تفحصی در لایه های پنهان جنگ؛
واکاوی تبعات جنگ تحمیلی برای ایران و آمریکا!
«میزان خسارت هشت ساله جنگ تحمیلی معادل 44 درصد کل درآمد نفتی 32 سال اخیر ایران بوده است.» این گزاره را محاسبات دقیق فرهاد دژپسند در کتاب «اقتصاد ایران در دوران جنگ تحمیلی» اثبات کرده است.
به گزارش گلستان24، «میزان خسارت هشت ساله جنگ تحمیلی معادل ۴۴ درصد کل درآمد نفتی ۳۲ سال اخیر ایران بوده است.» این گزاره را محاسبات دقیق فرهاد دژپسند در کتاب «اقتصاد ایران در دوران جنگ تحمیلی» اثبات کرده است. بر اساس منابع جمع آوری شده در این کتاب، میزان خسارت های مستقیم وارد شده به ایران از محل تخریب ساختمان ها و تاسیسات، ماشین آلات و تجهیزات و مواد کالاها سر جمع رقمی بالغ بر ۳۰۸۱ میلیارد تومان به نرخ جاری سال ۵۹ تا ۶۷ خواهد بود. جنگ البته برای ایران تنها خسارت مادی نداشت. جنگ جمعی از بهترین نیروی انسانی کشور ما را از ما گرفت، پدرهای زیادی را از خانواده جدا کرد و روی هم رفته نقش مهمی در تخریب بهترین سرمایه های اجتماعی ایران ایفا نمود. به گواهی اسناد غیر قابل خدشه تاریخی، صدام در زمان جنگ از حمایت ۸۰ کشور خارجی برخوردار بود و این ما بودیم که تنها و با دست خالی با همه اینها می جنگیدیم!
درباره جنگ می توان از زوایای مختلفی سخن گفت. با این وجود شاید مهم ترین موضوع مورد بحث در این زمینه، چرایی آغاز جنگ باشد. ریچارد نیکسون رئیس جمهور اسبق ایالات متحده در زمینه چرایی ایجاد جنگ میان ایران و عراق گفته است: «استراتژی آمریکا در دهه ۱۹۷۰ مهار عراق رادیکال با اتکا بر ایران بود و در سالهای ۱۹۸۰ باهدف مهار انقلاب اسلامی با اتکا به عراق طراحی و جنگ عراق علیه ایران نیز به همین منظور آغاز شد!» اظهارنظر جناب نیکسون البته سالها پس از پایان جنگ ایراد شده است. سیاستمداران آمریکا در آغاز جنگ، وسواس زیادی برای پنهان ماندن نقش کلیدی خود در جنگ داشتند. آنها فکر می کردند صدام واقعاً در این مورد که می گوید: «ما ۳ روزه تهران را فتح می کنیم و رژیم اسلامی ایران را سرنگون خواهیم کرد.»، صداقت و البته لیاقت دارد!
آمریکایی ها فکر می کردند صدام همان نیرویی است که می تواند آنها را از هجوم بی امان انقلاب اسلامی بر پایه های مشروعیت آمریکا خلاص کند. برای درک سطح هراس ایالات متحده از ایران، نگاهی به متن نوشته های ریچارد نیکسون در کتاب پیروزی بدون جنگ می تواند مفید باشد. نیکسون می نویسد:«در جهان اسلام از مغرب (مراکش) تا اندونزی در شرق بنیادگرائی اسلامی جای کمونیسم را به عنوان وسیله ی اصلی دگرگون سازی قهرآمیزگرفته است. تغییر در جهان سوم آغاز شده است و بادهای آن به مرحله ی طوفان رسیده است. ما قادر نیستیم آن را متوقف کنیم. نظریه پردازان غربی معتقدند که آرام ساختن طوفان اسلامی تنها در سایه ی استحاله جمهوری اسلامی ایران یا شکست انقلاب اسلامی میسر است!» دانیل پایپز؛ مؤسس و مدیر «اتاق فکر خاورمیانه»؛ یکی از اندیشکده های مروج ایرن هراسی در آمریکا نیز اظهارنظر قابل تاملی در همین زمینه دارد.
پانیز می گوید: «کمونیست ها صرفا با سیاست های ما مخالف بودند و نه با کل جهان بینی، شیوه ی لباس پوشیدن، شیوه ی عبادت و شیوه ی همسر گزینی ما! آمریکایی ها به اسلام به عنوان یک دشمن می نگرند و همانند کمونیسم دوران جنگ سرد، اسلام را تهدیدی علیه غرب می دانند.» صدام اما هرگز نیروی مورد انتظار آمریکایی ها نبود. لذا با گره خوردن کار جنگ آمریکایی ها به تدریج از پشت پرده بیرون می آیند. آنها که پیش از این با اهرم سیا، جریان جنگ را مدیریت می کردند، سرانجام در سال های پایانی جنگ به تقابل مستقیم دریایی با ایران می رسند! شروع برافتادن پرده آمریکا در جنگ تحمیلی را اما باید با شروع دولت ریگان همزمان دانست. رونالد ریگان پس از آنکه توانست به مدد دانشجویان تسخیر کننده لانه جاسوسی بر کارتر پیروز شده، وارد کاخ سفید شود، قصد داشت هر چه زودتر لیاقت و شجاعت خود را در برابر ایران نشان دهد. اعلام سیاست «دکترین تهاجمی رمبو» از سوی وی، در واقع پاسخی به همین نیاز محسوس محسوب می شد.
اساس این سیاست بر سرکوب انقلاب های مردمی و ضدآمریکایی با بهانه کمونیسم هراسی قرار داشت و راهکار اجرای آن نیز مشغول نمودن کشورهای انقلابی به امور داخلی خود از طریق ایجاد درگیری های قومی و مذهبی و درگیر ساختن این کشورها با کشورهای همسایه در جنگ های بدون پیروز بود. به نظر می رسد عناصر اطلاتی سازمان سیا در انتخاب این سیاست از سوی کارتر نقش اساسی ایفا کرده اند. چه اینکه «دکترین رمبو» دقیقاً در راستای ریل گذاری پیشین این سازمان در منطقه غرب آسیا بود. ۲۱ تیر ماه ۵۹، اندکی پیش از آغاز جنگ تحمیلی، برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر با هماهنگی سیا، صدام را در مرز اردن ملاقات کرده بود. ملاقاتی محرمانه که درواقع نقطه آغاز شروع جنگ محسوب می شد! ریگان به فاصله کوتاهی از تکیه زدن بر کرسی ریاست جمهوری آمریکا طی سخنرانی اکتبر ۱۹۸۱ در کنگره به صراحت می گوید:«هر جا که انقلابی پدید آمد تا الگویی غیر از الگوی سرمایه داری عرضه کند، باید به مصائب ویتنام دچار شود. تحمیل جنگ کم شدت، ابزار اصلی این سیاست است!»
سیاست مشت آهنین ایالات متحده بر علیه ایران، خیلی زود آثار خود را در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی نشان داد. صدام پس از روی کار آمدن ریگان، احساس اعتماد بیشتری نسبت به حمایت های همه جانبه آمریکا پیدا کرد و این شرایط تا پایان جنگ برقرار ماند، به صورتی که بعدها ژنرال وفیق السامرایی از افسران برجسته ارتش بعث در کتاب خاطرات خود می نویسد: «من فکر نمی کنم که آمریکایی ها، آن قدر که به ما کمک کرده اند، به هیچ کشور دیگری حتی به اسرائیل کمک کرده باشند.» مایکل دابز، تحلیلگر آمریکایی ۳۰ ام دسامبر سال ۲۰۰۳ در روزنامه واشنگتن پست می نویسد: «تمایل آمریکا به عراق در دستورالعمل ۱۱ امنیت ملی به تاریخ ۲۶ نوامبر۱۹۸۳، یکی از مهمترین تصمیمات سیاست خارجی ریگان که هنوز محرمانه است، تبلوریافت. به گفته مقامات سابق دولت آمریکا، این دستورالعمل تصریح می کرد که آمریکا تمام اقدامات لازم و قانونی، برای جلوگیری از شکست عراق در جنگ با ایران را اتخاذ کرد» به نوشته واشنگتن پست، این دستور زمانی صادر شد که گزارش های متعدد دایر بر استفاده نیروهای عراق از سلاح های شیمیایی در برابر ایرانیان وجود داشت. بنابراین گزارش، عراق تا پایان جنگ با ایران به استفاده از سلاح های شیمیایی ادامه داد.
۱۷ دسامبر ۱۹۸۳ دونالد رامسفلد، فرستاده ویژه ریگان در خاور میانه وارد بغداد شده بود. وی نامه دست نوشته ای را برای صدام به همراه داشت. ریگان در این نامه از سر گیری روابط دیپلماتیک و گسترش ارتباط نظامی و تجاری با بغداد را پیشنهاد کرده بود. آمریکا در این مسیر حتی از تامین تسلیحات غیرآمریکایی برای عراق هم ابا نمی کرد. میلتون فریدمن نویسنده و محقق آمریکایی در همین زمینه می نویسد: «در سال ۱۹۸۶ رابرت جانسون [از مأموران سیا] زمان زیادی را صرف عملیاتی نمود که هدف آن انتقال مخفیانه تسلیحات به عراق بود … در اوایل نوامبر رابط های جانسون در سرویس های اطلاعاتی خبر دادند که کاخ سفید از عملکرد ضعیف صدام در جنگ با ایران نگران می باشد و معتقد است که باید تجهیزات نظامی بیشتری به بغدا ارسال شود. جانسون این عملیات را عملیات تکنیکی می نامید؛ با این حال وی باید موشک های زمین به زمین ۱۲۲ میلیمتری ساخت شوروی را به بغداد می برد و این مأموریت عجیبی برای یک آمریکایی محسوب می شد»
وی بعدها توضیح می دهد:«از آنجا که سیستم نظامی عراق مبتنی بر تسلیحات ساخت شوروی بود لذا واردات کل سیستم های جدید از بلوک شرق با صرفه تر از خرید این تجهیزات از آمریکا بود، چرا که آنان با مشکلات مالی متعددی روبرو بودند. سرانجام یک دلال اسحله در رومانی این موشک ها را حاضر کرد و جانسون به همراه انها عازم بغداد شد.» آمریکا از سویی ارتش عراق را به انواع سلاح ها تجهیز می کرد و از سویی دیگر، از این طریق به اقتصاد در رکود مانده خود جانی دوباره می بخشید. اقتصاد آمریکا در سالهای آغازین دهه ۸۰ میلادی ارتباط مستقیمی با جنگ ایران و عراق و صادرات تجهیزات نظامی و تکنولوژی به این کشور داشت. با شروع سال ۱۹۸۰، اقتصاد آمریکا وارد سومین رکود خود از زمان پیدایش آمریکا گردید.
با آغاز جنگ ۸ ساله آمریکا توانست حجم قابل توجهی از مایحتاج نظامی عراق را تامین کند. این صادرات تجهیزات و تکنولوژی تا سال ۱۹۸۲ که اقتصاد آمریکا توانست از شرایط رکود خارج شود به صورت گسترده ادامه یافت. آمریکا با کمک درآمدهای صادراتی و درآمدهای ناشی از تولید کارخانههای اسلحه سازی، به افزایش سرمایهگذاری در بخش های دیگر اقتصاد پرداخت و باعث از بین رفتن رکود در این بخش ها نیز شد. اقتصاد ایران اما روز به روز نزارتر و نحیف تر می شد. بد نیست بار دیگر به آمار ذکر شده در ابتدای این نوشته بازگردیم:«میزان خسارت هشت ساله جنگ تحمیلی معادل ۴۴ درصد کل درآمد نفتی ۳۲ سال اخیر ایران بوده است.» سوال این است که چرا آمریکا هیچ گاه به خاطر این همه رذالت و خیانت خود در طول جنگ از ملت ایران عذرخواهی نکرده است؟!
منبع: البرزیان
ارسال نظر