به قلم دکتر حسن بیارجمندی؛
از میدان سرخ مسکو هم می توان نسخه نفوذ حجاریان را لمس کرد/ مبـارزه مصلحـانه با نشست محرمـانه سـال 88 تطابق دارد
میدان سرخ مسکو هم می توان نسخه نفوذ حجاریان را لمس کرد
گلستان24، گزارش می دهد:
نفوذ و خطر آن که در 3سال اخیر جزو چالش برانگیزترین موضوعات داخلی کشور بوده تا جایی که حتی دیگر موضوعات چالشی تحت آن تعریف شده اند؛ درعین حال نیز دقیق ترین کلمه ای است که رهبر معظم انقلاب اسلامی برای توصیف تهدیدات فرارو بکار برده است:
"بنده در قبل از انتخابات مسئلهی نفوذ را مطرح کردم؛ آقایان! این نفوذ مسئلهی مهمّی است. بنده هم که این را عرض میکنم نه به خاطر این است که حالا یک احتمالی به ذهنم میآید که ممکن است نفوذ کنند؛ نه، ما از خیلی چیزها مطّلعیم؛ از خیلی حوادثی که دارد در کشور رخ میدهد که غالباً عموم مردم یا حتّی خیلی از خواص مطّلع نمیشوند ما مطلع میشویم. من از روی اطّلاع دارم عرض میکنم که برنامهی نفوذ در کشور یک برنامهی جدّی استکبار است، برنامهی جدّی آمریکاییها است؛ دارند دنبال میکنند که نفوذ کنند. اشتباه نشود! این نفوذ برای این نیست که از یک جایی کودتا بشود؛ نه، میدانند که در ایران، در جمهوری اسلامی، با ساختی که جمهوری اسلامی دارد کودتا معنی ندارد."
« آن چیزی که بنده مکرر در مکرر به مسئولان تذکر میدهم عبارتست از نفوذ:
در مراکز تصمیم سازی و تصمیم گیری
برای تغییر باورها
برای تغییر محاسبات »
در همین مدت نیز با عنایت به هشدارهای رهبر معظم انقلاب اسلامی، مقالات، یادداشت ها و کلیپ های بسیاری برای آن نوشته و تهیه شده است و مصادیق متعدد داخلی و خارجی و تاریخی برای آن بیان شده است.اما همه این داشته ها با وجود ملموس بودن و عینی بودن بعض مصادیق آن که نفوذ را در موضع یک قاعده مفروض قرار داده است نتوانسته است تصویری جامع و مانع از اصل نسخه خطی نفوذ ارائه نماید.
نگارنده براساس مطالعه تمام نسخه های داخلی و خارجی نفوذ و تطبیق خطوط اصلی آنان با وقایع مرتبط با آنان در 3سال اخیر ایران، نسخه به عمد منتشر شده سعید حجاریان تحت یک مقاله نقادانه تئوریک!! را نزدیک ترین نسخه به نسخه اصلی نفوذ دیدم.
ضرورت مبارزه مصلحانه و رد تئوری فنا سعید حجاریان با الگوگیری از "تئوری ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا " امیر پرویز پویان از بنیانگذاران و نظریهپردازان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و در پوشش نقد و رد تقابل و نیز تئوریزه کردن ضرورت تعامل ارائه شده است.
پویان در این جزوه تشکیلاتی، که نخستین اثر تئوریک یک مارکسیست ایرانی پیرامون مبارزه مسلحانه بود، بیتحرکی و انفعال گروههایی را که صرفاً به مبارزه سیاسی اعتقاد داشتند، مورد حمله قرار داد. او این انفعال را تئوری بقا نامید و خواستار مبارزه مسلحانه شد!
اثر سعید حجاریان ظاهرا برای اولین باردر مهرنامه اردیبهشت 1394 منتشر و در قالب مقاله در ایرنا ارگان رسانه ای دولت با کد 30545 در تاریخ16/04/1394 بازنشر داده شده است.
اما با عنایت به تطبیق خطوط اصلی این نسخه با بخشی از اطلاعات یک جلسه محرمانه که با حضور اعضای اصلی احزاب دو قلو منحله در تابستان سال 88 برگزار شده بود بنظر نمی رسد تاریخ نگارش این نسخه در حقیقت همین اردیبهشت 94 باشد بالاخص آنکه در خود متن هم اشاراتی به گذشته دارد که نشان می دهد که قدمت آن بیش از آن است.
در تابستان سال 88 و در بهبوحه کودتای رنگی، دو تن از وابستگان این جریان به نام های دکتر ح.ر و دکتر الف.ص در دیدار با یکی از مقامات به نام مهندس م.ا.ک جهت رفع پاره ای از شبهات مربوط به تحرکات ساختار شکنانه و سازماندهی و هدایت بخشی از جمعیت درگیر در خیابان ولیعصر، از محتوی جلسه مورد اشاره در بالا، پرده گشایی می کند؛ جلسه ای که در آن ب.ن که در کارنامه خود پیش از سال 50 فعالیت های تشکیلاتی مخفی و مبارزه مسلحانه داشته است ؛3 احتمال در روند جنبش سبز را مطرح می کند:
1 - فرار به خارج از کشور و ادامه مبارزه از خارج از کشور
2 - مبارزه مسلحانه با نظام
3 - ماندن و ادامه مبارزه مصلحانه داخلی حتی به بهای رفتن زندان و...
هر چند با عنایت به ترکیب و حامیان اصلی این جنبش براندازانه در داخل و خارج؛ هر سه این احتمال بعنوان یک راهبرد ترکیبی و توزیعی متناسب با توان و ظرفیت تشکیلاتی هر یک از جریانات اپوزیسیون داخلی و خارجی در دستور کار قرار گرفت؛ بنحوی که تحت دو گزینه ابتدایی و فشار ناشی از آن، علاوه بر باز شدن فضای داخلی برای مبارزه مصلحانه، پیشروی های مورد انتظار براساس گام های تعریف شده صورت پذیرد.
اما سعید حجاریان که از او به مغز متفکر نیروهای دگراندیش و تجدید نظر طلب یاد می کنند در این مقاله (نسخه نفوذ) ضمن نقد ضمنی راهکار اول و رد آن و نیز نقد صریح و عمده بر راهکار دوم یعنی همان نظریه پویان از چریکهای فدایی خلق (از آن زمان تاکنون!) دلایل عمده ای را بصورت پوششی در تایید راهکار سوم مطرح می کند:
-اولا: آنان توان مقابله با رژیم را ندارند و دیگر رمقی برایشان باقی نمانده بود!(این دلیلی بود که در سال 88 و جلسه یاد شده هم مطرح شده بود )
-ثانیا: به لحاظ نظری کسانی پیدا شدند که با این مشی، مبارزه جانانهای کردند و سؤالات جدی روبهروی آن گذاشتند.(احتمالا اشاره ضمنی به انتقادات بعض اعضای آن نشست در تهران که اتفاقا در جلسه سه جانبه فوق الذکر دو فرد یاد شده خود به بخش هایی از آن اشاره کرده اند)
تاکتیک اصلی نفوذ و تیر خلاص
حجاریان در ذیل دلیل عمده دوم(نظری) در نقد تئوری یاد شده به کلیدی ترین مطلب اشاره می کند که باید از آن به تاکتیک اصلی نفوذ یاد کرد. حجاریان می نویسد: اما تیر خلاص را انقلاب اسلامی به این مشی وارد آورد و نشان داد که راههای دیگری نیز برای مبارزه وجود دارد که بسیارمؤثرتر و کاراتر عمل میکند و آنچنان تلألویی دارد که مشی مسلحانه پیش آن، چون خُرده شرری بیش نیست!!
این عبارات حجاریان اشاره ظریفی به بهره گیری از روشهای مبارزاتی مصلحانه امام خمینی در جریان نهضت اسلامی علیه خود نهضت اسلامی امام خمینی دارد. بعبارتی ساده تر تاکتیک انقلاب علیه انقلام، امام علیه امام و... از طریق تحریف انقلاب اسلامی و امام و نفوذ به بیت امام و همراه کردن آنان برای طراحی و ساخت یک انقلاب کاریکاتوری!
- موضوعی که مقام معظم رهبری سالها قبل نسبت بدان هشدار داده بودند: «تنها امید دشمنان این است که انقلاب به دست کسانی به شکست برسد که خود در انقلاب نقش داشتند.» ( بیانات رهبر معظم انقلاب در دانشگاه علم و صنعت، 24 آذر 1387)
- سعید حجاریان در ادامه همین بحث و بعنوان نتیجه آن اینگونه اشاره صریح می کند که : امروزه! دیگرهیچ گروهی در میان نیروهای سیاسی ایران، اعتقاد به مشی مبارزه مسلحانه ندارد و رادیکالترین اشخاص و گروههای سیاسی بهکلی از آن دست کشیدهاند؛ اما نوستالژی آن در اذهان باقی است.
مبارزه مصلحانه طرحی نو برای احیای مجدد تجدیدنظر طلبان دموکراسی خواه
حجاریان در اصلی ترین بخش این مقاله! و در فراز ابتدایی آن در چارچوب " اصلاحات ُمرد، زنده باد اصلاحات" از این طرح نوین خود برای احیای مجدد اصلاحات از طریق نفوذ پرده می گشاید :اما امروز که مسأله ما پیشبرد امر « دموکراسی!» است (که بهکلی در آثار طرفداران مشی، مغفول بود)، باید طرحی نو درانداخت که بهطور بنیانی با مبادی و مبانی آن مباحث تفاوت داشته باشد. لذا میتوان به وارونه پیشنهاد کرد که امروز باید درباره «ضرورت مبارزه مصلحانه و رد تئوری فنا» بحث کرد.
مبانی و اصول نفوذ سیاسی
سعید حجاریان در ذیل "درباب «مبارزه مصلحانه»" به مبانی و اصول این مبارزه می پردازند.مبانی و اصولی که تصور آنها با داشتن حداقل اطلاعات میدانی در 3سال اخیر در سطح رسانه های داخلی و خارجی بر تطابق عملیات نفوذ سیاسی با نسخه یاد شده تصدیق و صحه می گذارد:
1 - «مبارزه مصلحانه» (جنبش مصلحانه!) کمشدت، درازمدت و کم هزینه است.
یاد آور می شود این اصل مورد اتفاق و اجماع دو دسته از گروه های اپوزیسیون مقیم پاریس و برلین می باشد؛ بنحوی که در مستند و سند براندازی نظام جمهوری اسلامی، که از سوی موسسه شهروند یار در سال 91منتشر شد بارها بر این اصل تاکید شده است.
2 - رهبریِ جمعی دارد و رهبری آن کاریزما لازم ندارد. این مبارزه قهرمان ندارد.
این رهبری جمعی یا شورایی بصورت جدی در سال 89 تشکیل و در مهمترین اقدام در گام اول نامزد اصلی انتخابات ریاست جمهوری تعیین و تا کنون نیز براساس تصمیمات آن پیش می رود.
3- تعاملی و معتقد به سازش به شرط حفظ اصول است.
انصراف عارف از نامزدی ریاست جمهوری، تقسیم وزرای کابینه، انتصاب روسای دانشگاهها، استانداران، چانه زنی برای صلاحیت های انتخاباتی، سهام احزاب اصلاح طلب در لیست ای انتخاباتی مجلس و خبرگان، ترکیب هیات رئیسه مجلس و روسای کمیسیون ها از نمونه های این تعامل درونی و بیرونی است.
البته در مورد اخیر -اولا نباید از تاکتیک کم شدت بودن و کم هزینه بودن به منظور جلوگیری از شکل گیری یک مجلس ششم دیگرغافل بود - ثانیا اینکه این اصل به تعبیر حجاریان وجه مبارزاتی مصلحانه بر می گردد: مبارزه مصلحانه درعینآنکه همیشه آماده سازش است، با این نارواییها! و بیانصافیها! (انتخاباتی) سر ستیز دارد. بههرحال، «سیاست» جمعِ بین ستیز و سازش است!
4 - خط قرمز دارد. یعنی اصول دارد. کف مطالباتش معلوم است و از آن عدول نمیکند.
5 - جهتگیریهایش متنوع است. در همه عرصه ها سیاست، فرهنگ، اقتصاد، اجتماع و حتی دین میتواند فعال باشد؛ اما هستهی کارش سیاست است. با توجه به اینکه این مشی به دنبال دمکراسی است.
یاد آور می شود این هسته ی کاری مورد اتفاق و اجماع دو دسته از گروه های اپوزیسیون مقیم پاریس و برلین می باشد؛ بنحوی که در مستند و سند براندازی نظام جمهوری اسلامی _که از سوی موسسه شهروند یار در سال 91منتشر شد بارها بر این اصلی ترین منفذ برای رخنه به درون نظام اسلامی تاکید شده است. همچنین در نسخه پیچی های خارجی هم می توان آثار و نشانه های آن را دید. مثلا پیترهارل، از پژوهشگران اندیشکده مرکز امنیت آمریکایی جدید، به مقامات کاخ سفید چنین تجویز می کند: «آمریکا باید یک استراتژی تهاجمی ترویج اصلاحات سیاسی و اجتماعی در ایران را دنبال کند تا تعامل بیشتر موسسات غیردولتی آمریکایی و بین المللی و نهادهای جامعه مدنی در ایران تسهیل شود. واشنگتن باید به باقی ماندن در کنار فعالانی در ایران، که به دنبال اصلاحات سیاسی در کشور هستند، ادامه دهد.»
مهم ترین بخش از یادداشت حجاریان در این فراز اشاره مستقیم به فرآیند نفوذ و مکانیزم عملی آن است. وی در ادامه تببین اصل پیشین و هسته ی سیاسی هدفگذاری شده به بخش های اصلی آن اشاره می کنند:
- اولا یک بخش آن برمیگردد به ساختارسیاسی، - ثانیا بعد از آن فرهنگ سیاسی - ثالثا و بعد رفتار سیاسی
- رابعا و سپس فرآیند تصمیمگیری سیاسی. چه در عرصه تقنین چه درعرصه اجرا و چه در عرصه قضا.
این فرآیند و مکانیزم آن با هشدارهای اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی تطابق دارد :
"آن چیزی که بنده مکرر در مکرر به مسئولان تذکر میدهم عبارتست از نفوذ: در مراکز تصمیم سازی و تصمیم گیری برای تغییر باورها، برای تغییر محاسبات"
6 - جنبش مصلحانه ساختارشکن نیست، چون فرض بر این است که رژیم قابلاصلاح است.
این ادعا بیش از همه به شکست دو پروژه سنگین ساختارشکنانه در سالهای 78 و 88 باز می گردد که رهبر معظم انقلاب اسلامی از مورد اخیر آن به کودتای رنگی ناموفق یاد کردند. این کودتا هزینه بسیاری سنگینی برای این باصطلاح جنبش دموکراسی خواهی داشت؛ بنحوی که تصور تکرار آن و پرداخت هزینه ای دیگر به بهای حیات این جنبش برای آنان بسیارسخت است. ضمن اینکه کارکرد اصلی مبارزه مصلحانه یا همان پروژه نفوذ، ساختار شکنی نیست بلکه استحاله از درون است.
7 - جنبش مصلحانه خیلی پیشتاز نیست؛ پیشتازی این جنبش در حد یک گام جلوتراز توده است. این جنبش آوانگارد نیست و «آوانگاردیسم» و همچنین، «ارادهگرایی» و «ماجراجویی» به آن راهی ندارد. طبعا از جامعه هم جدا نیست. حرکتش ارادهگرا و دلبخواهی نیست. نخبگان آن چندان پیشتاز نیستند اما مراقبند پستازهم نباشند.
-این مولفه اشاره به فاصله گرفتن از افراطی گری تحت عنوان پیشرو بودن در اصلاحات و نزدیک شدن به مشی اعتدال دارد.
8 - همیشه به اولین منزل فکر میکند. پس از آن منزل به منزل به سوی غایت آن آرمان گام برمیدارد.
این مولفه اشاره به اصل گام به گام دارد که در چند سال اخیر ظاهرا دو گام اصلی برای آن تعریف شده است که بدان دست پیدا کرده اند.اما بنظر می رسد تعداد این گام ها با توجه به ماهیت و اهداف نفوذ فراتر از این تعداد هستند و از آمار و آثار آن هیچ اطلاع رسانی نخواهد شد.
9 - جنبش مصلحانه «سنجشگرا» و «خردگرا» است. (بهمعنای «عقلانیت هدف وسیله ای»). در طول مسیر، تا جای پای گام قبلی را محکم نکردهایم؛ گام بعدی را برنمیداریم.
- این مولفه اشاره به تدبیر توام با امید در روند این پروژه دارد.ضمن اینکه می تواند شاخصی برای تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های جمعی باشد
اقدامات اصلی و میدانی
یکی از ملموس ترین بخش های این نسخه، ویژگی هایی است که در بند سوم این مقاله بدانها اشاره شده است.اهم آنها عبارتند از:
1 - "حداکثر مردم را جذب خودش کند. در واقع، منحصر به جمع و گروه محدودی نشود. "
یکی از ویژگی های جنبش های برانداز جذب بدون هیچ مرزبندی و قید و شرط است. به همین دلیل در 3سال گذشته شاهدیم حتی با شکستن خطوط قرمز نظام اسلامی از فرقه های ضاله ، انحرافی و نیز گروهک های ضد انقلاب صریحا حمایت شده است و علاوه بر این با متوسل شدن به ابزارهای نرم از جمله فرهنگی همچون کنسرت و طرح موضوعات چالش برانگیز اجتماعی، سیاسی، امنیتی و...بدنبال افزایش این جذب هستند.
2 - "حتی سعی میکند از مخالفان یارگیری کند؛ یا لااقل آنها را بیتأثیر و خنثی کند."
برنامه یارگیری از درون نهادها و جریانهای انقلابی جزو خطرناک ترین برنامه هایی است که در دستور کار گرفته است. این یارگیری بطور ملموس خود را در انتخابات اخیر بطور خاص نشان داد. اما آنچه در چند سال اخیر بطور خزنده ای آثار خود را نشان داده است عبارت است از یارگیری -اولا از خانواده های مومن و انقلابی هم برای منفعل کردن این خانواده ها و هم بهره گیری برد بلند تبلیغاتی از این افراد - ثانیا از نهادها و سازمانهای انقلابی نظام، علما و مراجع، بعض ائمه جماعات و جمعه و...
همچنین در این پروژه بطور ویژه ای از طریق - اولا ارتباط چهره به چهره با نیروهای انقلابی و تطمیع آنان نسبت به بی تاثیر کردن و خنثی کردن آنان اقدام شده و می شود. - ثانیا در صورت مقاومت این افراد با تهدید های مالی _منزلتی، تخریب و ترور شخصیت آنان، عملا آنان را بی تاثیر و خنثی می کنند. این برنامه جزو خطرناک ترین پروژه ها محسوب می شود.
3 - "در جنبش همه هزینه ها روی همه سرشکن میشود تا فشار به یک نقطه وارد نیاید."
این ویژگی که اقتضای رهبری جمعی این جنبش است بطور خاص در اتخاذ مواضع مشترک و تاکیدی از سوی جمع و دفاع هم پوشان از مواضع و تصمیمات آنان مشاهده می شود. رهبرانی که در یک جهت و در یک توالی معنا دار اقدام به سخنرانی ها و اتخاذ مواضع تاثیر گذار بر فرهنگ سیاسی و رفتار سیاسی مردم و کارگزاران و...می کنند. تا جایی که این اقدامات شک و شبهه بعضی نهادها و مقامات عالی را برانگیخته است.
اعراض قلبی و ظهور جریان نفاق نوین
سعید حجاریان در ضمن بر شمردن مراحل سه گانه مبارزه مورد ادعای خویش، به نکته بسیار مهمی اشاره می کند که برای رفتارشناسی این جریان و درک علل تعارضات فاحش بین رفتارهای آنان در سال 88 و اکنون بسیار ضروری است.
حجاریان می نویسد : "بهطورکلی، هر مبارزهای سه مرحله دارد: «اعراض»، «اعتراض» و «تعرض». اعراض قلبی است، اعتراض لسانی و تعرض، یدی. «مبارزه مصلحانه» مراحل اول و دوم را میپذیرد؛ اما «تعرض» عملی مصلحانه نیست؛ ولو اینکه رقیب به آن متوسل شود. نیروی اصلاحطلب حتّی در برابر تعرضِ رقیب، حق مقابله به مثل ندارد. اصلاحطلبان به هیچ وجه دست به عمل خشونت آمیز نمیزنند. فقط میتوانند «اعراض» یا «اعتراض» کنند. اما اینکه «سیاست اصلاحطلبی اعتراضی است یا نه؟» محل بحث است. من میگویم مبارزه است. در عین اینکه سازشکاریم، ستیز هم داریم. ستیز ما اینجاست. در اعتراض، باید با منطق و عقلانیت و دقیق صحبت کرد. شعار نداد. دشنام نداد و از تند شدن فضا پرهیز کرد. مبارزه منطق دارد. اصلاحطلب در حال مبارزه، منطق دارد. البته نباید دروغ گفت. ما حق نداریم برای تخریب حریف از دروغ استفاده کنیم. بههرنحو، باید از تخریب زبانی پرهیز کرد.
نتایج مورد انتظار چنین اعراضی که نهایتا به ایجاد دوقطبی بین مردم و نظم منجر خواهد شد از نظر حجاریان عبارتند از:
- مردم باید ما را بهعنوان دلسوز و مصلح بشناسند. این مشخصه ماست.
- اگر نظام ما را به این عنوان نشناخت، مهم نیست. مهم این است مردم ما را به این مشخصه بشناسند.
- آنها باید بفهمند که گفتار و کردار اصلاحطلبان برای نفع شخصی نیست؛ بلکه برای تحقق آرمانی است که آنها نیز باید رفتهرفته در طول این مبارزه خود را در آن سهیم بدانند. غایت این مبارزه مصلحانه، دموکراسی است.
موتور کوچک اصلاح طلبی و امید به راه انداختن موتور بزرگ آن برای تغییر از درون !!
حجاریان در انتهای این مقاله با اشاره به دعوای طرفداران بقا و فنا در طول تاریخ و بازگشت به حال و هوای دوران التقاط چپ خود می نویسد: "در آن زمان مشهور بود که عمر چریک حداکثر از زمان مخفی شدن تا مرگ شش ماه است و ادعا میشد که افراد مهم نیستند؛ بلکه راه و مشی مهم است. «راه» باید بماند"!! و آنگاه با بازگشت و ارجاع به جزوه پویان می نویسد: پویان در رد تئوری بقا، عملا «فنا» و «فدا» را تئوریزه میکرد و بر مبنای همین تئوری، فداییان خلق و دیگر چریکها سربرآوردند. مسعود احمدزاده، تئوریپرداز دیگر فداییان، هم میگفت که چریکها مثل «موتور کوچک» هستند که کمکم «موتور بزرگ» جامعه را به حرکت درمیآورند. او نمیگفت که ما باید رأسا رژیم را سرنگون کنیم؛ بلکه این راه را پیش مینهاد که باید توان خود را چون موتور کوچکی به کار بیاندازیم تا موتور بزرگ تودهها را که چرخ لنگرعظیمی به آن وصل است، به حرکت درآورده و به آن شتاب دهد و در یک لحظه، این چرخ لنگر را با همه لختیاش به ماشین دولت بکوبد تا آن را تخریب کند!!
حجاریان در ادامه مطلب با بر شمردن تفاوت های مبارزه مصلحانه، در انتها نیز به مبدا نفوذ این جریان اشاره صریحی می کند: اما اصلاحطلبی و «مبارزه مصلحانه» طرفدار بقاست. اصلاحطلب نمیخواهد که ماشین دولت را تخریب کند و بهقولِ معروف، «ساختارشکنی» کند. همچنین، حفظ حیات مصلحان جامعه و نیز توده مردم برای نیروی اصلاح طلب بسیار مهم است؛ مشی ای که چنان که گفته شد، «مرگ اندیش » نیست. چون بنا دارد که باقی بماند و آهسته و پیوسته رود و زمین گیر نشود؛ لذا کار مخفی را نفی کرده و در دایره ممکنات حرکت می کند. اصولا سیاست در مبارزه مصلحانه، یعنی: «هنر حرکت در دایره ممکنات». حرکت مصلحانه اساسا با آنکه برایش دموکراسی مهم است؛ اما ممکن است در مقاطعی به خاطر رفع آلام مردم، دست از طرح شعارش به صورت موقت بردارد و خواست عمومی و فوری مردم را بر شعار و آرمان خویش، اولویت دهد؛ نظیر آنچه دو سال قبل، در انت خابات ریاست جمهوری رخ داد!!
نویسنده : دکتر حسن بیارجمندی- مسکو
منبع: پژواک سخن
ارسال نظر