جنگ با آمریکا یا عراق؟؟؟
آمریکا عامل اصلی در جنگ تحمیلی علیه ایران
آمریکا عامل اصلی در جنگ تحمیلی علیه ایران بوده و صدام با تکیه بر آمریکا و چراغ سبز این کشور دست به این اقدام فجیع می زند. انقلاب اسلامی تنها سبب از بین بردن «جزیره ثبات غرب» در منطقه نشده بود، بلکه تمامی الگوها و هنجارهای مورد نظر غرب در خاورمیانه و خلیج فارس در خطر قرار داشت.
به گزارش گلستان 24، آغازگر جنگ 8 ساله تحمیلی علیه ایران ، اما این فقط ظاهر قضیه است. آمریکا عامل اصلی در جنگ تحمیلی علیه ایران بوده و صدام با تکیه بر آمریکا و چراغ سبز این کشور دست به این اقدام فجیع می زند. انقلاب اسلامی تنها سبب از بین بردن «جزیره ثبات غرب» در منطقه نشده بود، بلکه تمامی الگوها و هنجارهای مورد نظر غرب در خاورمیانه و خلیج فارس در خطر قرار داشت. جمهوری اسلامی ایران در طول یک سال و چند ماه قبل از وقوع جنگ تحمیلی، با فشارهای برون مرزی متعددی روبرو شد . صدام می توانست بهترین گزینه برای شروع یک جنگ باشد. این جنگ می توانست هم انقلاب نو بنیاد را از هم بپاشد. هم اینکه منافع ابرقدرت ها بویژه آمریکا را تامین می کرد.صدام با چراغ سبر آمریکا هم درنمایش قدرتش و اثبات آن به کشور ها ی منطقه به جاه طلبی اش پاسخ می داد. و از طرفی در رویای رسیدن به خلیج فارس همچنان معلبه دست آمریکایی قرار گرفت.
ازدست دادن ژاندارمی منطقه وبه خطر افتادن اسرائیل
آمریکا می دانست که صدام بهترین گزینه رای پوشش اهداف پلیدش است .از طرفی می توانست با فروش تسلیحات نظامی با صدام که دارای نفت سرشاری بود. قدرت اقتصادی اش را هم بالا ببرد.در واقع با یک تیر چندین هدف را دنبال می کرد.آمریکا نگرانی دیگر ی هم داشت. انقلاب اسلامی که با عقاید اسلامی و تفکر شیعی در ایران ظهور کرده بود. این می توانست منافع آمریکا بویژه منافع نفتی و چپاول نفتی و معادلات استمارگریش را بر هم بزند. تفکر ضدآمریکایی وضد استعمارگری درایران می توانست در مردم و کشور های منطقه اثر بگذارد. و دیگر ژاندارمی منطقه را از دست داده بود. و اسرائیل به خطر می افتاد.
آمریکا می ترسد چنانچه صدام از بین برود .... ملت عراق یک حکومتی خودش تأسیس کند. اگر ایران و عراق به هم پیوند پیدا کنند و اتصال پیدا کنند سایر این کشورهای کوچولویی که در منطقه هست آن هم به اینها میپیوندند و آمریکا از این منطقه ارزخیز که برای او حاضر است هزاران لشکر خودش را از بین ببرد محروم خواهد شد»
جنگ ایران و عراق مهمترین برخوردهای نظامی دوران معاصر
این شد که با تحریک آمریکا رژیم بعثی عراق در 31 شهریور 1359 با هدف برانداختن نظام نوپای جمهوری اسلامی جنگی تمام عیار را علیه ایران اسلامی آغاز کرد. صدام حسین با پاره کردن قرارداد 1975 الجزایر، آغاز تجاوز رژیم بعثی به خاک ایران را اعلام کرد . جنگی نابرابر از جانب استکبار جهانی بویژه آمریکا هدایت می شد در داخل کشور نیز جناح های وابسته به غرب و شرق، با ایجاد هیاهوی تبلیغاتی و ایجاد درگیریهای نظامی در صدد تضعیف نظام بودند. جنگ ایران و عراق از لحاظ استراتژیک یکی از مهمترین برخوردهای نظامی دوران معاصر بود، که منافع تقریباً همه کشورهای جهان را بدون استثنا تهدید کرد و تأثیر مستقیم آن بر کشورهایی که بیشترین ذخایر نفتی جهان را داشتند.وارد شد.
ریچارد نیکسون سیاستمدار آمریکایی می گوید:« افسانهای که درباره انقلاب ایران گفته می شود این است که این انقلاب از فساد شاه و سرکوب پلیس و فقر توده ها ناشی می شد این دیدگاه خطاست. در حکومت شاه وضع ایران از تمام کشورهای منطقه سوای اسرائیل بهتر بود. جوانان از این انقلاب حمایت کردند نه برای اینکه خواهان آزادی ، شغل ، مسکن و لباس بهتر بودند چون چیزی را می خواستند تا به آن بیش از مادیگرایی معتقد باشند. پس از انقلاب مردم ایران همان چیزی را بدست آوردند که انقلاب قول داده بود. اینکه آنها تصور می کردند به چه چیزی دست خواهند یافت کاملا روشن نیست اما جای انکار نیست که انقلاب اسلامی یک انقلاب واقعی اندیشه ها را ارایه داد و آنها آن را با عشق و ایمان پذیرفتند».
پشتیبانی آمریکا از رژیم عراق با هدف توقف ایران
برخی از تحلیل گران بعد از آغاز جنگ تحمیلی معتقد بودند که آمریکا علاقه ای به پایان یافتن جنگ به نفع هیچیک از دو کشور نیست.گردانندگان سیاست آمریکا پیش از آنکه به منافع حکومت آمریکا درجنگ ایران و عراق فکر کنند با توجه به تأثیر مثبت این منازعه بر حیات سیاسی نامشروع رژیم صهیونیستی آتش آنرا بر افروخته و گرم نگه می داشتند.
اسحاق شامیر در همان سالها گفته بود. این جنگ باید ادامه پیدا کند زیرا ادامه آن به طولانیتر شدن عمر اسرائیل کمک می کند». تمام تلاش آمریکا این بود که جنگ را در حالتی بینابین نگه دارد برای بدست آوردن نتایجی از قبیل اینکه ایران منزوی شود، فروش اسلحه و ادوات جنگی د رخلیج فارس، تسلیم ایران تا با آمریکا از در دوستی بر آید.
آمریکا جنگ ایران و عراق را در توازن میخواست چرا که از منظر آمریکا سقوط ایران ممکن بود باعث تجربه کشور یا حاکم شدن حزب توده و بالطبع شوروی گردد و از طرفی پیروزی عراق هم مطلوب نبود چرا که ممکن بود عراق را تبدیل به قدرت مطلق منطقه بکند و این تهدیدی برای کشورهای عربی و بالطبع منافع جهان غرب در این منطقه بود.
آمریکا حمایتهای آشکار خود از رژیم عراق را آغاز کرد. برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر گفت «آمریکا باید در جهت متوقف کردن انقلاب اسلامی کاملا از رژیم عراق پشتیبانی کند و با صدام روابط فوقالعاده برقرار کند، ماسکی وزیر امور خارجه آمریکا با دیدار وزیر خارجه عراق در نیویورک مذاکراتی انجام داد ، کیسینجر مخفیانه به عراق سفر کرد ، کنگره آمریکا به درخواست دولت ، عراق را از لیست حامیان تروریست حذف کرد تا بتواند سلاح به آن کشور بدهد و تصویب کرد که 9 میلیارد دلار اعتبار برای عراق طی سالهای 82 تا 85 اختصاص داده شود. 2/1 میلیارد دلار هم از طرف دولت به شرکتهای خصوصی وام اعطا شد تا خط لوله نفت عراق را از طریق اردن احداث کنند. سیا هم موظف شده بود اطلاعات ماهوارهای خود را از ایران در اختیار عراق قرار دهد.جنگ نفتکشها با کمک فرانسه در سال 62 آغاز شد. آنها عراق را با هواپیماهای سوپر استاندارد فرانسوی تجهیز کردند که به عراق توانایی میداد با موشکهای اگزوسه نفتکشهای ایران را هدف قرار دهد. شیوخ عرب آنقدر مرعوب قدرت آمریکا شده بودند که هر روز طرحی را برای صلح با اسرائیل دست و پا می کردند. یک روز معاهده کمپ دیوید در روز دیگر طرح 8 مادهای فهد.
بهترین راه حل صلح بدون پیروزی
ریچارد نیکسون در کتاب فرصت را در یابیم می گوید::ایالات متحده نمی تـواند از بحرانهای جاری در خلیج فارس خود را دور نگه دارد آنچه امروز جنگ ایران و عراق اتفاق میافتد بر توانایی ما در دفاع از منطقه در قبال مداخله شوروی در آینده عمیقا تأثیر میگذارد. اگر جنگی وجود داشته باشد که در آن ایالات متحده شکست هیچ یک از دو طرف را نمیتوانسته تحمل کند جنگ ایران و عراق است. در این جنگ ما باید به دنبال راه حلی باشیم که صلح بدون پیروزی را به بار آورد .
احساس خطر آمریکا از پیروزی های ایران
پس از پیشرویهای گسترده ایران بخصوص در فتح فاو غرب بویژه آمریکا احساس خطر بیشتری کرد. زیرا جمهوری اسلامی ایران با تمام فشار ها به سمت سوی عراق در حال پیشروی بود. بنابراین مجبور شد.و به این نتیجه رسید که امتیازاتی هم درانعقاد صلح به ایران بدهد. تا شاید جمهوری اسلامی از این طریق به پذیرش آن ترغیب شود. وقتی قطعنامه 598 به تصویب رسید بندهایی در جهت تعیین آغازگر جنگ ، برآورد خسارت ، محکومیت کاربرد سلاحهای شیمیایی و تجاوز به مناطق مسکونی در آن گنجانده شد. به همین علت نسبت به همه بیانیهها و قطعنامههای قبلی از مزایای زیادی برخوردار بود .اما پس از آن هم تا پایان جنگ ایران خواستار اضافه کردن بحث تعیین و تنبیه متجاوز به قطعنامه بود ولی شرایط بحرانی و ترس از بروز فاجعهای غیر قابل جبران باعث شد جمهوری اسلامی ایران قطعنامه 598 را به رغم عدم تأمین همه خواستههایش در تاریخ 27/4/67 بپذیرد.
رقیه بشارت نیا
ارسال نظر