برهنه گرایی؛ نگاهی به آخرین نسل از مبارزات فمینیستی در جهان
جنبش فمینیستی در طول تاریخ خود برای دستیابی به اهدافش از روشهای مختلفی استفاده کرده است. یکی از آخرین این ابزارها نمایش بدن برهنه زنان به عنوان نماد اعتراض است.
به گزارش گلستان 24 ؛ عده زیادی از نخبگان فکری و فرهنگی، فمینیسم(Feminism) را مکتبی دو چهره میدانند. ظاهر این ایدئولوژی فلسفی با عناوین پر طمطراقی نظیر تساوی زن و مرد در همه زمینههای سیاسی، اقتصادی، شخصی و اجتماعی آراسته شده و شعار آن معطوف به تهدید نابرابریهای جنسیتی و پیشبرد حقوق، علایق و مسائل زنان است؛ اما آنچه که در عمل رخ داده و میتوان آن را باطن و غایت فمینیسم دانست حیازدایی، بیعفتی، هرزه پروری و نابود کردن بنیان خانواده و بالتبع نابود شدن نسلی از کودکان است که به جای رشد و پرورش در آغوش مادر، توسط جریان رسانههای جهانی تربیت خواهند شد. متاسفانه نحلههای مختلف فمینیسم در سراسر جهان از جمله در کشورهای اسلامی و حتی جمهوری اسلامی ایران فعال بوده و هر یک با رویکردهای متفاوت در حال نهاینه کردن مطلوبات باطنی خود هستند. رصد این جریان فکری نشان میدهد فمینیسم در دو قرن اخیر تاثیرات بسزایی در عرصههای متفاوت جهانی داشته که بخش اعظمی از آنان در راستای تخریب ارزشها و تمامی اصول اخلاقی بوده است. از این حیث با نیم نگاهی به فمینیسم خاستگاه و چرایی شکلگیری آن را بررسی کرده و سپس به وضعیت امروز این مکتب اومانیستی در عرصه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خواهیم پرداخت.
واژه فمینیسم از کلمه لاتین”Femina” به معنای جنس زن گرفته شده است. فمینیسم به عنوان جریانی فرهنگی، اجتماعی و صد البته اقتصادی، ریشه در زمینههای گوناگونی دارد. از جمله مهمترین مسائلی که در جهان غرب سبب پیدایش جریان فمینیسم و گسترش آن در سراسر اروپا و آمریکا شد را میتوان باورهـای اجتماعی این فرهنگها درباره زن، محرومیتهای اجتماعی زنان، اتمسفر ایجاد شده توسط مدرنیته و شکلگیری جنبشهایی علیه بردگی دانست؛ عواملی که از نیمه دوم قرن 19 شروع و تا ابتدای قرن 20 ادامه پیدا کرد. بسیاری از کارشناسان این دوره را موج نخست مکتب فمینیسم میدانند. [1]در زمانی که جنبش الغا بردهداری در آمریکا شکل گرفته بود فعالیت و جنب و جوش زنان رنگ و بوی مبارزه با بردهداری را به خود گرفت. در این مرحله، در کشوری مانند آمریکا که امروز خود را پرچمدار دفاع از حقوق زنان میداند زنان حتی شایسته دفاع از حقوق بردگان هم نبودند. وضعیت حاکم در آن دوران موجب شد تا زنان برای اثبات خود در عرصه اجتماعی و سیاسی از جنبش ضد بردهداری الهام بگیرند. در آن بازه زمانی فشار وارده فمینیسم موجب شکلگیری رویکردهای رادیکالتری شد. به طور مثال در بازههایی از همان دوره ایدهی برابری و عدم تمایز جنسیتی بین زن و مرد جای خود را به تز برتری زن بر مرد داد. به اعتقاد طرفداران این ایده، زن واجد ویژگیهای اخلاقی خاصی است که از این نظر او را از مرد برتری میدهد. آنان زن را دارای ویژگیهایی نظیر صداقت، عطوفت و ارزشهایی اخلاقی دانسته که در صورت حضور پررنگ در جامعه مانع افراطیگریهای مردان شده و مشکلات سیاسی جامعه قطعا تلطیف میشود.
پس از موج اول و ایجاد امید در بسیاری از زنان، آرام آرام پرده از واقعیت ماجرا کنار رفته و زنانی که خواستار آزادی و حق رای بودند به شکل اختیاری و علاقهمندانه تبدیل به بردگان جدیدی شدند. مدیران غربی با آگاهی از وضعیت زنان و خواسته آنان بر موج ایجاد شده سوار شده و فمینیسم را تبدیل به ابزاری برای خود کردند که میتوان تجلی این مسئله را در جنگ جهانی دوم مشاهده کرد. با شروع جنگ جهانی دوم و پس از حمله متحدین به پرل هاربر در آمریکا، ارزش نیروی انسانی دو چندان شد. آمریکاییها برای جبران کمبود نیرو و تقویت بخش نظامی و اقتصادی در عملی ابتکاری زنان را به عرصه کار و کارگری کشاندند.
رزی پرچ کن
آنان برای موفقیت در این زمینه استراتژی فرهنگی را پیش گرفته و با الگوسازی سعی در الهام بخشی به دیگر زنان کردند. متفکران آمریکایی با بکار گیری زنی به نام نائومی پارکر فریلی(Naomi Parker)[2] برای کارگری وی را به پایگاه هوایی در آلامیدا ایالت کالیفرنیا فرستاده و در نتیجه خانم پارکر به عنوان اولین زن شاغل در این مجموعه به جهان معرفی شد.
همین مسئله موجب شد تا پارکر الهام بخش مشهورترین پوستر فمینیستی و نماد فرهنگی “رُزی پرچ کن”[3] در جریان جنگ جهانی دوم در آمریکا شود. رزی پرچ کن در آن دوره به عنوان نمادی برای فمینیسم و قدرت اقتصادی زنان مورد استفاده قرار میگرفت. رزی پرچ کن سمبلی از جنبش اجتماعی بود که منجر به افزایش زنان شاغل آمریکایی تا 20 میلیون نفر در سال 1944 میلادی گردید. در آن بازه زمانی، زنان آمریکایی در خلال جنگ جهانی دوم در کارخانهها مشغول به کار شده و بسیاری از مهمات و تجهیزات جنگی را تولید میکردند.
س از پایان جنگ و با شروع دهه 50 و 60 میلادی، موج دوم فمینیسم[4] همراه با طرح افکار ایدئولوژیک در بررسی علل فرودستی زنان و چشمانداز آرمان فمینیسم آغاز شد. در موج دوم، تاکید اصلی فمینیستها همچنان بر ایدئولوژی برابری بود و رهبران این جنبش درصدد تحقق آن از طریق حضور در ساختارهای سیاسی جامعه بودند. از نظر آنان ساختارهای سیاسی و اجتماعی موجـود باعث شده تا تفاوتهای جنسـیتی بسط پیدا کنند. فمینیستها برای شکست این فضا به سمت رویکردهای افراطی سوق پیدا کردند تا آنجا که حتی تلاش کردند تا حقوق و کمک هزینه ایام زایمان زنان را از نظر عنوانی تبدیل به کمک هزینه ایام بیماری کنند؛ همانگونه که مردان در ایام بیماری کمک هزینه دریافت میکنند تا به خیال خودشان به رویکرد تـساوی التزام ورزند.
در این دوره، همانند دوران جنگ، ایالت متحده آمریکا در راستای بها دادن به فمینیستها، کنترل و استفاده از ظرفیت اعتراضی آنان در راستای منافع لیبرال دموکراسی برنامه جدیدی به راه انداختند. سرمایهداران با راهاندازی مسابقه ملکه زیبایی سعی کردند تا زنان را به شکل مبتذل به سمت و سوی برابری جنسیتی ببرند. نکته بسیار مهم و قابل تامل در این باره آن است که اکثر رقابتکنندهها از طبقه کارگر بوده که در صورت برنده شدن به آنان فرصتها و بورسهای تحصیلی رایگان اهدا میشد. به واقع آمریکاییها علاوه بر مطرح کردن زنان در جامعه از حیث جنسی به خوبی توانستند اعتراضات و حس ندیده شدن زنان را کنترل و در عین حال نیز در راستای منافع سرمایهداری از آنان استفاده کنند. درست در همان زمان بود که عدهای دیگر از فمینیستها با اعتراضاتی به این مسابقه به موضوعات نژادی نظیر آنکه چرا هیچ سیاهپوستی تاکنون فینالیست نشده است اعتراض کردند. فمینیستها برای رساندن صدایشان به گوش مردم و متولیان به شکلی رادیکال و غیر عفیفانه اعتراض کرده و برای نائل شدن به هدفشان سینهبندهایشان را از زیر پیراهن بیرون کشیده و آن را پرتاب میکردنند و یا برخی زنان زیرپوش و سینهبندهایشان را در سطل زباله میانداختند. این اعتراض که در سال 1968 میلادی و در شهر نیوجرسی آغاز شد باعث به وجود آمدن جنبش نمادین فمینستهای سینهبندسوز شد؛ جنبشی که پیامد آن افراطگری و در میدان عمل دور شدن زنان از رسیدن به کرامت واقعی بود.
در این دوره نیز، نظام لیبرال آمریکا با شعار تساوی جنسیتی ظلم و بیعدالتی را در حق زنان به اوج خود رساند و به جای توجه به حقیقت وجودی زنان آنان را وارد میدانی از رقابت کرد که در آن ارزشهای اخلاقی و انسانی جای خود را به سوداگری سپرده و زن به ابزاری جهت تامین منافع مادی و شهوانی آنها تبدیل شد. سوءاستفاده جنسی، تخریب بنیان خانواده، افزایش ناهنجاریها، کودکانی شدهاند و شیوع انواع بیماریهای روحی و روانی، تنها بخشی از عملکرد این خباثت لیبرالی بود.
پس از گذر ایام و ورود به قرن 21، تعداد زیادی از زنان به شکل کاملا افراطی تبدیل به کالایی تجاری در عرصه اقتصادی شدهاند. امروز کمتر بیلبورد تبلیغاتی را میتوان یافت که در کنار کالای تبلیغ شده عکس زنی دیده نشود. در نظام سرمایهداری جهانی در حال حاضر نه تنها زنان به خواستههای خود نرسیدند بلکه تبدیل به گاوی شیرده برای ابرسرمایهداران شدهاند.
در مقابل این مسئله همچنان گروهای فمینیستی فعال بوده و در حال دمیدن بر موضوعاتی هستند که در گذشته مطرح بوده است؛ اما تنها تفاوت اصلی سبک اعتراضی آنان است که در نسبت با گذشته بسیار وقیحانهتر شده است.
اعتراضات برهنه
در این باره، میتوان به جنبش فمن (Femen)[5] مشهور به زنان با سینههای برهنه که نام یکی از گروههای فمینیستی در اوکراین است اشاره کرد. این گروه که در سال 2008 میلادی تشکیل شده است و هدف خود را مبارزه با پدرسالاری و مردسالاری، استفاده ابزاری و جنسی از زنان، دیکتاتوری و مذهب اعلام کرده است.
این جنبش که خود مدعی مقابله با سو استفاده جنسی از زنان است به سبب نوع فعالیت اعتراضیشان که برهنهگرایی است تبدیل به یکی از پر حاشیهترین گروههای فمینیستی شدهاند. فمنها بارها در کشورهای مختلف به اعتراض پرداخته و پیشفرض تمامی این اعتراضات برهنه کردن سینه است. آنان در ابتدا شروع فعالیت با لباسهای کوتاه و تحریک آمیز توجه مردم و رسانهها را به خود جلب کردند. به عنوان مثال در سال 2008 میلادی چند تن از اعضای گروه فمن به صورت پرستارانی با لباسهای سکسی و آرایش عجیب و کفشهای صورتی پاشنه بلند در جلوی سفارت ترکیه تجمع کردند. آنان در سال 2009 میلادی در راهپیمایی سالگرد استقلال اوکراین با سینههای برهنه ظاهر شدند و یا در سال 2013 میلادی در بروکسل در اعتراض به دستگیری سه تن از اعضای خود در تونس به هنگامی که علی العراید، نخست وزیر تونس قصد ورود به ساختمان کمیسیون اروپا در بروکسل را داشت، با سینه های برهنه دست به اعتراض زده و خواهان آزادی زنان فمینیست در این کشور شدند.[6] این گروه فمینیستی حتی در زمینههای بسیار سخیف نظیر کمبود توالت در شهر کیف به اعتراضاتی این چنین دست زده است به طور مثال در سال 2010 میلادی یکی از اعضای این گروه در اعتراض به این مسئله با باسن برهنه خود را در یک توالت حبس کرد.
علیاء ماجدة المهدی، فعال زنان مصری که تصاویر برهنه خود را در شبکههای اجتماعی به نمایش گذاشت
این جنبش در جریان بیداری اسلامی در کشورهای عربی هم نمودهایی داشت. امینه السبوعی در تونس و علیا ماجده المهدی در مصر به عنوان فعالان حقوق زنان و مبارزه با خشونت جنسی عکسهای برهنه خود را در شبکههای اجتماعی به نمایش گذاشتند. پس از آن و به دنبال دستگیری امینه نیز موجی از اعتراضات برهنه در میان فمینیستهای جهان به راه افتاد. موج برهنهگرایی در جهان عرب به این دو نفر ختم نشد و علاوه بر این دو تعداد قابل توجهی از فمینیستهای عرب اقدام به انتشار عکسهای برهنه خود در شبکههای اجتماعی کردند.
مثالهای بیشمار دیگری را از افراطیگریهای انواع گروههای فمینیستی میتوان نام برد که هر یک نشاندهنده فرسنگها فاصله فمینیسم با ارزشهای واقعی زنان است. همه شواهد موجود در جوامع غربی نشان میدهد که بر خلاف ادعاهای مطرح شده، کاهش تعلق زنان به خانواده و عدم وابستگی به مردان و همسر نه تنها خشونت در محیط خانواده را کاهش نداده بلکه خشونت و تبعیض بیرون از خانه را هم بر آنان تحمیل کرده است. هم اکنون فمینیسم دارای نحلههای مختلفی است که میتوان به فمینیسم لیبرال، فمینیـسم سـیاه، اکوفمینیست و پست مدرن و حتی فمینیسم اسلامی اشاره کرد. تمامی این نحلهها اگر چه با یکدیگر اختلاف داشته اما همگی آنها به مثابه رودخانههایی بوده که در نهایت به دریای از بیهویتی متصل میشوند امری که در کشورهای اسلامی و حتی جمهوری اسلامی ایران نیز تا حدی رخ داده است. در رهیافت فمینیستی، تمام تلاش برای رخنه کردن در حصار جنس مذکر است نه به رسمیت شناختن جنس مونث. زنان در این رویکرد خواهان نقشها، نمادها و وظایف مردانه بوده و در نتیجه از هویت خود فاصله گرفته و به از خود بیگانگی رسیدهاند امری که به سادگی در برخی بانوان مشهور وطنی نیز میتوان مشاهده کرد.
ارسال نظر