برآورد استراتژیک رویکرد هسته ای در ج ا ا؛
مزد ترس واهی دولت های مصالحه گر
نوشتار حاضر به عدم تطابق منطقی رویه در پیش گرفته در قبال حل بحران هسته ای ایران از سوی دستگاه دیپلماسی دولت های پیشین حاکم بر جمهوری اسلامی با نظریه ها و اصول حاکم بر روابط بین الملل می پردازد.
به گزارش گلستان24،جدال هسته ای میان تهران و رقبای بین المللی اش سال هاست که به یکی از پر مناقشه ترین مباحث جهانی بدل شده است. فرهنگ نیوز بر آن است از نگاهی راهبردی و استراتژیک در سلسله گزارش هایی به چگونگی تعامل دولت های جمهوری اسلامی بر سر این مسئله کلیدی بپردازد. در این نوشتار نگاهی به راهبرد دولت های سازندگی و اصلاحات خواهیم داشت و مشاهده می نماییم که هر از دولت های یاد شده بر چه مبنایی در راستای حل این مناقشه گام نهاده اند.
دردهه گذشته همواره دشمنان انقلاب اسلامی باگسترش پیام انقلاب ایران ورشد وتوسعه سیاسی،اقتصادی ایران درصدد مقابله و محدود کردن ایران برآمده اند که در این خصوص برنامه صلح آمیز هسته ای ایران دستاویزی برای تقابل وتخاصم قرار گرفته است از ابتدای دهه 1380هجری شمسی با ورود ایران به مرحله جدیدی از فعالیت های هسته ای و گام برداشتن در مسیر غنی سازی و عملیاتی شدن برنامه صلح آمیز هسته ای عداوت وکینه دشمنان انقلاب نیز شدت وحدت بیشتر وعیان تری بخود گرفت و با بهانه قرار دادن و ادعای اینکه فعالیت های هسته ای ایران بصورت مخفیانه و محرمانه صورت گرفته است در نتیجه جمهوری اسلامی در صدد دستیابی به سلاح هسته ای می باشد که اگر چنین اتفاقی رخ دهد قطعا امنیت جهانی به مخاطره خواهد افتاد.
در چنین فضایی دستگاه های تبلیغاتی آنها همزمان با فعالیت سیاستمداران غربی در صدد فراهم کردن افکار عمومی به منظور فشار هر چه بیشتر بر ایران برآمدند که روحیه سیاستمداران داخلی و دولت حاکم در آن دوره نیز کمک فراوانی به سیاست های اتخاذی دشمنان می کرد و این مسئله که هزینه های اقتصادی و سیاسی دستیابی به تکنولوژی هسته ای بسیار بیشتر از منافع بدست آمده از آن می باشد همواره توسط سیاستمداران هم فکر دولت، رسانه ها و حتی برخی از شخصیت های دولتی به سمت افکار عمومی داخلی نیز گسیل می شد و مردم جامعه را که در سخت ترین شرایط بعد از انقلاب همیشه پشتیبان و همراه انقلاب بودند واین انقلاب را از پیچ و خم های بسیار به سلامت عبور داده اند را در یک پارادوکس بسیار کشنده قرار میداد که آیا تصمیمی که نظام برای دستیابی به تکنولوژی صلح آمیز هسته ای گرفته درست است یا نه؟
سعی می شد که پشتوانه مردمی نظام که همیشه با اتکای به آنان انقلاب اسلامی مسیر سخت و پر خطر خود را طی کرده است از آن گرفته شود که در این شرایط فرموده امام علی علیه السلام در نهج البلاغه به ذهن متبادر می شود که به مردم خود می فرمود دشمنان شما در باطل خود متحد و مستحکم و یکپارچه اند اما شما در حق خود متفرق وپراکنده اید.
دولت جمهوری اسلامی هم که فضای تقابل بوجود آمده بین ایران و غرب را با روحیه خود وسیاست های خود کاملا در تضاد می دید در صدد پیگیری هر چه سریعتر سیاست تنش زدایی و بازدارندگی منفی خود شد تا شاید بتواند از این رهگذر به تصور خود سایه تهدید و برخورد نظامی را از سر کشور کم کند و از طرفی بتواند رابطه ای محکم تر را با جامعه جهانی از نگاه خود یعنی چند کشور اروپایی و یا شاید امریکا برقرار کند.
در اینجا بر خود لازم میدانم که توضیحی مختصر راجع به سیاست تنش زدایی و بازدارندگی منفی ارائه کنم تا برای خواننده روشن و تبیئن شود مسیری را که پیموده ایم، تنش زدایی همان سازش است و تعامل که در ابتدا مسیری عاقلانه برای حل وفصل مشکلات و اختلافات به نظر می رسد اگر فضای حاکم بر مناسبات و روابط بین الملل را از نگاه نظریه های لیبرالیستی بنگریم و فرض کنیم همه طرف های درگیر در یک مسئله عاقلانه و برای مشفقانه و بدون دشمنی و کینه توزی در صدد بر طرف کردن مسئله بوجود آمده هستند و هر طرف به دنبال دستیابی به منافع مطلق خود بدون در نظر گرفتن منفعت طرف مقابل است و هر کدام از طرفین درگیر اختلاف به دنبال تامین درصدی از خواسته های خود هستند که اگر چنین فضایی در مخاصمات بین المللی حاکم شود لاجرم نقطه ای برای حصول به یک تفاهم که منافع هر دو طرف را برآورده کرده باشد وجود خواهد داشت.پ س همانگونه که می بینیم مسیری روشن برای حل وفصل مشکلات و مسائل بین المللی بحساب می آید اما نکته ای که بایستی به آن توجه کرد اینست که با در نظر گرفتن شرایط حاکم بر مناسبات بین الملل و شکل مراوده طرف های درگیر در مسئله است که می توان از یکی از روش ها و یا نظریه های روابط بین الملل استفاده کرد و بدین دلیل که هیچ کدام از نظریه های روابط بین الملل کاملا صحیح و یا کاملا غلط نمی باشند بلکه این مجموعه ای از شرایط است که با درک درست آن می توان بهترین روش را برای ورود به یک مسئله و حل وفصل آن انتخاب که البته وجود سیاستمدارانی با این سطح از توانایی که بتوانند با توجه به شرایط بوجود آمده شیوه های متفاوت ورود به مسئله را اتخاذ و بکار گیرند نیز خود حائز اهمیت می باشد.
با توجه به توضیحات مختصر فوق به این نتیجه میرسیم که بکارگیری نگاه لیبرالیستی در مناسبات بین المللی و ورود به اختلافات با حسن نیت و عینک خوش بینی بین طرف هایی که در بدترین حالت اصطلاحا در مناسبات بین المللی حریف و یا رقیب یکدیگرمی باشند شاید از کارایی و کارکرد برخوردار باشد اما استفاده از همین روش بین طرف هایی که علنأ و عیانأ دشمن یکدیگر محسوب می شوند و آن هم در شرایطی که از منابع، امکانات و توانایی های متفاوتی هم نسبت به یکدیگر برخوردارند سمی مهلک و کشنده برای کشوری است که از امکانات تاثیر گذاری کمتری در حوزه بین الملل برخوردار است و ورود به چنین معامله ایی یعنی عملا تسلیم و گذشتن از تمامی منافع خود به منظور رضایت طرف مقابل که البته این رضایت زمانی تأمین می شود که شما کاملا تسلیم شده باشید و این معنی ومفهوم همان سیاست تنش زدایی بود که دولت وقت در قبال دشمنان انقلاب در پیش گرفته بود .
اینک نوبت به این رسیده که دومین سیاست اتخاذی که دولت در خصوص ورود به مناسبات بین المللی در پیش گرفته بودیعنی سیاست بازدارندگی را با دیدی موشکافانه بررسی وتحلیل نماییم .
بازدارندگی مفهومی است در حوزه علوم استراتژیک که اگر آن را از حوزه علوم سیاسی و روابط بین الملل بررسی کنیم کاملأ منطبق است با نظریه واقع گرایی در روابط بین الملل که دشمنی را واقعی می داند و کشورها را به گونه ای می بیند که در صدد افزایش منافع ملی خود و امنیت خود هستند حتی به قیمت از بین بردن وضربه زدن به دیگران، که بازدارندگی می شود افزایش قدرت و ابزارهای تاثیرگذار به گونه ای که دشمنان جرأت و یا توانایی تعرض به خاک شما را نداشته باشند و یا در صورت تعرض ضرری بیشتر از منفعتی که بدست می آورند رامتحمل شوند.
اما بازدارندگی که دولت وقت دنبال میکرد تضادی ماهیتی با بازدارندگی که در علوم استراتژیک و علوم سیاسی تعریف می کند داشت و سیاست بازدارندگی دولت ادامه همان سیاست تنش زدایی بود بدین گونه که همیشه تاکید میشد که ما باید بگونه ای رفتار کنیم تا بهانه را از دست دشمن بگیریم و فضای افکار عمومی را با خود همراه کنیم و نگذاریم که دشمن بتواند یک اجماع در سیاستمداران و افکار عمومی برای ضربه زدن به ما بوجود آورند پس بدین منظور سعی می کنیم مسائلی را که بعنوان بهانه تحت فشار قرار دادن ما مطرح می کند را از او بگیریم یعنی عملأ عقب نشینی گام به گام حال انتهای این عقب نشینی به کجا ختم می شد و این بهانه ها تا کجا ادامه پیدا می کردند و ما برای رضایت دشمن تا کجا می بایستی از آرمان ها و منافع خود عقب نشینی می کردیم ،آری هیچ کس پاسخگو نمی بود و قطعأ دشمن زمانی از ما راضی می شود که کاملا تسلیم او باشیم در غیر این صورت همیشه بهانه ای برای دشمنی وجود خواهد داشت اینگونه بود که به سیاست بازدارندگی دولت اصلاحات سیاست بازدارندگی منفی گفته می شد.
با بررسی اتفاقات وفضای سیاسی حاکم ابتدایی دهه هشتاد و شرایط سختی که به جهت نگاه و ایدئولوژی سیاستمداران ما در دولت اصلاحات بر نظام، انقلاب و آرمان های آن و مردم گذشت به مفهوم دیگری در علوم استراتژیک می رسیم بنام حق ترسیدن و این همان حقی است که غربی ها و دشمنان انقلاب اسلامی بخوبی از آن در مقابله با جمهوری اسلامی استفاده کرده اند و آن بدین معناست که ما از پیشرفت و توسعه و رشد سیاسی، اقتصادی ونظامی انقلاب اسلامی هراسانیم و ممکن است روزی جمهوری اسلامی امکانات و توانایی های خود را در جهت مقابله به ما و آرمان های مادی و ایدئولوژی های ضد الهی ما بکار گیرد پس ما از حق ترسیدن خود استفاده می کنیم و قبل از اینکه این کشور رشد و توسعه پیدا کند، میزان امکانات و توانایی های خود را گسترش دهد، در برخوردی پیش دستانه او را محدود و توانایی هایش را نابود می کنیم و جالب تر اینکه سیاستمداران ما هم به حق ترسیدن دشمنان کاملأ احترام می گذاشتند و حق مرگ را برای مردم خود به رسمیت می شناختند.
دشمن بنام حق ترسیدن خود شمشیر از نیام بر کشیده و آماده فرود آوردن است و ما هم به احترام حق دشمن نه تنها شمشیر در نیام فرو برده ایم بلکه شمشیر و نیام هر دو را شکسته و گردن به شمشیر دشمن به نام حق ترسیدن نهاده ایم.
منبع:فرهنگ نیوز
ارسال نظر