در آستانه سالروز رحلت امام امت و بنیانگذار جمهوری اسلامی
بیت شناسی امام(ره)؛ از خمینی بودن تا خمینی ماندن
چندی است اعمال و رفتاری از بیت امام(ره) و از نسل دوم و سوم ایشان دیده می شود که با آرمانهای ایشان هیچ سنخیتی ندارد بلکه برخی از آنها در تضادی آشکار با افکار و عقاید امام راحل است. این سخنان و اعمال نه تنها باعث خوشحالی دشمنان و سوء استفاده آنان شده است بلکه دل دوستداران این انقلاب را نیز به درد آورده است.
به گزارش گلستان 24، امام راحل(ره)، را می توان شاخصی برای حرکت های انقلابی دانست که نه تنها هیچگاه از معیارهای اصیل انقلاب اسلامی کوچکترین انحرافی نداشت، بلکه با انحرافات در راه آن نیز به مبارزه برخاست. اما این امتحانات برای بیت آن امام سفرکرده بعد از رحلت ایشان نیز ادامه داشت. در اولین سالهای بعد از رحلت آن عزیز سفرکرده شاهد بصیرت مثال زدنی اطرافیان ایشان بودیم که ثابت کرد بیت امام(ره) بعد از ایشان، هنوز تفکر و خط مشی ایشان را دنبال می کند که این موضوع در نسل دوم و سوم بیت ایشان کمرنگ تر شد تا جایی که بعضا در مسائلی مخالفت آشکار با آرمان پیر جماران به چشم می خورد که نوعا باعث سوء استفاده بدخواهان انقلاب شده و دل دوستداران این انقلاب را نیز به درد آورده است.
در این مجال سعی بر آن است که با تعریف نسبگرایی و ویژگیهای آن به نقد و بررسی مواضع برخی از منتسبین به بیت امام(ره) بپردازیم. در انتها با اشاره به آیهای از قرآن کریم، قبل از آغاز بحث اصلی نظر قرآن را در باب مساله نسبگرایی بیان میکنیم .
إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنینَ. آل عمران 68
نسب گرایی
قبل از بعثت نبی مکرم اسلام(ص) در شبه جزیره ی عربستان، این خاندان و قبیله های قدرتمند بودند که اختیار امور را در دست داشتند.با علنی شدن دعوت پیامبر(ص)، اولین گروهی که در مقابل ایشان ایستادند، گروهی بودند که دعوت اسلام به برابری و برادری را مخالف سیادت و سروری خود می دیدند چرا که قبیله گرایی به شدت در شبه جزیره عربستان رواج داشت. پیامبر با شناخت درد مزبور قبل از بدخیم شدن، به علاج آن پرداخت و قبل از او قرآنکریم رسماً شعوب و قبائل را مایه تعارف و شناخت یک دیگر و نه سرمایه تفاخر دانست: (جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا)حجرات آیه13.
رسول خدا(ص) وقتی مکّه را فتح کرد برای پیشگیری از بیماری قبیلهگرایی(اینجا منظور قریش است) با قدرت میفرماید: (ایها الناس انّ اللّه قد اذهب عنکم نخوة الجاهلیه و تفاخروهابآبائها الاوانکم من آدم و آدم من طین اِلاّ خیر عباداللّه عبداتقاه).
بدین ترتیب میتوان دریافت که نگاه قرآن به مقولهی نسب نگاهی منفی میباشد. اما آنچه مورد توجه است این است که آیا دودمانگرایی تنها یک معنا را افاده میکند؟ آنچه مورد توجه است اینکه دودمان گرایی در مقوله ی قدرت صرف دارای بار منفی می باشد ولی آیا در مقولهی ایدئولوژی و تبعیت از افکار و عقاید نیز همان معنا بر آن بار می شود؟
در پاسخ به پرسش بالا می توان به این موضوع این گونه پاسخ داد که خاندان ها و قبایل می توانند در انتقال فرهنگها و آداب و رسوم و زنده نگه داشتن عقاید مرسومه خود نقش مثبت و تاثیر گذاری ایفا کنند و اگر خاندانی صالح باشند در مقام حفظ دستاوردهای مثبت و ادامه راه نیاکان خود می توانند عملکرد بهتری از دیگران داشته باشند، چرا که با عقاید و اهداف ونوع عملکرد آنان آشنایی بیشتری دارند. این نظر را میتوان به نظر قرآنی نزدیکتر دانست و تعلیل آن هم آیه 68 سوره ی آل عمران است که در ابتدا به آن اشاره شد.
و معلوم است که از میان همه آیندگان کسانى نزدیکتر به آن جناب یعنى به پیامبرى صاحب کتاب و شریعتند که در پیروى حق از او پیروى کنند و متصف به پابندى دینى باشند که آن جناب آورده است(علامه طباطبایی, تفسیر المیزان) و حضرت محمد(ص) که هم متصل به خاندان و ذریه ابراهیم و هم متوصف به اخلاق و ایمانی فراتر از ایشان بود نمونهی بارز این نوع نظر هستند.
نسبگرایی در ایران
در جامعه ایران امروزی میتوان نسبتگرایی را هم در جهت مثبت و هم در جهت منفی مورد بررسی قرار داد . با نگاهی به تاریخ معاصر می توان به خاندان هایی برخورد که نقش تعیین کنندهای در تحولات اجتماعی و سیاسی کشور ایفا کرده اند .برخی از آنها با برجای گذاشتن عملکردی مثبت باعث ماندگاری تاثیر خاندانشان شده اند و عدهای هم با سوء تدبیر نتوانستند راه نیاکان خویش را ادامه دهند .در این سخن به بررسی یکی از خانواده امام خمینی(ره) خواهیم پرداخت که در تاریخ انقلاب اسلامی دارای نقشی بیبدیل می باشد .
هدف این است که دریابیم آیا این خانواده توانسته اند به نقش خود در تبیین آرمانها وارزشهای امام راحل به خوبی عمل کنند یا نه؟ برای پاسخ به سوال مذکور به بررسی نسلهای مختلف این خانواده خواهیم پرداخت . حضرت امام(ره) و بانو خدیجه ثقفی دارای پنج فرزند به نامهای سید مصطفی، سید احمد، سیده زهرا، سیده فریده و سیده صدیقه بودند .
سید مصطفی؛ سلف صالح
شهید سید مصطفی خمینی در مقام فرزند ارشد میتوانست در نقش یک آقازاده در سیاست و جریانات در کنار پدر باشد ولی وی هیچگاه تلاش نکرد از این مزیت استفاده کند و مانند یک فدایی در کنار امام به انجام رهنمونهایی ایشان همت می گمارد. با توجه به اینکه در آن زمان عدهای برای کسب شخصیت می کوشیدند خود را بیت مراجع و علما مرتبط سازند، از اینکه به خاطر آقازادگی مورد احترام قرار گیر نفرت داشت. مشی سادهی وی در نوع زندگی و زی طلبگی و روحیه انقلابیگری و مقام علمی ایشان زبانزد بود به طوریکه در نجف شایع شده بود.
نقش عملکرد ایشان در مسایل سیاسی و مبارزاتی در کنار امام(ره) بسیار تاثیر گذار بود. چنانکه می بینیم جرقهی حوادث سال 57 که منجر به انقلاب اسلامی شد از شهادت ایشان زده شد. با توجه به عملکرد ایشان در دوران حیات میتوان به حق ایشان را سلف صالح امام راحل دانست که در تبیین ارزشهای ایشان از هیچ مجاهدتی فروگذار نکرد.
ایشان در 24 سالگی با بانو معصومه حائری که دختر آیتالله شیخ مرتضی حائری بودند ازدواج کردند که ثمرهی این ازدواج یک پسر به نام حسین و یک دختر به نام مریم بود. مریم خمینی تحصیلات دکترا دارد و مدتی در دبی و اکنون در سوئیس به شغل پزشکی مشغول است.
پسری که خاندان رسالتش گم شد ...
اما حسین خمینی، او از ابتدای انقلاب به فعالیتهای سیاسی پرداخت، فعالیتهایی که با خط انقلابیون پیرو خط امام زاویه داشت.
در سال 59 بعد از غائله ای در مشهد مسئولین کمیته با دفتر امام تماس میگیرند و پیغام به امام داده میشود که آقای سیدحسین خمینی نوه شما در مشهد از بنی صدر دفاع کرده، مردم به او هجوم آوردند دست به اسلحه برده ما چه کار کنیم؟ امام به مرحوم آیتالله اشراقی میفرمایند که به مسئولین کمیته مشهد پیغام دهید که سیدحسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود و اگر دست به سلاحش برد او را با تیر بزنند.
امام خمینی در نامهای به این نوه خود او را از ورود به عرصه سیاسی منع میکند و مینویسد که "من علاوه بر نصیحت پدری پیر، به شما امر شرعی میکنم که در این بازیهای سیاسی وارد نشوی و واجب شرعی است که از این برخوردها احتراز کنی؛ من به شما امر میکنم به حوزه علمیه قم برگرد و با کوشش، به تحصیل علوم اسلامی و انسانی بپرداز."
اما بر خلاف نصیحت پدرانه و امر مولوی امام؛ حسین خمینی، پسر 46 ساله آیتالله مصطفی خمینی، بعد از فوت امام(ره) هم وارد سیاست شد .
در سال 82 ناگهان صدای سید حسین خمینی از نجف شنیده شد که در مصاحبه با روزنامه هلندی هندلزیلاد مواضع عجیبتری اتخاذ کرده بود: علیرغم ناامنی در عراق و خطراتی که از جانب ماموران مخفی جمهوری اسلامی برایم وجود دارد اکنون فضای باز و آزاد در عراق به من امکان می دهد قفل سر بسته دهانم را باز کنم و آنچه را رهبران ایران به نام مذهب و خدا بر سر مردم ایران می آورند را افشا سازم. بدانید دیکتاتورهای مذهبی قادر نخواهند بود مانع من شوند. مهمترین خواسته من جدایی دین از حکومت است چرا که تا زمان امام دوازدهم هیچکس نمی تواند به نام خدا و اسلام حکومت را به دست بگیرد. سخنان سید حسین خمینی در عراق علاوه بر مواضع ضدانقلابی وی بر علیه جمهوری اسلامی ایران روشنگر نکاتی از جمله شباهت گفتار وی با گفتار طرفداران انجمن حجتیه نیز بود .
اما ماجرا به همین جا ختم نشد و پس از سفر عراق در سال 1383 به ایالات متحده آمریکا سفر کرد. وی در یک گردهمایی تحت عنوان «دین ، صلح ، سازمان ملل و جوامع مدنی» شرکت کرده و سخنرانی نمود و در تاریخ چهارم مهرماه به دعوت موسسه American Enterprise Instituteکه به جناح محافظه کار سیاستمداران ایالات متحده نزدیک است در جلسه پرسش و پاسخی حاضر گردید و به سوالات خبرنگاران و حاضران پاسخ گفت. مایکل لدین، چهره شاخص این موسسه که با مواضع شدیدش بر علیه جمهوری اسلامی شناخته میشود ادارهکننده این جلسه سخنرانی بود که در آغاز جلسه ضمن ارائه معرفی کوتاهی از سید حسین، از سوی موسسه خود ابراز خشنودی نمود که میزبان خمینی دیگری در شهر واشنگتن و کشور آمریکاست .
و در این سفر دیداری جنجالی با رضا پهلوی داشت یک دیدار مصنوعی و نمایشی که در آن وقتی رضا پهلوی میگوید پدربزرگ من به ایران خدمت کرد سید حسین هم می گوید و پدربزرگ من هم خیانت کرد. وی از سال 1384 به کشور بازگشته است و در حال حاضر در شهر قم می باشد، اما هنوز هم از ادعاها و رفتار عجیب خود دست برنداشته است و در ادامه جنگروانی خود مدعی شده بود که می خواهد اسنادی را از چگونگی کشته شدن پدرش لابد به دست پدربزرگش یا اطرافیان او منتشر کند.
وی در اظهار نظری در هنگام زیارت عتبات عالیات در زمان حضور آمریکایی ها بیان کرده بود که مردم عراق به آمریکایی ها به چشم آزادی بخش می نگرند و نیز همچنین در مصاحبه ی خود بار روزنامه ی واشنگتن تایمز گفته بود: برای آزادی ایران راهی جز دخالت آمریکا نیست.
سید حسین خمینی در گفتگو با خبرگزاری فرانس پرس خواستار برگزاری رفراندوم در جمهوری اسلامی ایران شد و گفت: در نامهای به رهبری جمهوری اسلامی ایران از ایشان خواستهام تا موضوع ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی ایران را به رفراندوم بگذارند تا مردم بتوانند به حق به این موضوع پاسخ دهند رهبری نظام میتواند با استناد به نص قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دستور دهد تا رفراندوم صورت گیرد. در عصر غیبت امام زمان ولایت فقیه نمی تواند باشد. وی افزوده بود که: مادامی که ما در عصر غیبت امام زمان(عج) به سر میبریم در جامعه ، نظام ولایت فقیه نمی تواند باشد. ایشان همچنین با تمجید از دموکراسی به شیوه غربی ، دموکراسی آمریکایی را الگوی مناسبی برای دیگر کشورهای جهان خواند.
با نگاهی به آنچه گفته شد به وضوح نمایان است که اگر شخصی به جز سید حسین خمینی حتی یکی از موارد فوق را در کارنامه ی خود داشت، قطعا مسئولین برخورد درخور و مناسبی را با وی صورت می دادند. اما سوال اینجاست که آیا وابستگی به خانواده ی امام می تواند دلیل خوبی برای مماشات با چنین افرادی باشد؟ آیا می توان چنین تساهل و تسامح در برخورد را در راستای تفکری امامی دانست که همه و حتی خود را در برابر قانون یکسان می دانست؟ آیا این گذشت های بیجا و چشم پوشی های بی دلیل مجال را برای چنین هتاکانی مهیا نمی کند تا به یاوه گویی های خود ادامه دهند؟
سید احمد، فرزندی دلسوز و مهربان
سید احمد خمینی دومین پسر امام راحل را می توان یکی از تاثیرگذارترین افراد در جریانهای انقلاب برشمرد که همواره در کنار امام امت بوده است به نحوی که امام (ره) در وصیت نامه خویش درباره ی ایشان فرمودند : «.... اینجانب در پیشگاه مقدس حق شهادت مىدهم که [احمد] از اول انقلاب تاکنون و از پیش از انقلاب در زمانى که وارد این نحو مسائل سیاسى شده است از او رفتار یا گفتارى که بر خلاف مسیر انقلاب اسلامى ایران باشد ندیدهام و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانى نموده و در مرحله پیروزى شکوهمند انقلاب معین و کمک کار من بوده و هست و کارى بر خلاف نظر من انجام نمىدهد.»
درباره ی نقش ایشان در انقلاب اسلامی به این سخن مقام معظم رهبری بسنده می کنیم که فرمودند :
«بى شک سلامت و توان جسمى و قدرت کارى آن قائد عظیم الشأن در دوران پرمخاطره ده ساله با وجود کهولت سن و بیمارى قلبى، در میان عوامل و اسباب عادى از همه بیشتر به ابتکار و مراقبت و پیگیرى دلسوزانه این فرزند مهربان وابسته بود. ملت ایران از این بابت بسى مدیون این عزیز فقید است.»
مرحوم حاجاحمدآقا با فاطمه طباطبائی، دختر آیتالله طباطبایی سلطانی ازدواج کرده بودکه ثمره این ازدواج سه پسر به نامهای حسن، یاسر و علی بوده است. همسر ایشان بانو فاطمه طباطبایی دارای نسبت خویشاوندی با علامه بحر العلوم هستند. مادر ایشان هم که صدیقه نام داشت فرزند آیت الله العظمی سید صدر الدین صدر از مراجع ثلاث و نوه آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی (ره) از مراجع عظام وقت بود. وی دارای کارشناسی فلسفه غرب از دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد و دکترای عرفان اسلامی از دانشگاه آزاد اسلامی می باشد.کتاب خاطرات ایشان به نام "اقلیم عشق" منتشر گردیده است .
او نزد امام محبوبیت خاصی داشت. او بسیاری از آثار امام را جمعآوری کرده. بعضی از اشعار (بهخصوص رباعیهای مشهور) حضرت امام به درخواست وی سروده شده است. از حضرت امام(ره) تعدادی نامه نیز خطاب به وی در صحیفه نور موجود است. تا قبل از سال 88 ایشان بیشتر چهره ای علمی مرتبط با خانواده امام تلقی می شدند و کمتر به عرصه ی سیاسی ورود داشتند تا اینکه در انتخابات 88 و به تبع مواضع اطرافیان و چهره های نزدیک به بیت امام ایشان نیز در سخنرانی هایشان به ایراد موضع پرداختند .
در 12 خرداد ماه سال 89، در سخنرانی ایشان در دانشگاه آزاد مسایلی مطرح شد که موجی از انتقادات را به سمت ایشان روانه کرد. ایشان در آن سخنرانی، حرکت هاشمی رفسنجانی در قبول قطعنامه به امام (ره) را ایثار نامیدند و مدعی شدند که اگر امام (ره) حضور داشتند اتفاقات سال 88 رخ نمی داد و آن اتفاقات را نتیجه بی تدبیری خوانده بودند. اظهار نظرهای دیگری نیز درباره ی حوادث پس از انتخابات و انتقاداتی نیز در آن جلسه مطرح شد. موضع گیری عجیب و به دور از انتظار ایشان سوالات بی پاسخ بسیاری را در اذهان به جای گذاشت.
در تیرماه 89 نیز که سخنرانی سید حسن خمینی در سالروز رحلت امام(ره) با حوادثی همراه بود، ایشان ضمن نامه ای با حمایت از آنچه حسن تدبیر فرزندش نامیده بود، زبان به انتقاد از مسببین آن اتفاقات گشود و فرزندش سید حسن را به استقامت در مسیر حق فراخواند. جالب اینجاست که ایشان که تحمل کوچکترین پیشامد برای فرزندش را نداشت و با کوچکترین اتفاق سخن به انتقاد از عوامل و مسببین گشود و برخورد با خاطیان را خواستار شد ؛ در طول هشت ماه در برابر فتنه ای که قلب انقلاب اسلامی را هدف گرفته بود و در صدد حذف اصولی که امام راحل و ملت ایران برای برپا شدن آنها با تمام توان ایستادگی کرده و از جان هزینه کرده بودند، در بهترین حالت تنها به سکوت اکتفا کردند. حال سوال اینجاست که خون شهدایی که برای برپا ساختن این نظام جان خود را فدا کردند و زحمات و تلاشهای امام و امتی که از جان برای به ثمر رساندن انقلاب اسلامی هزینه کردند ؛ آنقدر در نزد ایشان عزیز نبود که حاضر شوند برای دفاع از آن حداقل چند سطری قلم فرسایی کنند؟
با توجه به آنچه در سطور بالا از نظر گذشت و با نگاهی به پیشینه خانم طباطبایی در می یابیم که در زمان امام راحل (ره) ایشان مورد تایید امام بودند اما لازم به ذکر است که در باب مساله ولایت باید به خاطر داشت که با تغییر در مصداق تغییری در تکلیف بوجود نمی آید. جایگاه ولایت در اسلام از اهمیت و شان بالایی برخوردار است که این ویژگی بدون در نظر گرفتن مصداق در تمام موارد صدق می کند. سوالی که به ذهن خطور می کند این است که آیا عملکرد ایشان در زمان امام را می توان با عملکرد ایشان در زمان حال یکسان دانست. با توجه به جایگاه ایشان و حوزه نفوذ کلامشان آیا نمی توانستند در بحران های انقلاب به روشنگری بپردازند؟ البته روشنگری لازمه اش روشن بینی قضایا و وقایع است و با توجه به موضع گیری های مذکور می توان اینطور پنداشت که ایشان به درک صحیحی از وقایع در بعد از انتخابات دست نیافه بودند یا اینکه موضوع در نظر ایشان دارای تردید بوده است.
سید حسن و تولیت حرم امام خمینی(ره)
سید حسن خمینی، فرزند ارشد حاج احمد خمینی از سال ۱۳۷۳و بهدنبال در گذشت پدر بزرگوارش عهدهدار تولیت حرم مطهر و موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) شد. سیدحسن خمینی یکی از سخنرانان ثابت سالگرد حضرت امام است که هر ساله پیش از رهبری به سخنرانی در این مراسم میپردازد .
وی که مسئولیت موسسه نشر و تنظیم آثار امام را بر عهده دارد، در مواردی که خاطرات جعلی و به روز شده از امام راحل منتشر می شود و وظیفه این موسسه اقتضا می کند که با آن برخورد کند و جلوی نشر اکاذیب و داستان پردازیها در مورد امام را بگیرد، تنها به سکوت اکتفا می کند و در مقابل در مواردی که هیچ گونه ارتباط و دخلی به این موسسه یا تولیت آستان ندارد، از سیاسی و فرهنگی و هنری گرفته تا فوتبالی و برنامه های اجتماعی، به ایراد سخنرانی و اظهار نظر می پردازد.
وی که بعد از پدر بزگوارش به نحوی یکی از افراد شاخص بیت امام شناخته می شود، در مواری که نیاز است با تذکرات خود زمینه سوء استفاده برخی فرصت طلبان از بیت امام و افراد وابسته به آن را بگیرد، در برابر اظهار نظرهای توهین آمیز برخی افراد وابسته به بیت امام یا همراهی آنان با دشمنان قسم خورده این ملت، تنها به ایراد موضع سکوت اکتفا می کنند.
در زمان فتنه انتشار عکس هایی از ایشان در کنار سران و برنامه ریزان فتنه سال 88 که با عدم موضع گیری شفاف ایشان پیرامون فتنه همراه بود، موجب ناراحتی بسیاری از دوستداران امام راحل(ره) گردید و به دنبال آن باعث واکنش هایی به وی شد که از آن جمله می توان به اتفاقات روز 14 خرداد سال 89 اشاره کرد که سخنرانی وی در حرم امام (ره) ناتمام ماند. گرچه آنچه در این مراسم اتفاق افتاد مورد مذمت و نقد رهبری قرار گرفت و کار انجام گرفته به هیچ وجه صحیح نبود اما انتقاد اما انتقاد از سید حسن به دلیل مواضع غیر شفاف و بعضا موافق با جریانی که قصد براندازی داشتند هنوز در اذهان باقی مانده است و سوال اساسی اینکه چرا شباهتی که بین امام و فرزند برومند ایشان، حاج سید احمد، وجود داشت را نمی توان بین سید حسن و ایشان مشاهده کرد؟
گرچه موضع گیری سیاسی و وابستگی به احزاب و گروه های سیاسی قانونی فی نفسه هیچ محدویتی نداشته و هر شخص آزادانه می تواند دست به انتخاب بزند، اما گاه برخی افراد دارای جایگاهی خاص می باشند که بهتر است کمی در اعلام مواضع سیاسی خود مراعات کنند ولی بازهم موضع گیری برای آنها مشکلی را بوجود نمی آورد. اما برخی مواقع برای رسیدن به اهداف سیاسی برخی اشخاص حاضر به هزینه کردن از جایگاه خود می شوند. در این مواقع هر چه جایگاه شخص، جایگاهی ملی و عمومی باشد کار وی غیر معقولانه تر به نظر می رسد.
جهت گیری سید حسن خمینی و حمایت وی از جریانی خاص نیز مادامی که وی از نام امام و بیت وی برای رسیدن به اهداف سیاسی خود بهره نگیرد، خالی از اشکال است. اما آنچه تا کنون دیده شده خلاف این رویه را ثابت کرده است.
اخیرا اقدامی دیگر از سید حسن خمینی در مسند تولیت حرم امام راحل، تضاد افکار و اندیشه های امام با نسل دوم و سوم از بیت ایشان را آشکار کرده است. امروزه به همت تولیت آستان حرم امام شاهد آن هستیم که مزار امامی که خود فقیهی وارسته بود و تا آخرین روزهای عمر و در اوج قـدرت و مـقام، حاضر نشد خانهای بزرگ و گسترده برای خود فراهم کند، حـتـی حـاضـر نـشد حسینیهای که محل دیدارهای او بود، گچکاری و رنگ آمـیـزی شود، در حال تبدیل شدن به مرکزی از تجمل و نمادهای اشرافیت است.
البته بعد از انتقادهایی که چندی است به این عمل صورت می گیرد عده ای در مقام پاسخ چندین فرضیه را مطرح کرده اند. اول اینکه شان امام راحل داشتن چنین بنای با شکوهی است یا اینکه این بنایی نشانگر عظمت و اهمیت امام راحل در بین مردم است و نقش بی بدیل ایشان در پیروزی انقلاب اسلامی را یادآور می شود و یا حتی اینکه با این بنا مکانی درخور برای پذیرایی از مهمانان داخلی و خارجی در مراسم سالیانه ی حرم امام و زائرین ایشان در ایام دیگر مهیا می شود و ...
در انتها برای پاسخ به این دلایل تنها به سخنان خود امام عظیم الشان کفایت می کنیم که فرمودند :
اگر خدای نخواسته، مردم ببینند که آقایان وضع خـودشـان را تـغـییر دادهاند عمارت درست کردهاند و رفت وآمدهایشان مـنـاسـب شـان روحـانیت نیست.... از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسـلام و جـمـهوری اسلامی همان... آن چیزی که مردم به آن توجه دارند و مـوافـق مـذاق عامه است اینکه زندگی شما ساده باشد، همان طوری که سـران اسـلام و پیغمبر اسلام و امیرالمومنین و ائمه ما زندگیشان ساده و عادی بود، بلکه پایینتر از عادی ...
ارزش انـسـان، بـه خانه نیست، به اتومبیل نیست. اگر ارزش انـسـان بـه ایـنـها بود، انبیاء باید همین کار را بکنند. انبیاء سیرهاشـان را دیدهاید چه جور بوده. ارزش انسان به این نیست که یک هیاهو داشـتـه بـاشد، یک اتومبیل کذا داشته باشد، یک رفت و آمد زیاد داشته بـاشد. ارزش روحانیت به این نیست که یک بساطی داشته باشد و یک دفتری و یـک دستکی داشته باشد. فکر کنید ارزش انسان را به دست آورید، ارزش روحانیت را از دست ندهید...
خوف اینکه ما اگر ساده رفتار کنیم، آنـهـا بـا آن سـفارتخانههای آنها، با آن وضعی که دارند، ما در نظر آنـهـا تـحقیر میشویم، این خوف را در خودتان راه ندهید... شما گمان نـکنید که اگر چنانچه بهطور ساده عمل بکنید و سفارتخانه شما یک جای سـادهای بـاشـد، یک مرکزی باشد که از آنجا علم و دانش و اخلاق صادر شـود، شما تحقیر خواهید شد، خیر. این حرف، حرف غرب زدههاست که خیال میکنند ما اگر مثل غرب نباشیم ما تحقیر میشویم... عظمت انسان، به لـباس و کلاه و اتومبیل و پارک و امثال آن نیست. انسان یک حقیقتی است کـه اگـر آن حقیقت بروز کند، شرافتمند است، عظمت دارد. شما میبینید کـه بـزرگتـرین افراد بشر ، انبیاء بودند و سادهترین از همه هم آنان بـودند. در عین حالی که بزرگتر از همه بودند... تمام انبیاء این طور بودند و تاریخ همه آنها را نشان میدهد.
یاسر خمینی دومین فزند حاج احمد خمینی است که وی نیز به لباس روحانین ملبس است. وی نیز در سال 88 در حمایت از رای مردم اقدام به سکوت کرده و پس از حوادث سال ۸۸ یاسر با بسیاری از محکومان دادگاههای انقلاب دیدار کرد که این حرکت وی با نظر به اینکه قبل از انتخابات از میرحسین موسوی حمایت کرده بود، انتقادات زیادی را به سوی وی روانه ساخت.
سید علی خمینی نیز که فرزند سوم حاج احمد خمینی است در سیاست به اعلام موضع نپرداخته است و تنها شایعاتی که از حضور وی در حماسه 9 دی در رسانه ها منتشر شده بود بلافاصله و در اقدامی انقلابی از طرف موسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) تکذیب شد تا این موسسه ثابت کند می تواند آنچه را که به سود خود نیست تکذیب کند.
سوال اینجاست که عدم موضع گیری شفاف از طرف خانواده ی سید احمد خمینی در قبال فتنه سال 88 با چه معیاری قابل توجیه است؟ مگر نه این است که سید احمد خمینی می فرمود: «امروز باید در کنار نظاممان پشت سر رهبری قرار بگیریم. رهبر ما شاگرد امام است. هیچکس حق شکستن حریم رهبری را ندارد. حرمت رهبری نظام اسلامی، از اصول خدشه ناپذیر انقلاب اسلامی ماست. همه باید به دستورات رهبری عمل کنند.» و مگر فتنه گران هدفشان شکستن حریم رهبری و این انقلاب نبود؟
آیا موضعگیری هایی از آن دست که ذکر رفت یا سکوت در هنگامیکه نیاز به سخن گفتن و اتخاذ موضع است از طرف کسانیکه انتظار می رفت همچون پدرشان در خط دفاع از ولایت باشند حرکتی پسندیده است؟
به یاد آوریم سخن محرم اسرار امام را که فرمود : «ما امروز موظف هستیم پشت سر مقام رهبری حضرت آیت الله خامنهای حرکت کنیم. هر چه ایشان گفت گوش کنیم، اگر روزی حرکت ما با حرکت ولی نخواند، بدانید که نقص از ماست! همانطور که نگذاشتید امام احساس تنهایی کند. اطاعت از خامنهای، اطاعت از امام است. هر کس منکر این معنا شود، مطمئن باشید در خط امام نیست و هر کس بگوید که اطاعت از امام غیر از اطاعت از حضرت آیت الله خامنهای است در خط آمریکاست! من بعد از رحلت امام، با خدا و امام عهد کردهام که کوچکترین قدمی را علیه رهبری و برخلاف رهبری و حتی برخلاف میل رهبری برندارم.»
آیا می توان گفت که خانواده ی آن عزیز سفر کرده در مسیری که ایشان مدنظر داشتند حرکت کرده اند؟
نوادگان دختری حضرت امام (ره)
خانواده ی حاج محد حسین اعرابی
مرحوم حاج محمد حسین اعرابی یکی از داماد های حضرت امام بودند که در سال 1333 با بانو فریده مصطفوی ازدواج کردند که حاصل این ازدواج یک دختر به نام فرشته اعرابی بود.حاج محمد حسن اعرابی در دوره تبعید امام، با توجه به ثبات شخصیت و اعتماد امام به ایشان یکی از وکلا و مسئول پارهای از کارهای مالی امام بودند. ایشان پس از پیروزی انقلاب، فقط مدت کوتاهی نماینده مردم در شورای شهر قم بودند، اما پس از آن علیرغم پیشنهادات مکرر مسئولیتی را نپذیرفتند و از تمام فعالیتهای سیاسی کناره گرفتند و هرگز وارد مناقشات سیاسی و حتی ابراز نظر رایج در مورد مسائل کشور، نشدند داماد دوم امام خمینی در 31 خرداد ماه سال 1389 بر اثر ایست قلبی دار فانی را وداع گفت.
در مورد بانو فریده مصطفوی نیز می توان گفت که ایشان در عرصه ی سیاست ورود نداشته اند .
خانواده ی دکتر محود بروجردی
مرحوم دکتر محمود بروجردی نیز سومین داماد امام (ره) بودند که با سیده زهرا مصطفوی ازدواج کردند که ثمره ی این وصلت یک دختر به نام لیلی و یک پسر به نام مسیح بود .
مرحوم دکتر بروجردی در قبل از انقلاب موارد زیادی کار انتقال پیامهای خصوصی امام و علما به یکدیگر را انجام میدادند. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مناصب مختلفی از جمله مسئولیت در وزارت آموزش و پرورش، قائم مقام وزارت امور خارجه در کابینه شهید رجایی، قائم مقام وزارت ارشاد، ریاست پژوهشگاه علوم انسانی، سفارت جمهوری اسلامی ایران در فنلاند و سرپرست مرکز بین المللی گفت و گوی تمدن¬ها در دولت سید محمد خاتمی حضور داشتند و همواره در جهت ایجاد ارتباط میان اندیشمندان و اهل فرهنگ و هنر با نظام اسلامی تلاش میکردند.
امام(ره) در مورد وی گفته بودند که من از بچگی با محمود آشنایی دارم و به دیانت و شرافت او اعتقاد دارم. وی در هفتم اسفند 1389 پس از طی دورهای بیماری، در بیمارستان لاله تهران دار فانی را وداع گفتند. اما در میان دختران امام شاید بتوان بانو سیده زهرا موسوی را فعالترین آنها در عرصه ی سیاسی دانست. وی دارای دکتری الهیات و عضو هیات علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران است. وی همچنین دبیر کل تشکل جمعیت زنان جمهوری اسلامی می باشد .در انتخابات ریاست جمهوری در ادوار مختلف وی به حمایت از کاندیداهای مورد نظر خویش پرداخت. در انتخابات سال 76 از محمد خاتمی و در انتخابات سال 88 از میرحسین موسوی حمایت کرد. گرچه در دیدار قبل از انتخابات با میرحسین موسوی از دیدگاه های وی و ارتباط با نهضت آزادی گلایه و انتقاد کرده بود.
در انتخابات اخیر نیز وی بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی طی نامه ای به رهبر معظم انقلاب خواستار تجدیدنظر شورای نگهبان و ورود معظم له برای اختلاف نیفتادن بین دویار قدیمی انقلاب شده بود.اما نهایتا به حمایت از دکتر حسن روحانی پرداخت.
مسیح بروجردی نیز که مشغول تحصیل علوم دینیه در قم می باشد در مسایل سیاسی اظهار نظری نداشته است .فرزند دیگر آنها لیلی بروجردی می باشد که دارای دکترای حقوق بوده و رئیس کمیته بانوان و جوانان دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام می باشد و در انتخابات سال 88 مشاور امور بانوان محسن رضایی بود .
خانواده ی آیت الله اشراقی
آیت الله اشراقی داماد ارشد امام خمینی(س) متولد 1304 هجری شمسی و فرزند مرحوم آیتالله میرزا محمد تقی اشراقی و نوه آیتالله العظمی میرزا محمد ارباب بودند که در سال 1330 با خانم صدیقه مصطفوی ازدواج کردند .حاصل این ازدواج 7 فرزند به نامهای نفیسه، زهرا، نعیمه، علی، عاطفه، محمدتقی و مرتضی است .
آیتالله اشراقی پس از تبعید امام به ترکیه در دفتر قم ایشان فعالیت پرداخت شهریه طلاب را بر عهده داشتند، اما ساواک بعد از مدت کوتاهی (در سال 1344) ایشان را به مدت 5 سال از قم به همدان و سپس تهران تبعید کرد.
آیتالله اشراقی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از طرف امام خمینی در چندین مسئولیت مهم حضور داشتند که از جمله میتوان به نمایندگی ویژه ایشان در وزارت نفت، نماینده امام در رسیدگی به غائله کردستان و بندر ترکمن، نماینده امام در رسیدگی به بازماندگان کودتاگران نوژه، پاکسازی آرمهای شاهنشاهی و رسیدگی به وضعیت معیشتی جنگ زدگان، عضویت در شورایعالی دفاع، رابط ویژه امام و ارتش و... اشاره کرد. یکی دیگر از سمتهای مهم ایشان، نمایندگی از طرف بنیصدر برای رفع اختلافات بین مسئولین بود که با تاکید امام از سوی وی پذیرفته شد .سرانجام داماد ارشد امام بیستم شهریور ماه سال 1360 بر اثر سکته مغزی و قلبی از دنیا رفت .
بانو صدیقه مصطفوی نیز از حضور در عرصه ی فعالیتهای سیاسی اجتناب کرده اند .
اما بعضی از فرزندان وی بر خلاف مشی مادر و پدر خویش در کناره گیری از سیاست یا یاری رساندن به امام و خط انقلاب، هر از گاهی با اتخاذ رویکردهایی نامناسب موجب تخریب وجهه ی خانواده ی امام و رنجش خاطر دوستداران این نظام و انقلاب می شوند .
زهرا اشراقی
زهرا اشراقی متولد ۱۳۴۳ است وی که همسر محمدرضا خاتمی دبیر سابق حزب منحله مشارکت می باشد، در دوران اصلاحات مشاور معاونت اجتماعی در امور جوانان وزارت کشور بود. او در سازمان غیردولتی «انجمن حامیان زنان ایران» فعالیت میکند. اشراقی از اصلاحطلبانی است که در انتخابات شورای شهر سوم و مجلس هشتم به دعوت آنان ریاست ستاد جوانان ائتلاف اصلاحطلبان را پذیرفت. وی در انتخابات مجلس هشتم بهرغم پذیرفتن ریاست ستاد جوانان، دعوت آنان برای کاندیداتوری در انتخابات را نپذیرفت .
در اینجا به بررسی خلاصه ای از مواضع و اتفاقات حول این شخصیت می پردازیم .
وی در اظهار نظری در خرداد ماه سال ۸۹ و در آستانه سالگرد رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی در صفحه فیس بوکش نوشت: امام از دهه پنجاه تا شصت، ۱۸۰ درجه تغییر کرده اند. وی با استناد به همین موضوع انتقال افکار ده ی شصت امام را به ده ی هشتاد غیر ممکن دانست .
زهرا اشراقی در زمان فتنه ضمن حمایت از سران فتنه در اظهارنظری قابل تامل در صفحه فیس بوکش نوشت: «اگر موسوی، کروبی و حامیان آنان ضد انقلاب هستند پس امام هم … .» اشراقی البته ادامه جمله خود را هیچگاه تکمیل نکرد ولی به راحتی می توان متوجه مقایسه توهین آمیز میان فتنه گران با امام (ره) از سوی اشراقی شد.
این مطلب به خوراک خوبی برای رسانه های ضد انقلاب بدل شد و از آن نهایت استفاده را بردند .
وی در یکی مواضعش در مصاحبه با بخش فارسی الشرق الاوسط. با انتقاد از پوشش چادر تاکید می کند که باید این نوع پوشش تغییر کرده و تصریح می کند: "احتمالا چنین کاری هم بکنم تا یک انقلاب رنگ را شروع کنیم. از لحاظ روان شناسی رنگ می تواند اثر مثبت یا منفی بگذارد، شاید الان که آقای روحانی هستند فرصت خوبی باشد."
وی همچنین از نوع پوشش سخنگوی وزارت امور خارجه انتقاد کرده و اعتقاد دارد که باید از رنگهای روشن استفاده کند .
زهرا اشراقی ضمن ابراز امیدواری نسبت به تغییر وضعیت حجاب در کشور در آینده می گوید: "من در زمان آقای خاتمی تلاش کردم تابو شکنی کنم، فکر می کنم تا حدودی هم موفق شدم. ولی متاسفانه بزرگترین مانع و مخالفینم در خصوص پوشش، خود خانم ها بودند."
وی در بخش دیگری از مصاحبه خود در پاسخ به این سوال که شما در خانه خود ماهواره دارید، داشتن ماهواره در منزلش را تائید کرده و همچنین به انتقاد از سیستم پارازیت ایران می پردازد .
اشراقی در پاسخ به سوال دیگر خبرنگار الشرق الاوسط مبنی بر اینکه به صدای خوانندگان زن هم گوش می دهد یا نه با اشاره به دو نفر از خوانندگان زن طاغوتی و حامی فتنه خارج نشین به تعریف و تمجید از آنان می پردازد.
این سخنان وی باعث روانه شدن موجی از اعتراضات به سوی او شد. ولی در تمام این موارد موسسه حفظ و نشر آثار امام (ره) تنها سکوت اختیار کرده و پاسخی در خور شان این فرد به او ارائه نداده است.
نعیمه اشراقی
نعیمه اشراقی سومین فرزند شهابالدین اشراقی و صدیقه خمینی و هفتمین نوه امام(ره) است. او مهندس پتروشیمی و کارشناس ارشد صنایع از دانشگاه امیرکبیر، معاون مدیرعامل و عضو هیاتمدیره شرکت خدمات مهندسی نفت کیش است. همسر او سیدمحمدحسن طاهری (فرزند آیتالله طاهری امام جمعه سابق اصفهان) است. او با مشکلاتی که بهدنبال فعالیتهای فیسبوکیاش ایجاد شده بیشتر شناخته شد. اولین ماجرا مربوط به تصویر دخترش(نعیما طاهری) بود، زمانی که در کانادا در حال دریافت جایزه بود.
نعیمه اشراقی با ماجرای نقل قولش از هاشمی رفسنجانی در شهریور ماه خبر ساز شد.
وی در صفحه فیس بوک خود نوشت: آقای هاشمی رفسنجانی در ملاقات با جمعی از مردم استان اصفهان در حسینیه جماران که ساعاتی پیش انجام شد در ارتباط با بمباران اخیر سوریه سخنانی بدین مضمون ایراد نمود: «دولتی که ملت خود را بمباران شیمیایی کند عواقب سخت آن را خواهد دید همانگونه که صدام در بمباران حلبچه ننگ ابدی را بر خورد خرید و دچار چنین سرنوشت هولناکی شد.»
نعیمه اشراقی در ادامه و در پاسخ به سوال یکی از مخاطبانش که از وی درباره اطمینان از صحیح بودن نقل قولش سوال کرده بود، نوشت: "من در مراسم نبودم از قول شوهرم(سید محمد حسن طاهری اصفهانی) گذاشتم و بعد از تعجب دوستان که فکر کردم شاید شوهرم اشتباه شنیده باشد از آقای نصر نویسنده روزنامه شرق هم جویا شدم ایشان هم تائید کردند."
اما طولی نکشید که اظهارات جنجالی از سوی روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام تکذیب شد.
پس از تکذیب اظهارات نعیمه اشراقی از سوی روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام، وی با انتشار مطلبی در صفحه شخصی فیس بوک خود نوشت: "اگر برداشت نزدیکان من از سخنان آقای هاشمی در حسینیه جماران برداشت صحیحی نبوده، از همین جا و بعدا حضوری از ایشان(هاشمی رفسنجانی)عذرخواهی میکنم."
وی در آخرین اظهارات عجیب خود، در فیس بوک خود در قالب خاطره ای از امام (ره) ضمن تحریف سخنان امام راحل، به خانواده شهدا توهین کرد که با واکنش قاطع خانواده ی شهدا و مردم شهید پرور کشورمان همراه بود. به نحوی که وی مجبور شد صفحه ی فیس بوکش را ببندد و به خاطر این حرکت غیراخلاقی خود طلب بخشش نماید .
علی، مرتضی و محمدتقی اشراقی
در میان پسران بیتردید علی سرشناستر از دیگران است. وی پس از سالها فعالیت در شهرداری در انتخابات مجلس هشتم قصد ورود به عالم سیاست را داشت، اما با مانع شورای نگهبان روبهرو شد. موضوع ردصلاحیت نوه امام تعجب بسیاری را برانگیخت و بحث و جدلهایی را در پی داشت. اما نهایتا او با تجدیدنظر شوراینگهبان مخالفت کرده و ترجیح داد دوباره از فضای عمومی فاصله بگیرد.
برادران او مرتضی و محمدتقی نیز همچون اکثریت قریب به اتفاق نوادگان امام از سیاست دورند. در بین این دو مرتضی با نوه دختری آیتالله محققداماد ازدواج کرده است و اکنون مشغول خواندن درس خارج فقه و اصول نزد مکارم شیرازی، سبحانی، صادقلاریجانی و آیتالله گنجی است که علاوه بر آن، به تدریس در حوزه علمیه قم نیز مشغول است. در میان نوادگان، او نزدیکی بیشتری به سیدحسن خمینی دارد.
آخر سخن
در انتها و با توجه به تمامی مسایل مذکور می توان شکافی را که بین نسل اول و دوم در خانواده امام راحل به وجود آمده به وضوح مشاهده کرد. اما به راستی دلیل اختلاف بین این دو نسل با گذشت این زمان اندک چیست؟ آیا می توان گفت خانواده ای که روزی نقطه ی شروع این شجره طیبه بود، مسیر اصلی را به فراموشی سپرده و یا اینکه نتوانسته در طوفان های بلا و امتحان ثابت بماند؟
دیدبان معتقد است بهتر است دلایل را در خود فرمایشات امام راحل(ره) دنبال کنیم. با نگاهی گذرا به مواضع نسل های امروزی از این خانواده به درستی می توان دریافت که بهترین راه الگو قرار دادن خود امام در همه ابعاد و عمل به وصیت ایشان و همچنین پیروی از سیره سید احمد خمینی به عنوان محرم اسرار و نزدیک ترین فرد به معمار انقلاب برای نسل دوم، سوم و همه منتسبین به حضرت امام(ره) است.
همانطور که در جامعه ای که ولی فقیه نباشد دیکتاتوری می شود اگر در تفکر شخصی نیز این مهم وجود نداشته باشد به دیکتاتوری درونی خواهد انجامید. عامل دیگر را می توان برخی جریانات سیاسی دانست که در صدد نزدیکی به این خانواده و سو استفاده از نام امام (ره) برای نیل به اهداف خود هستند. در این مورد از از افراد منسب به بیت امام و خانواده ی ایشان انتظار می رود تا با بصیرتی برگرفته از تعالیم امام (ره) قبل از ورود به صحنه های سیاسی یا اعلام موضع قدری بیشتر تامل کنند و در مسایل جاری کشور با دلسوزان نظام همیاری و همکاری داشته باشند تا از طریق آنان آبی به آسیاب دشمنان نظام و معاندین ریخته نشود و از نام امام عظیم الشان استفاده ابزاری نگردد .
منابع:
روش حکومتی پیامبر سید صمصام الدین قوامیمجله حکومت اسلامی پاییز 1377 - شماره 9
جعفر سبحانی, فروغ ابدیت ج2, ص472 ـ 473
http://www.hasankhomeini.ir/index.php?persian=content&categoryID=295
http://www.hasankhomeini.ir/index.php?persian=content&categoryID=301
http://www.hasankhomeini.ir/index.php?persian=content&categoryID=300
http://www.hasankhomeini.ir/index.php?persian=content&categoryID=395
http://www.khabaronline.ir/detail/252367/Politics/parties
http://www.wikifeqh.ir/%D8%B3%D8%A7%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C
http://www.mehrnews.com/news/2395589/
http://aftabnews.ir/vdccxmqs42bq1e8.ala2.html
http://www.jamejamonline.ir/newspreview/1377394406015455344
http://fa.wikiquote.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C
چرا اینطور شدند چرااااااا؟؟؟؟اون عکسی که سران فتنه در یک جا جمع هستند به همراه نوه خمینی و او عکس دیگری که از هزینه های باااالای حرم امام میگه واقعا میشه فهمید این فرزندان سید احمد خائن به هدف امام خمینی هستند و پشت کردند به راه و هدف خمینی کبیر