نامه انصار حزب الله گلستان به سید حسن خمینی در آستانه سفر به این استان
منافقین جدید در صدد سو استفاده از شما هستند ، نا امید شان کنید و شاخصه های اندیشه راستین امام را بیان نمایید
به گزارش گلستان 24، منافقین جدید در صدد سو استفاده از شما هستند ، نا امید شان کنید و شاخصه های اندیشه راستین امام را بیان نمایید
باسمه تعالی
فان حزب الله هم الغالبون
حجه الاسلام جناب آقای سید حسن مصطفوی خمینی زید عزه
با اهدای سلام و تحیات الهی؛
احتراما بدینوسیله در آستانه سفر جنابعالی به استان ولایتمدار و شهیدپرور استان گلستان ، ضمن خیرمقدم نکاتی را برادرانه خدمتتان تقدیم میکنیم.
هرچند فتنه گرانی در طول بیش از یک ماه گذشته تلاش نمودند با استناد به یک بیانیه جعلی بنام انصار حزب الله گلستان ، موج سازی تصنعی با هدف موج سواری سیاسی کنند و متاسفانه برخی هم در آن دام گرفتار شدند که بنا نیست در این مقال به آن بپردازیم. نکته مهمتری که ما را برآن داشت تا در این چند سطر مستقیما با شما مکاتبه کنیم آنکه نگرانیم در این سفر ،کسانی که کمتر سنخیتی با اندیشه تابناک و الهی معمار کبیر انقلاب و ابراهیم عصر حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه دارند از حضور جنابعالی بهره برداری سیاسی نموده و کارنامه سیاه خود را در نزد افکار عمومی پنهان و خویش را تطهیر نمایند.
کسانیکه بجای روش قرآنی امام راحل در استکبار ستیزی ، مرعوب دشمنند !؟
کسانیکه بجای دشمنی با آمریکا که امام عزیز آن را شیطان بزرگ و ام الفساد و گرگ می نامید ، اما اینان کعبه آمالشان آمریکاست !؟
افرادی که بر خلاف مشی امام بزرگوار به جای پایبندی به ارزشهای اسلامی ، دلداه غربند و تنها راه نجات را تبعیت از آنها می دانند !؟
تجدید نظر طلبانی که اندیشه والای امام در حمایت از فلسطین و لبنان و مظلومان عالم را اشتباه می دانند !؟
دنیاطلبانی که بر خلاف سیره عملی حضرت امام در زهد و پارسایی ، تمام اهتمامشان در ثروت اندوزی و انباشت مال حرام وتعدی به بیت المال است !؟
خناثانی که رکن رکین نظام و مهمترین یادگار امام عزیز یعنی ولایت فقیه را قبول ندارند بلکه هر زمان منتظر فرصتند تا دشنه های خود را بر پیکره ولایت فقیه وارد نمایند !؟
منافقانی که با شعار خط امام در مقابل توهین کنندگان به امام سکوت اختیار نموده و حتی هر از چندگاهی در این استان میزبان مطرودین امامند !؟
افراد معلوم الحالی که از ابتدای انقلاب تا کنون در فتنه های گوناگون اعم از فتنه منافقین ، فتنه خلق مسلمان ، فتنه روحانیتزدایی ، فتنه فرهنگی ، فتنه تغییرات بنیادین ، بروز فتنه بزرگ سال 88 و... نقش اساسی در این استان داشته اند !؟
و هزاران اما و اگر و انحراف دیگر که در این چند سطر نمی گنجد ...
اما با همه نگرانی موجود در سواستفاده منافقین جدید از حضورتان ، تصمیم جنابعالی برای سخنرانی در مراسم سالگرد احیاگر اسلام ناب ، حضرت روح الله در گرگان را به فال نیک میگیریم و توصیه میکنیم که از این فرصت در تبیین اندیشه راستین امام راحلمان بهره گیرید و مشتاقان تداوم راه امام را امیدوار و مدعیان دروغین خط امام را نا امید سازید.
شایسته است که از زبان شما بیان شود که از مشخصههای بارز اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی (ره) ، تلاش برای وارد کردن واژهها و مفاهیم قرآنی و اسلامی و نگاه صرفا توحیدی در ادبیات سیاسی مسئولان و دولتمردان نظام اسلامی بود. واژه استکبار از جمله واژههایی است که به طور عملی در این راستا وارد ادبیات انقلاب اسلامی شد. گفتمان استکبارستیزی امام خاستگاهی فطری – انسانی و معنایی قرآنی دارد و در عین حال کارکردی مبارزاتی و انقلابی. اساساً مبارزه با ظلم و نفی استکبار، از اصول اساسی اندیشه مبارزاتی حضرت امام - رحمه الله - بوده و همواره مورد تاکید قرار گرفته است. ظلم زدایی و مبارزه با استکبار به عنوان یک مسؤولیت دینی - سیاسی، جدیترین آثار را در قیام ملل مستضعف علیه نظام ظالمانه حاکم بر جهان از خود به جای گذاشته است. امام راحل سلامت و صلح جهان را بسته به انقراض مستکبرین میدانند و میفرمایند: تا این سلطه طلبان بیفرهنگ در زمین هستند مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده است نمیرسند.
نظر به اهمیت بازخوانی مکتب سیاسی حضرت امام با توجه به شرایط داخلی، منطقه و تحولات جهانی و به ویژه مباحثی که در خصوص قبح زدایی اعتماد و ارتباط با آمریکا مطرح است ، به این مهم بپردازید.
رهبرکبیر انقلاب اسلامی با فریاد برآوردن آنکه «همه بدبختی ما از آمریکاست» از خوی تجاوزطلبی و ضرورت مبارزه و عدم رابطه با استکبار چنین سخن گفت: «خیال نکنید که روابط ما با امریکا یک چیزی است که برای ما یک صلاحی دارد. این مثل رابطه بره با گرگ است! رابطه بره با گرگ، رابطه صلاحمندی برای بره نیست، اینها میخواهند از ما بدوشند، اینها نمیخواهند به ما چیزی بدهند.»(1)
ایشان با صراحت تمام آمریکا را «شیطان بزرگ» نامیده و اعلام میدارند: «آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است» (2) و از ملت ایران و ملل مسلمان و محروم جهان چنین خواستند: «هرچه فریاد دارید سر آمریکا بکشید.»(3) و همه مبارزان جبهه توحید در سرتاسر جهان را این گونه بشارت دادند: «اگر دقیقا به وظیفهمان که مبارزه با آمریکای جنایتکار است ادامه دهیم فرزندانمان شهد پیروزی را خواهند چشید.» (4) حضرت امام (ره) در این مسیر تلاش کرد تا با نمادسازی جبهه مبارزه با استکبار جهانی را تثبیت کرده و بسط دهد.
حمایت از اقدام انقلابی دانشجویان پیرو خط امام در تسخیرلانه جاسوسی و یاد کردن از آن به عنوان «انقلاب دوم» (انقلابی بزرگتر از انقلاب اول) و تثبیت آن به عنوان روز مبارزه با استکبار جهانی، معرفی آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان روز جهانی قدس، و دعوت از همه مسلمانان و آزادیخواهان جهان برای تبدیل این روز به روز مبارزه با رژیم اشغالگر قدس و صهیونیسم بین الملل و استکبارجهانی، و احیای سنت ابراهیمی و محمدی برائت از مشرکین در مراسم حج و فریاد برآوردن شعار مرگ برآمریکا و اسرائیل در این مراسم به عنوان فریضهای محوری و کلیدی که لازمه پذیرش حج واقعی است، نمونههایی از این تلاش همه جانبه حضرت امام (ره) در تحقق عملی دکترین استکبارستیزی است.
الف- شاخصههای دکترین «استکبار ستیزی» در اندیشه حضرت امام (ره)
حضرت امام (ره) در طول مبارزه و بالاخص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری نظام اسلامی که نظام استکبار جهانی به طور تمام قد در برابر نهضت اسلامی ملت ایران قرار گرفت و آن را بزرگترین تهدید قلمداد کرد، به تبیین ابعاد و شاخصههای دکترین استکبارستیزی پرداختند که مهمترین آنها را میتوان چنین مورد مطالعه قرار داد:
1- الهی بودن
یکی از مولفههای مهم و مبانی اندیشهای حضرت امام (ره) در مساله مبارزه با استکبار، مساله ماهیت الهی مبارزه و قیام برای خداست. تاریخیترین سند مبارزاتی حضرت امام (ره) با آیه شریفه «قُلْ انَّما اعِظُکُم بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی وَ فُرادی» آغاز میشود. ایشان در ابتدای پیام که خطاب به همه مسلمانان و علما و روحانیون نوشتهاند ، آوردهاند:«خدای تعالی در این کلام شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده، و بهترین موعظههایی است که خدای عالم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده. این کلمه تنها راه اصلاح دو جهان است... خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده.»(5)
این عبارات اولین گامهای حضرت امام (ره) در آغاز حرکت بزرگ استکبارستیزی ایشان است، که مبتنی برآموزهای قرآنی و دکترین «قیام لله» شکل گرفته است. تورق در صحیفه حضرت امام (ره) نمونههای فراوان دیگری از تاکید و توجه حضرت امام (ره) به مفهوم قیام لله را آشکار میسازد و نشان میدهد که قیام و مبارزه برای خدا جزء کلیدواژههای اصلی گفتمان ایشان و روح و جوهره دکترین استکبار ستیزی میباشد.
حضرت امام (ره) بارها در طول مبارزه با یادآوری این نکته که « این نزاع و مبارزهای که الآن بین کفر و اسلام است، این منازعه بین ما و آمریکا نیست، بین اسلام است و کفر» تلاش نمود تا ماهیت اسلامی و الهی استکبارستیزی را به ملت ایران گوشزد کند تا بر اثر غفلت سطح مبارزه تا کسب منافع مادی و غیرالهی تنزل نیابد.
2- سازش ناپذیری
ایشان امکان هرگونه تلاش برای سازش و مصالحه با استکبار را نفی میکند و آن را نافی عزت مسلمین میداند. ضمن آنکه این حرکت را ثمربخش ندانسته و بر این باور است که استکبار از موضع خود کوتاه نخواهد آمد. این نگاه برآمده از آموزههای قرآنی است که خدواند در شرح وضعیت جبهه حق و دشمنان آن بدان اشاره کرده است.
خداوند متعال مومنین را از هرگونه دوستی با دشمنان نفی میکند و میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم ان الله لایهدی القوم الظالمین» (ای کسانی که ایمان آوردهاید، یهود و نصاری را دوستان خود مگیرید چراکه آنان دوستان یکدیگرند. و هر کس از شما آنها را به دوستی گیرد، از آنان خواهد بود. آری، خدا گروه ستمگران را راه نمینماید.) (مائده: 51)
و در جایی دیگر یادآوری میکند: «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء تلقون الیهم بالموده و قدکفروا بماجائکم من الحق» (ای کسانی که ایمان آوردهاید، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی برمگیرید [به طوری] که با آنها اظهار دوستی کنید، و حال آنکه قطعاً به آن حقیقت که برای شما آمده کافرند (ممتحنه: 1) خداوند در ادامه همین آیه آنهایی که تلاش دارند تا پنهانی با دشمنان ارتباط برقرار کنند را به عنوان منحرف معرفی میکند و خطاب به آنها هشدار میدهد: «انا اعلم بما اخفیتم و ما اعلنتم و من یفعله منکم فقد ضل سواء السبیل «(من به آنچه پنهان داشتید و آنچه آشکار نمودید داناترم. و هر کس از شما چنین کند، قطعاً از راه درست منحرف گردیده است) (همان)
حضرت امام (ره) مبتنی بر این آیات و روایات متعددی که در نفی پذیرش ولایت کفار و مستکبر آمده، آنهایی را که بدنبال مذاکره و کنارآمدن با دشمنان خدا هستند را به عنوان خائن معرفی میکند. ایشان با صراحت در نفی هرگونه سازش با استکبار جهانی فریاد بر میآورد:«کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمیدانیم. ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند!... اگر بندبند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالایدار برند، اگر زنده زنده در شعلههای آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستیمان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نمیکنیم.»(6)
3- دائمی بودن
اصل اساسی دیگر برای مبارزه با استکبار جهانی در نگاه ژرف و دقیق حضرت امام خمینی «تداوم و همیشگی بودن» مبارزه است. این پیشوای بزرگ الهی مبارزه با کفر و شرک و نفاق را که جبهه متحد نظام استکباری دنیا را به وجود می آورند فصلی و مقطعی و محدود و محصور به عصر و زمان خاصی نمیدانست که در این صورت هیچ تضمین و پشتوانهای برای تامین صلح جهانی وجود نخواهد داشت و جهان هر لحظه آبستن حوادثی خواهد بود که توسط سران نظامهای سیاسی و حکومتی استکبار و مطابق با خواست و اراده و صلاحدید و مطامع و منافع ضدانسانی آنها به وقوع خواهد پیوست.
مبتنی بر باور امام جنگ ما با استکبار جهانی «جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمیشناسد.»(7)، «جنگ حق و باطلی که تمام شدنی نیست»(8) و «این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد»(9) حضرت امام در تعیین این خط مشی اساسی و زیربنایی با قاطعیت و صراحت و صلابت با نفی نگاههای انحرافی اعلام مینماید: «ملیگراها تصور نمودند ما هدفمان پیاده کردن اهداف بین الملل اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است. ما میگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الّا اللَّه» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم.»(10)
این خط مشی اساسی در اندیشه سیاسی امام خمینی نیز همچون دو اصل و خط مشی قبلی از تعالیم سیاسی قرآن کریم مایه میگیرد. خداوند متعال میفرماید: «قاتلوهم حتی لاتکون فتنه» (با کفر و شرک و نفاق مقاتله و مبارزه کنید تا فتنه از روی کره زمین برطرف و مرتفع گردد) (بقره: 193) حضرت امام با استاد به این آیه شریفه و در شرح آن میفرمایند:«اینهایی که گمان میکنند که اسلام نگفته است «جنگ جنگ تا پیروزی»، اگر مقصودشان این است که در قرآن این عبارت نیست، درست میگویند، و اگر مقصودشان این است که بالاتر از این با زبان خدا نیست، اشتباه میکنند. قرآن میفرماید: قاتِلُوهُمْ حَتّی لاتَکُونَ فِتْنَة، همه بشر را دعوت میکند به مقاتله برای رفع فتنه؛ یعنی «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم»، این غیر از آنی است که ما میگوییم، ما یک جزء کوچکش را گرفتهایم، برای اینکه خوب! ما یک دایره خیلی کوچکی از این دایره عظیم واقع هستیم و میگوییم که: «جنگ تا پیروزی». مقصودمان هم پیروزی بر کفر صدامی است یا پیروزی بر، فرض کنید بالاتر از آنها. آنچه قرآن میگوید این نیست، او میگوید: «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم»؛ یعنی، باید کسانی که تبعیت از قرآن میکنند، در نظر داشته باشند که باید تا آنجایی که قدرت دارند ادامه به نبردشان بدهند تا اینکه فتنه از عالم برداشته بشود. این، یک رحمتی است برای عالم و یک رحمتی است برای هر ملتی، در آن محیطی که هست.»(11)
4- تهاجمی بودن
یکی دیگر از شاخصههای قابل توجه در گفتمان استکبارستیزی، تهاجمی بودن آن است. بدان معنا که برای مقابله با استکبار جهانی باید طرح ریزی کرد و همه راهها و ایدهها را مورد بررسی قرار دارد. شیوه مبارزه انفعالی و آرایش دفاعی در برابر استکبار نه تنها مناسب نیست، بلکه اندیشهای که نابودی استکبار را در سر میپروراند، حتما نیازمند اتخاذ استراتژی تهاجمی است. با همین نگاه حضرت امام (ره) از شکل گیری هسته مقاومت در جهان چنین سخن میگوید: «بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست، باید هستههای مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد»(12)
ایشان در جایی دیگر از راه اندازی «بسیج بزرگ سربازان اسلام» چنین سخن میگوید: «امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است. و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی رونق و زرق و برق کاخهای سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینی آغوش و سینه خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهای دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، برای درک شهادت روزشماری میکند. جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمیشناسد. و ما باید در جنگ اعتقادیمان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم.»(13)
حضرت امام (ره) مبتنی بر این نگاه با صراحت اعلام میدارد: «ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم. و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم. ما اعلام میکنیم که جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است. و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامی و آسیب ناپذیر نیاز سربازان اسلام را تأمین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روشهای مبارزه علیه نظامهای کفر و شرک آشنا میسازد.»(14)
5- تکلیف گرایی و شکست ناپذیری
شاخصه دیگر در دکترین استکبارستیزی حضرت امام امید به پیروزی همیشگی جبهه حق و عدم شکست در میدان مبارزه با استکبار است. مبتنی بر باور امام، ما مکلف به انجام وظیفهایم و نتیجه فرع آن است(15)، لذا با صلابت و مبتنی بر نگاه تکلیف گرایی اعلام میدارد:«تکلیف ما این است که در مقابل ظلمها بایستیم، تکلیف ما این است که با ظلمها مبارزه کنیم، معارضه کنیم، اگر توانستیم آنها را به عقب برانیم که بهتر، و اگر نتوانستیم به تکلیف خودمان عمل کردیم. اینطور نیست که ما خوف این را داشته باشیم که شکست بخوریم. اولًا که شکست نمیخوریم؛ خدا با ماست، و ثانیاً بر فرض اینکه شکست صوری بخوریم شکست معنوی نمیخوریم، و پیروزی معنوی با اسلام است، با مسلمین است، با ماست.»(16)
6- مبارزه بر دوش مستضعفین و تودههای ملت
در نگاه حضرت امام (ره) بخش عمده اردوگاه جبهه مبارزه با استکبار جهانی را تودههای محروم و مستضعف که از رفاه و آزادی برخوردار نبودهاند، تشکیل خواهند داد. چرا که رفاه طلبی و مبارزه در این نگاه قابل جمع نبوده و مرفهان بیدرد در اردوگاه جبهه حق جای ندارند. حضرت امام (ره) این حقیقت را چنین شرح میدهند:«ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافتهاند که مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست؛ و آنها که تصور میکنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانهاند. و آنهایی هم که تصور میکنند سرمایه داران و مرفهان بیدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه میشوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک میکنند آب در هاون میکوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقولهای است که هرگز با هم جمع نمیشوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بیبضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند.»(17)
حضرت امام (ره) که بعد از نصرت الهی به نصرت مومنین و مستضعفین امیدوار است خطاب به سردمداران استکبار جهانی فریادمی زند: «قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه وتنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه میدهد و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنههای مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگانی که به ستم و ظلم خویشتن اصرار مینمایند سلب خواهدکرد.»(18)
7- مبارزه با تمام قوا
حضرت امام خمینی به منظور تعیین یکی از اصول و خط مشیهای اساسی برای مبارزه با استکبار جهانی اعلام مینماید: «ما اگر قدرت داشته باشیم تمام مستکبرین را از بین خواهیم برد»(19)
این اصل برای مبارزه با قدرتهای استکباری جهان از اصول و مبانی قرآنی و تعالیم مربوط به تقابل با جبهه کفر و شرک و نفاق در هر عصر و زمان سرچشمه میگیرد. چنان که خداوند متعال در قرآن کریم جبهه توحید را مخاطب قرار میدهد و این گونه به خیزش و جهاد قهرآمیز با مستکبران زمین فرا میخواند: «و اعدوا لهم ماستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم» (هر چه در توان دارید بسیج کنید، تا با این [تدارکات]، دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانید) (انفال: 60)
در این نگاه دیگر قدرت داشتن و تلاش برای کسب قدرت نه تنها مفهومی مذموم نیست، بلکه حرکتی متعالی است که باید به عنوان یک امر واجب بدان توجه شود و از این منظر است که تلاش برای تشکیل حکومت الهی، وظیفه همه انبیاء و اولیاء الهی قلمداد میشود.
حضرت امام (ره) به مسلمانان یادآوری میکند: «مسلمانان باید بدانند تا زمانی که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدّم میشود؛ و هر روز شیطان بزرگ یا شوروی به بهانه حفظ منافع خود حادثهای را به وجود میآورند. راستی اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدی با جهانخواران حل نکنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟ هم اکنون اگر امریکا یک کشور اسلامی را به بهانه حفظ منافع خویش با خاک یکسان کند، چه کسی جلوی او را خواهد گرفت؟ پس راهی جز مبارزه نمانده است، باید چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصاً امریکا را شکست»(20)
8- مبارزه تا نابودی کامل
حضرت امام در تعیین استراتژی و خط مشی مبارزه با استکبار اولین اصلی که مورد توجه قرار میدهند این است که تا قدرتهای سیطره جو و مستکبر جهان به اضمحلال و انقراض درنیایند محال است که صلح و آرامش و سلامت و سعادت در کره زمین حاکم گردد و محرومان و به بند کشیده شدگان به حقوق الهی خود نائل آیند و به وراثت زمین برسند. ایشان در بیاناتی اشاره دارند: «سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است و تا این سلطهطلبان بیفرهنگ در زمین هستند مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده است نمیرسند.»(21)
ایشان در ماجرای حمله به هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی میفرمایند: «مردم آزاده جهان همیشه از ابرقدرتها خصوصاً امریکای جنایتکار صدمه دیدهاند و تا عزم خود را برای رویارویی با کفر و شرک جهانی و امریکای سلطهگر جزم ننمایند، هر روز شاهد جنایتی تازه خواهند بود.»(22)
مبتنی بر نگاه حضرت امام (ره) حد یقفی برای فزونی خواهی و زیاده خواهی مستکبران عالم وجود ندارد و این زیاده خواهی جزء هویت اصلی آنها شده و تا دیگران را به بند و زنجیر و استثمار نکشانند، دست از تجاوزطلبی نخواهند کشید. به همین خاطر است که حضرت امام (ره) با صراحت به مسلمانان گوشزد میکند: «نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و کجا ما را تحمل میکنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند؟ به یقین آنان مرزی جز عدول از همه خوبیها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمیشناسند و به گفته قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمیدارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند»(23)
به واقع مبتنی بر جهان بینی الهی حضرت امام (ره) در نظام سلسله مراتبی که نظام سلطه ایجاد کرده است، یا باید غلام حلقه بگوش بود و از خود هویتی و باوری مستقل نداشت و همواره در خوف و رجا زندگی کرد، و یا آنکه راه عزت و مقاومت و ایستادگی را برگزید و به مبارزه با استکبار جهانی روی آورد تا با نابودی آن صلح و امنیت و آرامش را به جهان باز گرداند. و حضرت امام (ره) راه دوم را به ملت ایران پیشنهاد داد که مورد انتخاب ایشان قرار گرفت.
ب- مخالفین و معارضان دکترین استکبارستیزی حضرت امام (ره)
در طول نیم قرن نهضت اسلامی ملت ایران از 15خرداد 42 تاکنون که دکترین استکبارستیزی حضرت امام (ره) به تدریج شکل گرفت و گسترش یافت، جریانهای سیاسی مختلفی به مخالفت با آن قدعلم کردند که هریک به نوعی تلاش داشتند تا از گسترش و نفوذ اندیشه حضرت امام (ره) جلوگیری کنند. این جریانها را از یک منظر میتوان به 3 دسته تقسیم نمود که با کمال تاسف دنباله های هرسه جریان را در استان گلستان شاهدیم : مدعیان دروغین استکبارستیزی، مخالفین مبارزه و تجدیدنظرطلبان در مبارزه.
1- مدعیان دروغین استکبارستیزی
در بین نیروهای سیاسی دهههای اخیر، جریانهای دیگری نیز بودند که علی رغم مخالفت باجریان خط امام، خود را پشقراول و سردمدار مبارزه با استکبارجهانی و امپریالیسم بین الملل معرفی میکردند. در راس این گروههای سیاسی در ایران که در مجموع جزو اردوگاه چپ مارکسیستی - مائوئیستی، محسوب میشدند، میتوان به سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و چریکهای فدایی خلق اشاره کرد که در دهه 50 و ابتدای دهه60، مواضعی سوپرانقلابی داشته و شعارهایی تندعلیه اردوگاه غرب و در راس آن آمریکا سر میدادند.
این جریان حتی تا بدانجا پیش رفت که نهضت اسلامی ملت ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) را حرکتی ارتجاعی و برخاسته از اردوگاه امپریالیسم معرفی کرد که تنها به ظاهر مدعی مبارزه با استکبار است.
این گروهها متاثر از اندیشههای مارکسیستی به ظاهر در تلاش بودند تا به قول خود برای آزادی طبقات محروم کارگر (پرولتاریا) از بند اسارت سرمایهداران و سرمایهداری اقدام کنند، و خود را بزرگترین مبارزان علیه امپریالیسم معرفی میکردند.
مهمترین تفاوت و زاویه این مدعیان مبارزه با استکبارجهانی با گفتمان حضرت امام (ره) را باید در ماهیت مبارزه جستجو کرد. همان طور که گفته شد در نگاه حضرت امام (ره) مبارزه خاستگاه الهی داشته و مبتنی بر آموزههای اسلامی تداوم مییابد. اما اهداف مبارزه نزد جریانهای چپ اهدافی مادی و دنیوی بوده و مبتنی بر منافع تعریف شده بود. که یکی از نتایج آن محوریت یافتن اصل «هدف وسیله را توجیه میکند» بود.
مبتنی بر این اصل تنها هدف مقدس بوده و برای رسیدن به هدف میتوان از هر ابزاری استفاده کرد. و همین اندیشه انحرافی بود که آنها را در به خدمت گرفتن روشهای کثیف و غیرانسانی آزادگذاشته بود.
خیلی زود مشخص شد که مبارزه با امپریالیسم جهانی نیز تنها وسیلهای برای رسیدن به اهداف بزرگ منفعت طلبی و قدرت طلبی این جریان بوده که متناسب با شرایط و مقطع زمانی انتخاب شده بود، و با تغییر شرایط و مبتنی بر اصل فرصت طلبانه «هدف وسیله را توجیه میکند»، این شیوه و ابزارکنار گذاشته شد و این بار منفعت در آن بود که به آغوش امپریالیسم بین الملل رفته و از قلب تمدن غرب و با حمایت همه جانبه سران استکبار جهانی به مبارزه علیه انقلاب اسلامی ادامه دهند.
در مورد جایگاه و پیوند امروزین منافقین با سیاستمداران کاخ سفید همین بس که اغلب گروههای 30 گانه تروریستی دفتری در آمریکا ندارند و در این بین، سازمان یک استثناست که دفتر نمایندگی رسمی آن در ساختمان باشگاه مطبوعات در خیابان 14 واشنگتن دی. سی. است.(24)
«تریتا پارسی» رئیس «شورای ملی آمریکاییهای ایرانیتبار» در مورد نفوذ منافقین در کنگره آمریکا مینویسد: «در طول زندگی ده سالهام در واشنگتن، هرگز ندیدم که نمایندگان القاعده در راهروهای کنگره امریکا رژه بروند. هرگز ندیدم که حماس مراسمی در کنگره آمریکا برگزار کند و هرگز ندیدم که سیاستمداران امریکایی در کارزار یک گروه جهادی اسلامی مشارکت کنند، اما مجاهدین خلق، سازمانی که دستهایش آلوده به خون ایرانیها و آمریکاییها است، با وجود قرار گرفتن در فهرست سازمانهای تروریست بینالمللی دولت امریکا، آزادانه تمام این کارها را در پایتخت ایالات متحده انجام میدهد.»(25)
آخرین اقدام حمایتی غرب از منافقین را میتوان تلاش دولت آمریکا برای خارج کردن نام گروهک منافقین از فهرست سازمانهای تروریستی و معرفی آن به عنوان «اپوزیسیون اصلی جمهوری اسلامی» دانست. پیش از این انگلیس، در سال 2008 و اتحادیه اروپا در سال 2009، نام این گروهک را از فهرست سازمانهای تروریستی خود خارج کرده بودند.(26)
2- مخالفین مبارزه
در مقابله با دکترین استکبار ستیزی حضرت امام (ره) جبهه دیگری نیز وجود داشت که بطور کامل با آن مخالفت میکرد. این اردوگاه نیز خود از بخشهای مختلفی تشکیل شده بود:
2-1- خودفروختگان و ایادی داخلی استکبار:
بخشی از مخالفین کسانی بودند که به واقع آنها را باید دوستان اردوگاه استکبار و ایادی و دستنشاندهها و نفوذیهای ایشان در کشور دانست. اغلب این افراد در دوران پهلوی جزو دست اندرکاران رژیم بوده و خود را وامدار غرب و استکبار میدانستند. با پیروزی انقلاب اسلامی اغلب آنها به خارج گریختند و با حمایت استکبار جهانی به دشمنی با نظام اسلامی وآرمانها و شعارهای آن روی آوردند. این جمع که به سلطنت طلبان شهرت یافتند، جزو جریانهای سیاسی شناخته میشوند که هیچگاه به مبارزه با استکبار جهانی اعتقادی نداشتنه و منافع خود را در حمایت از آن تعریف کرده بودند.
2-2- غربزدگان و لیبرالها:
دسته دیگر جزء ایادی و دست نشاندگان مستقیم استکبار به حساب نمیآمدند، اما اغلب دانش آموختگانی بودند که دوران تحصیل خود را در فرنگ گذرانده و مفتون و دلبرده حکومت لیبرالیستی غرب شده و نگاه منفی به غرب و استکبار جهانی نداشتند. این افراد که خود را در پس عنوان فریب دهندهای چون ملی گرایی پنهان کرده بودند، به واقع لیبرالهایی داخلی بودند که چارچوب و مبانی تمدن غرب را قبول داشته و آمال و آرزوهای خودرا در گرایش کشور به سوی نظام لیبرال سرمایه داری غرب میدیدند. این جریان نظام نابرابر بینالملل را نادیده گرفته و با نگاهی مثبت به سیاستهای تجاوزطلبانه و استیلاطلبانه غرب مینگریستند، لذا از استعمال واژه استکبار جهانی برای خطاب قرار دادن غرب و در راس آن آمریکای جنایتکار پرهیز داشتند.
این جریان که در ابتدای انقلاب فرصتهای مناسبی برای کسب قدرت سیاسی داشتند، به خاطر عدم همراهی با ملت، خیلی زود توسط ملت کنار گذاشته شده و در محاق قرار گرفتند. حضرت امام (ره) درباره سرانجام سپردن امور کشور به این جریان سیاسی میفرمایند: «من به صراحت میگویم ملیگراها اگر بودند، به راحتی در مشکلات و سختیها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز میکردند؛ و برای اینکه خود را از فشارهای روزمره سیاسی برهانند، همه کاسههای صبر و مقاومت را یکجا میشکستند و به همه میثاقها و تعهدات ملی و میهنی ادعایی خود پشت پا میزدند.»(27)
سیاست گرایش به غرب را میتوان در عملکرد دولت موقت و با محوریت گروه نهضت آزادی به خوبی مشاهده نمود و تلاشی که دستگاه خارجه وقت برای نزدیکی به بلوک غرب داشت. جمله معروف مهندس مهدی بازرگان که در واکنش به بیانات حضرت امام (ره) گفته بود: «اگر امریکا شیطان بزرگ است، شوروی شیطان اکبر است» تنها نمونهای از این موضعگیریها به نفع غرب است. طبیعی بود که این جریان نتواند اقدام انقلاب بزرگ و دلیرانه دانشجویان خط امام در تسخیر سفارتخانه آمریکا در تهران را که به لانه جاسوسی استکبار جهانی علیه انقلاب اسلامی تبدیل شده بود، تاب آورد، لذا بعد از انتشار خبر تسخیر لانه، بلافاصله با عصبانیت تمام استعفا کرد. حضرت امام (ره) نیز که از اقدام انقلابی این جوانان که بازتاب خشم ملت از استکبار جهانی بود رضایت داشت، آن را انقلاب دوم (انقلابی بزرگتر از انقلاب اول) نامید و با استعفای دولت لیبرال موقت موافقت نمود.
همین اظهار نظرات و رفتار سیاسی بود که مرجع عالیقدر حضرت امام خمینی (ره) را به اظهارنظری چنین درباره نهضت آزادی واداشت: «پرونده این نهضت و همینطور عملکرد آن در دولتِ موقتِ اولِ انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به امریکا است، و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است؛ و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید امریکای جهانخوار را، که هرچه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطه او دارند از ستمکاری اوست، بهتر از شوروی ملحد میدانند. و این از اشتباهات آنها است. در هر صورت، به حسب این پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت امریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها، که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند ملتهای مظلوم بویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال امریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سر بلند نمیکرد.»(28)
2-3- مرعوبین و عافیت طلبان:
دسته دیگری که از همان ابتدا در جبهه مخالفین مبارزه با استکبار جهانی قرار داشتند، عافیت طلبانی بودند که از هرگونه مبارزه و تحمل سختی ابا داشته و آن چنان مقهور قدرت نظامی استکبار جهانی بودند که از هرگونه مقاومت و مبارزهای گریخته و دیگران را نیز به تسلیم و وادادگی دعوت میکردند. این تفکر و نگرش که نسبت به مبارزه با رژیم پهلوی نیز همین وضعیت را داشت، هرچند ساماندهی سیاسی - اجتماعی رسمی نیافت، اما در کوچه و بازار و در طول دوران مبارزه، به شایعه پراکنی و تضعیف ایمان و اراده ملت مشغول بوده است. نشانههایی از این بزدلی و مرعوب بودن بعدها در میان برخی جریانهای سیاسی نیز ظهور و بروز یافت که در قالب برخی نوشتجات و اظهارنظرها درسطح جامعه مطرح گردید.
رهبر معظم و فرزانه انقلاب اسلامی و خلف صالح حضرت روح الله نیز از این آفت چنین یاد میکند: «مرعوب شدن، صفت خیلی بدی است. حالا یک وقت انسان در خانهی خودش نشسته است و مرعوب میشود این یک نفر آدم است اما یکوقت انسان در مسند مسئولیتی نشسته است در مجلس است، در دولت است او اگر مرعوب شد، واویلاست! مرعوب شدن او، یعنی از دست دادن بسیاری از امکانات این ملت!» (78.11.26)
حضرت آیت الله العظمی امام خامنهای در ادامه با اشاره به سیره حضرت امام (ره) و مبارزین حق میفرمایند: «یک نمونهی زندهی کسانی را که مرعوب نمیشوند در زمان خودمان دیدیم یعنی امام (ره) و هزاران نمونهی دیگر را در میدان جنگ و در میدانهای سیاست ملاحظه کردیم. این جوانان مؤمن و پاکباخته، از خدا ترسیدند؛ از هیچکس غیر خدا نترسیدند: «الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل». در گوشه و کنار، افراد و رادیوها و عوامل دشمن، مرتّب به اینها میگفتند: علیه شما توطئه میکنند؛ بناست ضربه بزنند؛ بناست چنین کنند؛ بناست چنان کنند؛ برای اینکه اینها را بترسانند؛ اما اینها گفتند نه. ایمانشان بیشتر شد؛ گفتند: «حسبنا اللّه و نعم الوکیل»؛ خدا ما را کافی است؛ ما به خدا اعتماد داریم و به او اطمینان میکنیم. آن وقت خدای متعال میفرماید: «فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء». بله؛ وقتی کسی به خدا اتّکا کند، اینگونه است. آن کسانی که دوران جنگ را دیدند و در آن صحنهها بودند، میدانند که من چه میگویم. تمام قدرتهای مسلّح عالم، دست به دست هم دادند برای اینکه بتوانند یک وجب از خاک این کشور را بگیرند؛ بتوانند بگویند مرز ایران از این نقطه چند کیلومتر عقب آمد؛ اما نتوانستند. این ملت در مقابلشان ایستاد؛ لذا نتوانستند. خدا کمک میکند و نمیگذارد دشمن غلبه پیدا کند.» (همان)
3- تجدیدنظرطلبان در مبارزه
دسته سوم از طرفداران غرب و مخالفین دکترین «استکبار ستیزی»، کسانی بودند که از ابتدا جزو مخالفین نبودند، بلکه بلعکس از حامیان و موافقان استکبارستیزی به حساب میآمدند.
بخشی از ایشان خود جزو کسانی بودندکه روزگاری نه چندان دور ازدیوارهای سفارت آمریکا بالا رفته و خود را صاحبان حماسه انقلاب دوم میدانستند. اما سیر تغییرات و تحولات این جریان به نحوی شکل گرفت، که این جریان به تدریج دچار استحاله شده و به صف مخالفین دکترین استکبارستیزی پیوستند. این دگردیسی عوامل متعددی داشت که مهمترین آن عبارت بودند از:
3-1- ساده لوحان:
بخشی از کسانی که تا دیروز آمریکا را به عنوان دشمن بزرگ جمهوری اسلامی میدانستند، و امروز به صف حامیان مذاکره و ارتباط در آمدهاند، ساده لوحان ناآشنا با سیاستی هستند که تحت تاثیر القائات دیگر جریانهای حامی غرب و تبلیغات رسانهای استکبارجهانی قرار گرفته و ناشیانه و ناآگاهانه دم از برقراری ارتباط میزنند. این سادهلوحان را اغلب در میان تودهها و عوام مردم باید جستجو کرد، هرچندگاه برخی از به ظاهر خواص نیز همچنان همان تعابیر عوام گونه را بکار میگیرند. نداشتن تحلیل درست از مسایل سیاسی و تحولات بینالمللی آنها را به عدول از دکترین استکبارستیزی کشانده است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در تعبیری در این باره میفرمایند: «کسانی که دم از مذاکره با آمریکا میزنند، یا از الفبای سیاست چیزی نمیدانند، یا الفبای غیرت را بلد نیستند؛ یکی از این دو تاست».(1381.3.1)
معظم له در محفلی دیگر انتقادات و اظهارات این دسته را چنین پاسخ میدهد: «حال عدّهای، ساده لوحانه، این گوشه و آن گوشه مینشینند، حرفی و نِقی میزنند. قلم روی کاغذ میآورند که: «چرا با آمریکاییها مذاکره نمیکنید؟ تا کی میخواهید این وضع ادامه داشته باشد؟» آیا اینها نمی فهمند در دنیا چه خبر است؟ نمیفهمند که توقّع این دشمنِ افزونخواهِ مغرورِ کمخرد و بیحکمت چیست؟ تصوّر میکنند همینقدر که ما مذاکرات و روابطمان را با آمریکا شروع کردیم، همه مشکلات تمام خواهد شد؟ نه آقا، قضیّه این نیست. آری؛ آمریکاییها در اظهارات رسمی میگویند و اظهار میکنند که ما آماده مذاکره با ایرانیم. مذاکره برای چه؟ معلوم است؛ مذاکره برای اینکه راهی و مجرایی برای فشار آوردن روی دولت ایران پیدا شود. مذاکره را برای این میخواهند. چه مذاکرهای؟! ما با شما کاری نداریم، احتیاجی به شما نداریم، ترسی از شما نداریم، هیچ محبّتی به شما نداریم. شما کسانی هستید که در روز روشن، جلو چشم همه مردم دنیا، هواپیمای مسافربری ما را به بهانه دروغ و واهی، سرنگون کردید و دهها نفر انسان را کشتید و حتّی عذرخواهی هم نکردید» (1373.8.11)
در شرایط جدید و اصرار دولتمردان بر حل مشکلات در مذاکره با آمریکا هم بارها فرمودند به مذاکره با آمریکا خوش بین نیستم اما این مذاکرات تجربه ای برای ملت ایران خواهد شد و ثابت خواهد کرد که آمریکا قابل اعتماد نیست. در آخرین فرمایش خود نیز تاکید فرمودند:با مذاکره زیر شبح تهدید مخالفم (17/2/1392)
3-2- استحالهشدگان و تمایل یافتگان به لیبرالیسم غربی:
محور اصلی جریان تجدیدنظرطلبی را باید از میان آن بخش از جریانهای سیاسی جستجو کرد که در دهه 70 به تدریج در مسیر آشنایی با تفکرات معرفتی - سیاسی غرب دچار وادادگی و استحاله شده و جذب آن گردیدند. این تمایل و تعلق، بیش از هر چیز در حوزه نگرشها خود را نشان داد و به تدریج اظهارنظرها و دستنوشتههایی از این جریان صادر گردید که حکایت از تجدیدنظرطلبی در آرمانهای حضرت امام (ره) داشت.
3-3- دنیاگرایان، رفاه زدگان و منفعت طلبان:
عامل دیگری که منجر شد تا بخشی از افراد و جریانهای سیاسی کشور به تدریج از گفتمان استکبارستیزی فاصله گرفته و در باب ایجاد رابطه و فتح بابی برای مذاکره سخن برانند، آلودگی به زخارف دنیا، دنیاگرایی و منفعت طلبی بود. این فرآیند که به تدریج با پایان یافتن جنگ تحمیلی و با اولویت یافتن مساله سازندگی و آبادانی کشور آغاز شد، برخی از انقلابیون دیروز (یا متظاهرین به انقلابیگری) را آنچنان به مسایل اقتصادی و دنیوی آلوده ساخت که ترجیح دادند برای حفظ منافع حاصله، باورهاو آرمانهای خود را نیز به فراموشی سپرده و درآن تجدیدنظر نمایند. در راس این تجدید نظرها، تجدیدنظر در دکترین استکبارستیزی بود.
البته بین این جریان دوم و سوم پیوندی عمیق حاکم بوده و از یک منظر هر دو جریان را میتوان در ذیل یک روند بررسی نمود. روندی که با دور شدن از آرمانهای انقلاب اسلامی و آموزههای اسلام ناب محمدی (ص) شکل گرفت. این حرکت را میتوان نوعی ارتجاع به نظرات ملیگرایان و نهضت آزادی دانست و قرابت و همکاری و ائتلاف تمام عیار این جریانها نیز خود حکایت از قرابت و همفکری با آنها دارد.
حضرت امام (ره) نگرانی خود را از قوت یافتن چنین تفکراتی در جامعه که بدون توجه به آرمانها و انگیزههای الهی مبارزه و نهضت و تنها مبتنی بر مصلحت سنجیهای مادی و منفعت طلبانه به تحلیل حوادث سیاسی میپردازند، ابراز داشته و چنین هشدار داده بودند: «ترس من این است که تحلیلگران امروز، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر؟ و نتیجه گیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک و کشورهای غربی علیه ما موضع گرفتهاند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانت کنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم.»(29)
در پایان مجددا از جنابعالی خواستاریم که از تمام تلاش خود در تبیین اندیشه آسمانی امام بزرگواری که عزت و شرف و استقلال امروزمان مرهون زحمات او و یاران شهید و خلف صالحش میباشد بهره بگیرید و راه را بر سوء استفاده کنندگان مسدود نمایید. از خدای متعال خاضعانه و ملتمسانه خواستاریم که ما را در تداوم راه امام راحلمان که همان صراط مستقیم محمد و آل محمد است رهنمون بدارد و انقلابمان را به انقلاب جهانی امام زمان ارواحنا فداه متصل گرداند .ان شاالله
ومن الله التوفیق و علیه التکلان
سه شنبه 7 شعبان المعظم 1436
5 خرداد 1394
روابط عمومی انصار حزب الله استان گلستان
پینوشتها :
1. صحیفه امام، ج10، ص 360، 1358.8.4
2. صحیفه امام، ج 13، ص 212، 1359.6.21
3.صحیفه امام، ج 11، ص 121، 1358.4.9
4. صحیفه امام، ج 15، ص 171، 1360.6.15
5. صحیفه امام، ج1، ص 21، 1323.2.15
6. صحیفه امام، ج 21، ص 69، 1367.4.13
7. صحیفه امام، ج 21، ص 88، 1367.4.29
8. صحیفه امام، ج 21، ص 284، 1367.12.3
9. همان.
10. صحیفه امام، ج1، ص 21، 1323.2.15
11. صحیفه امام، ج 19، ص 112، 1363.9.20
12. صحیفه امام، ج 21، ص195 ،1367.9.2
13. صحیفه امام، ج 21، ص 88، 1367.4.29
14. صحیفه امام، ج 21، ص 91، 1367.4.29
15. صحیفه امام، ج 21، ص 284، 1367.12.3
16. صحیفه امام، ج 12، ص 306، 1359.2.28
17. صحیفه امام، ج 21، ص 87، 1359.2.28
18. صحیفه امام، ج20، ص 318، 1366.5.6
19. صحیفه امام، ج 6، ص 499، 1358.1.17
20. صحیفه امام، ج21، ص 83، 1367.4.29
21. صحیفه امام، ج 12، ص 144، 1358.11.19
22. صحیفه امام، ج 21، ص 69، 1367.4.13
23. صحیفه امام، ج 21، ص 91، 1367.4.29
24. "منافقین از پیدایی تا فرجام، بخش سوم"، خبرگزاری فارس، 1390.3.29
25. "تروریستهای محبوب واشنگتن"، سایت مردمک، 1390.4.16
26. آنا فیلفیلد، "یک سازمان تروریستی یا اپوزیسیون قدرتمند"، سایت مردمک، 1390.5.14
27. صحیفه امام، ج 21، ص 98، 1367.4.29
28. صحیفه امام، ج 20، ص 479، 1366.11.30
29. صحیفه امام، ج21، ص 291، 1367.12.3
ارسال نظر