حاشیه نگاری بر سفر کاروان سرزمین برادری در گلستان ؛
حریف طلبهها نمی شویم ! / شیعه پاس داد ، سنی گل زد
سرشلوغی حاج رضایی به چشم همه اعضای کاروان آمده. بیرون از مدرسه قبا، وقتی که کاروان عازم دفتر آیت الله نورمفیدی بود، حاج آقای نواب با حاج رضایی درباره ظرفیت ورزش برای کارهای فرهنگی حرف می زند. امیر هم در جواب می گوید اصلا فوتبال نماد وحدت است؛ و بعد آرسنال را مثال زد که از ۹ ملیت درش فوتبال بازی می کنند؛ همه هم برای یک هدف: پیروزی!
به گزارش گلستان 24، در میان اعضای کاروان ، دوروبر امیر حاجرضایی از همه شلوغتر است. در دیدار اعضای کاروان با آخوند «عابدیکُر»، بعد از مراسم چند طلبه (سنی) که اهل فوتبال هم بودند، دوره اش کردند و شروع کردند به بحث راجع به فوتبال. یکی شان از نظر حاج رضایی درباره گل سردار آزمون به امارات پرسید. می گفت خداداد عزیزی گفته آن گل شانسی بوده! حاج رضایی هم گفت: نه، کاملا تکنیکی بود.
یکی دیگر از حاج رضایی خواست (بخوانید رجز خواند) تیم کاروان با تیم طلبه های مدرسه علمیه قبا مسابقه بدهد. حاج رضایی اما بی درنگ گفت ما در هیچ زمینه ای حریف طلبه ها نمی شویم! صدای انفجار خنده آن جمع زیر سقف مدرسه علمیه قبا آهنگ خوش وحدتی بود که کاروان برایش به راه افتاده است.
** شیعه پاس داد ، سنی گل زد
همین اولِ کاری، سرشلوغی حاج رضایی به چشم همه اعضای کاروان آمده. بیرون از مدرسه قبا، وقتی که کاروان عازم دفتر آیت الله نورمفیدی بود، حاج آقای نواب با حاج رضایی درباره ظرفیت ورزش برای کارهای فرهنگی حرف می زند. امیر هم در جواب می گوید اصلا فوتبال نماد وحدت است؛ و بعد آرسنال را مثال زد که از ۹ ملیت درش فوتبال بازی می کنند؛ همه هم برای یک هدف: پیروزی! شیخ براتی هم در همین راستا پیشنهاد داد که یکی از راهحلهای عملیاتی وحدت، تشکیل تیم فوتبال شیعه و سنی است: «با پاسکاری شیعه و سنی میشود گل زد.» تیتر یکی از سایتهای خبری برای گل «سردار آزمون» به امارات را هم شیخ پیشنهاد داده بود: «شیعه پاس داد، سنی گل زد».
نان بشکن!
تکیه به فرهنگ قومی و منطقه ای راه حل اساسی برای مسئله تهاجم فرهنگی است. قومیت ها و آداب و رسومشان را نه تنها باید به رسمیت شناخت، که باید به مثابه راهبرد فرهنگی تقویتشان کرد. سفره انداختن و پذیرایی از میهمان در هر موقع از روز از رسوم منطقهای شمالیهاست که هنوز در مناطق کمترشهریشده رواج دارد.
در بدو ورود از میهمانان با «شیرینی محلی خانگی» پذیرایی می شود. مصطفی رحماندوست میگوید: تاجیکها در استقبال از میهمانها «نان و نمک» تعارف میکنند و میگویند: نان بشکن. در مدرسه علمیه قبا هم برای میهمانان سفره انداختند و با نان و پنیر و چای در پیالههای قدیمی (و بعد هم میوه) پذیرایی کردند. سادگی و فقر محترم و صمیمی آخوندها و طلبههای مدرسه علمیه قبا عجیب به دل می نشیند.
شاعرِ صد دانه یاقوت…
حاج آقا براتی در مدرسه علمیه قبا، میهمانان را معرفی می کند. نوبت به مصطفی رحماندوست که رسید، نام ایشان و جملۀ «شاعرِ شعر معروف صد دانه یاقوت…» رمز شناسایی بود. چهرۀ طلاب مدرسه شکفته شد وقتی چهرۀ محجوب و سربهزیرِ رحماندوست را هنگام معرفیاش میدیدند. براتی هم خوشذوقی کرد و آخر شعر را به جمع حاضر ربط داد:
صد دانه یاقوت دسته به دسته/ با نظم و ترتیب «اینجا» نشسته.
انتهای پیام/قابوس نامه
ارسال نظر