صدا و سیمای دلخواه اصلاح طلبان؛
چرا در تخریب صدا و سیما میکوشند؟
حال که ضرغامی مدیریت رسانه ملی را به فردی دیگر تحویل داده و از ساختمان شیشه ای عزیمت کرده، چه لزومی بر نبش قبر و تحت فشار قرار دادن وی در زمان ریاستش بر صدا و سیما وجود دارد؟!
به گزارش گلستان 24، چندی پیش روزنامه شرق، به گفت و گوی عزت الله ضرغامی رییس سابق رسانه ملی با خبرگزاری ایلنا اشاره کرد و بر اساس آن آورده بود: «ضرغامی» به رفتارجناحی رسانهملی اعتراف کرد. آنچه تاکنون منتقدان میگفتند و مدیران رسانهملی کتمان میکردند حالا بر زبان مدیرعامل سابق صداوسیما جاری شده است. او در پاسخ به این سوال که از اصلیترین انتقادات به ریاست شما در سازمان صداوسیما نادیده گرفتن یک جناح سیاسی در برنامههای رسانهملی است، به ایلنا گفت: «آن مساله در چارچوب اهداف صداوسیما بود.» این درحالی است که او در یکی از آخرین اظهار نظرهای دوران ریاستش بر صداوسیما گفته بود: «رسانهملی با حفظ استقلال که یکی از مهمترین دستاوردهای ١٠ساله صداوسیماست و عدم تاثیرپذیری از جریانهای سیاسی، نقش مهمی در همگرایی آحاد جامعه در حوزههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی داشته است.»
هر چند این اظهارات خیلی زود از سوی ییس سابق رسانه ملی تکذیب شد و وی در این رابطه گفت که «بنای حذف هیچ جریانی در دوره من در صداوسیما نبوده است. من معتقدم مشی و سیاستهای سازمان همواره براساس مصالح ملی، منافع عمومی و رعایت سیاستهای کلان نظام و دستگاههای مسوول در قوای سهگانه انجام گرفته و اقدام رسانه ملی همواره همین بوده است؛ لذا حذف هیچ جریانی مورد تایید من نیست. هرگز حذف یک جریان سیاسی را تایید نمیکنم. مثالهای فراوانی برای تصدیق این موضوع وجود دارد... که برنامههای پخششده در مقاطع انتخابات این ادعا را ثابت میکند.» اما سودجویی روزنامه شرق از یک مصاحبه و تحلیل و تفسیری که این روزنامه اصلاح طلب بر اظهارات تکذیب شده رییس سابق رسانه ملی رفته، جای بسی تامل و مداقه دارد. نکته قابل توجه اینکه مشابه همین مطلب و با دقیقا همین رویکرد، نیمی از صفحه نخست روزنامه آرمان را نیز از آن خود نمود.
«شرق» که اظهارات تکذیب شده ضرغامی را به عنوان بهانه ای برای تحت فشار قرار دادن مدیریت جدید صدا و سیما قرار داده، در ادامه گزارش خود اینگونه می آورد: «بسیاری معتقدند روندی که صداوسیما در دوران مدیریت ضرغامی طی کرد آن را بیشازپیش از یک رسانهملی به یک رسانه جناحی بدل کرد. پس از رویکارآمدن دولت نهم قیاس میان برخورد دوگانه رسانه عمومی با دولت اصلاحات و دولت وقت بسیار سادهتر شد. رسانهملی در فقدان رسانههای فراگیر و نبود تریبون برای گفتوگوی گرایشهای فکری غیراصولگرا با مردم، به وارونهنمایی اقدامات دولت احمدینژاد در جهت بینقصجلوهدادن آن میپرداخت. اوج عملکرد جناحی صداوسیما را میتوان در مناظرات انتخاباتی سال ٨٨ دید. بسیاری معتقدند مدیریت مناظرات و ندادن فضا و امکان پاسخگویی به آنهایی که نامشان در مناظرات آمده بود، اوج رفتارهای جناحی این رسانه بود.»
«شرق» که اصرار دارد رسانه ملی ضرغامی را در اختیار جریان اصولگرایی نشان دهد در ادامه می آورد: «رویکرد صداوسیما به اصلاحطلبان نادیدهانگاشتن این جریان و چهرههای اصلی آن بود، اما برای احمدینژاد و دولتش هم این در، روی یک پاشنه نچرخید و دوران ماه عسل آنها هم بالاخره به سرآمد. هرچه زاویه دولت دهم از اصولگرایان بیشتر میشد نگاه رسانهملی به دولت، همتراز با آن تغییر میکرد. دولت پیشین که ابتدا بهشدت مورد حمایت رسانه جناح اصولگرا بود هم رفت و دولت اعتدال و امید آمد. رسانهملی اما انگار میل چندانی به «روحانی» هم نداشت که بارها از سوی این دولت از همان ابتدا مورد انتقاد قرار گرفت.»
تمامی تحلیل های این روزنامه منتسب به اصلاح طلبان در حالی است که کمتر کسی است که فراموش کند نگاه رسانه ملی به دولت احمدی نژاد (علی الخصوص دولت دهم) نگاهی چالشی و انتقادی بود و انتقادات وارده به دولت دهم، انتقاد به عملکرد و نقاط ضعف بود نه انتقاد از جریان و بازی های سیاسی!
برخورد رسانه ملی در دوران ضرغامی دقیقا همان نقطه مطلوب بود: «عملکرد مثبت مورد حمایت و نقاط ضعف به بوته نقد کشیده شود».
البته بر کسی پوشیده نیست که متاسفانه برخی دولتمردان ما (چه در دولت قبلی و چه در دولت فعلی) برخلاف شعارهای زیابی نقدپذیری، رابطه خوبی با شنیدن انتقادات ندارند و همین امر نیز موجب می گردد که انواع برچسب ها بر پیشانی منتقدان چسبنده شود.
تخریب دوران ضرغامی با چه هدفی؟!
اما در این بین یک سوال پیش می آید و آن اینکه، حال که ضرغامی مدیریت رسانه ملی را به فردی دیگر تحویل داده و از ساختمان شیشه ای عزیمت کرده، چه لزومی بر نبش قبر و تحت فشار قرار دادن وی در زمان ریاستش بر صدا و سیما وجود دارد؟!
اگر مخاطب تنش هایی که بین دولت یازدهمیها و سازمان صدا و سیما را پس از جلوس روحانی بر ساختمان پاستور، خوب به یاد داشته باشد؛ پاسخ به سوال فوق چندان سخت نمی شود.
اصلاح طلبان و اعتدالیون در عمر حدود یک ساله ای که با ضرغامی مجبور به همکاری و مشترکات اداری بودند، بارها و بارها با رسانه ملی به تعارض و تنش رسیدند که یکی از این تنش ها تاخیر حدود یک ساعته در یکی از گفت و گو های رییس جمهور با مردم بود و دولتی ها اصرار داشتند که مجری منتخب آنها می بایست در برابر آقای رییس جمهور قرار بگیرد اما رسانه ملی حق انتخاب مجری را برای خود قائل بود.
البته این یکی از تنش هایی بود که طی این مدت رسانه ای شد و به میان مردم آمد اما منابع آگاه بارها و بارها از ساختمان پاستور خبر آوردند که رییس رسانه ملی چندان بر طبق میل دولتی ها گام بر نمی دارد! اما هیچ گاه به این سوال پاسخ ندادند که مگر رسانه ملی در اختیار دولت است که می بایست بر طبق میل و سیاست های آن جرکت نماید؟!
گذشت و گذشت تا اینکه سرافراز جای ضرغامی را در رسانه ملی گرفت. هر چند اصلاح طلبان از چندی قبل از تغییرات در ساختمان شیشه ای، فشار را بر رییس جدید آغاز کرده بودند و بعضا این فشارها طعم تهدید نیز به خود می گرفت، اما پس از حضور سرافراز در جام جم نیز همان فشارها با ادبیاتی دیگر مانند اینکه «امیدواریم شاهد اتفاقات گذشته در رسانه ملی نباشیم»، ادامه یافت و همراهان دولت جنس فشار خود را تغییر دادند لیکن با لحنی متفاوت به استقبال رییس جدید رسانه ملی رفتند.
حال و پس از گذشت چند ماه از مدیریت سرافراز در سازمان صدا و سیما، اصلاح طلبان با انتقادهای تند از مدیریت قبلی این سازمان عملا می خواند اینگونه به مدیریت جدید القا کند که حق ندارد روند قبلی را در مدیریت خود حاکم کند!
شاید از نگاه ژورنالیستی و عوام اینگونه ادبیات چندان صحیح نباشد و اصلاح طلبان و حتی حامیان دولت در جایگاهی نباشند که برای سازمان صدا و سیما خط و نشان بکشند و آن را از حق و حقوق خود مطلع سازند، اما سبقه تاریخی اصلاحات بخوبی نشان می دهند که آنها هرجا که منافع شان به خطر بیفتد حاضرند دست به یقه شده و حتی مجلس شورای اسلامی را نیز رو به انحلال سوق دهند!
به نظر می رسد اصلاح طلبان که این روزها «از اینجا مانده و از آنجا رانده» شده اند و دولت روحانی نیز چندان روی خوشی به آنها نشان نمی دهد، بیش از پیش احساس خطر کرده و پس از مناصب دولتی و اجتماعی و شهری، اکنون به فکر نفوذ در سازمان صدا و سیما افتاده اند./فرهنگ نیوز
ارسال نظر