به قلم حمیدرضا فرشید نیا؛
دیپلماسی ایران در لانه شیطان بزرگ
در یک نگاه کلی میتوان گفت که هر ملتی برای تشخیص حدود هویت خویش در حال و آینده ناچار است تا سیاستهای فرهنگی خود را تعیین کند؛ سیاستهای فرهنگیای که در درازمدت چهره ملتها را در نظر سایرین شکل میدهد.
به گزارش گلستان24؛حمیرضا فرشیدنیا یکی از فعلان فرهنگی استان طی یادداشتی نوشت:جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی جهان متاثر از دیپلماسی عمومی فعال خود در مقام یک قدرت منطقهای قرار دارد.
شاخصهای سنجش قدرت ملی در کشور ما نیز نشان میدهد که جمهوری اسلامی ایران به اندازه کافی از ویژگیهای لازم بـرای ظهـور بـه عنوان یک قدرت منطقهای برخوردار است؛دانش که باعث شده، قدرت ملی کشور در برخی از ابعاد با مشکل مواجه شود. در این راستا، شناخت مهمترین عرصههای دیپلماسی عمومی کشور و همچنین شناخت موانع و مشکلاتی که دستگاه دیپلماسی عمومی در راه افزایش قدرت ملی با آن روبه رو است.
نگارش و تدوین تحقیق حاضر را چند برابر میکند. بدون تردید، دیپلماسی عمومی مهمترین ابزار دستیابی کشورها به قدرت و منافع ملی است.
اصول سیاست خارجی ایران و دیپلماسی عمومی
اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، در واقع شاخصهای کلانی هستند که معرف خصوصیات اصلی و اساسی نظام سیاسی ایران هستند. این اصول به طور مشخص در قانون اساسی به شکل حقوقی و رسمی، بازتاب یافته و مجموعهی اهداف و ارزشهای حیاتی آن را تشکیل میدهند که اهم آنها مشتمل بر «سعادت انسان در کل جامعهی بشری» و «تعهد برادرانه نسبت به همهی مسلمانان، اتحاد ملل مسلمان و وحدت جهان اسلام» (اصل 152). «استقلال» و «نفی هر گونه سلطهگری و سلطهپذیری» (اصل 2، بند: ج) و «ظلمستیزی و عدالتخواهی و حمایت از مبارزهی حقطلبانهی مستضعفان» (اصل 2) است. هرچند این اصول و قدرت انگارهپردازی برآمده از آنها، از منظر قدرت نرم انقلاب اسلامی، تابعی از آرمانها و اهداف جمهوری اسلامی ایران با توجه به مقتضیات زمان است، اما بررسی این اصول به شناخت و تحلیل نسبت به ابعاد قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران کمک میکند. با همین رویکرد به برخی از اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اشاره میشود:
- اصل عزت، نفی سبیل و استقلال
یکی از اصول اساسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ناظر به عزت و اقتدار اسلام و حکومت اسلامی است که در قالب «نفی سلطهجویی و سلطهپذیری» در اصول قانون اساسی نیز به آنها تصریح شده است. تعبیر قرآنی این اصل، همان عبارت معروف «نفی سبیل» (نساء/ 141) است که راهبرد نرمافزارانه «نه شرقی، نه غربی» در حقیقت نشأت گرفته از این مفهوم جهانبینی اسلامی است.
این اصل در واقع، تتمهی قاعدهی عزت اسلامی به حساب میآید و ناظر به جامعیت و کمال دین است. به لحاظ مصداقی، شعار «نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی» از مصادیق مستحدثهی عمل به اصل نفی سبیل است.
اهمیت این اصل به اندازهای است که امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی در مواضع گوناگون آن را شاخص قدرت نرم ییک از اهداف جدی انقلاب اسلامی ایران مورد توجه سایر ملل مسلمان قرار گرفت و امروزه مباحث مربوط به تقریب مذاهب اسلامی از جمله نمودهای قدرت نرم ایران در این حوزه به شمار میروند.
- رسالت جهانی انقلاب اسلامی ایران
پس از پیروزی انقلاب که با بسیج نیروهای مردمی و با کمترین ابزارهای سخت و در واقع با قدرت نرم در مقابل قدرت سخت در سال 1357 میسر گردید، با مدیریت امام خمینی (ره) اصول جدیدی برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با هدف صدور انقلاب و آرمانهای آن به دیگر کشورها و رهایی مستضعفین جهان از قید ظلمها و برقراری عدالت جهانی پیریزی شد.
فرهنگ اسلامی برای دنیا پیامی انسانی داشت و هدف آن تعالی بشریت برای دنیا بود،اسلامی بودن انقلاب ایران، این ویژگی و امتیاز خاص را به آن داد که دارای جنبهی جهانشمولی باشد و تمام ملتها را مورد خطاب پیغام خود قرار دهد.
در راستای همین جهانشمولی است که انقلاب اسلامی، رسالتهایی برای خود در سطح جهان تعریف کرده و اصولی را به عنوان اصول سیاست خارجی خود برگزیده و در راستای تحقق آنها گام بر میدارد.
از مهمترین تأثیرات قدرت نرم انقلاب اسلامی بر اندیشهی بینالملل، کمرنگ شدن کمونیسم و گسترش آموزههای دینی در شوروی بود که تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، انسانهای محروم و مستضعف و ناامید از نظام سرمایهداری، تنها راه نجات خود را در روی آوردن به ایدئولوژی مارکسیسم- که شکل نظامیافتهی کمونیسم بود- تلقی کرده بودند.
ولی پس از انقلاب اسلامی و ارسال ندای کمک آن به مستضعفین و مخالفت با استکبار به تمامی جهانیان، از جمله به ملتهای منطقه خاورمیانه و آسیای میانه و قفقاز، با توجه به نزدیکیهای تاریخی و فرهنگی مردم این مناطق به هویت ایران، تأثیرپذیری این مردم نسبت به دیگر ملیتها، در قبال قدرت نرم، ایران اسلامی بیشتر توانست منشأ تحرکات اسلامی و آزادیخواهانه در این جوامع را به وجود آورد.
در چنین شرایطی امام خمینی با مطرح کردن ایده «صدور انقلاب» و «نهضت مستضعفین علیه مستکبرین» رسالت جهانی انقلاب اسلامی را به گوش تمام قدرتهای بزرگ رسانده و آنها را به مبارزه در مقابل زورگویان فراخواند.
در همین رابطه چنین میفرمایند: «ما باید در صدور انقلابمان به جهان کوشش کنیم و تفکر این که ما انقلابمان را صادر نمیکنیم را کنار بگذاریم؛ زیرا اسلام بین کشورهای مسلمان فرقی قائل نمیباشد و پشتیبان است. مصادیق بارز قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران در عرصه بینالمللی را میتوان در موارد پشتوانه مردمی در ایجاد نهضت اسلامی، جنگ تحمیلی و تهدیدات نظامی و تحریمهای اقتصادی در مقابل استفاده از قدرت سخت دشمنان انقلاب دانست.
جمهوری اسلامی ایران به تناسب جایگاه و توانایی خود دارای میزانی از قدرت نرم است، ولی سیاستها و رفتارهای جمهوری اسلامی ایران در قالب دیپلماسی عمومی میتواند این توان بالقوه را به بالفعل تبدیل کند و این امکان را برای کشور فراهم کند تا از وجهه بهتر و توان تأثیرگذاری بیشتری برخوردار شود.
از سوی دیگر ضرورت هماهنگی سیاستهای جاری جمهوری اسلامی ایران با تلاشهای آن در عرصه سیاست خارجی عموماً و دیپلماسی عمومی به طور اخص باید موجب شود تا کشورمان هنگام اتخاذ هر تصمیمی به تبعات آن در نزد افکار عمومی جهانی توجه کند.
چنان که دیپلماسی عمومی را مجموعه استراتژیها و تاکتیکهایی دانست که در خدمت دستگاه سیاست خارجی یک کشور مانند جمهوری اسلامی ایران قرار میگیرد، بنابراین مسئله اصلی این است که با چه سازوکاری میتوان تصویر جمهوری اسلامی ایران را در جهان بهبود بخشید؟ قدرمسلم این است که دیپلماسی عمومی نمیتواند در خدمت اهداف کوتاهمدت سیاست خارجی ایران باشد، بلکه باید در رابطه در هر دو به شکل دو سویه میباشد.
در روابط فرهنگی، کارگزاران از اشخاص اهل فرهنگ و فرهیخته میباشند و دولت نقش تسهیلکننده دارد، در حالی که در دیپلماسی عمومی کارگزاران دولتها هستند که با قشرهای ذینفوذ جوامع همکاری دارند. در نهایت در روابط فرهنگی، هدف فهم و شناخت عمیق از فرهنگ سایر کشورها بدون الزام تأثیرگذاری است ولی در دیپلماسی عمومی فهم و درک از کشورهای دیگر به منظور تأثیرگذاری بر افکار عمومی و در نهایت، تصمیمگیران است.
امروزه بسیاری از کشورها، نقش دیپلماسی فرهنگی را بخشی از راهکار کلان خود در طراحی سیاست خارجی میدانند. کشورهایی مانند بریتانیا، فرانسه، آلمان، اتریش، استرالیا، کانادا و ژاپن در زمره کشورهایی قرار دارند که اهمیت زیادی برای دیپلماسی فرهنگی قائلند.
رای مثال، فرانسه همواره یک التزام تاریخی و پایدار نسبت به ترویج فرهنگ خود قائل است. از نظر کاناداییها، سیاست خارجی بر سه پایه سیاست، اقتصاد و فرهنگ بنا شده است؛ژاپنیها نیز تعاملات فرهنگی را به عنوان بخش حیاتی در سیاست خارجی خود پذیرفته و اهدافی از قبیل تعمیق فهم متقابل با ملل جهان، تقویت حس اعتماد میان کشورها و نیز ترویج تساهل و گفتگو میان تمدنها را مفید فایده میدانند.
در یک نگاه کلی میتوان گفت که هر ملتی برای تشخیص حدود هویت خویش در حال و آینده ناچار است تا سیاستهای فرهنگی خود را تعیین کند؛ سیاستهای فرهنگیای که در درازمدت چهره ملتها را در نظر سایرین شکل میدهد.
در اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، چگونگی تعامل و ارتباط فرهنگی با سایر کشورها به دلایل گوناگون جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی مطرح شده است، این دلایل حکایت از این دارد که در عرصه روابط دیپلماتیک، قلمرو تأثیرگذاری فرهنگ گستردهترین و فراگیرترین قلمروهاست.
در روابط بینالملل، فرهنگ بستر تمامی گونههای تعامل و تئوریهای توسعه روابط محسوب میشود. تمامی رفتارهای مثبت و منفی دیپلماتیک که در عرصه بینالملل اتفاق میافتد، مبتنی بر نوعی فرهنگ و اندیشه منبعث از فرهنگهای جاری در میان ملتهاست.
در حقیقت بدون اتکا به فرهنگ، هر نوع فعالیت سیاسی، اقتصادی و امنیتی بیثمر خواهد بود. مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند: «در تنظیم روابط خارجی بایستی تمام مقولههای روابط اعم از سیاسی، سرنوشت مردم در فرهنگهای دیگر است. وضعیت فرهنگ و جامعه به صورت دو روی یک سکه هستند؛ زیرا جامعه بدون فرهنگ و فرهنگ بدون جامعه محال است.
بدین ترتیب میتوان گفت که مسئولین روابط فرهنگی و دیپلماسی، امروزه با شاخصهای متعدد روابط فرهنگی بینالمللی از قبیل تعداد دفاتر نمایندگی فرهنگی در خارج، تعداد کرسیهای زبان و ادبیات فارسی، تعداد نمایشنامهها و فیلمهای ایرانی اکران شده و... مواجهاند که میبایست با پیچیدگیهای شرایط بینالمللی در به کارگیری این شاخصها دقت لازم را به عمل آورند.
زیرا حوزه روابط بینالملل از یک جهت با تحولات و قابلیتهای چندوجهی اقتصادی، سیاسی، روانی مواجه است و از جهت دیگر، تحولات و جریانهای فرهنگی، فکری، سیاسی در سطح جهانی بر آن تأثیر دارد.
زمانی که فرهنگ ملی به عرصه بینالمللی کشیده میشود و به تعامل با سایر فرهنگها میپردازد، شاخصهای فرهنگی در عرصه روابط فرهنگ قوت خود را نمایان میسازند
. این قوت در مفهومسازی شاخصهای بینالمللی نیز تأثیر مینهد و شاخصهای ملی با مقایسه شاخصهای سایر کشورها صورت پیشین را فرو مینهد و با صورتی تازه که منطبق بر شرایط جدید جهانی است پدیدار میشود.
نقش آمریکا و اسرائیل در دیپلماسی عمومی ایران
به طور کلی، از نظر ایران عوامل زیر علت اصلی تقابل ایران با آمریکاست:
الف) مداخله آمریکا در امور داخلی ایران
ب) سیاستهای آمریکا در طول جنگ عراق که تحریم تسلیحاتی ایران نمونه عینی آن است.
پ) وضعیت تحریمهای اقتصادی علیه ایران شامل تحریمهای نفتی و تحریمهای ثانویه علیه شرکتهای خارجی طرف قرارداد با ایران
ت) حمایت بیقید و شرط از اسرائیل و وجود شکاف میان ایران و آمریکا در خصوص مسأله اسرائیل و فلسطین در حوزه اندیشه و عمل
ث) سیاستهای خصمانه آمریکا علیه منافع، قدرت و امنیت منطقهای ایران.
واقع با پیگیری استراتژی گسترش مرزهای امنیتی درصدد است تا خطرات امنیتی بالقوه را از مرزهای جغرافیایی خود دور نگه دارد و با وسعت دادن دامنه درگیری در کشورهای منطقه، از برخورد مستقیم با قدرت ایالات متحده پرهیز کند. نظام جمهوری اسلامی ایران تا زمانی که بتواند مرز درگیری را در عراق، لبنان و فلسطین اشغالی پوشش دهد و از نزدیک شدن ایالات متحده به مرزهای جغرافیایی خود جلوگیری نماید، میتواند تا حدودی امنیت نسبی را در مرزهای خود در کوتاهترین مدت ایجاد کند.
با توجه به روندی که در خاورمیانه قابل مشاهده است، میتوان عینیت اجرای این استراتژی را در منطقه توسط ایران مشاهده کرد. نظام جمهوری اسلامی ایران هر زمان که تهدیدات و فشارهای خارجی نسبت به آن افزایش مییابد، با گسترش حمایتها و تقویت مادی و معنوی نیروهای مخالف و تندرو در منطقه چنان ارتش ایالات متحده را در چند نقطه درگیر میکند که مسأله حمله نظامی به ایران، تحریمهای اقتصادی و نظامی و فشارهای سیاسی مسکوت گذاشته میشود و یا به طور جدی دنبال نمیشود.
در واقع، حمایتهای سیاسی ایران از گروههای درگیر در منطقه نه بر اساس مصلحت امت اسلامی (آنگونه که در بیانیههای رسمی اعلام میکند) بلکه بر اساس منافع و امنیت ملی صورت میگیرد. ایران تا زمانی که وسعت مرزهای امنیتی خود را به شکل کنونی بتواند حفظ کند، قادر خواهد بود امنیت ملی خود را تضمین نماید. با شکست نیروهای مورد حمایت ایران در منطقه، مرز امنیتی ایران تا مرزهای جغرافیایی این کشور عقبنشینی میکند و خطر مواجهه مستقیم با ایالات متحده، ایران را به طور جدی مورد تهدید قرار خواهد داد.
نظام جمهوری اسلامی ایران با حضور در لبنان، سوریه، عراق، افغانستان و فلسطین اشغالی در اصل آمریکا را در زیر منطقههای امنیتی درگیر کرده و با وسعت دادن مرز امنیتی خود در این مناطق، امکان تقسیمبندی امنیتی مناطق را به شکل جداگانه و مستقل برای ایالات متحده در جهت کنترل بهتر کشورهای منطقه غیرممکن کرده است. بر اساس این رویکرد، نقشآفرینی ایران در چارچوب منافع ملی و در جهت ایجاد امنیت در دامنه نفوذ و فرصتسازی در صحنه منطقهای و جهانی صورت میگیرد.
تداوم ریشههای فعلی درگیری میان ایران و آمریکا را در نتیجه تقویت روابط مبتنی بر تهدید متقابل میتوان تعریف کرد که بر این اساس، دو طرف افزایش نقشآفرینی، نفوذ و فرصتسازی برای یکدیگر در آمریکا بر صلح و امنیت بینالمللی منتهی خواهد شد و این مسأله باعث به چالش کشیدن نظام تکقطبی و در نهایت پذیرش نظام چندقطبی خواهد شد.
طرفداران رویکرد گسترش مرزهای امنیتی معتقدند ایران با دنبال کردن این رویکرد، در تقابل با ایالات متحده توانسته است توان مندیهای خود را در سطح منطقه افزایش داده و از حجم محدودیتهای منطقهای نسبت به خود بکاهد و با داشتن حامی منطقهای (چون حزبالله که میتواند در مقاطع حساس و مختلف، نقش حامی منطقهای را برای جمهوری اسلامی ایران بازی کند) که یکی از عناصر مهم غیرمادی قدرت محسوب میشود و همچنین بالا بردن قدرت چانهزنی خود توسط حمایت از گروهها و جنبشهای اسلامگرا در سطح منطقه و آسیب رساندن به دشمن از طریق روشهای غیرمستقیم، مرز امنیتی خود را تا مرزهای اسرائیل گسترش داده و از برخورد مستقیم با آمریکا بپرهیزد.
راهبردهای دیپلماتیک ایران در نظام بینالملل
جمهورى اسلامى ایران در راهبردهای دیپلماتیک خود داراى نظام ارزشى برگرفته از دستورها و مبانى اسلامى است؛اهمیت ارزشها در این است که مىتواند مبناى بسیارى از رفتارها و ایستارها در سیاست خارجى گردد و دلایل و توجیه بسیارى از اهداف و کنشها را در اختیار سیاست گذاران قرار دهد.
وقتى تعداد زیادى از ارزشها در یک شبکه روابط على و مرتبط با هم قرار مىگیرند، در واقع یک نوع ارتباط، پیوستگى و تقدم و تأخر را نشان مىدهند که در آن صورت صحبت از نظام ارزشى مىشود.
نظام ارزشى موجود در دیپلماسی عمومی ایران مبناى رفتارهاى سیاست خارجى آن است،این نظام ارزشى در برخى موارد با قواعد و هنجارهاى بینالمللى سازگارى و همگرایى دارد و در بعضى از زمینهها با آنها تعارض پیدا مىکند.
اگر مهمترین خصلت سیاست خارجى ایران را در اسلامیت و انقلابى بودن آن بدانیم، ایران در سیاست خارجى خود، رسالت، تعهد و نقش خاصى قائل است که آن را در چالش با ساختار نظام بینالملل قرار مىدهد.
انتهای پیام/
ارسال نظر