یادداشت/ سیدحسین علوی
مدیریت علوی قسمت بیستم/ مبارزه با فساد در تفکر مدیریت علوی (۲)
سیدحسین علوی، فعال فرهنگی _ سیاسی استان، در یادداشت زیر به موضوع «مدریت علوی» و مبحث مبارزه با فساد در تفکر مدیریت علوی پرداخته است.
سیدحسین علوی، فعال فرهنگی _ سیاسی استان، در یادداشتی اختصاصی به گلستان24، به موضوع «مدریت علوی» و مبحث مبارزه با فساد در تفکر مدیریت علوی پرداخته است:
مبارزه با فساد در تفکر مدیریت علوی (۲)
تدابیر حضرت بابت بازدارندگی از مفاسد اداری
۱.تقویت ایمان و باورهای دینی
و باید بداند آن کس که پنهان و آشکارش،کردار و گفتارش با هم مخالفت نداشته باشد،امانت الهی را ادا کرده و عبادت را خالصانه انجام داده است.»(نهج البلاغة،نامه ی ۲۶)
۲.تغییر نگرش کارگزاران نسبت به مسئولیت و مدیریت
امیر مؤمنان حضرت علی (علیه السّلام) در نامه ای به«اشعث بن قیس»به این مسئله ی مهم می پردازد و خطاب به او چنین می نویسد:کاری که در دست توست،طعمه(و فرصتی برای چپاول)نیست،بلکه امانتی است بر گردن تو.» (نهج البلاغة،نامه ی ۵)
حضرت امام علی (علیه السّلام) در نامه ی دیگری به قاضی منصوب از جانب خویش در منطقه ی «اهواز»چنین می نویسد:
ای رفاعه!بدان که این امارت و حکومت،امانتی است که هرکس به آن خیانت کند،لعنت خدا تا روز قیامت بر او باشد.»(محمودی،ج ۵،ص ۳۲)
۳.برکناری کارگزارن فاسد
در روایتی از آن حضرت نقل شده است که فرمود:آنگاه که کار به دست نااهل سپرده شود،منتظر قیامت و هلاکت باشید.»
امیر مؤمنان(علیه السّلام) در مورد این واقعیت تلخ و این فساد و انحراف بزرگ می فرماید:
به خدا سوگند او(خلیفه ی اول)ردای خلافت را بر تن کرد در حالی که خوب می دانست که من در گردش حکومت اسلامی هم چون محور سنگ آسیابم(که بدون آن آسیاب نمی چرخد)،سیل ها و چشمه های(علم و فضیلت)از دامن کوهسار وجود من جاری است و پرندگان(دور از اندیشه ها)به افکار بلند من راه نتوانند یافت.
مغیرة بن شعبه یکی از این افراد بود که به امیر مؤمنان(علیه السّلام) پیشنهاد داد تا کارگزاران عثمان به ویژه معاویه را ابقا کند.وی نزد حضرت رفت و گفت:پیشنهاد می کنم که کارگزاران عثمان را در جای خود،ابقا کنی.معاویه را در کار خود بگمار،ابن عامر را هم ابقا کن و دیگر کارگزاران را هم در جای خودشان باقی گذار؛آنان با تو بیعت می کنند،کشور را آرام و مردم را ساکت می گردانند. امام فرمود:به خدا سوگند،اگر ساعتی از روز باقی باشد،در اجرای نظرم تلاش می کنم.نه آنان را که گفتی والی می کنم و نه امثال آنها را.
مغیره گفت:پس برایشان نامه بنویس و آنان را در مقامشان تثبیت کن؛همین که خبر بیعت آنان و اطاعت سپاهیان به تو رسید،یا آنها را عوض کن یا باقی بگذار.حضرت فرمود:در دینم نیرنگ وارد مکن و در کارم پستی روا مدار.
مغیره گفت:پس اگر از این کار امتناع داری هرکه را می خواهی برکنار کن و فقط معاویه را باقی گذار؛چون معاویه گستاخ است و اهل شام از او حرف شنوی دارند و تو هم در تثبیت او بهانه داری؛زیرا عمر او را والی آنجا کرده است...حضرت فرمود:نه؛به خدا قسم،معاویه را دو روز هم بر نمی گمارم.پس از مغیره،ابن عباس هم خدمت امیر مؤمنان علیه السّلام رسید و پیشنهاد داد که دست کم معاویه را در کار خویش ابقا کند،لیکن آن حضرت نپذیرفت.
۴.ایجاد نظام جامع و دقیق نظارت و کنترل
حضرت امام علی علیه السّلام کسانی را به عنوان بازرس و مأمور ویژه،به نقاط مختلف می فرستادند تا در مورد عملکرد و رفتار کارگزاران آن حضرت تحقیق و تفحص کنند و آگاهی های لازم را در این مورد به دست آورند و به ایشان اطلاع دهند.از جمله،امام علی علیه السّلام به مالک بن کعب،که یکی از کارگزاران ایشان و فرماندار منطقه ی عین التمر بود،نامه ای نوشتند و به او دستور دادند تا به منطقه ی عراق برود و بر عملکرد کارگزاران در آن منطقه نظارت و کنترل داشته باشد و نتیجه ی بازرسی و بررسی خود را به اطلاع ایشان برساند.قسمتی از نامه ی آن حضرت به مالک چنین است:برای انجام کارهای (منطقه ی)خویش،کسی را جانشی ساز و خود به همراه گروهی از یارانت بیرون بروید و تمام سرزمین عراق را منطقه به منطقه بگردید،و از چگونگی رفتار و عملکرد کارگزاران و عمّال آنان جویا شوید و سیره و روش آنان را بررسی کنید.»
در ادامه ی این نامه،حضرت به مالک سفارش می نمایند که باید در نظارت و کنترلی که بر عملکرد کارگزاران دارد و گزارشی که از عملکرد آنان ارائه می دهد،صداقت و راستی داشته و متوجه باشد که خداوند متعال بر همه چیز آگاه است.
یکی از نمونه ها،جریانی است که در مورد فردی به نام مصقلة بن هبیره شیبانی،که فرماندار یکی از شهرهای منطقه ی فارس بود،اتفاق می افتد.جریان از این قرار است که مصقله قسمتی از بیت المال مسلمین و غنایم مربوط به آنان را بین افراد قبیله ی خویش تقسیم و بقیه ی مردم را از آن محروم می کند.این مسئله محضر حضرت علی علیه السّلام گزارش می شود و حضرت طی نامه ای خطاب به مصقله می نویسد:در مورد تو گزارشی به من رسیده است که اگر درست باشد و تو این کار را کرده باشی،پروردگارت را به خشم آورده و از پیشوای خود نافرمانی کرده ای.(گزارش رسیده که)تو غنایم مربوط به مسلمانان را که به وسیله اسلحه و اسبهاشان به دست آمده و خونهاشان در این راه ریخته شده است در بین افرادی از بادیه نشینان قبیله ات که خود برگزیده ای،تقسیم می کنی.سوگند به کسی که دانه را در زیر خاک شکافت و روح انسانی را آفرید،اگز این گزارش درست باشد، تو در نزد من خوار و زبون و کم ارزش و بی مقدار خواهی شد.»(نهج البلاغه،نامه ی ۴۳)
فرماندار بصره،عثمان بن حنیف در مجلس میهمانی یکی از اشراف و ثروتمندان بصره شرکت می کند و گزارش آن به امیر مؤمنان علیه السّلام می رسد و آن حضرت بلافاصله در نامه ای خطاب به او چنین می نویسد:همانا به من گزارش رسیده است که یکی از جوانان اشراف بصره تو را به سفره ی میهمانی اش دعوت کرده و تو به سرعت به سوی آن شتافته ای و در آن جا برای تو غذاهای رنگارنگ و ظرف های بزرگ غذا،یکی پس از دیگری آورده شده است؛من گمان نمی کردم که تو میهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان از آن میهمانی محروم بوده و ثروتمندانشان دعوت شده باشند)همان،نامه ی ۴۵(
نمونه ی بارز این مسئله،نامه امام(علیه السّلام) به یکی از کارگزاران خویش است که چنین مرقوم می فرماید:
صادقانه به خداوند متعال سوگندی اد می کنم،که اگر به من گزارش برسد که از غنایم و بیت المال مسلمین چیزی-کم یا زیاد-به صورت خیانت برداشته ای، چنان بر تو سخت می گیرم که در زندگی،کم بهره،بی نوا و حقیر و ضعیف شوی.» (همان،نامه ی ۲۰)
منذ بن جارود عبدی یکی از کارگزاران آن حضرت،مرتکب فساد اداری و اقتصادی شد. هنگامی که گزارش فساد و اختلاس ۳۰ هزار درهمی منذر به ایشان رسید،نامه ای خطاب به او نوشتند و پس از توبیخ و سرزنش از او خواستند که برای بررسی دقیق تر مسئله و ادای توضیحات لازم،خدمت ایشان برسد.متن نامه چنین است:ناگهان در مورد توبه من چنین گزارش دادند که از پیروی هوا و هوس فرو گذار نمی کنی و برای آخرتت چیزی باقی نگذاشته ای؛ دنیایت را با ویرانی آخرتت آباد می سازی و پیوند با خویشاوندانت را به بهای از دست دادن دینت برقرار می کنی؛اگر آنچه در مورد تو به من رسیده است درست باشد،شتر خانواده ات و بند کفشت از تو بهتر هستند و کسی که همچون تو باشد، شایستگی این را ندارد که حفظ مرزی به او سپرده شود،یا کاری به دست او اجرار گردد،یا قدر و منزلتش بالا رود،یا در امانتی شریک باشد و یا در جمع آوری بیت المال به او اعتماد شود.پس هرگاه نامه ی من به دست تو رسید نزد من بیا.(همان،نامه ی ۷۱)
منذر پس از دریافت نامه ی حضرت امیر (علیه السّلام) به کوفه آمد و حضرت او را عزل کرد و سی هزار درهم از او غرامت خواست.
انتهای پیام/
ارسال نظر