یاداشتی به قلم محمد نوری؛
درد دارد که بخواهی از دردی بنویسی که دردمندی ندارد
دیشب معرکه گیری جناب محمود خان صادقی مرا وادار کرد به نوشتن. نوشتن از دردی که فروخورده می شود و حقی که به قیمت جان عزیزانمان تمام شده است.
محمد نوری فعال فرهنگی طی یادداشتی نوشت:
درد دارد که بخواهی از دردی بنویسی که دردمندی ندارد...دو سه روزیست که قلم به دست ، دارم از پشت میز تحریرم ،فقط و فقط نگاه می کنم. تنها خدا میداند که چه بر من گذشته اما دیشب معرکه گیری جناب محمود خان صادقی مرا وادار کرد به نوشتن. نوشتن از دردی که فروخورده می شود و حقی که به قیمت جان عزیزانمان تمام شده است.این که بر سر آن قطار در هفت خوان چه گذشت را تقریبا همه می دانیم و حتی اینکه سیستم چند میلیاردی توسط کنترل چی قطع شده و شده است آنچه نباید. اما دو نکته در این میان مسئله ی اصلی است.
اول اینکه آیا دستور قطع سیستم توسط عامل انسانی (به همین سادگی) خود مشکل سیستمی نیست؟
دوم آنکه چرا با وجود این ضعف سیستمی جناب آخوندی با استعفای سفارشی مدیر عامل راه_آهن سعی در فرار از مهلکه دارند؟
این که اول ماجراست دیشب با پدیده ای روبرو شدیم که تازه فهمیدیم فرار های رو به جلوی آخوندی که ایرادی ندارد. تصور کنید مامور دم در منزل یک قانونگذار باشد و بگوید جلب شما در دست من است و آن نماینده ی محترم بی توجه به قانون بروند و توئیت بگذارند که وا اسفا مردم چه نشسته اید که مامورها دم خانه مان هستند و من اعتنا نکرده ام. عده ای هم بلند بشوند و بروند آنجا... آقای نماینده اگر مرد بود با مامورها میرفت تا نشان بدهد قانون گذار خودش بیشتر باید ارزش قانون را بداند
مضاف بر همه ی اینها انفجار تروریستی حله بساط شادی را فراهم کرده و چرندیات بر هم میبافند که دیدید گفتیم نروید امن نیست و از این سرایی ها... مردانگی اساسا کمیاب شده ظاهرا .به قول منصور_ضابطیان مگر فرانسوی ها خونشان رنگین تر بود از این زائران بی گناه؟!
و تنها چیزی که در این میانه تسکینم داد عکس محیط بانی بود که شامپازه ی غمگینی که مادرش شکار شده بود را برای همدردی در آغوش کشیده بود... هنوز هم آدمیت زندست
انتهای پیام/
ارسال نظر