به بهانه نودمین سالگرد تولد مالکوم ایکس
یک «قهرمانِ مدرنِ تنها» پشت شبکههای اجتماعی نمیتواند راهگشا باشد
مالکوم ایکس ۹۰ ساله اگر امروز بود، شعارهای فعالان را نقد میکرد. و به احتمال زیاد نماد «دستهای بالا» را برای تاثیر دراماتیک آن تشویق میکرد اما همچنین آن را به عنوان سرسپردگیای معرفی میکرد که با وحشیگری پلیس خود را وفق داده است.
90به گزارش گلستان 24، سال پیش در چنین روزی مالکوم ایکس، در 19 مه 1925 در نبراسکا به دنیا آمد. او پیوسته مورد حمله و کینهٔ گروههای نژادپرست از جمله کوکلاکسکلانها بود. مالکوم یکی از این حملات را اینطور توصیف میکند. «کابوسی که هرگز در ذهنم نمیمیرد. شبی از شبهای سال 1929 بود. کوچکترین خواهرم ایوون تازه به دنیا آمده بود. ما همه خواب بودیم. از خاطرم نمیرود که ناگهان چیزی مرا به بالا پرتاب کرد. چشم که باز کردم، خودم را دنیایی از آتش و دود دیدم. صدای تپانچهها با فریاد آدمها در هم آمیخته بود.
هرج و مرج عجیبی بود، شعلههای آتش همه جا زبانه میکشید. سفیدها خانهٔ ما را به آتش کشیده بودند. پدرم، دشنامگویان، با تپانچهٔ خود آنها را هدف قرار میداد. برای فرار از آن جهنم یکدیگر را به زمین میانداختیم و از روی هم میگذشتیم. مادرم در حالیکه نوزاد خود را در آغوش داشت، با آنکه شعلهها همه جا زبانه میکشید و جرقههای آتش به هر سو پراکنده میشد، از میان شعلهها گذشت تا قبل از فرود آمدن سقف فرزندش را نجات دهد. فراموش نمیکنم، ما تمام آن شب را، عریان و بیپناه زیر طاق آسمان، گریان وحشتزده سرکردیم. مأموران آتشنشانی و پلیسهای سفید نیز آمدند، اما ایستادند که تماشا کنند خانه تا کف میسوزد و تلی از خاکستر میشود».
چند مورد تلاش برای ترور او با ناکامی مواجه شد، تلاشهایی که بعدها اف بی آی سعی کرد آن را به ملت مسلمان نسبت دهد. در14 فوریه 1965 بمبی در منزل محل اقامت مالکوم، بتی و چهار دخترشان منفجر شد که به هیچیک از آنان آسیبی وارد نیاورد. تنها هفت روز بعد، در 21 فوریه 1965 هنگامی که او در یکی از سالنهای اجتماعات منهتن نیویورک سخنرانی میکرد سه مرد مسلح، او را از فاصلهٔ کم هدف 15 گلوله قرار دادند و مالکوم 39 ساله بلافاصله کشته شد.
دختر مالکوم ایکس، ایلیاسا شباز در یادداشتی درباره پدرش که چندی پیش نوشته بود و متن کامل آن را میتوانید در این لینک مشاهده کنید، آورده بود: وقتی که مالکوم ایکس در مورد «انتخابات یا گلوله» صحبت کرد، آمریکاییها نشستند و تاکید کردند که او میگوید اگر حق شرکت در سیستم اعطاکردنی نیست، شهروندان سیاهپوست هیچ راه دیگری بجز درگیری ندارند. و این بود که خشم طولانی سرکوب بر روی جوامع سیاه آغاز شد. وقتی هم که قانون حق رای و شیوههای آن تغییر کرد، این بخش کوچکی نبود چرا که آمریکاییهای سفیدپوست قدرتمند از اینکه نتوانند کاری انجام دهند میترسیدند.
جنبش Black Lives Matter در ایالات متحده آمریکا
مالکوم ایکس خودش شعارهای فعالان را نقد میکرد. من تصور میکنم که او به احتمال زیاد نماد «دستهای بالا» را برای تاثیر دراماتیک آن تشویق میکرد اما آن را به عنوان سرسپردگیای معرفی میکرد که با وحشیگری پلیس خود را وفق داده است. خشونتی که شهروندان سیاهپوست را متوقف کند و بترساند و آنها را در حالی که امید به زندهماندن دارند، به موضع دفاع بکشاند. او قطعا با جنبش "black lives matter" موافقت میکرد اما تاکید میکرد که افسران پلیسی که مخالف هستند به احتمال زیاد با هشتگ متقاعد نمیشوند.
نماد «دستهای بالا» در حوادث فرگوسن ایالات متحده آمریکا
شاید اگر امروز مالکوم ایکس 90 ساله بین ما بود با نگاهی به جهان و آمریکای امروز تاکید میکرد که برخی از مسائل مانند خشونت پلیسهای آمریکا در50 سال اخیر هیچ تفاوتی نداشته است. او همچنین تاکید میکرد که هنوز هم اقلیتها دسترسی بیشتری به سیستم دارند. ما با مرگ مایکل براون، اریک گارنر، ترایون مارتین و تامیر رایس تکان خوردیم. ما تکان خوردیم اما به اندازه کافی بیقرار نیستیم. ما باید از این شکستها درس بگیریم، همسایگانمان را مجبور کنیم که از آنچه رخ داده است عمیقا ناراحت و آشفته شوند و برای تغییر سیستم عمل کنند.
ارسال نظر