ریزش آرای دولت یازدهم به واسطه رفسنجانی،

همدلی و هم‌زبانی و «یکی شدن» با کسانی که رسماً به شعور مردم احترام نمی‌گذارند و درملأعام تناقض میگویند چطور می‌تواند به تداوم دولت تدبیر در دوره‌ی دوم کمک کند؟!

هاشمی گرفتار تناقض؛ دولت گرفتار هاشمی!

به گزارش گلستان24، سرزمینی که در آن گریبانِ تناقض‌گویان را نگیرند مملو از سروصدای بی‌معنا خواهد شد. برای میلیون‌ها مردمانی که از تناقض‌گویی‌های بی‌مهابا و هفته‌به‌هفته‌ی بعضی‌ها خسته شده‌اند باید چاره‌ای اندیشید؛ دست‌کم این است که باید دولت تدبیر را از گزند خطراتی که تناقض‌گوها برایش ایجاد می‌کنند دور نگه داشت و یادآوری کرد که بعضی نشانه‌ها واقعاً نگران‌کننده شده‌اند. مثلاً به گفته‌های آقای هاشمی رفسنجانی - که در هفته‌های اخیر بر شتاب ایده پردازی افزوده‌اند - نگاه کنید. ایشان بیستم مرداد در توجیه پدیده‌ی فرار مغزها گفتند «...بچه‌های ما باید بروند و خارج درس بخوانند و بیایند؛ معلوم است که باید بروند... به‌طور مثال پیامبر اسلام اگر می‌دیدند که سلاح جدیدی در جایی پیداشده کسانی را می‌فرستادند تا بروند و یاد بگیرند و بیایند...[i]» و دقیقاً همین ایشان، فقط 10 روز بعد[ii] در توجیه توسعه‌ی غیرمتوازنِ کشورهای بازنده جنگ جهانی دوم می‌گوید «اگر می‌بینید آلمان و ژاپن این روزها محکم‌ترین اقتصاد دنیا را دارند، این‌ها بعد از جنگ جهانی دوم از اینکه نیروی نظامی داشته باشند محروم شدند!» این‌ها به‌طور خلاصه یعنی؛ آقای هاشمی در توجیه فرار مغزها، «مأمور شدنِ افراد به کسب دانشِ خارجی و درنتیجه، توسعه‌ی تسلیحاتی اسلام در زمان پیامبر» را به‌عنوان شاهد مطرح می‌کند؛ و در توجیه کم‌توجهی به شتاب تحقیقات دفاعی در کشور، توسعه‌یافتگیِ آلمان و ژاپن را ناشی از محرومیت آن‌ها از توسعه دانش تسلیحاتی می‌داند! نتیجه‌ای که از کنار هم گذاشتنِ حرف‌های این هفته و آن هفته‌ی ایشان می‌شود گرفت این است که خوب است بچه‌های ما بروند خارج و مثل زمان پیامبر «دانشِ سلاح‌های جدید!» را بیاموزند؛ اما خوب نیست صنایع تسلیحاتی کشور در اولویت‌های توسعه باشند! و این دقیقاً یعنی ایشان قادر است به فاصله‌ی 10 روز افکار خودش را نقض کند!...

گرچه؛ مدت‌هاست روشن‌شده و تعجبی ندارد که برخی آقایان هر حرف درستی را هم «صرفاً» وقتی‌که به سود خود، جناح و یا جریانشان باشد بر زبان می‌آورند؛ اما تعجب از رئیس‌جمهور محترم است که انگار میلیون‌ها ایرانیِ متحیر را نمی‌بینند که واقعاً نمی‌توانند تناقضات هفته‌به‌هفته‌ی آقای هاشمی را ببینند و مثل ایشان به او علاقه‌مند باشند! و حیرت‌آور اینجاست که انگار باوجود همه‌ی این واقعیات، حتی حامیان دولت تدبیر هم به‌طور ضمنی مجبورند روحانی و هاشمی را «باهم» بپذیرند؛ یعنی قبول کنند که این یعنی همان! راستی از کجای این وضعیت بوی «تدبیر» به مشام می‌رسد؟! این‌گونه می‌خواهند از سازمان رأی دولت یازدهم حفاظت کنند؟! همدلی و هم‌زبانی و «یکی شدن» با کسانی که رسماً به شعور مردم احترام نمی‌گذارند و درملأعام تناقض میگویند چطور می‌تواند به تداوم دولت تدبیر در دوره‌ی دوم کمک کند؟!

گرچه کسی دوست نداشت کار به اینجا بکشد اما مقصر کیست؟ دکتر روحانی که از همه بهتر خبر دارند که آقای هاشمی آن‌قدر از سوی علاقه‌مندانش نقد نشد و بالعکس مورد تمجید و ستایش قرار گرفت که نهایتاً در فضایی عمیقاً «خیال‌اندیشانه» فرورفت و درحالی‌که هنوز حتی موفق به کاهش مشکلات دولت تدبیر با آل سعود نشده؛ مدعی شد مسائل مرتبط با فلسطین و لبنان و حقوق بشر و تروریسم را هم می‌تواند حل کند!! دکتر روحانی که به‌عنوان رئیس کشور کاملاً شاهد وخیم شدنِ وضعیت و غیرواقعی‌تر شدنِ روزافزونِ طرز فکرهای آقایان بود چرا فاصله خود را با عوامل کاهش محبوبیت حفظ نکرد؟ چرا باید سرنوشت یک دولت به عوامل کاهنده‌ی محبوبیتش گره بخورد؟!

نظریه خودستیزی!

نظریه‌ی بعضی‌ها این است که رئیس‌جمهور کنونی به‌رغم اطلاع از سنگینی هزینه‌ها، شیفته و دنباله‌رو آقای رفسنجانی است؛ و به‌عنوان شاهد یادآور می‌شوند که او در سال 92 با صراحت گفته بود هر وقت هاشمی وارد انتخابات شود انصراف خواهد داد. اما چه این بعضی‌ها درست بگویند چه نادرست؛ علاقه‌مند بودن یا نبودن رئیس‌جمهور دلیل نمی‌شود که اولاً همه‌ی مردم ایران مجبور باشند مثل آقای رفسنجانی فکر کنند؛ ثانیاً هرکس مثل آقای هاشمی «تناقض‌آمیز» فکر نکند و حرف نزند مورد اتهام قرار بگیرد! افزون بر این؛ تا آنجا که ما خبر داریم دولتمردانِ عاقل نیز در هیچ جای دنیا علاقه‌های شخصی خودشان را وارد میدان مملکت‌داری نمی‌کنند.

البته ناگفته نماند؛ اگر انصاف بدهیم تا حدودی هم باید دولت تدبیر را درک کرد. خرج‌های کلانِ آبرویی و حیثیتی که آقای رفسنجانی برای این دولت کرد برای هیچ دولتی نکرد. به‌عنوان یک نمونه؛ چه کسی باور می‌کرد آقای هاشمی رفسنجانی دستگاه آموزش‌وپرورش جمهوری اسلامی را علناً به «توجیه بچه‌های مردم درباره‌ی آثار برجام!» دعوت کند؟! چه حمایتی بالاتر از این‌که یک دولت اجازه پیدا کند با بودجه‌ی بیت‌المال و به بهانه‌ی تعلیم و تربیت مشغول تبلیغ کارنامه‌ی خودش در مدارس و آموزشگاه‌های مملکت شود؟! مثلاً؛ چنانچه دولت قبلی - که مورد نفرت عمیق آقای هاشمی بود – طرح‌هایی مثل مسکن مهر و سهام عدالت و ایده‌هایی مثل سفرهای استانی را به طرقی وارد کلاس‌های درس و متون آموزشی مدارس کرده بود و به معلم‌ها مجوز و رهنمود داده بود تا «بچه‌های مردم را» درباره‌ی آثار مثبت آن‌گونه طرح‌ها «توجیه» کنند؛ همین آقای هاشمی و فرزندانش انصافاً در چه ابعادی فریاد «وا مملکتا» سر می‌دادند و دقیقاً تا کجای جهان را از حرف‌وحدیث علیه این رفتارِ انتخاباتیِ دولت پُر کرده بودند؟! لذا باید به ریسک‌هایی که هاشمی برای حمایت همه‌جانبه از دولت تدبیر به جان خرید نیز دقت کرد و از این رهگذر کم‌کم متوجه شد که چرا این دولت به این سادگی‌ها هم نمی‌تواند از برخی حمایت‌های خسارت‌بار(!) - از سوی کسانی که حرف‌های تناقض‌آمیزشان را علنی میگویند - نجات پیدا کند.


[i] - در دیدار با مدیران آموزش‌وپرورش؛ 20 مرداد 95

[ii] - در اجلاس روسای آموزش‌وپرورش؛ 30 مرداد 95

 

منبع: فرهنگ نیوز

ارسال نظر

آخرین اخبار