احوالات یک استاتدار و .....

ماشین آقای رئیس جمهور بی توجه حرکت می کند و می رود اما ایشان دستور می دهد بایستند و آن خانم را سوار ماشین خودشان می کنند و....

وقتی استاندار تلفن رئیس جمهور را هم جواب نمی دهد !

به گزارش گلستان24، ویژه برنامه خاطره گویی به مناسبت گرامیداشت سالروز شهادت تنها استاندار شهید کشور مهندس علی انصاری در مسجد جامع شاندرمن برگزار شد.

دکتر حمیده دانش کاظمی همسر شهید انصاری در این برنامه از طریق ارتباط زنده تلفنی خاطراتی جالب از تنها استاندار شهید کشور نقل کرد.

بخشهایی از خاطره گویی دکتر دانش کاظمی را در ادامه می‌خوانید؛

 

تصادف بنی صدر با پیرزن چای فروش و برخورد جالب شهید انصاری

ایشان حقیقتا اشدا علی الکفر و رحما بینهم بود. در وصیت نامه شان هم برای من نوشته اند که با ضد انقلاب ها مبارزه کن در هر نوعش. در عین حال که با مخالفان مذهب برخورد قاطعانه داشتند دربرابر هرگونه اجحافی در حق حتی پایین ترین افراد جامعه حساس بودند.

در سالهای ابتدایی انقلاب بنی به عنوان رئیس جمهور به استان گیلان سفر میکند. شهید انصاری هم به عنوان استاندار وقت گیلان  برای استقبال به فرودگاه رفتند. موقع برگشتن ظاهرا ماشین آقای بنی صدر با یک خانمی که سبدهای حصیری دستشان بود و برای فروش چای خشک به سمت کارخانه در حرکت بودند برخورد می کند. این خانم ظاهرا جلوی ماشین بنی صدر به زمین می افتند.

ماشین آقای بنی صدر بی توجه حرکت می کند و می رود اما انصاری دستور می دهد بایستند و آن خانم را سوار ماشین خودشان می کنند و به تنها بیمارتسان دولتی ان موقع رشت می رساند و می گوید که تمام هزینه این خانم با من است.

وقتی شهید انصاری به استانداری برمی گردد کمی دیر شده بود و بنی صدر از ماشین پیاده شده بود و از عدم وجود استاندار عصبانی بود. بنی صدر با همان حالت خاص سخن گفتنشان به انصاری گفت: آقای انصاری شما در استان حکم یک رئیس جمهور را دارید.

انصاری که خیلی بذله گو بود در پاسخ گفت: آقای بنی صدر مردم شاه را با آن شرایط از مملکت بیرون کردند چه برسد رئیس جمهور و منی که استاندار هستم.

واقعا اینگونه بود و حاضر بود در مقابل رئیس جوئر پیاده شود  وکار یکی از مردم را پیگیری کند. من ندیدم مسئولی بالاتر بیاید در استان و یکی از مسئولین آن فرد بالاتر را ول کنند و برود در کنار فردی پایین تر حتی صحبت کند.  اما انصاری اینگونه بود.

 

 

وقتی استاندار جواب تلفن رئیس جمهور را نداد

یک بار آقای بنی صدر زنگ زدند به منزلمان.  نزدیک اذان بود یعنی تلوزیون الله اکبر اذان را پخش کرده بود. از دفتر بنی صدر زنگ زده بودند و منتظر بودند که وصل کنند به بنی صدر. به انصاری گفتم بیا پای تلفن آقای بنی صدر هستند.  انصاری گفت به آقای بنی صدر بگویید عجلوا بالصلاه قبل الفوت عجلوا بالتوبه قبل الموت! درهمین حین تلفن به بنی صدر وصل شده بود.

بنی صدر در پاسخ فقط گفت: بفرمایید متشکرم!

من به انصاری گفتم بد است رئیس جمهور می خواهد با تو حرف بزند. گفت نماز واجب تر است. سخنم با خدا واجب تر از سخنم با رئیس جمهور است.  از بعد تقوا در این حد بود.

 

 

عکس العمل شهید انصاری در برابر تیراندازی به منزلشان

یک بار وقتی به خانه مان تیراندازی کردند من در اتاق خواب بودم. از روبر تیر زدند. من خیلی ترسیدم خودم را کشیدم پایین و نشستم روی زمین اما انصاری رفت در را  باز کرد و فقط این جمله را فریاد زد که؛ ان الذین قالو ربنا الله ثم استقاموا…

واقعا سینه خود را سپر کرده بود. چون ایدئولوژی خود را پذیرفته بود و اسلام جزئی از وجودش شده بود.

 

 

نام جالب فرمول ابداعی شهید انصاری

ایشان دانشجوی دکتری بودند که تحصیل را ول کردند. البته دولت جمهوری اسلامی بعدا مدرک دکتری را به ایشان اهدا کرد. ایشان تز خود را روی یک فرمول ریاضی کار می کردند و همه اش می گفتند میخواهم فرمولی را کشف کنم که کسی تا بحال پیدا نکرده است. خیلی این موضوع برایش مهم بود.

من گفتم اسمی برای فرمول بگذارید. گفت اسمش را میگذارم “علی فرمولا”. گفتم بگذار انصاری.

گفت بگذارم انصاری  فرمولا یک وقت ممکن است فکر کنند من عرب هستم اما وقتی می گذارم “علی فرمولا” می فهمند من محب چه خاندانی هستم.

 

 

 

ماجرای انصراف مبلغ قمی از تبلیغ در آمریکا

ما در آمریکا خانه ای گرفته بودیم که یک اتاق و آشپزخانه داشته باشد برای انجام امور شخصی که من اگر درسید اشته باشم یا کاری بتوانم بروم آنجا و بقیه منزل همه اش یک سالن باشد. در این سالن ۷۰ تا ۸۰ نفر دور تا دور جا می شدند و ما شب های شنبه منزلمان در امریکا جلسه تفسیر قرآن بود.

یکی از دوستان از قم آمده بودند آمریکا برای کار تبلیغی. یکی دو جلسه که برنامه تفسیر شهید انصاری را شرکت کردند برگشتند قم! گفتند من هر چه فکر میکنم می بینم ایشان در تفسیر از من کم ندارد که من بخواهم اینجا برای تبلیغ بمانم.

توجه شهید انصاری به قرآن و عبادات جدی بود. من که با ابشان ازدواج کردم سنم کم بود تقریبا ۱۶ سال و اندی داشتم. خوشحالم که پایه مذهب خود را از ایشان گرفتم.

 

 

 

انصاری شعار «مرگ بر استاندار» سر داد

از اولین ورود ایشان به استانداری عکسی موجود است که ایشان وسط نشسته اند و دور تا دورشان آدم است. ایشان زمانی وارد استانداری شد که استانداری از طرف کسانی که معتقد بودند طرفدار حزب کارگرند قرق شده بود. آنها حتی در اتاق های استانداری زندگی می کردند.

وقتی شهید انصاری وارد شد اینها فهمیدند که کسی دارد ادعای استانداری می کند و وارد شده است همه شروع می کنند به مرگ بر استاندار گفتن.

ایشان بلندگو می‌گیرد دستش و می رود بالای استانداری. اینها پایین می‌گویند مرگ بر استاندار، انصاری هم آن بالا می گوید مرگ بر استاندار! یک مقداری که مردم دقت می‌کنند می بینند که ای وای! خودش هم دارد می گوید مرگ بر استاندار! بعد توضیح می‌دهد من برای خدمتگذاری آمدم  نه برای استانداری.

اتفاقا پیش از شهادتشان آخرین جمله ای که در آخرین نماز جمعه کلاچای گفتند همین بود که مردم به خدا ما خدمتگذاران شما هر روز غسل شهادت می‌کنیم.

در آخرین روزهای عمرشان هم در سخنرانی ای که در یک مسجدید اشتند گفت من به همسر گفته ام مطمئن اگر خبر شهادتم را شنیدی به دو جای بدنم تیر خواهند زد؛  به مغزم چون در راه خدا می اندیشد و به قلبم چون برای مردم می تپد.

واقعا این دو ویژگی در او بود و این حرف نبود.

 

 

خانه کوچک شیطان!

من همیشه برای اینکه شهید  شود متاسف می شدم چون تزفکری من این بود می‌گفتم اگر بمانی به مردم خدمت بیشتری میکنی. اما ایشان می‌گفت در قلب شما شیطان یک خانه کوچک درست کرده و می خواهد شما را وسوسه کند. نگذار شیطان شما گول بزند.

 

 

خبر شهادت را اولین بار از رادیو آمریکا شنیدم

انصاری بارها ترور ناموفق شد. هر بار هم قبل از ترور یک خانمی به من زنگ می زد و خبر میداد که فردا همسرت ترور می شود. ۷ بار شهید انصاری مورد ترور واقع شد. آن خانم هر بار به من زنگ می زد و می گفت من تو را دوست دارم و می گویم انصاری باید از این استان برود.  اما انصاری می گفت قرار باشد من از این استان بروم باب می شود همه استاندارهایی که میخواهند در راه خدا خدمت کنند را تهدید می‌کنند.

صبح شهادت من خبر شهادت انصاری را از رادیو آمریکا شنیدم!  ۷ صبح  ۱۵ تیر از آمریکا به من زنگ زدند و گفتند رادیو آمریکا  برنامه را قطع کرده و گفته اند که یکی از اساتید ایرانی دانشگاه کریو در ایران ترور شده است. شهید انصاری در آن دانشگاه تدریس میکرد.

روز قبل هم آن خانمی که هر روز زنگ می زد به من گفته بود. گفتم نگران نباشید من بهش گفتم مراقب خودش باشد.

در آن موقع همه تروها دوشنبه به دوشنبه بود. افراد شاخص را دوشنبه ها ترور می کردند.

به رئیس دفتر آقای شهید، آقای انصاری جوبینی زنگ زدم گفتم رادیو آمریکا گفته انصاری همراه محافظش کشته شد. ایشان گفت باور نکنید ایشان صبح ها گاها تا ۹ طول می‌کشد تا بیاید سر کار. صبح ها می رود سر بزند به ادارات که ببیند رئسا آمده اند یا نه. الان هم حتما رفته سرکشی که تا لان نیامده محل کار.

 

 تسلیتتان را نمی پذیرم

اولین بار که صدا و سیما به من شهادت انصاری را تسلیت و تبریک گفت گفتم تسلیتتان را نمی پذیرم ولی تبریکش را می پذیرم. هرگز هم حاضر نیستم بنا بر وصیت خودش ذره ای تُن صدایم را عوض کنم که دشمن متوجه شود من چه همسری را از دست دادم.

فقط بدانید که ما مردم ایران همیشه ایستاده ایم و این آیه «فاسقتم کما امرت» را هم  روی سنگ قبرش نوشتیم. البته سنگ قبر را مسئولین دولتی عوض کردند!

از این که همچین برنامه ای ترتیب داده اید متشکرم و اگر زودتر می دانستم قطعا حضورا می آمدم.

منبع:شمال نیوز

ارسال نظر

آخرین اخبار