا تلاشهای سیاسی و دیپلماسی، و تا شبکهی عظیم امپراتوری خبری و اطلاعرسانی. بهرغم این تلاش شیطانی گسترده و حیرتآور، غاصبان و حامیان آنان نه تنها نتوانستهاند مسألهی مشروعیت رژیم صهیونیستی را حل کنند، بلکه این مسأله با گذشت زمان بغرنجتر هم شده است. (14/12/1387)
جنایات رژیم آپارتاید صهیونیستی در فلسطین
وحشیگری و جنایت از ابتدای تاسیس رژیم صهیونیستی همراه سران و مقامات این رژیم بوده است به طوریکه در تجاوزاتی که به غزه و کرانه باختری داشته هزاران زن و کودک را به خون و خاک کشیده است. رژیم صهیونیستی سرزمینی را غصب کرده که به بهانه های مختلف، آن را حق و میراث یهودیان می داند و با همین توجیه مجوز هرگونه جنایتی را برای خود صادر کرده است و از کشتار وحشیانه مردمان و کودکان بی دفاع فلسطین هیچ ابایی ندارد. از آن سو نیز صاحبانان واقعی فلسطین قرار دارند که با وجود داشتن سرانی سازشکار، راضی به ازدست دادن سرزمین مادری و پدری خود نیستند و حتی با خون خود از آرمان آزادسازی قدس دفاع می کنند. سازمان های مدعی حقوق بشر، حقوق کودکان و زنان نیز در انفعالی مرگبار همواره چشم خود را بر جنایات رژیم صهیونیستی بسته اند. در سالهای پس از عقب نشینی از غزه، رژیم صهیونیستی به بهانه های مختلف دست به تجاوز به این منطقه زده که حاصل آن جز خرابی و جنایات حقوق بشری چیز دیگری نبوده است. رهبر انقلاب نیز با محکومیت این جنایت ها، وحشیگری و تجاوز را از اجزاء تشکیل دهنده رژیم صهیونیستی می دانند:
از سوئی دیگر جنایاتی که در حادثه تاریخی غزه از مجرمان صهیونیست سر زد؛ کشتار وسیع مردم غیرنظامی، ویران کردن خانههای بیدفاع، سوراخ کردن سینهی کودکان شیرخوار، بمباران دبستان و مسجد، بهکارگیری بمبهای فسفری و برخی سلاحهای ممنوع دیگر، بستن راه غذا و دارو و سوخت و دیگر نیازهای اولیهی مردم در مدتی نزدیک به دو سال، و بسی جنایات دیگر، ثابت کرد که غریزهی وحشیگری و جنایت در سران دولت جعلی صهیونیست، با دهههای آغازین فاجعهی فلسطین هیچ تفاوتی نیافته و همان سیاست و همان خویِ درندگی و بیرحمی که فاجعههای دیر یاسین و صبرا و شتیلا را پدید آورد، امروز هم بعینه بر ذهن و دل ظلمانی این طاغوتهای زمان حاکم است که البته امروز با بهرهگیری از پیشرفت فناوری، دائرهی جنایت بسی گستردهتر و فاجعهبارتر می باشد. (بیانات در چهارمین کنفرانس حمایت از ملت فلسطین: 14/12/1387)
مساله دردناک این است که جنایت های رژیم صهیونیستی علیه مردم مظلوم فلسطین در حال روی دادن است اما با این وجود کشورهای عرب منطقه بدون توجه به این تجاوزات با رژیم صهیونیستی در ارتباط هستند و سازمانی مانند سازمان کنفرانس اسلامی نیز اهرام اجرایی مناسبی برای اتخاذ تصمیمات واحد علیه اسرائیل ندارند. رهبر انقلاب در خطبه های نماز جمعه وحشیگری های رژیم صهیونیستی را علیه فلسطینی ها برمی شمرند:
بعد از گذشت شصتوپنج سال از اشغال رسمی فلسطین، هنوز ظلم و جور و اجحاف به آن ملت مظلوم به طور روزانه ادامه دارد؛ تخریب خانهها، دستگیر کردن بیگناهان، جدا کردن فرزندان از پدران و مادران، انباشتن زندانها از کسانی که بدون گناه در زندانند یا دوران محکومیت زندانی خود را سپری کردند؛ و دردناک اینکه قدرتهای مسلط غرب هم از آن جنایتکاران با همهی وجود حمایت میکنند. این یکی از مصیبتهای دنیای امروز کنونی است که از یک ظلم آشکار که مرکّب است از دهها و بلکه صدها ظلم به طور متراکم، کسانی حمایت میکنند که ادعای طرفداری از حقوق بشر، از دموکراسی و از اینگونه شعارهای زیبا و رنگین بر زبان دارند، اما در عمل از جنایتکاران حمایت میکنند! ... ما معتقدیم دنیای اسلام باید از انگیزهی خود در مسئلهی فلسطین لحظهای کوتاه نیاید و عمل غاصبانهی گرگهای درندهی صهیونیست و حامیان بینالمللی آنها را محکوم کند. (18/5/1392)
تهدیدات رژیم صهیونیستی علیه ایران
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رژیم صهیونیستی منافع خود را در ایران از دست داد و سفارت این رژیم در میدان فلسطین تهران بسته شد و کلیه شرکت های وابسته به اسرائیل که با اجازه شاه در ایران فعال بودند از کشور اخراج شدند. به دنبال آن، از آنجاییکه ماهیت انقلاب اسلامی ایران، حمایت از مستضعفین و مظلومان در هر نقطه ای از جهان بود، مردم فلسطین و مبارزان این سرزمین که علیه اشغال و تجاوزات اسرائیل مقاومت می کردند، در زیر چتر حمایتی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفتند. از سوی دیگر، حزب الله لبنان و گروه های مقاومت با الگوگیری از انقلاب ایران و تبعیت از رهبری ایران، با قدرت بیشتر در مقابل اسرائیل به مقاومت پرداختند که نتیجه آن پیروزی های مقاومت در عرصه مبارزه بوده است.
رهبر معظم انقلاب نیز همواره مبارزه علیه رژیم صهیونیستی و حمایت از فلسطین را در اکثر بیانات خود مورد تاکید قرار داده اند و به صورت صریح عنوان داشته اند که هر کس در هر نقطه ای از جهان علیه اسرائیل مبارزه کند، مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران است:
...ما آنجائی که دخالت کنیم، صریح میگوئیم. ما در قضایای ضدیت با اسرائیل دخالت کردیم؛ نتیجهاش هم پیروزی جنگ سی و سه روزه و پیروزی جنگ بیست و دو روزه بود. بعد از این هم هر جا هر ملتی، هر گروهی با رژیم صهیونیستی مبارزه کند، مقابله کند، ما پشت سرش هستیم و کمکش میکنیم و هیچ ابائی هم از گفتن این حرف نداریم. این حقیقت و واقعیت است. (خطبه های نماز جمعه تهران: 14/11/1390)
با این وجود رژیم صهیونیستی دست از تهدیدات پوچ خود برنمی دارد و ایران را بارها تهدید به حمله نظامی کرده است. رهبر انقلاب چنین تهدیداتی را حاصل استیصال سران اسرائیل و در صورت عملی شدن این تهدیدات نیز واکنش ایران را کوبنده و شدید می دانند. ایشان در بیانات خود در حرم رضوی این موضع را اینگونه عنوان می دارند:
البته دشمنهای دیگری هم هستند که ما اینها را در درجهی اول و در ردیف اول به حساب نمیآوریم: دشمن صهیونیستی هم هست، منتها رژیم صهیونیستی در قواره و اندازهای نیست که در صف دشمنان ملت ایران به چشم بیاید. گاهی سردمداران رژیم صهیونیستی، ما را تهدید هم میکنند؛ تهدید به حملهی نظامی میکنند؛ اما بهنظرم خودشان هم میدانند، و اگر نمیدانند، بدانند که اگر غلطی از آنها سر بزند، جمهوری اسلامی «تلآویو» و «حیفا» را با خاک یکسان خواهد کرد. دولت انگلیسِ خبیث هم با ملت ایران دشمنی میکند؛ این هم یکی از دشمنان سنتی و قدیمی ملت ایران است؛ منتها دولت انگلیس نقش مکمل آمریکا را در این میدان بازی میکند. خود دولت انگلیس استقلالی ندارد که انسان او را یک دشمن مستقلی به حساب بیاورد؛ دنبالهروِ آمریکا است. (2/2/1392)
حمایت ایران از مقاومت فلسطین، بارها موجب پیروزی در نبردهایی شده است که بر اثر تجاوزات دشمن صهیونیستی به سرزمین های فلسطین روی داده است. مشخص است در صورتیکه رژیم صهیونیستی دست به خودکشی سیاسی بزند و قصد عملی کردن تهدید نظامی خود علیه ایران باشد، شکست آن قطعی خواهد بود. رهبر انقلاب نیز با اشاره به کمک های ایران به مقاومت، شکست پذیری اسرائیل را مسلم و قطعی می دانند:
در مسائل منطقهای کار به جایی رسید که اعتراف و اقرار کردند که بدون حضور ایران و بدون رأی ایران، هیچ مشکل بزرگی در منطقه حل نخواهد شد. در قضیهی حملهی رژیم صهیونیستی به غزه، حضور قدرتمند جمهوری اسلامی در پشت صحنه موجب شد که خودشان اعتراف کردند که در مقابل مبارزان فلسطینی شکست خوردند؛ گفتند ــ ما نگفتیم، آنها گفتند و اصرار کردند ــ که اگر چنانچه حضور جمهوری اسلامی نبود، قدرتنمائی جمهوری اسلامی نبود، مبارزان فلسطینی نمیتوانستند در مقابل اسرائیل مقاومت کنند، چه برسد به این که اسرائیل را به زانو در بیاورند؛ که در جنگِ هشت روزه فلسطینیها توانستند اسرائیل را به زانو در بیاورند، و این اولین بار در تاریخ تشکیل رژیم جعلی و غاصب صهیونیستی بود. (همان)
رهبر انقلاب دلیل اصلی فشار و تهدید استکبار علیه ایران را حمایت جمهوری اسلامی از مقاومت فلسطین و لبنان می دانند. ایشان این موضوع را در مراسم گشایش حمایت از انتفاضه فلسطین به روشنی عنوان می دارند:
علت اساسی فشارهای همهجانبهای که استکبار جهانی - و در رأس آنها رژیم امریکا - به ایران وارد میکند، حمایت ما از فلسطین است. آنها در اظهارات صریحتری گفتهاند که مشکل اصلی امریکا با ایران، مخالفت جمهوری اسلامی ایران با طرحهای ذلّتبار سازش در فلسطین است؛ و بقیه امور نظیر ادّعاهای مضحکِ نقض حقوق بشر و ساخت سلاحهای کشتار جمعی، بهانهای بیش نیست؛ و اگر ایران دست از حمایت خود از مبارزین و مردم لبنان و فلسطین بردارد، آنها دست از روش خصمانه خویش علیه ایران برمیدارند! البته ما بهروشنی میدانیم مشکل اصلی آنان، اسلام و حکومت اسلامی است که مانع از بازگشت غارتگرانه و سلطهطلبانه آنان به این کشور پهناور شده است و آنها هم حقیقتاً این رویکرد سیاستهای جمهوری اسلامی را بهخوبی میشناسند. ما به آنها جواب رد دادهایم و حمایت از مردم فلسطین و لبنان را از وظایف مهم اسلامی خویش میدانیم. لذا آنها از هر سو فشارهای خود را وارد میکنند. (2/2/1380)
راه علاج قضیه فلسطین
امام خمینی (ره) موضع ایران را در مقابل رژیم صهیونیستی به وضوح مشخص کردند و این رویکرد توسط جانشین به حق ایشان، آیت الله خامنه ای نیز دنبال می شود. راه حلی که ایران ارائه می دهد، نابودی رژیم صهیونیستی است. رهبر انقلاب این رویکرد را با جزئیات موشکافی کرده اند و در مقاطع مختلف نیز بیان کرده اند:
البته تا قبل از اینکه این رژیم رسماً هم شناخته بشود و استعمارگرها آن را بر دنیا و بر منطقه تحمیل کنند، صهیونیستها در فلسطین جنایتهاى زیادى کردند؛ لکن این ۶۶ سال، بهعنوان یک نظام سیاسى هر کار توانستند انجام دادند و هر خشونتى که به ذهن میگنجید که یک دولت میتواند نسبت به یک مردمى انجام بدهد، اینها انجام دادند؛ هیچ ابایى هم ندارند؛ این واقعیت رژیم صهیونیستى است؛ علاجى هم ندارد جز از بین رفتن این رژیم. از بین رفتن رژیم صهیونیستى هم بههیچوجه به معناى قتلعام کردن مردم یهودى در آن منطقه نیست؛ یعنى این منطقى که امام بزرگوار مطرح کردند که «اسرائیل باید از بین برود»، یک منطق انسانى است؛ ما سازوکار عملى آن را هم به دنیا ارائه کردیم، که کسى هم نتوانست هیچ ایراد منطقى بگیرد. ما گفتیم از این مردمى که در این منطقه زندگى میکنند و اهل اینجا هستند و متعلق به خود اینجا هستند، یک نظرسنجى و نظرخواهى بشود؛ یعنى یک رفراندمى انجام بگیرد، رژیم حاکم بر این منطقه را رفراندم معین کند، مردم معین کنند؛ معناى از بین رفتن رژیم صهیونیستى یعنى این؛ سازوکار آن این است؛ یک کارى است که منطق امروز دنیا آن را درک میکند و میفهمد و مىپسندد و کارى است عملى. ما حتى شکل آن را هم در ارتباط با سازمان ملل و بعضى از مراجع بینالمللى تعیین کردیم و ابراز کردیم، محل بحث هم واقع شد؛ یعنى این رژیم وحشى و گرگصفت که سیاستش این است که با مشت آهنین، با بىرحمى و سنگدلى با مردم رفتار بکند و آدمکشى و کودککشى و حملهى به مناطق و ویرانگرى اصلاً برایش مهم نیست و انکار هم نمیکند، علاجش جز از بین رفتن و نابود شدن نیست... (بیانات در دیدار دانشجویان: 1/5/1393)
ایشان همچنین در دورانی که رژیم صهیونیستی همچنان به حیات خود ادامه می دهد، راهکار ارائه کردند و مقاومت در مقابل این رژیم را تا لحظه نابودی، بهترین راه می دانند:
اگر انشاءالله آن روز فرارسید و نابود شد، که چه بهتر؛ [اما] تا وقتى که این رژیم جعلى سرِپا است و نابود نشده است، علاج چیست؟ علاج، مقاومت قاطع و مسلحانهى در مقابل این رژیم است؛ در مقابلهى با رژیم صهیونیستى، باید از سوى فلسطینىها دست قدرت نشان داده بشود. کسى گمان نکند که اگر چنانچه موشکهاى غزه نبود، رژیم صهیونیستى کوتاه مىآمد؛ نخیر. حالا شما نگاه کنید ببینید در کرانهى باخترى چه میکنند! در کرانهى باخترى که موشکى وجود ندارد، سلاحى وجود ندارد، تفنگى وجود ندارد؛ آنجا تنها ابزار و سلاح مردم، سنگ است؛ ببینید آنجا رژیم صهیونیستى دارد چهکار میکند: هرچه از دستش بر بیاید، خانههاى مردم را خراب میکند، باغهاى مردم را خراب میکند، زندگى مردم را نابود میکند، آنها را به خوارى و ذلت میکشاند، تحقیر میکند؛ اگر لازم شد آب را رویشان میبندد، برق را رویشان میبندد؛ کسى مثل یاسر عرفات را که اینهمه با صهیونیستها همراهى کرد، نتوانستند تحمل کنند، محاصرهاش کردند، تحقیرش کردند، مسمومش کردند، نابودش کردند. اینجور نیست که اگر چنانچه دست قدرت در مقابل صهیونیستها نشان ندهیم، آنها به کسى رحم کنند، ملاحظهى کسى را بکنند، حق کسى را رعایت کنند، ابداً؛ تنها علاجى که تا قبل از نابودىِ این رژیم وجود دارد عبارت است از اینکه فلسطینىها بتوانند قدرتمندانه برخورد کنند؛ اگر قدرتمندانه برخورد کردند، احتمال اینکه طرف مقابل - که همین رژیم گرگصفتِ خشن است - کوتاه بیاید، وجود دارد؛ کمااینکه الان دارند با همهى توان دنبال آتشبس میگردند؛ یعنى بیچاره شدند. آدمکشى میکند، کودککشى میکند، قساوت بیرون از حد و اندازهى معقول بشرى نشان میدهد، اما در عین حال عاجز هم هست؛ یعنى در یک محذور، در یک گرفتارى سخت گرفتار است؛ لذا دنبال آتشبس است. لذا بنده عقیدهام این است، این اعتقاد ما است که کرانهى باخترى هم مثل غزه باید مسلح بشود. دست قدرت [لازم است]. کسانىکه علاقهمند به سرنوشت فلسطینند، اگر میتوانند کارى بکنند، کار این است؛ در آنجا هم باید مردم را مسلح کنند. تنها چیزى که ممکن است از محنت فلسطینىها بکاهد، عبارت است از همین که دست قدرت داشته باشند، بتوانند قدرتنمایى بکنند؛ والا با برخورد رام و مطیع و سازشکارانه، هیچ کارى به نفع فلسطینىها انجام نخواهد گرفت و از خشونت این موجود خشن و خبیث و گرگصفت چیزى کاسته نخواهد شد. (همان)
بنابراین رهبر انقلاب نه تنها مقاومت را محدود به منطقه غزه نمی کنند بلکه مسلح سازی کرانه باختری را به عنوان بخش مکمل کننده مقاومت فلسطین می دانند. نابودی رژیم صهیونیستی که هدف نهایی است با چنین سازکاری به وقوع خواهد پیوست. در این بین در کنار مبارزه نیروهای مقاومت فلسطین علیه اسرائیل، حمایت و پشتیبانی افکار عمومی و ملت ها نیز لازم است که این امر در سالهای اخیر پر رنگتر شده است. مقاومت حزب الله در لبنان و بیرون راند رژیم صهیونیستی از جنوب این کشور، نشان داد که در صورت تداوم مبارزه و مقاومت، نتیجه مطلوب حاصل خواهد گشت. حزب الله لبنان با ارائه نمونه ای مناسب از مقاومت، امروزه به الگویی در منطقه جهت مقابله با اسرائیل و سلطه خارجی تبدیل شده است و این در حالی است که مقاومت حزب الله الهام گرفته از انقلاب اسلامی ایران است. رهبر انقلاب نیز مقاومت حزب الله را الگویی مناسب برای مبارزه با اسرائیل می دانند و در بیاناتی در مراسم گشایش کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین این نکته را روشن می سازند:
رژیم اسرائیل از زمانی که رسماً توسط سازمان ملل تأیید شد - یعنی بیش از نیم قرن قبل - تا سال گذشته یکّهتازی میکرد و هیچ چیز و هیچ کس جلودارش نبود؛ ولی مقاومت اسلامی لبنان که مرکّب از چند هزار جوان مسلّح به سلاح ایمان است، خواب این رژیم و حامیانش را پریشان کرد. این جوانان عزیز بدون دادن هیچگونه امتیازی به اسرائیل، آن رژیم غاصب را با خواری از جنوب لبنان بیرون کردند. پیروزی این عزیزان، چراغ راهِ دیگر مبارزان مسلمان شد و امروز شاهد انتفاضه مسجدالاقصی هستیم که از نوع مقاومت اسلامی لبنان در ابعادی وسیع است. (4/2/1380)
هر چند دشمن با سواستفاده از بیانات رهبری و سخنان مسئولان جمهوری اسلامی سعی در تحریف واقعیت دارند و موضوع را به گونه ای نشان می دهند که ایران به دنبال ساخت سلاح هسته ای برای نابودی رژیم صهیونیستی است. این درحالی است که سیاست ایران در مقابل اسرائیل مشخص است و رهبر انقلاب بارها این رویکرد را در بیانات خود عنوان کرده اند. همانطور که اشاره شد راه حل ایران همان چیزی است که ایشان به دفعات عنوان داشته اند:
موضع ما در مقابل فلسطین هم موضع روشنی است. ما معتقدیم سرزمین فلسطین، کشور فلسطین، یکجا متعلق به فلسطینیهاست. آن کسانی که سعی کردند نقشهی فلسطین را از روی صفحهی جغرافیا پاک کنند، اشتباه کردند؛ چنین اتفاقی نخواهد افتاد. فلسطین باقی است. چند دههای غاصبان آن را غصب کردند، اما بدون تردید دوباره به مردم فلسطین و به آغوش اسلام برخواهد گشت؛ و این اتفاق خواهد افتاد. مردم فلسطین هم بیدارند. فلسطین تجزیهپذیر هم نیست؛ فلسطین یکپارچه متعلق به فلسطینیان است. جمهوری اسلامی از چند سال پیش راه حل را اعلام کرده است. راهحل مسئلهی فلسطین، این راهحلهای آمریکائی و امثال آنها نیست؛ اینها راه به جائی نخواهد برد. راه حل این است که یک رفراندوم و همهپرسیای از مردم فلسطین انجام بگیرد؛ هر رژیمی را که آنها بر طبق رفراندوم رأی دادند، آن رژیم باید بر کل فلسطین حاکم شود. بعد آنها خودشان تصمیم خواهند گرفت که با این صهیونیستهائی که از خارج وارد کشور فلسطین شدند، چه معاملهای بکنند؛ این بسته به نظر آن رژیمی است که برخاستهی از آراء مردم فلسطین است. (بیانات در بیست و دومین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره): 14/3/1390)
رهبر انقلاب، مقصر اصلی پایان نیافتن بحران فلسطین را آمریکا می داند. ایالات متحده آمریکا ثابت کرده است که در مقابل هر گونه فشاری به رژیم صهیونیستی مقاومت می کند و وتوی قطعنامه های شورای امنیت که علیه اسرائیل صادر می شود، نمونه بارز حمایت آمریکا از جنایت های صهیونیست هاست. حضرت آیت الله خامنه ای در سخنانی در جمع فرماندهان و کارکنان ارتش می فرمایند:
در قضیهی فلسطین هم مقصر اصلی برای حل نشدن مسألهی خاورمیانه، امریکاییها هستند؛ کسی مقصر نیست. میگویند ایران نمیگذارد مسألهی خاورمیانه حل شود! در حقیقت شما نمیگذارید حل شود. نادیده گرفتن یک ملت، نتیجهاش همین است. شما میخواهید ملت فلسطین را با سابقهی چند هزار سالهی تاریخی، از عرصهی معادلات منطقه و معادلات سیاسی حذف کنید؛ مگر ممکن است؟(19/11/1383)
بنابراین با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری، رژیم صهیونیستی با خیانت و توطئه دولت استعماری انگلیس در سرزمین های فلسطین تاسیس شد و تبدیل به زخمی بر پیکره جهان اسلام شد. رهبر انقلاب با مفروض دانستن نابودی رژیم صهیونیستی، بر مقاومت و مبارزه ملت فلسطین برای آزاد سازی سرزمین های خود تاکید دارند. ایشان به طور صریح حمایت مادی و معنوی ایران را از مبارزه مردم فلسطین و هر گروهی که علیه رژیم صهیونیستی مبارز کند را اعلام می کنند. برگزاری رفراندوم و نظرسنجی از مردم سرزمین فلسطین را برای تعیین سرنوشت خود، بهترین روش برای پایان بخشیدن به قضیه فلسطین می دانند که در نهایت رژیم نامشروع فلسطین از این طریق نابود خواهد شد.
منابع:
- دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العضمی خامنه ای: Khamenei.ir
ارسال نظر