سیاست سانسور و قبضه قدرت نظامیان بر رسانههای رژیم صهیونیستی
اصحاب رسانه در رژیم صهیونیستی علاوه بر اینکه بنا به ملاحظات مختلف از خودسانسوری در انتشار اخبار رنج میبرند، درمعرض سانسور شدید توسط سرویسهای نظامی و اطلاعاتی اسرائیل قرار دارند.
به گزارش گلستان24، یکی از مهمترین چالشهایی که فضای مجازی بر رژیم صهیونیستی تحمیل کرده است، توفان اطلاعات داخلی غیر رسمی است که میلیونها کاربر از طریق وبلاگها و سایتهای الکترونیکی به راه انداختند. برخی از آنها موضوعاتی را نقل میکنند که به ادعای محافل امنیتی و نظامی اسرائیل، اسراری از مؤسسات حاکمیت رژیم صهیونیستی را فاش میکند. کاری که رژیم صهیونیستی برای مقابله با این طوفان انجام میدهد ، این است که با همت بخش سانسور نظامی ضمن همکاری با کمیته سردبیران رسانههای صهیونیستی، به بهانه حفظ اسرار این رژیم، سانسور گسترده مطالب رسانه ها قبل از انتشار را در دستور کار قرار داده است. با وجود گسترش شبکه های اجتماعی و افزایش رسانه های آزاد، باز هم این سانسور نظامی اسرائیل است که حرف آخر را می زند، جایی که می تواند به هر صفحهای در شبکه های اجتماعی وارد شود و تمامی اطلاعات و عکس های مخالف فعالیت های خود را حذف کند و توانایی مجازات افراد متخلف در این زمینه را نیز دارد.
یگان سانسور نظامی چیست و چه میکند؟
در آغاز سال جاری بخش سانسور نظامی به دهها تن از صهیونیستهایی که صفحات پربیننده را در سایت اجتماعی فیس بوک مدیریت میکردند، یا نویسندگان وبلاگهای با محبوبیت بالا دستور داد که پیش از انتشار گزارشها، اخبار یا هر نوع مطلبی در رابطه با ارتش و نیروهای امنیتی، این مطالب را برای آنها ارسال کند. سانسور نظامی اسرائیل همچنین خود را به منابع اطلاعاتی رسانه های مختلف قبل از ارسال اطلاعات آنها به روزنامه ها و رسانه های رژیم صهیونیستی نیز تحمیل کرده و اطلاعات آنها را مورد بررسی قرار میدهد.
رژیم صهیونیستی تنها رژیمی است که ادعای دموکراتیک بودن دولت خود را دارد، ولی در عرصه داخلی خود بر اساس قانون نظارت نظامی اخبار و محتوای رسانههای مطبوعاتی و دیداری خود را مورد سانسور و نظارت شدید قرار میدهد. مرکز "سانسور نظامی" یگان وابسته به سرویس اطلاعات نظامی رژیم صهیونیستی است که پیش از انتشار مطالب در رسانههای مختلف اسرائیلی در رابطه با امنیت رژیم، آنها را مورد بررسی قرار میدهد.
رژیم صهیونیستی همچنان بر اساس قانون فوقالعادهای که در زمان قیمومت انگلیس بر فلسطین در سال 1945 به اجرا گذاشته شد، اداره میشود. این قانون اختیارات گستردهای را به یگان نظارت بر تمامی مواد منتشر شده در میان افکار عمومی قائل میشود. این سانسور شامل محتوای منتشر شده در شبکههای تلویزیونی و رادیویی و روزنامهها و حتی کتاب ها می شود و قبل از منتشر شدن باید از سوی مرکز مربوطه مورد بررسی قرار گرفته و آنچه که از دید سانسور نظامی خطرناک است، از محتوای آنها حذف شود.
اقدامات منحصر به فرد رژیم صهیونیستی در محدودیتهای اعمال شده بر ضد آزادی بیان تنها منحصر به سانسور نظامی رسانهها نمیشود، بلکه شامل همدستی کمیته سردبیران با سیاستگذاریهای ایدئولوژیک نیز میشود. کمیته مذکور شامل نمایندگانی از رسانههای جمعی و روزنامههای عبریزبان است که به صورت دائمی نشستهایی را با نخست وزیر و وزرا و سران ارشد ارتش و سرویسهای جاسوسی اسرائیل برگزار میکنند. آنها اطلاعاتی را به کمیته مذکور منتقل میکنند و در عوض از آنها تعهد میگیرند این مطالب را منتشر نکنند تا اینکه از منابع دیگر به آن دست پیدا کنند.
قدمت تأسیس کمیته سردبیران در سرزمینهای اشغالی به سال 1942 باز میگردد ، این طرح از سوی سردبیران روزنامههای صهیونیستی مطرح شد که در آن زمان از سرکردگان صهیونیستها در فلسطین که تحت قیمومیت انگلیس قرار داشت میخواستند که در رابطه با انتشار اطلاعات حساس دستورالعملی داشته باشند. بعد از اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی در سال 1948 توافقی بین کمیته سردبیران روزنامهها و حاکمیت رژیم صهیونیستی و ارتش برقرار شد که براساس آن هیچ اطلاعات امنیتی که میتواند به خدشه دار شدن امنیت رژیم صهیونیستی بینجامد ، منتشر نشود. روز 22 ژانویه سال 1948 میلادی، "دیوید بن گوریون"، نخستین نخست وزیر اسرائیل در یک سخنرانی عمومی در آستانه اعلام تشکیل دولت اسرائیل، اظهار داشت: من به ضرورت فعالیت روزنامه های منتقد باور دارم، اما نباید هیچ گونه اطلاعاتی به دشمن بدهیم و یا اینکه در به وحشت انداختن ملت سهیم باشیم.
در واقع اسرائیل این گونه می اندیشد و به همین دلیل، نه تنها در دوران جنگ، بلکه در روزهای عادی نیز سانسور نظامی را بر روزنامه نگاران تحمیل می کند، جایی که سانسورچی نظامی در دو جهت فعالیت می کند: هشدار نسبت به انتشار برخی مسائل در رسانه ها و همچنین اعلام آن مسائلی که نباید در رسانه ها به آنها پرداخته شود.
این کمیته تا سال 1992 شاهد هیچ گونه تغییری نبود، در این سال بود که نمایندگان روزنامههای هاآرتص و یدیعوت آحارونوت در اعتراض به ممانعت از انتشار اخبار مربوط به قتل تعدادی از نظامیان یگانهای ویژه نظام صهیونیستی در زمان آمادگی برای عملیات ترور صدام حسین رئیسجمهور عراق از این کمیته خارج شدند. در می سال 1996 توافقنامه جدید به امضا رسید که در آن این ادعا مطرح شده بود که اختیارات سازمان نظامی و رسانهها و مطبوعات اسرائیل کاهش پیدا کرده است. بر اساس این توافقنامه مقرر شده بود اختلافات موجود میان کمیته مذکور و رسانه ها از طریق دادگاه عالی رژیم صهیونیستی حلوفصل شود.
البته این یک اقدام نمادین بود ، چرا که رونین پرگمان روزنامه نگار نظامی و امنیتی روزنامه یدیعوت آحارونوت در این رابطه میگوید که احتمال بسیار ضعیف وجود دارد که در اختلافات فیمابین کمیته سردبیران و رسانههای مختلف ، دادگاه عالی به نفع رسانه ها رأی دهد. در چنین مواردی معمولاً افسران ارشد موساد و ارتش رژیم صهیونیستی یا شاباک قاضی را خطاب قرار میدادند و میگفتند آقای قاضی شما باید این موضوع را بدانید که اگر مجوز انتشار چنین اطلاعاتی را صادر کنید، دولت اسرائیل ویران خواهد شد.
حجم عمده سانسور در سرزمینهای اشغالی
اطلاعات رسمی که سایت "چشم هفتم" متخصص در زمینه نقد رسانههای رژیم صهیونیستی به آن دست پیدا کرده، نشان میدهد که حجم بسیار بالایی از محتوایی که به دست این کمیته می رسد، سانسور می شود. بنابراین گزارش در سال 2000 میزان مداخله این کمیته در 42 درصد از محتواها به اصلاح یا حذف آنها منتهی شده است. در سال 2001 این رقم 40% گزارش شده است. در این مدت انتفاضه دوم فلسطین شکل گرفت که در نتیجه آن نیروهای اشغالگر رژیم صهیونیستی و سرویسهای جاسوسی این رژیم عملیات تروریستی متعددی را مرتکب شدند. از سال 2002 تا 2011 میزان سانسور مطالب در روزنامههای صهیونیستی بین 17 تا 20 درصد بود، اما در سال هایی که جنگهای رژیم صهیونیستی در آنها اتفاق میافتاد، این رقم به شدت افزایش پیدا میکند. بهعنوان مثال در سال 2006 به علت تجاوز رژیم صهیونیستی ، اخبار مربوط به این جنگ و موارد سانسور نظامی رژیم اسرائیل برای حذف و اصلاح محتوای رسانه های جمعی به عدد 33 درصد رسید.
سیستم سانسور خبری رژیم صهیونیستی علاوه بر حذف اخباری که آنها را مخرب تشخیص می دهد، در برخی موارد اقدام به خبرسازی برای توجیه حوادثی می کند که سعی دارد بخشهایی از آن را مخفی نگه دارد. از جمله این موارد در پرونده کشته شدن باراک شرعبی اتفاق افتاد. 31 سال پیش رسانههای رژیم صهیونیستی مدعی شدند که وی در یک حادثه رانندگی کشته شدند. اما سانسور نظامی رژیم صهیونیستی 30 سال بعد واقعیت را منتشر کرد: در یک عملیات اطلاعاتی نظامی که در یک دولت عربی مجاور به وقوع پیوست، شرعبی کشته شد و هفت نفر دیگر از مزدوران سرویسهای جاسوسی اسرائیل به شدت زخمی شدند.
برای تعیین عمق ممنوعیتهای اعمال شده در محتوای منتشر شده در رسانههای رژیم صهیونیستی میتوان به این نکته اشاره کرد که بیشتر روزنامهنگاران و نویسندگان نظامی رژیم صهیونیستی افسران ذخیره و افسران بازنشسته هستند، این بدان معنا است که خود سانسوری آنها چیزی فراتر از نظارت سیستم های نظامی بر محتوای نوشته شده به دست آنها است. آنها تنها مطالبی را منتشر میکنند که اعتقاد دارند برای نشر مناسب است. توجیه دیگری که برای خود سانسوری روزنامهنگاران صهیونیستی مطرح شده ، وابستگی آنها به مؤسسات نظامی و اطلاعاتی است ، چرا که هر نوع رفتار ناخوشایند از سوی هر یک از این روزنامهنگاران باعث میشود آنها امکان دستیابی به اطلاعات اختصاصی و انحصاری را در آینده از دست بدهند.
پرگمان در گزارشی که شبکه 10 تلویزیون رژیم صهیونیستی منتشر کرد، در رابطه با سانسور نظامی رژیم صهیونیستی میگوید: «بیشتر مطالبی که من مینوشتم و سانسور نظامی اسرائیل مانع از انتشار آنها میشود ، توجیه امنیتی نداشت. بلکه توجیه آنها این بود که انتشار این اخبار باعث به درد سر افتادن اسرائیل میشود.» وی در این زمینه به ذکر یک مثال پرداخته و میگوید: در دهه 90 من به مدت پنج سال تلاش کردم اخبار مربوط به خالی بودن انبارهای ذخیره ارتش رژیم صهیونیستی را منتشر کنم ، چرا که هزینههای مربوط به این انبارها برای حقوق افسران ارشد اسرائیل هزینه شده بود، اما سانسور نظامی اسرائیل به مدت پنج سال اجازه انتشار این اخبار را نداد. آنها به من میگفتند که اگر این اخبار را منتشر کنم، سوریها متوجه این موضوع میشوند. یک روز در سال 1996 آنها با من تماس گرفتند و گفتند که میتوانم خبر مربوط به خالی بودن انبارهای ذخیره را منتشر کنم. من این خبر را منتشر کردم، اما چند روز بعد متوجه شدم که انگیزه آنها برای انتشار این خبر چه بوده است. آنها اجازه انتشار این خبر را در زمانی دادند که بررسیهای خاصی در رابطه با بودجه امنیتی اسرائیل مطرح شده بود. به این ترتیب ارتش از مقاله من استفاده کرد تا نشان دهد انبارهای ذخیره خالی شده است و به این ترتیب باید بودجه امنیتی ارتش افزایش پیدا کند.
تا زمان تهاجم اسرائیل به لبنان در سال 2006 میلادی (جنگ 33 روزه)، سانسور نظامی تنها محدودیت هایی بر رسانه ها تحمیل کرده و از انتشار اسرار راهبردی همچون سلاح هسته ای و عملیات برون مرزی سازمان "موساد" از قبیل ترور، جمع آوری اطلاعات و ماموریت های ویژه که ممکن بود باعث شرمساری اسرائیل نزد کشورهای دیگر شود، جلوگیری می کرد، اما پس از جنگ سال 2006 دیگر سانسور نظامی دست به افزایش فعالیت های خود زده، جایی که در ابتدا رسانه ها را مجبور کرده سخنرانی های رهبران گروه های مقاومت از جمله سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان را پوشش ندهند.
پس از آن نیز، سانسور نظامی اسرائیل رسانه ها را وادار کرد که مراسم های برگزار شده در نوار غزه و همچنین مراسم های حزب الله را تنها در چارچوب یک خبر کوتاه منتشر کنند و به مکان سقوط موشک های گروه های مقاومت نیز نپردازند به این بهانه که چنین مسئله ای به این گروه ها در پرتاب دقیق تر موشک ها کمک می کند.
دکتر تهیلا چولر یکی از کارشناسان متخصص در زمینه مسائل سانسور نظامی رژیم صهیونیستی در تهیه و استفاده غیرقانونی این رژیم از محتوای سانسورها می گوید: همه به دنبال حفظ اسرار امنیتی هستند، اما مشکل در این جاست که مقادیر قابل توجهی از این اطلاعات وجود دارد که در صورت فاش شدن آنها فساد یا کم کاری مقامات اسرائیل مشخص میشود یا اسرائیلی ها متوجه می شوند پول های آنها به کدام سو می رود. چنین اسراری دلیلی برای دفاع و مخفی نگه داشتن ندارند.
" آلوف بن " یکی از خبرنگاران باسابقه روزنامه صهیونیستی هاآرتص با اظهار تأسف از گسترش سانسور در رسانه های رژیم صهیونیستی، این اقدام را نقض قوانین بین المللی و بی احترامی به آگاهی و شعور اصحاب رسانه ها ، قلمداد می کند . او معتقد است که وجود سانسور در رژیم صهیونیستی تنها خرسندی مسئولان نظامی این رژیم را به همراه داشته، ولی باعث ناخرسندی میلیونها اسرائیلی در سراسر سرزمینهای اشغالی می شود.
آکیوا الدر خبرنگار هاآرتس و مسئول بخش سیاسی و تحلیل خبر این روزنامه، از وضعیت سانسور در رسانه ها انتقاد کرده و می گوید: "ما نمی دانیم چه چیزی را باید و چه چیزی را نباید بنویسیم. همه رسانه های دنیا می گویند اسرائیل دارای بمب هسته ای است ولی وقتی از خود ما سئوال می شود که آیا اسرائیل بمب هسته ای دارد ، باید بگوییم ما نمی دانیم.
از سوی دیگر روزنامه "فاکس نیوز" به قلم یکی از خبرنگاران یهودی خود به نام "بنیامین هاروی" مطالبی در نقد سانسور خبری در این رژیم نوشته است. او در این مقاله، با اشاره به جنگ 33 روزه اسرائیل با حزب الله، عنوان می دارد: "سانسور یکی از ابزارهای قدرتمند، برای حکومت اسرائیل است."
روزنامه عبری زبان "هاآرتص" فاش کرد که دستگاه ها و نهادهای نظامی صهیونیستی فعال در زمینه سانسور اخبار رسانه های اسرائیلی طی 6 سال گذشته از انتشار 1930 مورد خبر به بهانه های امنیتی ممانعت به عمل آورده اند. این روزنامه می افزاید که این دستگاه ها و نهادها از سال 2011 تا ماه اوت گذشته محتوا و مضمون 14 هزار خبر را دستکاری کرده و تغییر داده اند.
همچنین در این روزنامه آمده است که نزدیک به 2000 خبر به دست خبرنگاران اسرائیلی تدوین شده است، ولی این دستگاه ها و نهادها اجازه انتشار آنها را نداده اند. بخش اعظم اخباری که دستگاه ها و نهادهای صهیونیستی از انتشار آنها ممانعت به عمل می آورند به عملیات های مقاومتی و خسارت های وارده به ارتش صهیونیستی مربوط می شود.
این روزنامه تصریح کرد که اسرائیل با سانسور رسانه ها و مطبوعات تلاش می کند تا بر خسارت های وارده بر ارتش صهیونیستی سرپوش بگذارد و جامعه صهیونیستی را آرام نگه دارد.
سیاست سانسور و محدودیتهای اینترنتی
رژیم صهیونیستی، به بهانه مسدود کردن سایتهای غیراخلاقی، علاوه بر رسانه های دیداری و مطبوعاتی، دسترسی به اینترنت را محدود کرده که این خود یکی از موضوعات بحث برانگیز داخل اسرائیل است. رژیم اسرائیل همچنین مبادرت به نصب نرم افزاری روی کامپیوترهای شخصی کرده تا مانع ورود کاربران به سایتهای ممنوعه شود. به همین دلیل استفاده کنندگان از اینترنت تنها مجاز به استفاده از برخی سایتهای منتخب رژیم صهیونیستی بوده و هرگونه تخطی آنان از قانون! ، موجب پیگرد قانونی و جریمه نقدی می شود.
پس از تشدید اقدامات مسئولین رژیم صهیونیستی ، قشرهای مختلف جامعه نیز مخالفتهای خود را با سانسور رسانه ها و فیلترینگ سایتهای اینترنتی ابراز کردند. گروهی این اقدام رژیم صهیونیستی را محکوم کردند و اقدام این رژیم در جهت منع کودکان و نوجوانان ، از دسترسی به سایتهای غیراخلاقی را بهانهای برای محدود کردن شهروندان، در دستیابی به اخبار و اطلاعات روز دنیا، عنوان کردند.
ویژگی تکنیک های دستکاری افکار که در اختیار صاحبان رسانه های صهیونیستی است، فقط عبارت از حذف و سانسور یا خبرسازی در روزنامه ها و رسانه های جمعی یا پخش درام های مستندی که به لحاظ تاریخی تحریف شده اند نیست . آنها هم در مدیریت اخبار و هم در برنامه های سرگرم کننده ای که فراهم می آورند ، موشکافانه و دقیق عمل می کنند. از جمله مدیریت در روش و الگویی که برای پوشش دادن به اخبار مدنظر قرار می گیرد . اینکه کدام خبرها مورد تأکید باشد و کدام یک کم اهمیت جلوه داده شود ، نحوه انتخاب کلمات، تن صدا و حالات چهره گزارشگران ، نحوه جمله بندی عناوین خبری و انتخاب توضیحات خبری، همگی بر تفسیر و تعبیر ما درباره آنچه که می بینیم و می شنویم مؤثر واقع می شوند.
چنانچه از اظهارات مسئولان رژیم صهیونیستی و واکنش مردم و نهادهای غیردولتی برمی آید، سیاست سانسور در این رژیم نه برپایه حفظ سلامت اخلاقی جامعه، بلکه به منظور محدود کردن دسترسی به اخبار و اطلاعات صحیح است. نکته جالب توجه آنکه وظیفه سانسور اخبار و رسانه بر عهده یک نهاد نظامی قرار داده شده و وزارت ارتباطات رژیم صهیونیستی که قاعدتا مسئول نظارت بر عملکرد وسایل ارتباط جمعی است، مسئولیت خاصی در این رابطه ندارد. هدف اصلی رژیم صهیونیستی از سانسور اطلاعات و اخبار، محدود کردن رسانه ها در درج آزاد خبرها ، تحمیل تغییرات موضوعی و محتوایی در مطالب مندرج در رسانه ها است. تا بدین وسیله، چهرهای شایسته و موقر از اسرائیل، در تمام دنیا به نمایش درآید.
اهمیت رسانه و خبرسازی برای صهیونیسم
صهیونیستها اهمیت رسانه و تأثیر آن بر افکار عمومی جهان و شکل گیری یک قدرت نامرئی جهان را بسیار زود دریافتند، لذا در صدد برآمدند تا با سیطره بر رسانه های جمعی و این فناوری جدید، قدرتی افزون تر از قدرت یک دولت در جهان به دست آورند.
در سال 1776 میلادی یک یهودی به نام آدم وایزهاپ استاد علم لاهوت و حقوق بین الملل دانشگاه نکولدشتات آلمان، انجمن پنهانی برای یهودیان تأسیس کرد و آن را انجمن نورانیان نامید و برای تحقق هدف این تشکیلات که سیطره بر جهان بود اساسنامه ای قرار داد.
در اولین کنگره صهیونیسم که به ریاست تئودور هرتزل تشکیل شد، وی درباره اهمیت تبلیغ و نقش آن در تبادل اندیشه و ارتباط یهودیان پراکنده در نقاط مختلف جهان مطالبی را بیان داشت. این کنگره، زمینه خطرناکی را به وجود آورد تا سیاست یهودیان بر تبلیغات و جهت دهی و اعمال سانسور بر رسانه های گروهی جهان عملی شود. زیرا کسانی که در این کنگره گرد آمده بودند بر این نظر اتفاق داشتند که نقشه برپایی دولت اسرائیل و تشکیل حکومت جهانی یهود، جز با تسلط بر سازمانهای خبری جهان، به ویژه مطبوعات و روزنامه نگاری میسر نخواهد شد.
از این رو کنگره قطعنامهای صادر کرد که به عنوان پروتکل رهبران صهیونیست معروف شد. بر اساس آن، صهیونیستها اصول و شیوه های تبلیغی، اهداف، روشها، ابزار و نیز راهبرد تبلیغاتی خود را در چهارچوب عقاید دینی و سیاسی خود مشخص کردند. این کنگره در ماده سوم مورد تصویب خود ، بر تبلیغات و آموزش برای ایجاد میهن ملی یهود در فلسطین تأکید ورزیده است.
پروتکل پنجم از پروتکل های رهبران صهیونیست تصریح دارد: "باید افکار عمومی را با تغییرات در تمامی نواحی به سوی خود جلب کنیم." در پروتکل دوازدهم نیز چگونگی سیطره بر رسانه های فراگیر به ویژه مطبوعات تشریح شده است که عبارتند از:
• تمام رسانه ها که بازگوکننده اندیشه هاست باید به طور کلی در دست ما باشد.
• هر گونه چاپ و انتشار باید از آن ما باشد.
• ادبیات و مطبوعات ، مهم ترین و قدرتمندترین کانالهای تبلیغاتی و آموزشی است و باید زیر سیطره ما باشد.
• دشمنان ما نباید رسانهای در اختیار داشته باشند که به وسیله آن اندیشه های خود را بروز دهند. در غیر این صورت باید عرصه را چنان بر آنان تنگ کنیم که نتوانند از طریق این رسانه به ما حمله کنند.
• هیچ خبری به هیچ کجا درز پیدا نمی کند مگر اینکه ما اجازه داده باشیم. برای دستیابی به این خواسته باید بر رسانه های خبری - که تعدادشان در جهان کم است - سیطره داشته باشیم. در آن صورت تنها خبرهایی که ما انتخاب می کنیم، به گوش جهانیان می رسد.
• باید تمام مطبوعات را در قبضه داشته باشیم تا هر وقت بخواهیم، احساسات مردم را پیرامون مسأله ای برانگیزیم و هر زمان اراده کنیم، جدلهایی را که در خدمت منافع ما باشد به راه بیندازیم و از این طریق بر اذهان سیطره پیدا کنیم.
• ما مطبوعات مختلف با گرایشهای متفاوت خواهیم داشت. هر کدام از این نشریات طرفدار طایفهای خواهند بود، از سلطنت طلب گرفته تا جمهوریخواه و انقلابی و حتی هرج و مرج طلب. این مطبوعات مانند "ویشنو" خدای هندوها صدها دست خواهد داشت و هر دستی نبض دگرگون شونده انظار عمومی جهان را برای ما اندازه خواهد گرفت.
همچنین در این پروتکل آمده است: "ما جریان مطبوعات و روزنامه نگاری را به این صورت در خدمت خویش در می آوریم: آرام آرام به سمت صهیونی کردن مطبوعات حرکت می کنیم و افسار و عنان آن را به دست گرفته و به سمت خود منعطف می سازیم . ما نباید بگذاریم دشمنانمان به روزنامه ها و رسانه های خبری که بیانگر آرا و نظرات آنان باشد، دست یابند. هیچ خبری نباید بدون کنترل و نظارت ما برای مردم بیان شود. باید روزنامه های مختلفی داشته باشیم و به وسیله آنها دموکراسی ( ! ) و جمهوری خواهی ( ! ) و انقلابی گری، و بالاتر از همه، لاابالی گری را ترویج کنیم . ما باید بتوانیم هرگاه که خواستیم، شور و هیجان ملتی را برانگیزیم و هرگاه خواستیم آنان را آرام نماییم.
در پروتکل شماره 2 آمده است: "مطبوعاتی که تحت قدرت و سیطره حکومت ها هستند ، نیروی عظیمی به شمار می روند که ما می توانیم آنها را برای هدایت ملت ها به دست آوریم. زیرا حکومت ها نمی دانند که چگونه از این نیرو به طور صحیح استفاده کنند. به همین دلیل، آنها به چنگ ما افتاده اند و از خلال این مطبوعات نفوذ بسیاری کسب کرده ایم، در حالی که همواره پشت پرده باقی مانده ایم..."
بنابراین، تبلیغات صهیونیستی، در کنار اهداف جنبش جهانی صهیونیسم به حرکت افتاد، و با انواع ابزارها، برای تحقق این هدف ها ادامه یافت. به طوری که چند سالی از کنگره بازل نگذشته بود که بسیاری از رسانه های فراگیر اروپا و آمریکا به دست صهیونیستها افتاد و آنها عملیات وسیعی را برای زیباسازی چهره خود در نزد افکار عمومی آغاز کردند. صهیونیسم، نه تنها بر اغلب رسانه های خبری در اروپا و امریکا، بلکه در اغلب نقاط جهان مسلط شد.
تلاشها برای جهت دهی تبلیغاتی در چهار دهه اول قرن بیستم با توجه به جنایت های صهیونیست ها در فلسطین اشغالی نیاز به ابزاری جدید با عنوان نظارت و سانسور و خبرسازی های جعلی پیدا کرد، ابزاری که برای سرپوش گذاشتن بر جنایات صهیونیست ها لازم به نظر می رسید.
به طورکلی، صهیونیست ها از زمان تشکیل جنبش صهیونیسم، از تبلیغات خود و ایجاد شبکه های گسترده تبلیغاتی در سراسر جهان ، اهداف متعددی را دنبال کرده اند، که همگی آنها در پروتکل های سردمداران صهیونیست مطرح شده، و درباره جلب افکار عمومی جهان به نفع خود و نابودی جوامع فکری و فردی غیر یهودیان دور می زند. مهم ترین این اهداف را می توان در مسائل زیر خلاصه کرد:
1. برانگیختن عواطف و احساسات مردم و گاهی برانگیختن جدل ها و کشمکش های داخلی بین جوامع غیر یهودی؛
2. هدف دیگری که صهیونیسم از راه سلطه یابی بر ابزارهای تبلیغی در پی آن است، اتلاف ساعاتی از وقت مردم است که هر روز دو یا سه ساعتی را مشغول به خود کنند؛
3. تأثیرگذاری بر افکار عمومی جهان و اخلاق ملت ها. نمونه بارز و عینی این مسأله، موفقیت آنها در مورد تجویز انحراف جنسی در جهان است؛
4. به خدمت در آوردن غیر یهودیان، همچون برده برای یهودیان، در تمام دنیا و به دست گرفتن قدرت در جهان.
منبع : تسنیم
ارسال نظر