یادداشتی به قلم حسین پائین محلی؛

درحکومت دینی ولایت ولایت الهی است ولایت حق است که هم مقبولیت مردمی را دارد وهم مشروعیت الهی رابرخورداراست.دراندیشه سیاسی شیعه ولایت درامامت تجلی دارد

ولایت دراندیشه سیاسی اسلام وغرب

به گزارش گلستان24، حسین پائین محلی کارشناس فلسفه و فعال فرهنگی اجتماعی گلستانی طی یادداشتی با عنوان ولایت دراندیشه سیاسی اسلام وغرب نوشت:

باتاملی درتاریخ تمدن بشری می توان به سادگی به این نتیجه رسید که هر تمدنی  ابتدا می بایست توسط کسانی تئوریزه شود پس از تبیین آن  ضرورت بسط ایجاد می شد که  به تعریف نسبت انسان وجامعه انسانی  با زیست جهان را مشخص می نمود به عرصه عملگرایی یا کنش پامی نهاد وآدمی را دردنیای بیرون  باعینیت ها درگیر میکرد به عبارتی این تحول ابتدا تحول ذهنی بود وبعد عینی وشاهد تقدم نظربرعمل بودیم  هرچند عینیت ها نیز به نوبه خود درذهنیت ها بی تائثیر نبودند بااین اوصاف سرآغاز تاریخی هر قومی –یعنی عاملی که به تبدیل شدن ان فرهنگ  از یک تفکر به یک جریان مسلط (به قول سیاسیون  امروز هژمونی)  مساوی است با حضور کسانی که  درعرصه نظر به بنیانگذاری معروف می شوند.این مسئله چنان بارزاست که می توان مصادیق ان را از بشربدوی تا انسان مدنی برشمرد چنانچه درجامعه بدوی کسی درراس هرم وجود دارد که نمود عینی آن ارزش های درونی قوم محسوب می شود  به عبارتی رهبری تجلی عینی وجمعی- تاریخی  محسوب می شود  این جریان را می توان تا فلسفه سیاسی غرب پیش برد  ورهبری رادرمتن مدرنیته  وپارادایم های موجود دران –مارکسیسم-لیبرالیزم-فاشیسم- مشاهده نمود.

چنانچه درمارکسیسم  طبقه کارگر_بخوانید حزب حاکم-درراس قدرت است ،درفاشیسم پیشوا ودرلیبرالیزم حلقه سرمایه داری  به جامعه جهت می دهند-لازم به ذکراست که اینها نقش بازی نمیکنندبلکه طراحی میکنند ودرتقابل باهدایت  که کاردین است مدیریت جامعه که کاراندیشه مدرن است راانجام میدهند که جهت دهی نظام اجتماعی درراستای تامین منافعشان است!-وتمامی انقلابهای غرب درعصرجدید چه درحوزه تئوریک وچه درحوزه عمل  از رهبری برخورداربودند!امااین رهبری وولایت زمینی است نه اسمانی لذاریشه الهی ندارد وولایت طاغوت محسوب می شودوازهمین نظر-زمینی تعریف کردن انسان وجامعه راچون نظام تکاملی دیدن!-متفکران سیاسی غربی  ولایت یا حاکمیت را  همرابا زورگویی می دیدند وولایت مطلقه را فساد مطلقه می نامیدند وتفکیک قوا نیزازهمین جا ناشی می شود چراکه تعریف انهادرحوزه انسان شناسی  مبنی بر شربودن انسان وغیرالهی بودن انسان است که اورا خطرناکترین موجود می داند ومنشائ انسان را درنظریه داروینی می دیدند وجامعه راهم یک داروینیست اجتماعی تصورمی کردند بااین وجود چه درحوزه نظر وچه درحوزه عمل درغرب مدرن ما شاهد ولایت مطلقه هستیم  امادرحکومت دینی  ولایت ولایت الهی است ولایت حق است که هم مقبولیت مردمی را دارد وهم مشروعیت الهی رابرخورداراست.دراندیشه سیاسی شیعه ولایت درامامت تجلی دارد -نه کلمه رهبر که از کلید واژگان فلسفه سیاسی غرب بود وامروزه بار معنایی منفی دارد چنانکه وبر رهبری را دیکتاتوری  میداند که غیر عقلانی است ودربهترین حالت منبعث از نقش کاریزماتیک وپوپولیستی تعریف میکند-چنانکه امام راحل(ره)وشهیدمطهری ومرحوم شریعنی نیزازامامت ،هدایت ،امت سخن گفتند-درتقابل با رهبری (یادولت)،ملت،مدیریت-وریسمان الهی است که  باید مومنان به آن چنگ زنند واین وحدت درسایه امامت باعث تعالی-نه توسعه که بسط تجدد است-می شود ومانعی دربرابراستبدادواستعمار.ولایت مطلقه فقیه به عنوان الگویی درسه دهه اخیر درحوزه عمل توانست کارایی خودرانشان دهد  وبی مبنایی نظری رهبری اندیشه مدرن( ورهبری دراندیشه مدرن )نیزتوسط امام راحل پیش از انقلاب اسلامی  با طرح حکومت اسلامی با ولایت مطلقه فقیه  اشکارشده بود.

این پارادایم دربرابر تمدن غربی پتانسیل های خودرابروز داد وتهدیدی برای منافع نظام سلطه به حساب امد که  امپریالیسم جهانی را درتحقق نظم نوین جهانی با موانع روبروکرد  واز این روانان دربسط جغرافیایی  نظام لیبرال دموکراسی  برای نیل به پروژه جهانی شدن  نه تنها از جنگ سخت ونیمه سخت بلکه حتی درحوزه نرم نیز به تولید اندیشه درجهت تضعیف رقیب برامدندچراکه قدرت جنگ نرم 8برابر جنگ نظامی و 4برابرقدرت اقتصادی است.امام خامنه ای نیز با بصیرت خاص این نکته را بارها به خواص  یادآوری کردند ودرادبیات سیاسی ایشان  ما شاهد به کاربردن واژگانی  چون:تهاجم فرهنگی،شبیخون فرهنگی،ناتوی فرهنگی،واستعمارفرانو بوده ایم.از انجا که ولایت مطلقه فقیه هم مشروعیت الهی وهم مقبولیت مردمی را برخورداراست ودرقامت الترناتیومدیریت غرب خودرانشان داده،غرب نیز باتمامی توان خود درهمه حوزها درصددناکارامدی این مدل برامده واین تئوری "توهم توطئه" نیست درهمایش  شیعه شناسی دراورشلیم فوکویاما اشاره کرد که درنوشتاری دیگربه آن پرداخته شده است.مخالفان داخلی ولایت فقیه درواقع سربازان جنگ نرم نظام نئولیبرالیزم سرمایه داری هستند که تلاش دارد به بسط سلطه خوددرجهان بپردازدویکسان سازی عالم را رقم بزندو ماتریکس سینمای هالیوود درحقیقت چیزی جز تحقق کدخدایی نظام غرب نیست.مدعیان مخالفت با ولایت فقیه می گویند  ولایت فقیه با دموکراسی  همخوانی ندارد وحکومت دینی یا رهبری دینی  با جامعه مدنی در تعارض است لذا ان را مساوی دیکتاتوری می دانند ومدیریت فقهی را غیر علمی می خوانند درحا لیکه ایا دموکراسی وجامعه مدنی برای ما باید اصالت داشته باشد؟ثانیا چرا فهم خوداز این مقوله هارا مبنای مشروعیت معلوم میکنند؟ثالثااگرانسان اراده وعقل دارد چرا انها باید برای دیگران تصمیم بگیرند؟رابعااگرمدرنیته مساوی عقلانیت هست یا کارعقل افسون زدایی واسطوره زدایی از عالم هست چگونه به مفاهیم مدرن قداست واصالت  میدهند واجازه نقد انان را به دیگران نمی دهند؟خامسااز سویی مدعیان مدرن از عقلانیت انتقادی دم می زنند واز فهم های متفاوت وتساهل دربرابر دیگری حرف  می زنند از دیگر سوخوداز نقد توسط عقلانیت انتقادی گریزان وتاب دیگری را ندارندچنانکه خوددرراستای یکپارچه کردن هستندوتکثرگرایی مورد نظرانان چیزی نیست جز آنچه انان خودبه عنوان مقوله درون تمدنی یاد میکنند!همچنین مدیریت علمی که آنان مدعی ان هستند کدام مدیریت است؟!مدلهای فاشیستی ومارکسیستی که سقوط کردندومدل لیبرالیستی نیز امروز اذعان به بحران میکند که موئید ابطال  مدیریت اندیشه مدرن هست.مفهوم علم امروزه درفلسفه علم مقوله ای نیست که به راحتی عده ای درعرصه مدیریتی مدعی" علمی بودن" ان باشند.درحکومت دینی ولایت که درامامت تجلی می یابد منتهی به قرب حق است وقرب خلق چنانکه ملاصدرادرمراحل چهارگانه خودازسیرانسان کامل ان یاد میکند درحالیکه دراندیشه سیاسی کلاسیک  غرب این پرسش که"چه کسی حکومت می کند"جای خودرابه "چگونه می توان حکومت کرد"داده چراکه خودرانسبت به مردم پاسخگونمیدانندومردم نیز دراین سیستم پیچیده ازکسی سئوال نمیکنندوسیستم به راحتی افکارعمومی رادرنیل به اهداف خود جهت دهی میکندوجامعه را با دادن ازادی های فردی درغرایز نگه می داردوباایجاد الیگاریشی اهنین(همان روش!)  مردم رانسبت به سیاست  بی تفاوت می کنند وافراد موجوددرنظام اجتماعی چیزی جز" فردانیت منتشر شده"نیستند که تنها به حال فردی خود می اندیشندواز ترسیم هرگونه ارمانگرایی عاجزنددرحالیکه اندیشه مدرن با اصطلاحات پرطمطراقی چون "روش"که درحقیقت ایدئولوژی ونگرش وبینش ومنش انهاست به مردم چون توده های گوسفندی می نگرند که از ماهیت چنین دیکتاتوری پنهانی غافلند!


حسین پائین محلی

انتهای پیام/

ارسال نظر

آخرین اخبار