حسین پائین محلی؛
انقلاب اسلامی به روایت پست مدرن (آراءفوکو) با نگاهی به انتخابات 96
حسین پائین محلی کارشناس فلسفه گلستانی طی یادداشتی با موضوع انقلاب اسلامی به روایت پست مدرن(آراءفوکو)بانگاهی به انتخابات 96 نوشت: رویداد انقلاب سال 57 با ماهیتی اسلامی وفرهنگی به امامت یک روحانی این پیام را به غرب مخابره کرد که درسپهر اطلاعاتی غرب ودرعصر به اصطلاح مدرن انقلابی معرفتی درعرصه اجتماعی درپارادایمی غیر مدرن رخ داد که این انقلاب شعارش "نه شرقی ،نه غربی،جمهوری اسلامی "بود وبه زعم گیدنز این اتفاق بزرگ تاریخی که درعالم متجدد به ثمر نشسته بود پیامی جز شکاف بزرگ درخرگاه نظام تجدد نبود.
به گزارش گلستان24، حسین پائین محلی کارشناس فلسفه گلستانی طی یادداشتی با موضوع انقلاب اسلامی به روایت پست مدرن(آراءفوکو)بانگاهی به انتخابات 96 نوشت:
رویداد انقلاب سال 57 با ماهیتی اسلامی وفرهنگی به امامت یک روحانی این پیام را به غرب مخابره کرد که درسپهر اطلاعاتی غرب ودرعصر به اصطلاح مدرن انقلابی معرفتی درعرصه اجتماعی درپارادایمی غیر مدرن رخ داد که این انقلاب شعارش "نه شرقی ،نه غربی،جمهوری اسلامی "بود وبه زعم گیدنز این اتفاق بزرگ تاریخی که درعالم متجدد به ثمر نشسته بود پیامی جز شکاف بزرگ درخرگاه نظام تجدد نبود.
ژیژیک نیز به عنوان یک پست مدرن دریافته بود که انقلاب ایران نه درفرهنگ سیاسی چپ می گنجد نه سرسازگاری با نظام سرمایه داری را دارد بلکه با نگاه توحیدی شکل گرفته وشعار ان "استقلال،آزادی ،جمهوری اسلامی"است که ماهیتا سرسازش بااومانیسم غربی را نداردبلکه درصدد دینی سازی عصر هست .
این ماهیت ستیزانه که این انقلاب درنسبت با استبداد داخلی واستعمارغربی –امپریالیزم چه از نوع شرقی وچه غربی-داشت درحقیقت اعلام نوعی جنگ به عنوان یک آلترناتیو دربرابر غرب بود.غرب با عبوراز دوران کلیسایی وورود به عصر رنسانس وزایش اومانیسم درعصر روشنگری هرنوع تعریف مبنی بر جهان بینی الهی وارزشی ودینی درساختارهای اجتماعی وانسان را کنار گذاشته ودرنگرش پوزیتیویستی وپرگماتیستی غرق شده بود که تنها حس گرایی را درحوزه معرفتی اصالت می داد ودرحوزه روان شناختی لذت ودرحوزه اجتماعی وسیاسی حقوق بشرواراده معطوف به قدرت محوربود که به منفعت اندیشی فردی ونژادگرایی غربی منتهی می شد.
از این بینش نوعی داروینیسم اجتماعی متولد شد که تنها تنازع را میدیدندو امثال اسپنسر برآن صحه می گذاشتندوان را تئوریزه کردند. ظهورچنین انقلابی خارج از نظام فرهنگی سیاسی غرب نوعی اغاز جنگ به معنای واقعی کلمه بود.تافلردرکتاب جابه جایی قدرت این نکته را یاداور می شود که اعلام حکم ارتداد سلمان رشدی توسط بنیانگذار جمهوری اسلامی به معنای اعلام وجود این نظام درعرصه جهانی است ودرک این حضوردرجهان جدید که از جنس غرب نبود کسانی چون برژنسکی وهانتینگتون را به پردازش نظریه "جنگ تمدن ها"کشاند.
اگر به تاریخ استعمار –غرب-نگاه کنیم میبینیم که نظام سلطه همواره از روش های مختلفی برای تسلط وتصرف درتمدن ها بهره برده که متناسب با شرایط زمانی واقلیمی وجغرافیایی نوع تاکتیک ها واستراتژی هایش متفاوت بوده است.
چنانکه گاه از روش مستقیم مثل حمله نظامی به ایران درجنگ جهانی اول.درروش دوم که با هزینه کمتری شکل می گیرد براندازی دولت هاست که دردوران پهلوی دوم با عث سقوط دولت ملی شدند.روش سوم که بیشتر درنیمه دوم قرن بیست به بعد به کار بسته شد براندازی نرم-جنگ نرم –هست که باحکومتهای مقتدرباپشتوانه مردمی توسط استکبار جهانی استفاده می شود که به انقلابهای رنگین مشهور است.
دراین روش تلاش می شود که منش ،بینش ،ونگرش مردم تغییر پیداکند واین میسر نمی شود جز آنچه به عنوان "دیپلماسی عمومی "از ان یاد می شودکه جنگ نرم محسوب می شود .اگردرجنگ سخت حوزه نبرد معلوم است درجنگ نیمه سخت حوزه اقتصادی است ودرجنگ نرم حوزه صرف جغرافیایی نیست بلکه غول های رسانه ای باماهیت سامری وارخود اذهان را الوده ومنحرف می کند ونظام ارزشی جوامع را تغییر می دهد ودرحوزه بوروکراسی واداری وسازمانی نیز مبانی خود را تحمیل می کند .چنانکه فوکو اندیشمند فرانسوی در تحلیل انقلاب اسلامی ونسبت ان با غرب با اگاهی از ضد غربی بودن ماهیت انقلاب اسلامی این پرسش را مطرح می کند که درجهانی که همه چیز روشمند شده ومتدها ومتدولوژی ها ی غربی روال را اداره وجهت می دهند ایا انقلاب اسلامی به زایش روش خواهد پرداخت یا اسیر تفکر "اصالت روش "غربی می شود؟!درطول سی چند سال که از عمر تمدن جوان اسلامی ایران می گذرد مادرهرسه حوزه با غرب مقابله کردیم-سخت(جنگ تحمیلی)،نیمه سخت(تحریم ها)،نرم (فتنه 88)-که حاصل ان زنده شدن مجدد گفتمان انقلاب اسلامی وپیروزی ان درانتخابات درمقابل جریان غرب گرا بود درحالیکه ابن خلدون درتحلیل خوداز جوامع از مرگ ارزشهای نسل اول هرجامعه ونسخ وفسخ ومسخ واضمحلال ان برای نسل سوم صحبت میکند وتحولات دهه چهارم انقلاب این نظریه را ابطال کرد .
اماانچه باعث طرح مجدد می شود نسبتی است که به زعم فوکو انقلاب اسلامی باید به تعریف وتبیین ان بپردازد وان تولید یا تبعیت از "روش غربی"درنیل به غایت خود هست که امروز درانتخابات بین دوگفتمان غالب دررقبای انتخاباتی جلوه گراست .نگاهی که از گفتمان انقلاب اسلامی دفاع میکند ودرمقابل انقلابیونی که از "روش"حرف می زنند وخود راتکنوکرات می خوانند!پیشتر اشاره شد که تحلیل انقلاب اسلامی براساس گزاره های مدرن به بن بست رسید چراکه اولا جلوی بروز چنین انقلابی را نه می توانستند بگیرند نه توانستند پیش بینی کنند واز این منظر انقلاب مارا "پست مدرن"نامیدندکه از مرزهای مدرن عبورکرده ودرصدد تسخیرعالم مدرن بامبانی دینی است وگرنه پست مدرنیسم نیز جزوی از تاریخ اندیشه ای غرب محسوب می شود.باوجود سیطره تاریخی وتحمیل شده گزاره های مدرن درعرصه علوم انسانی –سیستم دانشگاهی که آموزشی است وسیستم اداری که زاییده آن است-انقلاب اسلامی پس از عبوراز گردبادهای جنگ سخت ونیمه سخت امروزه با مدل های معرفتی درحوزه های مختلف درگیر با مدل های ساختاری با غرب است .
چنانکه اقتصاد مقاومتی نمود عینی مدل اقتصادی دربرابر اقتصاد بی بندوبار نظام سرمایه داری غربی است که تحقق ان منوط به روی کار آمدن دولتی است که به اقتصاد دولتی نگاه نکند چراکه "دولت"درذات خود امری است مدرن وروی کار امدن دولت منوط به انقلابی بودن آن است نه آن که درلفظ از مدیریت جهادی حرف زند ودرعمل تکنوکرات باشد!انتخابات 92 تقابل گفتمانی انقلابیونی بودکه اگرچه انقلابی بودند اما دریک جبهه معرفتی نیستند بلکه یکی از گفتمان انقلاب اسلامی ودیگری باسردادن شعار مدیریت جهادی برپایه های تفکرات تکنوکراتیسم !بی شک تکنوکراتیسم ریشه در"عقلانیت وبری" دارد که خوددرغرب به بن بست رسیده ومبنای مدرن دارد وغایت ان یه نیهیلیزم ختم می شود!شهید اوینی درنقد چنین گفتمانی روزگاری گفته بود:"روزی را می بینم که جهادها اداری شوند نه اداره ها جهادی !آیا بن بستی که فوکو برای ما می دید مدیریت انقلابی های تکنوکرات نبود؟ایا درپیش گرفتن روش غربی مارادچار عقب گرد از گفتمان انقلاب نخواهد کرد؟درگفتمان انقلاب اسلامی مبتنی برنگاه توحیدی به استفاده از توان تاریخی وظرفیت های اجتماعی دست می زنیم تا به ارمان نزدیک شویم نه این که با درپیش گرفتن بینش مدرن به خروجی انهم از حیث کمی وآماری برای یک جامعه اکتفا کنیم !به راستی کدام انقلابی با کدام قرائت "روشی "می تواند مارادرحرکت به سمت غایت تاریخی کمک کند؟ایا متدولوژی غربی توان تحقق پتانسیل موجود دروجود قوم ایرانی را در رسیدن به ارمان های انقلاب اسلامی دارد؟!
انتهای پیام/
ارسال نظر