فتنهی فرزندان عبدالعزیز (2)
آلِ ایرانستیزِ سعود، «دوستِ دشمنان» و «دشمنِ دوستان» ایران! / اطلاعات سری عربستان روی میز مسئولان ایرانی
به گزارش گلستان 24، در قسمت اولِ یادداشت، مروری بر برخی رفتارهای آل سعود در منطقه و جهان داشتیم و به اوضاع یمن - پیش و پس از تجاوز عربستان - اشاره کردیم. در ادامه، ضمن پرداختن به برخی حقایق دیگر در خصوص بحران یمن، بهویژه به رفتارهای ستیزهجویانهی سعودیها در قبال جمهوری اسلامی ایران میپردازیم.
واقعیت این است که «اگر» انصارالله - یا همان حوثیها - از باسابقهترین جریانات یمن نبودند، و «اگر» حاکم یمن استعفا نداده بود، و «اگر» پس از استعفا، از کشور خود فرار نکرده بود!، بازهم درگیریهای یمن هیچ ارتباطی به سعودیها پیدا نمیکرد. تلقیِ «حیاطخلوت» از کشورهای همسایه، و دخالت در دعواهای درونی و کشمکشهای میان جریانات باسابقه و بومی یک کشور، آنهم «بدون مجوز از شورای امینت سازمان ملل» چگونه راه و رسمی است؟ از چه زمانی قرار شده است که هر مثلاً 10 کشوری که تصمیم گرفتند به کشور یازدهمی تجاوز کنند، این حق را داشته باشند؟!
قسمت طنز قصه اینجاست که دموکراتهای ایالاتمتحده هم - با تمام ادعاهای دروغین حقوق بشریشان - تجاوز به یمن را با جملهی «ما از متحدانمان حمایت میکنیم» مورد تأیید قرار دادند! توگویی اگر کشوری متحد آمریکا باشد حق پیدا میکند آدم بکشد، خون بریزد و در امور داخلی دیگران دخالت نظامی کند. از نگاه حقوق بشری، تقریباً میان باریکهی مظلوم غزه و شهرهای یمن تفاوتی نیست. ظرف 24 ساعت اولِ تجاوز سعودیها 42 غیرنظامی یمنی کشته شدند. اگر دستگاه دیپلماسی آل سعود این آمار را نپذیرفت، صهیونیستها هم هیچوقت آمار واقعی کشتههای غیرنظامی در غزه را نپذیرفتند. سعودیها در سه روز اول تجاوز، ازجمله به بازار میوه و ترهبار!، کارخانهی مواد غذایی و حتی اردوگاه آوارگان موشک زدند! بدین ترتیب بیمغز بودن ماشین نظامی سعودیها غیرقابلانکار است.
واقعیت دیگر این است که حتی اگر انصارالله - یا همان حوثیها – به جامعهی خود خدمت نکرده بودند، زیر بار مسئولیت سنگینِ «خارج کردن کشور از بحران» نرفته بودند، و جای خالی حاکم بیکفایت و فراری یمن را پُر نکرده بودند، باز «گارد ریاست جمهوری» یمن و «ارتش» این کشور ماهیتی کاملاً قانونی داشتند. «فرار حاکم» ارکان حکومت را از قانونی بودن نمیاندازد. اما با پیگیری اخبار متوجه میشویم که متجاوزان سعودی مستقیماً و اولاً به سراغ کاخهای رئیسجمهور، اقامتگاههای گارد سلطنتی و همچنین پایگاههای ارتش قانونی یمن رفتند و به آنها حمله کردند! این رفتار سعودیها نشان میدهد که «قانون» برای این خانوادهی فزونطلب و اشغالگر هیچ بها و ارزشی ندارد.
حوثیها در کمترین حالت یمنیهایی هستند که علیه یک گروه یمنی دیگر اقدام کردهاند. در چنین وضعیتی تنها مراجع قانونی بینالمللی میتوانند مداخلهای صورت بدهند. هیچ کشوری حق ورود مستقیم به چنین چالشهایی را ندارد! از همینجاهاست که مقایسهی بی مبنا و مسخرهی سعودیها با جمهوری اسلامی رسوا میشود.
ایران در سراسر منطقهی غرب آسیا هر جا که حمایتهایی صورت داده، آن حمایتها بدون ایجاد اختلال در چارچوبهای قانونی کشورها بوده. در عراق مداخلهی ایرانی یک مداخلهی کاملاً دولت-محور بوده و تمام اقدامات ایران با اطلاع و هماهنگی دولت قانونی آن کشور صورت گرفته. این دقتِ ایران در احترام به حاکمیت ملی عراق در وضعیتی رخداده که داعش در مواردی به 40 کیلومتری مرزهای ایران رسید و این حالت میتوانست دلیل کافی برای نقض حاکمیت ملی عراق از سوی ایران تلقی شود. اما ایران چنین نکرد. داعش، از یکسو ریشه در القاعدهی عراق و از سوی دیگر در حزب بعث دارد. اعضای این گروه پیش از ورود به سوریه و اعلام موجودیت، در مرزهای عراق و سوریه - در خاک عراق - ساکن بوده است. ریشههای عراقی این جریان سبب میشود که هیچ کشوری حق نداشته باشد خود را در برخورد با این گروه بر «دولت قانونی عراق» اولویت دهد. لذا، کلیهی اقدامات ایران در عراق از جنس اقدامات مستشاری و بر اساس هماهنگیها و اعلام نیازهای دولت قانونی بوده است.
سعودی هم میتوانست از منصور هادی و طرفدارانش حمایتهای مستشاری و لجستیکی و اطلاعاتی کند. کما اینکه آمریکا از تمام طرفهای متحد خود در منطقه حمایتهای لجستیکی و اطلاعاتی و مستشاری میکند. اما آل سعود خود را مستقیماً به «یکی از طرفین دعوای یمن» تبدیل کرده و به لحاظ حقوقی باید گفت که در این مورد، به «دوران ماقبل قوانین بینالمللی» بازگشتهایم!
تصمیم قطعی برای مقابله با اتمِ صلحآمیز ایران!
خاندان آل سعود دنیا را نمیشناسند. عقبماندگیهای سعودیها آنها را از نگاه منضبط و متعادل به جهان محروم کرده است. یکی از شاخص این دنیا ناشناسی و عقبماندگی فرم برخورد آل سعود با مذاکرات جاری ایران و 5+1 است. سعودیها در میان شگفتیِ ناظران سیاسی صراحتاً میگویند «هر توافقی با ایران صورت بگیرد، مجوزهای آن را برای خودشان نیز مفروض میدانند!» تُرکی الفیصل شاهزادهای که سابقهی ریاست سازمان اطلاعات عربستان را نیز دارد – و مثلاً یک سعودیِ آگاه محسوب میشود! – رسماً به بیبیسی میگوید «ایران در هر سطحی مجوز غنیسازی اورانیوم پیدا کند، عربستان نیز همان حد را برای خود مفروض میداند!»
این رفتارهای کودکانه را نمیشود دستکم و شوخی گرفت. به قرن چهاردهم شمسی نزدیک میشویم. سعودیها فرصت چندانی برای رشد و وارد شدن به دنیای جدید ندارند. آنها هنوز گمان میکنند قواعد و قوانین بینالمللی در برابر «معادلات قدرت» اهمیتی ندارد و هرکس بهقدر قدرت و نفوذ خود میتواند صاحب امکانات و مجوزها شود! منطقی مشابه منطق سیاسی باستان! که جولان دادنش در جهان معاصر میتواند خطری جدی تلقی شود.
آل سعود تصمیم جدی دارند که پنجه در پنجه جمهوری اسلامی ایران بیندازند. پاییز 93، در جریان دور پیشین مذاکرات هستهای – که صرفاً به تمدید 6 ماههی مذاکرات انجامید - سعود الفیصل وزیر خارجه سعودی بدون اینکه عضوی از مذاکرات باشد شتابان به وین رفت و جان کری وزیر خارجه آمریکا را که «از در پشتی ساختمان مذاکرات خارجشده و به فرودگاه وین رفته بود» در داخل هواپیما ملاقات کرد! وزیر خارجه سعودی در هفتههای منتهی به پایان فرجهی آن دور از مذاکرات، تحرکات گستردهای علیه برنامه هستهای ایران در منطقه داشت.
سعود الفیصل وزیر خارجه آل سعود - برای برهم زدن توافق هستهای - کمتر از نتانیاهو تلاش نکرده. او پایتخت به پایتخت رفت و همهی تلاش خود را به کار زد. در این تصویر او به روسیه و به دیدار لاوروف رفته است. |
هنری کیسینجر در نقد سیاست آمریکا در منطقهی غرب آسیا «تلاش اوباما برای خنثی کردن خطر ایران از طریق توافق» را زیر پرسش میبرد و این واقعیت که «کشورهای دیگری» به دنبال بمب خواهند افتاد را مشخصاً بهعنوان «هزینهی توافق با ایران» نام میبرد. بعلاوه ی تحرکات هستهای مستقیمِ عربستان، توان هستهای پاکستان نیز - که عملاً با هزینههای سعودیها تأمینشده است – به بالا رفتن احتمال انحراف آل سعود میانجامد.
بااینهمه واقعیت این است که «احتمالِ بالایِ انحراف» هیچوقت بهطورجدی برای سعودی محدودیت ایجاد نکرد. زمستان 86، نیکلا سارکوزی که برای ترغیب سعودیها به بستن قرارداد متروی ریاض و قطارهای بینشهری مکه و مدینه با پیمانکاران فرانسوی به شبهجزیره عربستان سفر کرده بود، مباحثات را به همکاری درزمینهٔ فناوری هستهای و صنایع نظامی کشاند و در یکی از مصاحبههایش گفت «لیاقت جهان اسلام برای دسترسی به انرژی هستهای صلحآمیز کمتر از بقیه جهان نیست!»
بسیار جالب است که نوبت به سعودی و لیبی و الجزایر و امارات و مصر که میرسد، ناگهان جهان اسلام – البته از نظر فرانسه - لیاقت هستهای بودن پیدا میکند اما ما ایرانیها، دربارهی همین «حق و لیاقت»، تا 7 سال بعدازاین اظهارات آقای سارکوزی - یعنی تا همین حالا – همچنان در حال بحث و گفتگو هستیم! و باز بسیار جالب است که همین غربیها، نوبت به ایران که میرسد مدام تکرار میکنند که «یک کشور "نفتخیز" چه نیازی به نیروگاه هستهای دارد؟!»
ستیزهجویی با ابزارِ حج!
سعودیها حج و مسجدالحرام را نیز ابزار فشار به ایران میدانستند و میدانند! آنها بهعنوان نمونه با انگیزههای سیاسی در صدور روادید برای حجاج ایرانی مشکل درست میکنند. آل سعود در حالی مسئلهی حج را «به سودِ خود سیاسی میکند» که در سال 1366 بیش از 270 زائر ایرانی را روی پل حجون و کنار قبرستان ابوطالب قتلعام کرد و بیش از سیصد ایرانی را مجروح نمود، تنها با یک توجیهِ ساده: «جلوگیری از سیاسی شدنِ حج!»
مشاهدات میدانی نشان میداد که هجوم حرامیان آل سعود و مزدوران مستشار آلمانی به حجاج بیدفاع ایرانی تهاجمی عادی نبوده و حجاج ایرانی بهطورمعمول کشته یا مجروح نشدهاند: «سعودیها و آلمانیها از سنگ، قطعات بزرگ و کوچک شیشه و آینه، سطلهای پر از شن و ماسه، آب جوش، قطعات بزرگ یخ، شلاق، چوبهای میخ دار، شیشههای نوشابه، قطعات سنگ بتون، چماق، باطوم چوبی و الکتریکی، میلههای آهنی، کپسولهای آتشنشانی، گاز اشکآور، گازهای سمی، گاز خفهکننده، گاز اعصاب، گلولههای ساچمهای و انفجاری، تفنگهای دوربیندار، مسلسل و انواع سلاحهای سبک دستی، نارنجک دستی و بمبهای آتشزا برای قتلعام و ضربوجرح زائران خانه خدا استفاده کردند.»[1] |
در 1388 رفتارهای زنندهی سعودیها با زائران ایرانیِ بقیع به حدی از افراط رسید که عبدالله نصیرى، مدیر روابط عمومى حج و زیارت در مصاحبه رادیو فرانسه این روشها را «منزجرکننده» خواند و از تعلیق سفرهای عمره مفرده به عربستان خبر داد.[3] همان وقت گفته شد که مشکل اصلی سعودیها و ریشهی رفتارهایشان «روابط ایران و یمن» است!
حتی همین اخیراً - از اواخر سال 93 – بهانههای بیمعنای سعودیها[4] در تأخیر و توقف صدور روادید برای ایرانیها بهاندازهای شدت گرفت که پس از پایان تعطیلات نوروزی و رفع مشکل، سازمان حج و زیارت ایران مجبور شد به کسانی که به خاطر نقض عهد سعودیها از سفر عمرهی خود بازماندهاند وعدهی اعزام در ماه رمضان یا نوروز سال آینده را بدهد![5]
کمک مستقیم به صدام
گفته میشود نزدیک به یکسوم از بدهیهای کهنهی دهها میلیارد دلاری عراق به آل سعود مشخصاً به دوران حکومت صدام حسین برمیگردد! گرچه سعودیها در اوایل سال 1386 بهواسطهی مشکلات عظیم دولت عراق اعلام کردند که 80 درصد آن بدهیها را «به حال تعلیق» درمیآورند![6] اما شکی باقی نیست که در هنگامهی نبرد ایران با صدام، آل سعود از حامیان مالی مهم و اصلی او بودهاند و قرضهای طولانیمدتی به آن متجاوزِ دیوانه دادهاند.
این قاب، فهد بن عبدالعزیز پادشاه اسبق سعودی را در کنار صدام حسین المجید دیکتاتور دیوانهی عراق نشان میدهد. |
آیتالله جنتی دبیر محترم شورای نگهبان قانون اساسی در نماز جمعه ششم مرداد ۱۳۸۹ دربارهی نقش عربستان در فتنهی سنگین 88 گفتند «آمریکاییها یک میلیارد دلار از طریق افراد سعودی که هماکنون عامل آمریکا در کشورهای منطقه هستند به سران فتنه دادند و همین سعودیها که به نمایندگی آمریکا صحبت میکردند گفتند اگر توانستید نظام را منقرض کنید تا پنجاه میلیارد دلار دیگر را هم میدهیم، اما خداوند این فتنه را به دست بندگان صالحش خاموش کرد.»[7] خبر دیدار رئیس دولت اصلاحات با ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان در بهار 88، رسانهای شدن برنامههای آل سعود برای همکاری با سازمان CIA در حمایت از فتنهی پس از انتخابات در تهران، و اعتراف محمدعلی ابطحی به دریافت مبلغی بهعنوان «کمک به اصلاحطلبان» از سوی «یکی از کشورهای حاشیه خلیجفارس!» بر شک و شبههها در مورد نقش عربستان در ناآرامیهای سال 88 ایران دامن میزند.
سعودیها با فتنه گران سال 88 در ایران داستانهای فراوانی دارند. داستان این تصویر به پاییز 91 برمیگردد و اینجا مرکز گفتگوی ادیان پادشاه سعودی در وین است! جناب مهاجرانی - از فتنه گران زبردست و صاحب نظریهی اسب تروآ! - بهعنوان نمایندهی تفکر شیعه در این مرکز استخدامشدهاند! فلسفهی تأسیس مرکز نیز این اعلامشده که آل سعودِ وهابی و تکفیری، حامی گفتگوی ادیان به نظر برسد! |
مقابله با سیاست خارجی دولت روحانی!
حتی پس از روی کار آمدن آقای روحانی و بهرغم همهی تلاشهای طرف ایرانی، سعودیها بازهم ساز خود را کوک کردند. گرچه سعود الفیصل و ظریف در اواخر تابستان 93 در نیویورک دیدار داشتند، اما همین آقای فیصل کمتر از یک ماه بعد – در مهرماه - سفر قریبالوقوع ظریف به عربستان را با سخنان عجیبش به «امری محال و نشدنی» تبدیل کرد. او با صراحت گفت که «ایران باید نیروهای اشغالگرش را از سوریه خارج کند!!» و ادامه داد که « در بسیاری از مناقشات، ایران بخشی از مشکل است نه راهحل!»[9]
ایران بههرحال تصمیم نداشت رفتارهای مخرب سعودی را مقابلهبهمثل کند. لذا بدون اینکه حرکت تخریبی قبلی را پاسخ بدهد اقدام مثبت دیگری را ترتیب داد. آقای هاشمی رفسنجانی در اسفند 94 در مصاحبهای گفت که «با همکاری پادشاه جدید عربستان میتوانیم مسائل منطقه را حلوفصل کنیم.» اما باوجود اینکه آقای هاشمی موردعلاقهی سعودیها بوده و از ایشان با عنوان معمار روابط ایران و عربستان پس از حج خونین 1366 یاد میشود، در نامهنگاریها با ملک عبدالله – شاه سابق - «برادر» خطاب شده و همچنین خانم مرعشی همسر ایشان از آمدن ملک عبدالله به منزلشان در تهران یاد میکنند!، اما باز سخنان ایشان نیز به هیچ نتیجهای نینجامید و سعودیها با آغاز بهار 94، هم در خصوص مسئلهی هستهای ایران و هم در مورد یمن شروع به اقدامات و موضعگیریهایی علیه ایران کردند و حتی بهنوعی بر حجم تلاشهایشان را افزودند. مجموعاً به نظر میرسد که آل سعود قصد کنار گذاردن زورآزمایی بینتیجه با ایران را ندارد.
مشکل اصلی سعودی با ایران چیست؟
گفته میشود ازآنجاکه شاه جدید سعودی شخصیتی غربگراست و ایران با غرب تعارضات جدی در حوزه منافع ملی و منطقهای دارد، میزان درگیری او با ایران بیش از گذشتگانش است. او بهرغم تعیین شورا، در فرایند انتخاب ولیعهد دخالت کرد و ولیعهدی[10] کاملاً ضد ایرانی انتخاب نمود. بدین ترتیب عربستان در دورهی ملک سلمان بهطور طبیعی به سمت نادیده گرفتن منافع منطقه سوق پیدا خواهد کرد و امید کسانی که - در طرفِ ایرانی - گمان میکنند «میتوان با سعودیها به نتیجه رسید» کمرنگتر میشود.
مُقرِن، |
این تلقی درباره سعودی مطابق با واقع نیست! آل سعود نیز مانند اسرائیل و آمریکا و همهی اعضای 5+1 بهخوبی میدانند که ایران 1. بمب نخواهد ساخت 2. به کشوری تجاوز نخواهد کرد و 3. به دلیل حرمت قطعی «از میان بردن حرث و نسل» حتی اگر – برفرض محال - بمب اتم داشته باشد نیز از آن «استفاده» نمیکند.
پس سعودیها «یک» نگرانی بیشتر ندارند و آن توسعهی طبیعی توان و نفوذ ایران در منطقه است. این نگرانی نیز ریشه در فهمِ «قدرت-پایه» سعودیها از روابط بینالملل دارد. آنها گمان میکنند که هر دولتی «قدرت» داشته باشد میتواند مناسبات را ولو به شکل ظالمانه سامان بدهد. لذا نمیتوانند وجود رقیبی را برای قدرت خود تحمل کنند. شایان توجه است که پس از طرح احتمالِ «جنگ نیابتی ایران و عربستان در یمن»، دستگاه خارجی ایران فوراً بحث «جنگ نیابتی» را رد کرد اما آل سعود چنین نکردند. شاید چون بهواقع باور دارند که در حال جنگ نیابتیاند!
اشتیاق برای به راه انداختن جنگ نفت!
سعودی بیش از 700 میلیارد دلار ذخیره ارزی نفتی دارد.[11] این حکومت به پشتوانهی این ذخیره و به بهانهی حفظ سهم اوپک در بازار، نسبت به افت قیمت نفت تا نزدیک 40 دلار بیتفاوتی نشان میدهد! رئیسجمهور ایران با صراحت از این رفتار با عنوان «توطئه» یاد میکند![12] و آل سعود اصرار دارد که توطئهای در کار نیست![13]
اما چه جای تعجبی دارد که آنها وقتی هر بشکه نفت را با حدود 17 دلار تولید میکنند نگران افت قیمت نفت نیز نباشند؟ گرچه - به دلیل وابستگی 80 درصدی بودجه به نفت - با کسری بودجه مواجه خواهند شد اما برنامهی آنچنان بلندمدتی هم ندارند! ارزانترین نفت جهان را تولید میکنند و بیش از همه «سودِ نفتی» میبرند. اگر آمریکاییها با حدود بشکهای 65 دلار نفت تولید میکنند و به خاطر قیمت پایین فعلی پالایشگاههای نفتِ شِیل – نفت لایههای رسوبی - در آمریکا با خطر جدی روبرو میشوند، سعودی با حدود 17 دلار هزینه برای هر بشکه، در وضعیتی کاملاً غیرقابل مقایسه قرار دارد. آنها این تمایزِ خود با دنیا را مجوز خراب کردن بازار نفت میدانند! حتی اخیراً که به خاطر ناآرامیهای منطقه جهشی در قیمت نفت رخ داد، خبر آمد که سعودی تصمیم دارد به مشتریان آسیایی خود تخفیف بیشتری بدهد![14] رفتاری که ایران، عراق و سایر فروشندگان نفت را نیز به مسابقهی تخفیف و کسب بازار بیشتر کشانده است.[15]
سعودی در اجرای سیاستهای نفتی خود با مشکل چندانی روبرو نیست. او علاوه بر عدم احتیاج فوری به پول به دلیل ذخایر فراوان ارزی، به ارائهی استدلالهایی مبادرت ورزیده که دستکم نزد برخی کارشناسان رفتار او را منطقی جلوه داده است. اوایل زمستان 93 مقامات عربستان اعلام کردند که در سال آیندهی میلادی با بیش از ۳۸ میلیارد دلار[16] کسری بودجه مواجه خواهند شد، اما علی النعیمی وزیر نفت سعودی اسفند 93 در مصاحبه با نشریه مطالعات خاورمیانه گفت: «اگر قیمت نفت 20 دلار هم بشود تولید را کاهش نمیدهیم چون سود کاهش سقف تولید اوپک به کشورهای غیر عضو اوپک مانند روسیه برزیل و آمریکا میرسد نه به ما چون آنها سقف تولیدشان را کاهش نمیدهند.»
آل سعود در این شکل ازآنچه دکتر روحانی «توطئهی نفتی» نامیدهاند «تازهکار» هم نیستند. رهبر انقلاب در مصاحبه رادیویی 5 اسفند 1368 و در مقطعی دیگر که مشابه همین وضعیت پیش آمده بود ازجمله گفته بودند «چیزى که مایهى تأسف ماست این است که متأسفانه برخى از اعضاى اوپک در این کار در این توطئه برخورد قوى و قاطع لازم را نکردند و حتى قرائنى وجود دارد که به ما مىگوید که اینها در اصل این توطئه شرکت هم داشتند، و ما نمىتوانیم بهآسانی از سر این قضیه بگذریم. برخى از کشورها در برخورد با این توطئه خوب آمدند مثل کشورهاى الجزایر و لیبى که در این اجلاس سهجانبهاى که با ما داشتند مواضعشان را بهصورت قاطع اعلام کردند، لکن برخى دیگر از کشورها مثل عربستان و کویت متأسفانه هیچگونه همکارى و همراهى در این مورد نکردند. حتى سعودیها اعلان کردند که در مورد فروش نفت خودشان، خودشان تصمیمگیرنده هستند و پایبند به تعهدات اوپک نیستند درحالیکه پایبند بودن عربستان به تعهدات اوپک این براى عربستان ضررى ندارد، این براى آنها فایده دارد.»[17]
ادامه دارد
پا نوشت:
[1] - گزارش پزشکی قانونی آلمان در مورد کشتار حج خونین سال 66
[2] - صحیفه امام، جلد 21، صفحه 76
[4] - عمرهی نوروزی را به تعطیلی میکشانند و میگویند «نیروی انسانی کافی برای صدور روادید نداریم!!»
[8] -همان
[9] - معاون عربی آفریقایی وزیر امور خارجه: عربستان مراقب توطئههای دشمنان منطقه باشد
[10] - مُقرِن بن عبدالعزیز، ولیعهد کنونی و رئیس سابق استخبارات (سازمان جاسوسی) عربستان سعودی
[16] - این کسری تنها معادل 5 درصد از ذخایر ارزی این کشور است.
ارسال نظر