یادداشتی به قلم حمید فرشید نیا:

نقش آمریکا و اسرائیل در دیپلماسی عمومی ایران

استراتژی دولت آینده جمهوری اسلامی /بخش چهارم

به گزارش گلستان24،به قلم حمید فرشید نیا: به طور کلی، از نظر ایران عوامل زیر علت اصلی تقابل ایران با آمریکاست:

الف) مداخله آمریکا در امور داخلی ایران

ب) سیاست‌های آمریکا در طول جنگ عراق که تحریم تسلیحاتی ایران نمونه عینی آن است.

پ) وضعیت تحریم‌های اقتصادی علیه ایران شامل تحریم‌های نفتی و تحریم‌های ثانویه علیه شرکت‌های خارجی طرف قرارداد با ایران

ت) حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل و وجود شکاف میان ایران و آمریکا در خصوص مسأله اسرائیل و فلسطین در حوزه اندیشه و عمل

ث) سیاست‌های خصمانه آمریکا علیه منافع، قدرت و امنیت منطقه‌ای ایران.

واقع با پیگیری استراتژی گسترش مرزهای امنیتی درصدد است تا خطرات امنیتی بالقوه را از مرزهای جغرافیایی خود دور نگه دارد و با وسعت دادن دامنه درگیری در کشورهای منطقه، از برخورد مستقیم با قدرت ایالات متحده پرهیز کند. نظام جمهوری اسلامی ایران تا زمانی که بتواند مرز درگیری را در عراق، لبنان و فلسطین اشغالی پوشش دهد و از نزدیک شدن ایالات متحده به مرزهای جغرافیایی خود جلوگیری نماید، می‌تواند تا حدودی امنیت نسبی را در مرزهای خود در کوتاه‌ترین مدت ایجاد کند.

با توجه به روندی که در خاورمیانه قابل مشاهده است، می‌توان عینیت اجرای این استراتژی را در منطقه توسط ایران مشاهده کرد. نظام جمهوری اسلامی ایران هر زمان که تهدیدات و فشارهای خارجی نسبت به آن افزایش می‌یابد، با گسترش حمایت‌ها و تقویت مادی و معنوی نیروهای مخالف و تندرو در منطقه چنان ارتش ایالات متحده را در چند نقطه درگیر می‌کند که مسأله حمله نظامی به ایران، تحریم‌های اقتصادی و نظامی و فشارهای سیاسی مسکوت گذاشته می‌شود و یا به طور جدی دنبال نمی‌شود.

در واقع، حمایت‌های سیاسی ایران از گروه‌های درگیر در منطقه نه بر اساس مصلحت امت اسلامی (آنگونه که در بیانیه‌های رسمی اعلام می‌کند) بلکه بر اساس منافع و امنیت ملی صورت می‌گیرد. ایران تا زمانی که وسعت مرزهای امنیتی خود را به شکل کنونی بتواند حفظ کند، قادر خواهد بود امنیت ملی خود را تضمین نماید. با شکست نیروهای مورد حمایت ایران در منطقه، مرز امنیتی ایران تا مرزهای جغرافیایی این کشور عقب‌نشینی می‌کند و خطر مواجهه مستقیم با ایالات متحده، ایران را به طور جدی مورد تهدید قرار خواهد داد.

نظام جمهوری اسلامی ایران با حضور در لبنان، سوریه، عراق، افغانستان و فلسطین اشغالی در اصل آمریکا را در زیر منطقه‌های امنیتی درگیر کرده و با وسعت دادن مرز امنیتی خود در این مناطق، امکان تقسیم‌بندی امنیتی مناطق را به شکل جداگانه و مستقل برای ایالات متحده در جهت کنترل بهتر کشورهای منطقه غیرممکن کرده است. بر اساس این رویکرد، نقش‌آفرینی ایران در چارچوب منافع ملی و در جهت ایجاد امنیت در دامنه نفوذ و فرصت‌سازی در صحنه منطقه‌ای و جهانی صورت می‌گیرد.

تداوم ریشه‌های فعلی درگیری میان ایران و آمریکا را در نتیجه تقویت روابط مبتنی بر تهدید متقابل می‌توان تعریف کرد که بر این اساس، دو طرف افزایش نقش‌آفرینی، نفوذ و فرصت‌سازی برای یکدیگر در آمریکا بر صلح و امنیت بین‌المللی منتهی خواهد شد و این مسأله باعث به چالش کشیدن نظام تک‌قطبی و در نهایت پذیرش نظام چندقطبی خواهد شد.

طرفداران رویکرد گسترش مرزهای امنیتی معتقدند ایران با دنبال کردن این رویکرد، در تقابل با ایالات متحده توانسته است توان مندی‌های خود را در سطح منطقه افزایش داده و از حجم محدودیت‌های منطقه‌ای نسبت به خود بکاهد و با داشتن حامی منطقه‌ای (چون حزب‌الله که می‌تواند در مقاطع حساس و مختلف، نقش حامی منطقه‌ای را برای جمهوری اسلامی ایران بازی کند) که یکی از عناصر مهم غیرمادی قدرت محسوب می‌شود و همچنین بالا بردن قدرت چانه‌زنی خود توسط حمایت از گروه‌ها و جنبش‌های اسلام‌گرا در سطح منطقه و آسیب رساندن به دشمن از طریق روش‌های غیرمستقیم، مرز امنیتی خود را تا مرزهای اسرائیل گسترش داده و از برخورد مستقیم با آمریکا بپرهیزد.

 

اسرائیل

اندیشه خاورمیانه جدید در مفهوم امروزی خود برای نخستین بار از سوی برنارد لوئیس در پاییز سال 1992 در مقاله‌ای تحت عنوان اندیشه دوباره خاورمیانه در مجله امور خارجی مطرح گردید. نویسنده در آن مقاله، این نظر را مطرح کرد که در دهه 90 پس از خاتمه جنگ خلیج‌فارس، فروپاشی اتحاد شوروی سابق، خاتمه جنگ سرد و تشکیل کشورهای تازه استقلال یافته دگرگونی‌های اساسی در مفهوم خاورمیانه ایجاد شده است. پس از وی، شیمون پرز در سال 1993 کتاب خاورمیانه جدید را منتشر ساخت که در آن، دیدگاه جامعی از آرمان‌ها و اهداف اسرائیل را برای آینده خاورمیانه مطرح نمود.

از اهداف مهم اندیشه خاورمیانه جدید، دست یابی به همزیستی مسالمت‌آمیز با همسایگان عرب است. اسرائیل بر این باور است که در مقطع زمانی کنونی چنان چه بخواهد که امنیت خود را تضمین نماید، آن کشور باید در پی ایجاد همزیستی مسالمت‌آمیز با کشورهای همسایه عرب و سایر کشورهای جهان باشد.

 از طرف دیگر، در تفکر خاورمیانه جدید این کشور باید به روابط اقتصادی بیش از توسعه مناسبات سیاسی اهمیت بدهد. این بدان معنی است که اسرائیل به عنوان هم‌پیمان استراتژیک آمریکا در شرایط نوینی که در جهان پس از فروپاشی کمونیسم پیش آمده، باید بکوشد که در بازارهای اقتصادی کشورهای خاورمیانه به گونه‌ای مشارکت نماید. البته هدف اسرائیل تنها همکاری اقتصادی با کشورهای عرب غیرمتعارف خود را به دشمنان اسرائیل در خاورمیانه از جمله ایران، عراق و لیبی (قبل از تحولات سال‌های اخیر) و سوریه بفروشند.

در این میان ایران یکی از کشورهایی است که متهم به تلاش برای دست یابی به تسلیحات هسته‌ای بوده است. افرایم سنه می‌نویسد:

مسأله‌ای که هیچ مشکلی در آن نیست این است که تهران برای دست یابی به بمب هسته‌ای و امکان پرتاب آن به مناطقی دوردست با استفاده از موشک‌های زمین به زمین نودونگ اصرار دارد و به همین دلیل ایران را کشوری توسعه‌طلب می‌دانم که پیوسته در پی تحصیل توان هسته‌ای به منظور نیل به اهداف استعمارگرانه‌اش می‌باشد».

وی در دنباله می‌افزاید: «ایران با اهداف بلند پروازانه‌اش و توان موشکی و هسته‌ای که از آن برخوردار خواهد شد، خطرناک‌ترین دشمن استراتژیک اسرائیل، شیطان کوچک و آمریکا، شیطان بزرگ است. شاید از نظر جمهوری اسلامی ایران، اسرائیل به اصطلاح شیطان کوچک باشد اما قطعاً شیطانی نزدیک است و حمله به آن به مراتب آسان‌تر از حمله به ابرقدرتی همچون آمریکاست». در مورد اهمیت خطر ایران برای اسرائیل، نوام چامسکی می‌نویسد: «ایران همیشه مشکلی برای اسرائیل بوده است و آن تنها کشور در منطقه خاورمیانه است که آن‌ها نتوانسته‌اند از عهده آن برآیند. اسرائیلی‌ها به دنبال آمریکایی‌ها در پی آن هستند که در سال‌های آینده ایران را از پای درآورند».

امروزه در خاورمیانه جدید و پس از تحولات 11 سپتامبر و عراق، دیگر کشمکش اعراب و اسرائیل تنها ویژگی اصلی آن نیست بلکه این ویژگی جای خود را به ویژگی‌های دیگری که از آن با عناوین مبارزه با بنیادگرایی، تروریسم و کشورهای حامی تروریسم یاد می‌کنند، داده است. اسرائیل در مسیر احیای این نقش، شعار مبارزه با بنیادگرایی، تروریسم و کشورهای حامی تروریسم در خاورمیانه و جهان اسلام را برانگیخت و آمریکا را قانع کرد که برای مبارزه با مؤلفه‌های فوق‌الذکر در خاورمیانه و جهان اسلام و به خصوص زیرنظر گرفتن پیش روی ایران در خاورمیانه، در مفهوم گسترده آن، نقش اسرائیل ضروری است.

 اسرائیل برای برخورداری از کمک‌ها و حمایت‌های بیشتر آمریکا و تداوم آن و حفظ روابط راهبردی خود با آن کشور بزرگ ‌نمایی تهدیدات دشمن مشترکی را در دستور کار خود قرار داد، دشمنی که دفاع در- مشارکت در پروژه‌های کشاورزی، آبیاری و بیابان‌زدایی برای وابسته کردن اقتصاد کشورهای منطقه به اقتصاد اسرائیل.

- انعقاد پیمان‌های اقتصادی با کشورهای پیرامونی برای کاستن از فشار تحریم‌های اقتصادی احتمالی کشورهای عرب و مسلمان.

- بازاریابی و نفوذ در بازارهای منطقه به منظور فروش تولیدات و مصنوعات اسرائیل.

- انجام تحرکات عمده روی نخبگان احزاب و وسایل ارتباط جمعی کشورهای پیرامونی در جهت حذف و کمرنگ کردن حضور ایران در این کشورها.

- تلاش برای یافتن متحدین جدید در بستر خاورمیانه جدید به منظور خروج از انزوای سیاسی.

- خارج کردن بعد اسلامی از اعراب و مبارزه با بنیادگرایی اسلامی، تروریسم و کشورهای حامی تروریسم در منطقه.

- تشویق بیشتر کشورهای منطقه به گسترش روابط همه‌جانبه با اسرائیل و ترغیب اسلام‌ستیزی.

- همسو کردن سیاست خارجی کشورهای پیرامونی با سیاست خارجی اسرائیل در قضایای مربوط به فلسطین، صلح خاورمیانه و یا حداقل در وضعیت بی‌طرفی قرار دادن سیاست خارجی این کشورها در این زمینه.

- توجه به سرنوشت یهودیان در کشورهای پیرامونی و استفاده از آن‌ها به عنوان اهرم نفوذ و توسعه روابط.

- جلب حمایت کشورهای پیرامونی در مجامع بین‌المللی از مسائل اسرائیل.

- عمل کردن به عنوان سرپل ارتباط آمریکا- کشورهای پیرامونی.

راهبردهای دیپلماتیک ایران در نظام بین‌الملل

جمهورى اسلامى ایران در راهبردهای دیپلماتیک خود داراى نظام ارزشى برگرفته از دستورها و مبانى اسلامى است. اهمیت ارزش‌ها در این است که مى‌تواند مبناى بسیارى از رفتارها و ایستارها در سیاست خارجى گردد و دلایل و توجیه بسیارى از اهداف و کنش‌ها را در اختیار سیاست گذاران قرار دهد. وقتى تعداد زیادى از ارزش‌ها در یک شبکه روابط على و مرتبط با هم قرار مى‌گیرند، در واقع یک نوع ارتباط، پیوستگى و تقدم و تأخر را نشان مى‌دهند که در آن صورت صحبت از نظام ارزشى مى‌شود.

 نظام ارزشى موجود در دیپلماسی عمومی ایران مبناى رفتارهاى سیاست خارجى آن است. این نظام ارزشى در برخى موارد با قواعد و هنجارهاى بین‌المللى سازگارى و همگرایى دارد و در بعضى از زمینه‌ها با آن‌ها تعارض پیدا مى‌کند. اگر مهم‌ترین خصلت سیاست خارجى ایران را در اسلامیت و انقلابى بودن آن بدانیم، ایران در سیاست خارجى خود، رسالت، تعهد و نقش خاصى قائل است که آن را در چالش با ساختار نظام بین‌الملل قرار مى‌دهد.

تحلیل انقلاب اسلامى ایران در سطح کلان نشان مى‌دهد که انقلاب ایران اساساً در تعارض با نظام بین‌الملل رخ داد و ارزش‌ها و هنجارهایى را مطرح کرد که با منافع قدرت‌هاى حامى حفظ وضع موجود تعارض داشت. برخى از این ارزش‌ها عبارتند از: استقلال، آزادى، عدالت، حق تعیین سرنوشت، همبستگى و اتحاد مستضعفان، بیدارى مسلمانان، حقانیت ملت‌هاى محروم، حق طلبى، همکارى، همیارى و از طرف دیگر، مبارزه علیه قدرت طلبى، غارتگرى، زور گویى، انحصارطلبى، پایگاه خارجى، تجاوز، امپریالیسم، استعمار، جهالت، تفرقه و اختلاف. ایران اسلامى با طرح این ارزش‌ها در سیاست خارجى خود، تلاش کرده تا افکار عمومى ملل محروم و مستضعف جهان سوم را جهت تغییر و تحول در نظام بین‌الملل تحت تأثیر قرار دهد و ارزش‌هاى مطرح شده را تبدیل به هنجار سازد.

آنچه که تاکنون انجام شده است، ببرد. بدین معنا که سازمان‌های بین‌المللی را که در آنها عضو است- مانند سازمان کنفرانس اسلامی، اکو، عدم تعهد و... - به نقش‌آفرینی بیشتر در حوادث منطقه تشویق و ترغیب کند؛ یا حتی با نگاهی آرمان‌گرایانه، به همراه دوستان و هم‌پیمانان خود و شناسایی ظرفیت‌های بدون استفاده بین‌المللی، به تشکیل سازمان‌های منطقه‌ای و نهادسازی اقدام کند.

3. گفتمان‌سازی

یکی از انواع قدرت‌ها، قدرت مولد است که از طریق گفتمان‌سازی محقق می‌شود. خلق گفتمان‌های منطقی و دارای مقبولیت جهانی، به سیاست‌گذاری‌های کشور مشروعیت و جهت خواهد داد؛ ابزاری که ایران به طور کلی استفاده چندانی از آن نکرده است. گفتمانی که لازم است ایران برای ایجاد آن تلاش و سرمایه‌گذاری کند، باید مورد پسند و استقبال حداکثری در سطح بین‌المللی قرار گیرد و در عین حال، منافع ایران را نیز تأمین کند؛ همچنین قابلیت بهره‌برداری در جهت حمایت از جنبش‌های منطقه را داشته باشد..

4. قدرت ساختاری

نظام بین‌المللی، بسان بدنه‌ای است که هر یک از کشورها اجزای آن را تشکیل می‌دهند و جزو آن هستند. هر کشوری در این نظام ساختاری، جایگاه و وزنی دارد و این ساختار برای آن، فرصت‌ها و محدودیت‌هایی ایجاد می‌کند. ایران باید با شناخت صحیح و منطقی از جایگاه خود در نظام بین‌المللی، ابزارهای قدرت خویش را بشناسد و از آنها به نحو مطلوب استفاده کند. به عنوان مثال، «نفت» یکی از ابزارهای قدرتی است که ایران در اختیار دارد و تاکنون نتوانسته است استفاده مناسبی از آن داشته باشد..

5. ابتکار عمل

داشتن ابتکار عمل و طرح برنامه‌ها و پیشنهادهای معقول و منطقی برای برون‌رفت از بحران‌های داخلی و منطقه‌ای که بتواند نظر موافق طرفین را جلب کند، افزون بر اینکه می‌تواند انقلاب‌های مردمی را با هزینه‌های کمتر و آسان‌تر به ثمر برساند، به طور طبیعی وزن و قدرت نفوذ ایران در منطقه را افزایش خواهد داد. ایران تاکنون به طور رسمی هیچ برنامه و پیشنهادی برای حل بحران در هیچ‌یک از کشورهای درگیرنبوده است.

انتهای متن/

ارسال نظر

آخرین اخبار