شش سال پس از فتنه

جاسوس بازداشت شده در پاسخ این سؤال که آمریکا برای براندازی نرم در ایران از چه مدلی استفاده کرده است، می‌گوید: "این مدل مبتنی بر انتخابات است و زمان آغاز آن حداقل2 سال قبل از برگزاری یک انتخابات شروع می‏‌شود

بازخوانی اعترافات جاسوس CIA درباره فتنه88/ بازوهای کودتای مخملی در ایران/وقتی متهمان تقلب در انتخابات را دروغ می‌دانند

به گزارش گلستان 24، کودتای مخملی نوعی از انواع براندازی است که با کودتای نظامی در هدف مشترک امّا در شیوه و ابزار کاملاً متفاوت است.

در همین رابطه آقای رابرت هِلْوی افسر بازنشستة سازمان سیا و شاگرد دکتر «جین شارپ» در کتاب خود با عنوان «مبارزة عاری از خشونت، تأملی در بنیادها» می‏‌نویسد: «مبارزة عاری از خشونت (یعنی همان کودتای مخملی) تفاوت خاصی با درگیری نظامی ندارد جز در این مورد که اسلحة به‏ کار رفته در آن متفاوت و منحصر به این روش است".

یکی دیگر از تفاوت‏‌های کودتای مخملی با کودتای نظامی در فرایند شکل‌‏گیری از آغاز تا پایان و مدّت طولانی آن است که گاهی ممکن است 10 سال یا بیشتر به طول انجامد. مهم‏ترین نکته‌‏ای که در مورد کودتای مخملی باید به آن توجّه داشت، این است که نظریه‌‏پردازان اجیر‏شده توسط سرویس‌های جاسوسی و اطلاعاتی غرب طبق سفارش کارفرمایان خود این شیوه را برای خروج جهان استکبار از بن‌‏بست عملی برای سرنگونی نظام‌‏های مستقل یا ناهماهنگ با هِژمُونی و استیلاطلبی غرب ابداع نمودند که نتیجة سال‌‏ها مطالعه و تحقیق میدانی در کشور‌های مختلف کودتاخیز بوده است.

این شیوه براندازی به‌‏گونه‏ای طراحی شده است که با تمسّک به روش‏‌های به‏ اصطلاح مدنی و طی مدّت زمان طولانی بدون آنکه در بین مردم و نظام‌‏های سیاسی کشور‌های هدف حساسیتی جدّی ایجاد کند، یکی پس از دیگری مراحل کودتای مخملی را به‏صورت خزنده و آرام پشت سر گذاشته و معمولاً نظام‏های سیاسی زمانی به خود می‌آیند که کودتای مخملی به مرحلة پایانی خود رسیده و احتمال موفّقیت آن بسیار افزایش یافته است.

از سال‌ها پیش بنیادها و مؤسسات متعددی توسط سرویس‌‏های جاسوسی و دیگر نهادهای حکومتی کشورهای غربی به‏‌ویژه آمریکا به وجود آمده که طبق یک تقسیم کار سازمانی و متمرکز مأموریت‌های مختلفی را با هدف مشترک در اجرای پروژة کودتای مخملی به‌‏عهده گرفته‌‏اند. مهمترین این مؤسسات و بنیادها عبارتند از: بنیاد سوروس(OSI)، بنیاد راکفِلر، بنیاد فورد، بنیاد جرمن مارشال فایند، خانة آزادی، شورای روابط‌ خارجی ‌آمریکا، انجمن سیاست خارجی آلمان و مرکز مطالعات دموکراسی انگلیس.

یکی از جاسوس‌های بازداشت‌شده در جریان حوادث سال 88، در اعترافات خود می‌گوید: ‌"در سفری که به اسرائیل داشتم، با مؤسسه‏‌ای ب‏ه‌نام مِمری آشنا شدم که متعلق به کشور آمریکاست ولی در اسرائیل مستقر می‌‏باشد و کارش در زمینة مطالعات رسانه‌‏ای خاورمیانه است. تلاش این مؤسسه مبارزه با فعالیت‌‏های ضداسرائیلی است که در دیگر کشورها صورت می‏‌گیرد. این مؤسسه پروژه‏‌ای را دنبال می‏‌کند که هدف آن حمایت از اصلاح‏‌طلبان دنیای اسلام از جمله ایران است. مسئول این پروژه یکی از افسران قدیمی اطلاعات ارتش اسرائیل است که من با او دیداری داشتم. او در این دیدار به من گفت هدف ما این است که تفکراتی مانند تفکرات عبدالکریم سروش را در ایران پرورش و ترویج دهیم".

این جاسوس ادامه می‏‌دهد: "یکی دیگر از مؤسسات فعال در حوزة ایران مؤسسة هلندی هیووس است که من ملاقات‏‌هایی هم با مسئولین این مؤسسه داشتم. این مؤسسه ارتباط خوبی با مؤسسات وNGOهای داخل ایران دارد و حتی مبلغ 10 میلیون یورو در پایان ریاست جمهوری خاتمی در ایران هزینه کرده که بیشتر آن به جنبش زنان داده شده است. مؤسسة هیووس بودجة خود را از طریق رشوه از شرکت‏‌های نفتی هلندی که می‏‌خواهند از پرداخت مالیات فرار کنند، به دست می‏‌آورد".

او در مورد نقش پایگاه رادیویی اروپای آزاد می‌‏گوید: "پایگاه رادیویی اروپای آزاد که مانند خیلی از مؤسسات براندازی نرم از زمان جنگ سرد کار خود را آغاز کرده به سازمان سیا متصل است، زمان جنگ سرد آمریکایی‏‌ها برای اینکه به شوروی فشار بیاورند، از پوشش‌‏های فرهنگی- سیاسی و رسانه‏‌ای و از نام‌های زیبایی چون دموکراسی، آزادی و حقوق بشر استفاده کردند و خیلی از مؤسساتی که در حال حاضر فعالیت می‌‏کنند، در زمینة براندازی نرم، بازمانده از آن زمان هستند که رادیو اروپای آزاد هم از این دسته است. بخش فارسی این رادیو به‌‏نام رادیو فردا فعالیت می‌‏کند. این رادیو بیشتر اعتراضاتی را که در ایران رخ می‏‌دهد، پوشش می‌‏دهد و به‏‌شدت بزرگ‏نمایی می‌‏کند."

این جاسوس در ادامه به یکی دیگر از مؤسسات براندازی نرم به‌‏نام «بِرِکمَن» اشاره می‏‌کند و می‌گوید: "پروژة گِلُوبال وُیسِز «GlobalVoices» یا همان صداهای جهانی زیر نظر مجموعه‌‏ای به‌‏نام مرکز برکمن در دانشگاه هاروارد انجام می‏‌گیرد. این پروژه از سال 2004 آغاز شده و من در اوّلین جلسة آن در هاروارد شرکت کرده‌‏ام. هدف این پروژه تمرکز بر تمام بلاگ‌های دنیا به‏‌خصوص کشورهای مخالف آمریکا از جمله ایران است تا بتوانند به هدف خود که ایجاد جنگ روانی در این کشورهاست، برسند. منابع مالی این پروژه‏ را‏ بنیاد سُورُوس(OSI) تأمین می‌‏کند که به اکثر مؤسسات غیردولتی در دنیا کمک مالی می‏‌دهد. مدیر این پروژه فردی به‏نام «اتان زوکِرمَن» است. او یک آمریکایی است که قبلاً در بنیاد سوروس فعالیت داشته، او روی استفاده از اینترنت برای براندازی نرم درکشورهای مختلف خیلی کار کرده و با نهادهای اطلاعاتی امنیتی آمریکا نیز رابطه دارد".

وی با بیان اینکه "مرکز برکمن را شخصی به‏نام «جان پالْفِری» اداره می‏‌کند که خودش مدعی بود دایی او کِرمیت روزولت کودتای 28 مرداد را مدیریت کرده است"، ‌به نقش آمریکا در طرح براندازی نرم اشاره کرده و می‏‌افزاید: "آمریکا برای طرح براندازی نرم از تئوریسین‏‌های مختلف از جمله جین شارپ که 50 سال از عمر خود را در مؤسسه‌‏اش صرف کرده تا طرح استفاده از نقاط ضعف حکومت‌‏ها برای براندازی نرم را شناسایی کند، استفاده می‌کند. در وب سایت این مؤسسه متون و روش مبارزة مسالمت‌‏آمیز شاید به 20 الی 30 زبان زندة دنیا آموزش داده شده است‌ البته این زبان‌ها آلمانی، فرانسوی و یا اسپانیایی نیست بلکه به ‏زبان‏‌های برمه‌‏ای، چینی، عربی، فارسی و .‏.‏‏. است که آمریکا دوست دارد در کشورهایی که به این زبان‌ها گویش دارند، انقلاب نرم صورت بگیرد. افراد دیگری مانند «مارک پالمر» رئیس موسسة «کُنُوس» نیز در مورد ایران خیلی تحقیق کرده‏‌اند. آنها حتی 2-3 سال پیش کلاس‏‌هایی را تشکیل دادند و یک‏سری از فعالان دوم خردادی مانند عماد باقی را دعوت کرده و دوره‏‌های براندازی نرم را به آنها آموزش دادند".

تاکنون پروژة کودتای مخملی در چند کشور به مورد اجرا گذارده شده که اکثراً با موفقیت انجام شده امّا در مواردی هم ناکام مانده است. ازجمله کشورهایی که کودتای مخملی در آنها با موفقیت اجرا شده، عبارت است از گرجستان، لهستان، چک، کرواسی، صربستان، اوکراین و قرقیزستان، در اکثر این کشورها کودتای مخملی در بستر یک انتخابات شکل گرفته و مشابهت‌های فراوانی با پروژه شکست خورده کودتای مخملی ایران که به ‏بهانه انتخابات دورة دهم ریاست جمهوری مرحله پایانی آن کلید خورد، داشته‏‌اند.

جاسوس بازداشت شده در پاسخ این سؤال که آمریکا برای براندازی نرم در ایران از چه مدلی استفاده کرده است، می‌گوید: "این مدل مبتنی بر انتخابات است و زمان آغاز آن حداقل2 سال قبل از برگزاری یک انتخابات شروع می‏‌شود. آنها ابتدا شروع به برنامه‌ریزی کرده و نامزد مورد نظر خودشان را انتخاب می‌کنند، به‏‌طور نمونه آقای ساکاشویلی- رئیس جمهور فعلی گرجستان- کسی نیست که یک شبه در دنیای سیاست سبز شده باشد. این فرد بورسیة «فول برایت» متعلق به وزارت خارجة آمریکاست. او سال‌ها در این کشور تحصیل کرده و برای این روزها تربیت شده است. پس از تعیین نامزد مورد نظر به‏‌شدت روی او سرمایه‌گذاری اجتماعی می‏‌کنند. به این صورت که افراد طرفدار آن نامزد به آموزش مردم به‏‌صورت شبکه‏‌ای- مدل تجاری، گلدکوئیستی- می‏‌پردازند که روش ثابت برای یارگیری در کمپین‏‌هاست. بعد از این مرحله سمبل و نماد گرافیکی و رنگی برای این نامزد انتخاب می‏‌کنند و شروع به آماده‌سازی افکار عمومی جهت رأی دادن به نامزدشان می‏‌کنند. از طرف دیگر قبل از انتخابات خودشان را آماده می‏‌کنند تا اگر انتخابات را واگذار کردند، شروع به تشکیک در انتخابات کنند و اعلام نمایند که تقلب صورت گرفته است و اصل مشروعیت حاکمیت را زیر سؤال می‏‌برند و شروع به اعتصاب می‏‌کنند و در نهایت انتخابات را ابطال کرده و یا مجدد با نظارت ناظران خارجی انتخابات را برگزار می‏‌کنند که در نهایت نامزد مورد نظرشان پیروز می‏‌شود".

او ادامه می‏‌دهد: "این فرایند در کشورهای گرجستان، صربستان، اوکراین و کرواسی انجام شده و به نتیجه هم رسیده است. نکتة قابل توجه اینکه همان متون آموزشی که در صربستان مورد استفاده قرار گرفته، به فارسی ترجمه شده و با تغییرات کمی در ایران مورد استفاده قرار گرفته است. این موارد بستگی به آداب و رسوم، فرهنگ و مذهب جامعه دارد. مهمترین عوامل اجرایی این انقلاب جوانان هستند که سرمایه‌گذاری خوبی بر روی آنها صورت می‌‏گیرد. بر روی انرژی جوانان حساب می‏‌شود. زیرا آنان تنها افرادی هستند که 2 تا 3 ماه از زندگی خود را بدون پول، وقف انتخابات می‏‌کنند".

وی چنین می‌‏افزاید: "کودتای مخملی ایران خیلی شبیه انقلاب مخملی صربستان است، در آن کشور گروهی به‏نام اُوتْ پُور"OUTPOR" که گروهی دانشجو بودند، ابتدا شروع به عضوگیری کردند که شباهت زیادی به موج سبز در ایران داشت".

در جزوة آموزشی که بر روی سایت آلبرت انیشتین قرار گرفته، نکته‏‌ای به‏‌نام «موقعیت دشوار» وجود دارد که از مهم‏ترین روش‏‌های استراتژیک است و حکومت‏‌ها را در شرایطی قرار می‏‌دهد که نتوانند با معترضان برخورد کنند. در این نکته آمده که اعتراضات باید زیر پوشش عادت‏‌های مذهبی قرار بگیرد و حرکاتی مانند پیاده‏‌روی درخیابان را انجام دهید که هیچ دولتی نمی‏‌تواند از آن جلوگیری نماید. در انتهای این جزوة آموزشی اشاره‌ای به چند حلقه فیلم آموزشی شده که پیرامون انقلاب صربستان است و حتی فیلم‏‌ها به زبان فارسی دوبله شده و بر روی وب سایت‏‌ها قرار گرفته است.

جزوة دیگری نیز وجود دارد که در مورد نحوة تسخیر مکان‏‌ها و ساختمان‏‌های حساس شهر است و در آن آموزش می‏‌دهد که گروه‏‌های معترض چگونه بتوانند مراکز مهم را تصرف کنند.

معاون وقت دادستان تهران در این زمینه می‌گوید: ‌فیلم آموزش کودتای مخملی صربستان که به فارسی ترجمه گردیده، توسط فردی به‏نام نادر صدیقی ویراستاری و با صدای وی روایت شده است. این فرد کسی است که اولین بار آقای کیان تاج‏بخش را به آقایان حجّاریان و تاج‏زاده معرفی می‏‌نماید.

آقای تاج‏بخش هم در مورد نقش آقای نادر صدیقی می‏‌گوید: "نقش آقای نادر صدیقی و اینکه چه‏‌کسی مرا به او معرفی کرده و او به سفارش چه‏ کسی مسئول وصل من به آقای حجّاریان و تاج‏‌زاده گردیده، برایم گنگ است".

جاسوس بازداشت شده مذکور که ‌به دلایل امنیتی ‌نامی از وی برده نشده بود، ‌معتقد است براندازی نرم یا همان کودتای مخملی دارای سه بازوی فکری، رسانه‌ای و اجرایی است و تصریح می‏‌کند: "هرکدام از بازوهای کودتای مخملی با تعدادی از مؤسسات و بنیادهای آمریکایی ارتباط دارند و در واقع نوعی تقسیم کار صورت پذیرفته است".

شش سال پس از فتنه

او در این رابطه می‏‌گوید: "در مثلث براندازی (بازوی فکری، بازوی رسانه‏‌ای و بازوی اجرایی) هرکدام از مؤسسات آمریکایی فعالیت خاصی را انجام می‏‌دهند که در ایران نیز یک سری افراد با آنها همکاری دارند. مهمترین آنها مؤسسه‌‏ای است به‏ نام "هوفر" که زیر نظر دانشگاه استن فورد و در زمان جنگ سرد تشکیل شده است. این مؤسسه پروژه‏‌ای به‏‌نام "دموکراسی در ایران" را در دستور‌کار قرار داده که زیر نظر سه عنصر امنیتی به‏ نام‌‏های‌ عباس میلانی، لِری دایمِند و مایکل مک فور اداره می‏‌شود. عباس میلانی در زمان محمّدرضا پهلوی به‌‏دلیل فعالیت در گروه‌‏های چپ دستگیر می‏‌شود. او بعدها به یک سلطنت‏‌طلب دو آتشه تبدیل می‏‌شود به ‏طوری که پس از انقلاب یکی- دو سال در ایران زندگی می‏‌کند اما پس از چندی کشور را به مقصد آمریکا ترک و در آنجا کتاب‏‌های متعددی را به نگارش درمی‌‏آورد و در این کتاب‏‌ها از دستاوردهای رژیم پهلوی تقدیر می‏‌کند. او کم‏‌کم به یکی از رهبران اپوزیسیون تبدیل شد که با دیگر رهبران این جریان یک تفاوت عمده داشت و آن رابطه با عناصر اصلاح‌‏طلب داخلی بود".

این جاسوس بازداشت شده می‌‏افزاید: "پروژة دموکراسی در ایران پیرامون فرهنگ عامه مردم ایران مانند موسیقی، وبلاگ‌ها و مسائل جنسی کار می‏‌کند. بخش دانشجویی این مؤسسه بسیار فعال است و افرادی مانند خانم حقیقت‏‌جو، آرش نراقی (از حلقة کیان و نزدیک به سروش) در کنفرانس‌‏های آنها سخنرانی می‌‏کنند. در داخل ایران نیز افرادی که به حزب کارگزاران سازندگی نزدیک هستند، با این مؤسسه همکاری دارند. به‌‏طور نمونه عطریانفر در هر مجله یا روزنامه‌‏ای که کار می‏‌کند، با عباس میلانی تحت پوشش یک تاریخ‌نگار مصاحبه می‌‏کند. اهمیت عباس میلانی برای "سیا" از رضا پهلوی هم بیشتر است زیرا او با اصلاح‌‏طلبان رابطة خوبی دارد و حتی تمام هزینه‏‌های مالی اکبر گنجی در خارج از کشور را نیز او تأمین می‏‌کند".

*** متهمان تقلب در انتخابات را دروغ می‌دانند

بهزاد نبوی، ابطحی، مازیار بهاری، مصطفی تاج‏‌زاده و صفایی فراهانی که ازجمله بازداشت‌شدگان حوادث پس از انتخابات سال 88 بودند، در اعترافاتشان گفتند که در انتخابات هیچ تخلفی صورت نگرفته است‌ اما موسوی خوئینی‏‌ها گفته است القای تقلب را برای جِرزنی لازم دارید.

*** بازوهای کودتای مخملی در ایران

جاسوس مذکور در مورد بازوهای کودتای مخملی در ایران می‏‌گوید:

"مدلی که در ایران طراحی شده مانند دیگر کشورها دارای سه بازوی فکری، اجرایی و رسانه‏‌ای است. هرکدام از این بازوها دارای زیرمجموعه‏‌های فعالی می‏‌باشند که به‏‌طور مثال بازوی فکری دارای زیر مجموعه‏‌های روشنفکری مذهبی، روشنفکری سکولار، سرمایه‏‌داری، سیاست خارجی، ادبیات و.‏.‏‏. می‏‌باشد که در هرکدام از این موارد مؤسساتی در خارج و داخل ایران هستند که به‌‏صورت فعال نقش دارند. بازوی اجرایی این پروژه یعنی کودتای مخملی دارای شش زیرمجموعه می‏‌باشد:

1 - زیرمجموعة زنان که از چند طیف تشکیل شده است. مهم‏ترین لیدرهای این طیف خانم شادی صدر و خانم شیرین عبادی هستند. این طیف‏‌ها بیشتر با NGOهای هلندی در تماس هستند که هزینه‌‏های این گروه‏‌ها و کمپین‏‌ها را پرداخت می‏‌کنند. طیف دیگری به ‏مسئولیت پروین اردلان، دخترعلی اردلان از رهبران جبهة ملی، فعالیت می‏‌کند. طیف نوشین همدانی خراسانی که تمایلات چپ دارند، از جملة این طیف‌‏ها هستند.

2 - زیرمجموعة قومی- نژادی، بیشتر امور این کار در طیف شیرین عبادی صورت می‏‌گیرد. او با اینکه در زمینة حقوق بشر فعالیت می‌‏کند اما رگه‏‌های قومی- نژادی درآن وجود دارد. گروه‏‌های ملی- مذهبی نیز در این زمینه متمرکز هستند.

3 – زیرمجموعة حقوق بشر، مهم‏ترین چماقی که آمریکا برای رویارویی با مخالفان خود استفاده می‏‌کند، حقوق بشر است. در این زیرمجموعه چند طیف وجود دارد که این بار نیز طیف شیرین عبادی از فعالان این عرصه هستند. هادی قائمی که از عناصر فعال و امنیتی در آمریکاست، از حامیان خارجی این طیف می‌‏باشد. او مدتی است که رئیس بخش ایران در سازمان صهیونیست "دیده‏بان حقوق بشر" بوده و با بودجة 15 میلیون یورویی هلند مؤسسه‏‌ای را راه‌‏اندازی کرده که تمرکزش فقط حقوق بشر در ایران است.

4- زیرمجموعة کارگری؛ اگر به یاد داشته باشید، در سا‌‌‌ل‏‌های گذشته سندیکای اتوبوس‏رانی اعتصابی را ایجاد کرده بود که رهبری آن را فردی به‏‌نام منصور اُصانلو به‏‌عهده داشت. این جالب است که افرادی به‏‌دلایل مختلف از‌جمله عقب‌افتادگی دستمزد خود دست به اعتصاب می‏‌زنند اما حواسشان نیست که مؤسسات برانداز در‌ آمریکا مانندNED، صندوق مالی و دموکراسی و .‏.‏‏. به‏‌صورت آشکار به مؤسسات دیگر چندین میلیون دلار پول می‏‌دهند تا به سندیکاهای کارگری در ایران کمک شود. تمامی اسناد این کمک‏‌ها در وب سایت سازمان NED موجود است. علّت دسترسی آسان به این اسناد را می‏‌توان ظاهرسازی دانست. خیلی از افراد معتقدند که اینها چون مخفی‏‌کاری انجام نمی‏‌دهند پس به‌‏دنبال مطلب و مسئلة خاصی نیستند.

5 - NGOها؛ این زیرمجموعه در دورة دولت اصلاحات از اهمیت خاصی برخوردار شد. غرب به این نتیجه رسیده بود که باید NGOها در ایران گسترش پیدا کنند و به‌‏دنبال این بود که ضعف آنان از نظر منابع انسانی، مالی و مدیریتی نیز تأمین شود. به همین دلیل مؤسساتی تأسیس شد که بیشتر آن در هلند بود. وظیفة این مؤسسات این بود که به NGOهای ایرانی خدمات آموزش پرسنل، آموزش جمع‏آوری پول از خارج کشور و .‏.‏‏. را بدهند.

دو NGO برجسته در کشور با نام‌های کنشگران به مدیریت سهراب رزاقی (مدیر NGOها در وزارت کشور دوره اصلاحات) و موسسه همیاران هستند که اولی دو میلیون یورو بودجه از موسسات هلندی دریافت کرده است و دومی بعد از زلزله بم در سال 2003 میلادی یک سری کلاس‌های آموزشی با عنوان جذب پول از خارج از کشور در تهران برگزار کرد که مدرسان  افرادی همچون هادی قائمی بودند که سابقه صهیونیستی و امنیتی دارند.

6 - زیرمجموعة دانشجویی؛ اوج فعالیت زیرمجموعة دانشجویی در جریان 18تیر78 بود که البته مدتی بعد از آن نیز تضعیف شد‌ اما با گذشت زمان شاخة دانشجویی با مرکزیت دفتر تحکیم وحدت طیف علامه و شاخه‏‌های مرتبط با آن نقش جدی در بازوی اجرایی براندازی ایفا کرد. دادگاه آغاجری، نامه به کوفی عنان، تحریم انتخابات و .‏.‏‏. از جمله فعالیت‏‌های این زیرمجموعه بوده است. رفتن افرادی همچون محسن سازگارا، عطری، علی افشاری و رضا دلبری به آمریکا و شاغل شدن این افراد در مؤسساتی که کار آنها براندازی نظام جمهوری اسلامی است، می‌‏توان بهترین مستند برای همکاری این زیرمجموعه با پروژة کودتای مخملی در ایران دانست".

*** بازوهای فکری پروژه کودتای مخملی در ایران

این جاسوس سیا در این‏‌باره می‌‏گوید: "این بازو از اهمیت بالایی برخوردار است و شاید بتوان گفت قبل از هر مسئله‌‏ای کار فکری شروع می‌‏شود و سال‏‌ها طول می‌‏کشد که دیگر بازوها (اجرایی و رسانه‌‏ای) به‏‌کار بیفتد. بازوی فکری در ایران از سال‏‌های خیلی دور یعنی از اواسط جنگ آغاز شد. در همین راستا یک تفکر روشنفکری جدید از میان نیروهای مسلمان بیرون می‏‌آید که رهبری آن به‏عهدة عبدالکریم سروش و مجلة کیهان فرهنگی است (در آن زمان مدیریت مجموعة کیهان با سیّد‌محمّد خاتمی بود). مقالاتی که سروش در این مجله به نگارش درمی‏‌آورد، موضوعات خاصی را درپی داشت به‏‌طور نمونه سروش در اوّلین مقالات خود این موضوع را انتخاب می‏‌کند که چیزی به‌‏عنوان غرب وجود ندارد که بخواهیم در مورد غرب‏‌زدگی صحبت کنیم و این‏گونه مبارزه با غرب‌‏زدگی را که یکی از گفتمان‌‏های مهم انقلاب بود، زیر سؤال می‌‏برد. آنها زیر پایه‌‏های فرهنگی انقلاب را آرام آرام هدف گرفته و از میان می‏‌بردند. از همان زمان یک تیپ نوچه‌پروری و استبداد فکری در بحث تفکرشان مطرح بود که آن را پنهان نگه می‌‏داشتند. اگر ما فرض کنیم که غرب و استبداد وجود ندارد، دیگر شعارهای انقلاب از قبیل استقلال و آزادی معنا پیدا نمی‏‌کند. این روند ادامه یافته و یک به یک پایه‌‏های تفکر امام را می‏زند، پایه‏هایی مثل وحدت، دیانت و سیاست، ولایت فقیه، و بدین سان زمینه برای غربی شدن و آمریکایی شدن را فراهم نمودند".

وی در ادامه می‏‌گوید: "افراد دیگری مانند سریع القلم، ناصر هادیان و هادی سمتی با تفکرات خاصی شروع به تئوری‌سازی در زمینة تأمین منافع آمریکا در ایران کردند. آنها موضوعاتی مانند انرژی اتمی و موشکی، حمایت از لبنان و فلسطین را آرام آرام مورد هجوم قرار می‏‌دادند. این تئوری‏‌ها در مراکز تحقیقاتی مختلفی در دولت اصلاحات پرداخته شد و در مطبوعات به‌صورت گسترده در جامعه پخش می‏‌شد".

*** اهم شباهت‏‌های کودتای مخملی شکست خورده در ایران به کودتای مخملی چند کشور

1 - طرح تقلب با هدف بی‏‌اعتمادسازی مردم و مشروعیت‌زدائی از نظام سیاسی مستقر

در همین رابطه رهبر ‌انقلاب اسلامی در خطبه‏‌های ‌نماز جمعه 29 خرداد فرمودند: "من اوّل‏ فروردین در مشهد گفتم، هی دارند دائماً به گوش‌‏ها می‌‏خوانند، تکرار می‏‌کنند که بناست در انتخابات تقلب شود، می‏‌خواستند زمینه را آماده کنند، من آن وقت به دوستان خوبمان در داخل کشور تذکر دادم و گفتم: این حرفی را که دشمن می‏‌خواهد به ذهن مردم رسوخ بدهد، نگوئید؛ نظام جمهوری اسلامی مورد اعتماد مردم است؛ این اعتماد آسان به دست نیامده، سی سال است که نظام جمهوری اسلامی با مسئولانش، با عملکردش با تلاش‏‌های فراوانش توانسته این اعتماد را در دل مردم عمیق کند. دشمن می‏‌خواهد این اعتماد را بگیرد، مردم را دچار تزلرل کند".

با این حال، ‌برخی ‌جریا‌ن‏‌های سیاسی، احزاب و فعالان سیاسی بارها از احتمال بروز تقلب در انتخابات سخن گفتند. ‌یکی از این احزاب ‌‌سازمان مجاهدین ‌است که از ماه‌ها پیش از انتخابات ‌در بیانیه‏‌های رسمی و اظهار‌نظر‏های اعضای آ‌ن چندین بار بحث تقلب در انتخابات را مطرح کرد.

سازمان مجاهدین دربیانیة 21/1/88 که به‏‌عنوان اعلام حمایت از نامزدی میرحسین موسوی ثبت شده، می‌نویسد: "سلامت انتخابات به‌‏شدّت به مخاطره افتاده است به‏‌طوری که دیگر تقریباً اعتمادی به آمارهای انتخابات از جمعیت واجد حق رأی گرفته تا آرای شرکت کنندگان و تا آرای کاندیداها وجود ندارد".

‌این سازمان ماه‌‏ها قبل از آن نیز یعنی در تیرماه سال87 طی قطع‏نامه کنگره دوازدهم موضوع تقلب را به‏‌نوعی دیگر مطرح می‌کند. بعد از اعلام نتایج انتخابات و پیام رهبر ‌انقلاب اسلامی مبنی بر تأئید انتخابات نیز سازمان مجاهدین با صدور چند بیانیه، بدون ارائه سند و مدرک، صحت انتخابات را زیر سؤال برد. ‌در اولین بیانیه بعد از اعلام نتایج آنها تصریح کردند: "ما در وجود تقلب و تخلّف تردیدی نداشتیم".

*** اسناد ‌منزل بهزاد نبوی و ستادهای انتخاباتی

در جریان دادگاه‌های متهمان حوادث سال 88، معاون دادستان وقت تهران گفت: "این جریان با هدف القای جعل و تقلب در انتخابات و تشویش اذهان عمومی، نامة وزارت کشور را جعل نموده و با انتساب افترا به این وزارت خانه و توزیع وسیع آن قصد فریب افکار عمومی را داشته است. هم‏چنین در بازرسی از منزل آقای بهزاد نبوی عضو مؤثر و محوری سازمان مجاهدین اسنادی دال بر جعل سند با هدف تشویش اذهان عمومی به دست آمده که به پیوست تقدیم دادگاه می‏‌شود. شایان توجّه اینکه نمونه‏‌هایی از این اوراق و نامه‏‌های جعلی در ستادهای برخی کاندیداهای ناکام و معترض نیز کشف گردیده است. حزب مشارکت، حزب کارگزاران، برخی از اعضای مجمع روحانیون مبارز نیز رسماً و هم‏سو با رسانه‏ها و گروه‏های معاند ومخالف نظام صحّت انتخابات را چه قبل و چه بعد ازانتخابات مورد تردید قراردادند. این مسئله از آن‏ جهت مهم و برای دادگاه قابل توجّه است که اولاً طبق آنچه گفته شد مسئلة تقلب همزاد با شروع فعالیت‏‌های انتخاباتی بوده که حاکی از برنامه‌ریزی قبلی برای هدفی مشخص می‌باشد. ثانیاً؛ این مسئله دلیل اصلی بروز تشنجات و اغتشاشاتی است که خسارت مادی و معنوی فراوانی از جمله کشته شدن هموطنان‏مان را در برداشت و این در حالی است که متهمین بازداشت شده در اعترافات خود اذعان دارند که با علم به عدم وجود تقلب و با هدف ایجاد تردید، موضوع تقلب را مطرح نموده‏‌اند".

*** خط تقلب قبل از انتخابات

مازیار بهاری خبرنگار هفته‏‌نامة نیوزویک که ازجمله بازداشت‌شدگان حوادث سال 88 بود، در این رابطه اظهار می‏‌دارد: "رسانه‌‏های غربی خط تقلب در انتخابات را حتی قبل از برگزاری انتخابات پیگیری می‌‏کردند و بنده هم در یک مصاحبه‌ای با آقای خاتمی این سؤال را از ایشان پرسیدم و پس از مصاحبه با ایشان مشاهده کردم که جریانی مطابق با الگوی کلاسیک انقلاب رنگی در کشور دنبال می‏‌شود".

* ابطحی: بهزاد نبوی تقلب را مطرح کرد

محمّدعلی ابطحی مسئول دفتر رئیس جمهور سابق ایران هم‌ در مورد بحث تقلب ‌می‏‌گوید: "بحث تقلب در انتخابات در ایران از سال 76 اوّلین بار ‌مطرح شد که اصلاح‏‌طلبان از آن زمان به بعد از این صحبت خیلی استفاده کردند و در این انتخابات اخیر هم این بحث را بهزاد نبوی مطرح کرد و در ستاد خاتمی به‏‌عنوان مسئول کمیتة صیانت از آرا مشغول به کار شد".

آقای ابطحی می‏‌گوید: "آقای کروبی در جلسه‏‌ای با حضور دیگر دوستان اصلاح‏‌طلب اعلام کرد‌ ما نباید بر روی بحث تقلب در انتخابات پافشاری کنیم چون با این کار اطمینان مردم سلب خواهد شد و دیگر در انتخابات شرکت نخواهند کرد. در همان جلسه آقای موسوی لاری اعلام کرد در انتخابات ریاست جمهوری تقلب قطعی است".

وی در ادامه می‏‌گوید: "بعد از اعلام کاندیداتوری مهندس موسوی در ستاد ایشان آقای محتشمی‌پور طرح تقلب را مطرح کرد، هم آقای موسوی و هم محتشمی‌‏پور زمینة بسیار تندی در این‌‏باره داشتند و کمیته صیانت از آرا را تشکیل دادند، نکتة مهم در این زمینه عقیده داشتن تمام اصلاح‌طلبان است بر اینکه بیش از 2 یا 3 میلیون تقلب نمی‏‌شود انجام داد. در جلسة بعد آقای موسوی خوئینی‏‌ها اعلام کرد‌ ما نباید فیتیلة بحث تقلب در انتخابات را پایین بکشیم چون موقع جِرزدن لازم می‌‏شود".

آقای ابطحی تصریح می‏‌کند: "من اعتقادم این است که محتشمی‌‏پور ضربة بزرگی به مهندس موسوی وارد کرد، او در جلسة 23خرداد مجمع اعلام نمود: من به مهندس موسوی گفته‏‌ام که نگران نباش، ما آن‏قدر سند در مورد تقلب داریم که می‌‏توانیم مسیر انتخابات را تغییر دهیم. آقای مهندس موسوی به‏‌دلیل بی‌‏تجربگی و دور بودن از صحنة سیاسی زود تحت تأثیر قرار می‌‏گیرد. ‌دو روز بعد از انتخابات از موسوی لاری در زمینة تقلب پرسیدم که در جوابم گفت: محتشمی‏‌پور چرند می‏‌گوید زیرا تغییر در آرای موسوی بیشتر از 700 الی800 هزار نخواهد بود".

مصطفی تاج‏زاده معاون سیاسی وزیر کشور و رئیس ستاد انتخابات کشور در دولت آقای خاتمی یکی دیگر از بازداشت‌شدگان بود که امکان تقلب را منتفی می‏‌داند و در این باره می‏‌گوید: "تقلب در انتخابات وجهی نداشت اما به‏‌محض اینکه انتخابات تمام شد و من از بچّه‏‌های استان‏‌ها سؤال کردم، احساس کردم که انتخابات را باخته‏‌ایم ولی فاصله را 3 به 1 نمی‏‌دانستیم".

تاج‏زاده ادامه می‌دهد: "این را هم برای اوّلین بار بگویم که از ساعت 12 که آرا اعلام شد هیچ کس از من نشنید که تقلب شده است‌ لذا چیزهایی که می‏‌گویند، به من برنمی‏‌گردد و من دخیل نبوده‏‌ام، البته حزبم بیانیه‌ای داده و بنده را هم مثل آنها مجازات کنید."

‌مصطفی تاج‏زاده اضافه می‏‌کند: "به‏‌نظر من این انتخابات به‏ لحاظ کمّی جزو کم‏‌نظیرترین و به‏‌لحاظ کیفی جزو بی‏‌نظیرترین انتخابات‏‌ها بود. معتقدم این سرمایه 40 میلیونی سرجایش محفوظ است".

‌یکی دیگر از متهمین هم می‌گوید: ‌"...در جلسة روز شنبه مورخ 88/3/23‌ با آقای تاج‏زاده و تعدادی از دوستان دیگر در ستاد ائتلاف اصلاح‏‌طلبان در محل ستاد آقای تاج‏‌زاده با حالتی بهت‏‌زده و خاص حضور داشتند. از ایشان دو سؤال مطرح کردم، سؤال اول: اوضاع رأی آقای موسوی چه‏‌طور است؟ ایشان گفتند: ‌رأی آقای موسوی خوب نیست و آقای احمدی‏‌نژاد قطعاً در دور اوّل‏ پیروز انتخابات خواهد بود. سؤال دوم: ‌به‏‌نظر شما تقلب شده؟ که ایشان پاسخ دادند من با همة استان‏‌ها جز استان اردبیل تماس گرفته‏‌ام، نتایج اعلام شده با نتایجی که ما داشتیم، هیچ تفاوتی نمی‏‌کند و تقلبی صورت نگرفته است".

بهزاد نبوی عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین، مشاور رئیس‌جمهور سابق و نایب رئیس مجلس ششم نیز که جزو بازداشت‌شدگان سال 88 بود، ‌در مورد طرح تقلب می‌گوید: "ما هیچ سندی دال بر وجود تقلب نداشته‏‌ایم و باید به رأی شورای نگهبان التزام داشته باشیم".

معاون دادستان وقت تهران در جریان دادگاه‌های متهمان حوادث سال 88 می‌گوید: "وقتی از آقای نبوی خواسته شد که لااقل برای جبران بخشی از تخلفات خود و به‏‌خاطر وضعیتی که با طرح واهی تقلب به وجود آورده‏‌اید و معترف هم هستید که سندی در تأیید آن ندارید و به‏‌خاطر این ادعاهای دروغ خسارت‏‌های جانی و مالی فراوانی بر مردم عزیزمان تحمیل نموده‏‌اید، همین مسئله را رسماً اعلام کنید؛ ایشان در پاسخ می‏‌گوید: "من به آقای موسوی خیانت نمی‏‌کنم" و از او سؤال شد‌ آیا به‏‌خاطر عدم خیانت به موسوی، حاضر هستید که به مردم خود و تاریخ کشورت خیانت کنی؟ نامبرده هیچ پاسخی نمی‏‌دهد".

عبدالله رمضان‏‌زاده سخنگوی دولت سیدمحمد خاتمی نیز در این‏‌باره می‏‌گوید: "من همیشه گفته‏‌ام و دوستان هم‏‌حزبی بنده هم می‏‌دانند که تقلب در ایران امکان ندارد".

محسن صفایی فراهانی عضو شورای مرکزی و رئیس هیأت اجرایی حزب منحل شده مشارکت، نماینده مجلس ششم و رئیس اسبق فدراسیون فوتبال هم ‌چنین می‏‌گوید: "به‏‌هیچ وجه نمی‌‏توان پذیرفت که در این انتخابات تقلب شده است، حتی اگر فرض را هم بر تقلب بدانیم یک میلیون، دو میلیون. برای خود من نیز سؤال است فردی مانند مهندس موسوی که عملکردش در انقلاب اسلامی روشن است؛ در مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز عضو می‏‌باشد‌ و افرادی همچون آقایان محتشمی‏‌پور و موسوی لاری که در دوره‏‌های گوناگون وزیر کشور بودند، چنین ادعایی در مورد تقلب در انتخابات دارند".

مازیار بهاری فیلم‏‌ساز و خبرنگار برخی رسانه‌های غربی نیز در این باره می‌گوید: "ادعای موسوی دربارة پیروزی در انتخابات بر اساس الگوی کلاسیک انقلاب رنگی بود. رسانه‏‌های غربی از چند ماه پیش از برگزاری انتخابات خط تقلب در انتخابات را در کانون توجهات خود قرار دادند و به‏‌گونه‏‌ای زمینه‏‌چینی کردند که اگر کاندیدای مورد نظر آنان در انتخابات پیروز نشد، این حرکت را یک کودتا در آرای مردم تلقی کنند. چندی قبل با یکی از مشاوران کاندیدای مورد قبول غرب گفت‏‌وگویی داشتیم که ایشان هم این نکته را مطرح کردند که در کشور کودتا شده است".

بهاری در تکمیل مطالب فوق می‏‌افزاید: "در همین راستا آقای موسوی قبل از اینکه نتایج انتخابات مشخص بشود، طبق یک الگوی کلاسیک انقلاب رنگی گفتند من پیروز انتخابات هستم و هر نتیجه‏‌ای غیر از این اعلام شود، تقلب شده است".

معاون وقت دادستان تهران به استناد به اظهارات مذکور، تأکید می‌کند: "با توجه به اقاریر متهمین و ادلّة مثبته طرح تقلب از سوی احزاب و فعالان سیاسی متهم در این پرونده از پیش طراحی شده و با هدف ایجاد آشوب و اغتشاش صورت گرفته است و این دقیقاً یکی از مؤلفه‏‌هایی است که در کودتای مخملی مورد توجه ویژه بوده و علّت اصلی بروز اغتشاشات و آشوب‏‌ها به شمار می‏‌رود. نکتة مهم اینکه در بحث تقلب هماهنگی کاملی بین متهمین با بیگانگان صورت پذیرفته است".

*** تجمعات ‌گسترده و اردوکشی‌های خیابانی

تجمعات گسترده و اردوکشی‌های خیابانی دومین شباهت کودتای مخملی ایران با کشورهای مذکور است‌ که با هدف تمرین و ایجاد آمادگی برای تسخیر مراکز مهم دولتی صورت می‏‌پذیرد؛ اتفاقی که تقریباً در تمام کودتاهای مخملی به‏‌وقوع پیوسته است اما در ایران موفق نبوده است.

برگزاری تجمع در مقابل وزارت کشور، صدا و سیما، مجلس شورای اسلامی و حمله به حوزه مقاومت بسیج با سلاح‏‌های گرم و سرد و بمب‏‌های آتش‌زا که پس از راه‏پیمایی ‌25/3/88 در میدان آزادی اتفاق افتاد، ازجمله این تجمعات است. ‌

معاون وقت دادستان در این زمینه می‌گوید: "بنا بر اعترافات متهمین و تصاویر متعددی که از این حادثه و عوامل فعال آن به دست آمده، کاملاً حکایت از سازمان یافتگی و از پیش طراحی شدة این حمله دارد. حمل کوله‌پشتی‌های پر از سنگ و بمب‏‌های آتش‌زا، حمل نارنجک و دیگر سلاح‏‌های گرم در حملة مذکور دلیل محکمی است بر این ادعا، البته لازم است در اینجا به این نکته اشاره شود که حساب اعتراضات بخشی از مردم با مهاجمین هدایت شده کاملاً جداست".

رستم فرد تهرانی مسئول سایت "سحام‌نیوز" در مورد اهداف برگزاری این تجمعات می‏‌گوید: "مسئله‌‏ای که ما در جریان انتخابات اخیر دنبال می‏‌کردیم، این بود که با برگزاری این تجمعات بگوییم که در انتخابات تقلب صورت گرفته است".

وی در ادامه به نحوه اطلاع‌رسانی برای تجمعات اشاره می‏‌کند و می‌‏افزاید: "ما از سه طریق سایت، تلفن و ایمیل زمان و مکان تجمعات را به اطلاع اعضای شبکة رأی خود می‌رساندیم".

کیان تاج‏بخش نیز با مقایسه‌‏ای بین اقدامات انجام شده در کودتاهای مخملی چند کشور و آنچه در ایام انتخابات سال 88 در ایران اتفاق افتاد، مانند نماد‌سازی، زنجیرة انسانی، طرح تقلب، اعلام پیروزی پیش از شمارش آرا و تجمع گسترده در مقابل مراکز مهم دولتی با هدف تسخیر آن اثبات می‏‌کند که در ایران هم بنا بوده یک کودتای مخملی اتفاق بیفتد.

آقای ابطحی هم طی اظهارات خود در خصوص این تجمعات ‌می‏‌گوید: "‌جشن پیروزی یا شکست که نتیجة آن شورش است، مسئله‌‏ای بود که از قبل آماده شده بود. آوردن مردم به خیابان، تعیین مسیر، آوردن تجهیزات و گزارش لحظه به لحظه رخدادها توسط فیس‌بوک تماماً مواردی بود که قبل از انتخابات آن را پیگیری می‏‌کردند و می‌‏خواستند این اعتراضات را به یک نهضت تبدیل کنند".

وی در ادامه می‌‏افزاید: "صبح جمعه (22 خرداد) اطلاعیه‌‏ای در فیس‌بوک مهندس موسوی منتشر شد که حامیان موسوی امشب تا صبح بیدار می‌‏مانند، این با موضوع سمبلیکی که کروبی مطرح کرده بود، متفاوت بود. بعد از مشخص شدن نتایج اولیة انتخابات، ستاد مهندس موسوی به‏‌سرعت نیروهایش را سازمان‏دهی کرد. تاج‏زاده، در یک تماس تلفنی به من گفت: ‌ما قصد داریم این جمعیت را تا پایان انتخابات نگه داریم و آنها را به تمام نقاط شهر هدایت کنیم".

ابطحی ادامه می‌‏دهد: "معتقدم این جریان دارای سه ضلع است: 1- رأس 2- بدنه محرک 3- شبکة اجتماعی که در حقیقت جسم کار هستند؛ در بدنة محرک یک سری نقش فعال‌‏تری داشتند مانند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جبهة مشارکت، گروه‏‌های لشگرساختة خاتمی مانند گروه 88‏، یاری‌نیوز، پویش و... حوزه‏‌های مجازی که لحظه به لحظه مردم را دعوت به حضور در خیابان می‏‌کرد و شبکه‏‌های خارجی که توسط خبرنگاران خود تمام اخبار را پوشش می‏‌دادند. نکتة مهم این است که خبرنگاران خارجی به این آقایان خیلی نزدیک شده بودند حتی از لشگرهای ساخته شده نیز نزدیکتر بودند".

وی در مورد نقش بدنة محرک می‏‌گوید: "مهم‏ترین نقش این عناصر نگه داشتن مردم در خیابان‏‌ها بود تا اگر زمانی آقای موسوی اعلام کرد‌ در فلان نقطة شهر هستم، بتوانند همه را در آن نقطه جمع کنند. این سازمان‏دهی توسط لشگرهای ساخته شده صورت می‏‌گرفت.‌ به خیابان آوردن جمعیت قبل از انتخابات مقدّمه‌‏ای بود برای به خیابان آوردن آنها در شب شنبه، افرادی مانند فاتح، تاج‏زاده، خاتمی و ستادش، مهدی هاشمی و آدم‌‏هایش برای اینکه جمعیت را در خیابان‏‌های شهر نگه دارند، خیلی فعال بودند و همة اینها در پیش‌‏بینی و طراحی برنامه برای شب شنبه نقش داشتند".

در این میان رسانه‏‌های غربی از جملهBBC  فارسی، صدای آمریکاVOA، العربیه، رادیو فردا و رادیو زمانه نقش مهمی در این زمینه داشتند.

*** فرهنگ‏سازی، نهادسازی و شبکه‏‌سازی

فرایند کودتای مخملی در سه مرحله صورت می‏‌گیرد. مرحلة اول فرهنگ سازی یا به‏‌عبارت بهتر جابه‏‌جایی افکار به‏ نفع ارزش‏‌های غربی، مرحلة دوم‌ نهاد‌سازی در قالب تشکیل NGO و مرحلة سوم‌ شبکه‌سازی از طریق وصل NGOبه یکدیگر است.

کیان تاج‏بخش یکی از ‌بازداشت‌شدگان حوادث سال 88 که به‏‌عنوان نماینده بنیاد سوروس ‌از سال 1377 در ایران حضور دارد، در این رابطه می‏‌گوید:  "ایجاد وسیع NGO با هدف یارگیری برای استفاده در بحران صورت می‌‏پذیرد".

محمّدعلی ابطحی یکی دیگر از بازداشت‌شدگان نیز در تائید سخنان تاج‏‌بخش می‏‌گوید: "در دورة اصلاحات دو وزارتخانه یعنی وزارت کشور و وزارت ارشاد و سازمان ملی جوانان موظف شده بودند در سطح وسیعی مجوز تأسیس NGO صادر کنند".

‌معاون وقت دادستان تهران می‌گوید: "طی سال‏‌های گذشته ده‏‌ها هزار NGO تأسیس و از سوی بنیادهای ‌غربی مورد حمایت همه جانبة مادی و معنوی قرار گرفته‏‌اند تا جایی که شرکت شِل نیز که یک شرکت نفتی است، در زمینة راه‏‌اندازی، آموزش، سازمان‏دهی و حمایت مالی از NGOها وارد عمل شد. مع‌الوصف NGOها در کنار گروه غیرقانونی 88 که توسط احزاب فوق‌الذکر (مشارکت، سازمان مجاهدین و حزب کارگزاران) راه‏‌اندازی شده بود، سازمان‏دهی و هدایت تجمعات غیرقانونی قبل و بعد از انتخابات را به‏‌عهده داشتند".

او از ‌نقش برخی از احزاب مانند مشارکت، سازمان مجاهدین و کارگزاران ‌در زمینه‌سازی و اجرای کودتای مخملی در ایران هم سخن می‌گوید و تصریح می‌کند:

"‌نقش این احزاب ‌در محورهای ذیل تبیین می‌شود:

1 - بررسی عملکرد چند سالة احزاب فوق اعم از اعلام مواضع در مسائل مختلف ملی و فراملی از طریق بیانیه‌‏ها و سخنرانی اعضا که عموماً با سیاه‏نمایی و تشویش اذهان عمومی همراه بوده است.

2 - اخذ تصمیمات محرمانه برای براندازی نظام در جلسات حزبی و محفلی.

3 - ارتباط مستمر و معنادار با بنیادها و مؤسسات که در زمینة کودتای مخملی فعالیت دارند.

4 - جلب حمایت‌های مالی خارجی در راه‏اندازی NGO‏ها، گسترش و شبکه‏‌سازی آنها با هدف به‏‌کارگیری در کودتای مخملی به‏‌عنوان لشگر پیاده‌‏نظام.

5 - تلاش برای تحقق حاکمیت دوگانه و چند صدایی در کشور با هدف ایجاد شکاف بین نخبگان و جامعه.

6 - طراحی برای بهره‌برداری از بستر انتخابات در جهت تحقق کودتای مخملی و تغییر ساختار نظام".

معاون وقت دادستان تهران با استناد به "برخی ‌اسناد به دست آمده در مورد فعالیت‏‌های پنهانی احزاب و فعالان سیاسی" می‌گوید: ‌"حزب مشارکت در سند تعاملات راهبردی سیاسی - تشکیلاتی خود که برای دورة پنج ساله در پاییز1387 تهیه نموده، پرده از منویات خود برای تغییر ماهوی نظام مقدس جمهوری اسلامی برمی‌دارد. هرچند که نویسندگان این سند سعی نموده‏‌اند نیت واقعی خود را که حاکمیت سکولاریسم در کشور است، در لفّافة اصطلاحاتی مانند مردم‏ سالاری و دموکراسی بپوشانند اما در بخش‏‌هایی نتوانسته‌‏اند واقعیت خویش را بپوشانند از‌جمله در صفحة 8 بند 4 این سند آمده است: "بخش مردم‏ سالار حاکمیت بتواند از بحران‏‌هایی که کل سیستم سیاسی را تهدید می‏‌کند به‌‏نفع تثبیت مردم‌سالاری و چانه‌زنی بیشتر استفاده نماید". آیا این جمله نامی جز خیانت دارد؟ البته سراسر محتوای سند فوق حاکی از آن است که حزب مشارکت، نظام جمهوری اسلامی را نظامی اسبتدادی و غیر‌مردم‌سالار می‏‌داند و با این فرضیه قصد تغییر ماهوی آن را دارد و برای تحقق خواست خود برنامه‌ریزی نموده است و استفاده از عبارات آزاد‌سازی اقتصادی و آزاد‌سازی سیاسی دقیقاً با همین نگاه صورت گرفته است.

به گفته او، درصفحة 6 سند مذکور آمده است: "در مرحلة نخست حضور در نهادهای ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر و روستا و در مرحلة بعد مجلس خبرگان نهادهای مناسب‏‌تری برای حضور طرفداران مردم‏‌سالاری می‏‌باشند".

آقای معاون دادستان می‌افزاید: "تهیه‌کنندگان این سند که به امضای دبیرکل و مهر حزب نیز مُنقّش است، بلافاصله در سطر بعد پا را فراتر نهاده و این تغییر را به کل نظام قابل تسرّی می‏‌دانند و این یعنی تغییر ماهوی نظام به نظامی سکولاریسم، مستند به اینکه 1- آقای خاتمی در دورة ریاست جمهوری خود در یکی از جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی تصریح می‏‌کند "گریزی ازسکولاریسم نیست" و این تفکر متأثر از تصمیم‌سازی شبه‏‌علمی دفتر مطالعات استراتژیک نهاد ریاست جمهوری به‏‌ریاست آقای تاجیک عضو شورای مرکزی حزب مشارکت است که طی مقالاتی سفارشی در نشریة راهبرد این استنتاج غیرعلمی را القا و به‏‌ رؤیت آقای خاتمی می‏‌رساند که "در آیندة نزدیک احدی را یارای مقاومت در برابرسکولاریسم نیست و باید خود به‏‌نحو شایسته به این سرنوشت محتوم بشر تن دهیم" ‌و دعوت از هابر‌ماس به ایران در سال 81 نیز با همین هدف صورت می‏‌پذیرد و در جلسه‌ای محرمانه در منزل آقای کدیور که با حضور افرادی مانند حجّاریان و محمّد مجتهد شبستری تشکیل گردید، به‏ دقت روند سکولاریزاسیون در ایران مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد و راه‏کارهای جدید ارائه می‏‌گردد".

او در این زمینه ادامه می‌دهد: "آقای یورگِن هابر ماس در حالی به کشور خود بازمی‌‏گردد که در رایزنی‌‏های خود از ارادة اصلاح‌‌طلبان برای استقرار حکومت سکولار در ایران مطمئن گردیده بود. هم‏چنین سفر آقای جان کین به ایران در سال 78 و ملاقات با برخی از چهره‏‌های اصلاح‌‏طلب نیز در همین رابطه ارزیابی می‏‌گردد. آقای جان کین یکی از نظریه‌پردازان کودتای مخملی و عضو سرویس اطلاعات خارجی انگلیس ام‌‏آی6 می‌‏باشد".

معاون سابق دادستان تهران تأکید می‌کند: ‌"در یکی از جلسات مشترک بین نمایندگان چند حزب اصلاح‌‏طلب در مورد بررسی راه‌‏های جلب حمایت اتحادیة اروپا به‏‌نفع خود در رقابت‏‌های سیاسی داخلی به‌‏صراحت بحث می‌‏گردد و حمایت اتحادیة اروپا از متحصّنین مجلس ششم نشان می‏‌دهد که در جلسة فوق گزینة مذکور به تصویب رسیده است".

آقای معاون دادستان از ‌پیشنهاد بهزاد نبوی مبنی بر "تشکیل جبهه ضد‌استبداد با حضور همه طیف‏‌های اپوزیسیون" سخن گفته و می‌گوید: "‌القای غیردموکراتیک بودن نظام ‌به‏‌صورت ترجیع‏‌بند اظهارات و بیانیه‏‌های احزاب مذکور و اعضای آن نمایان می‏‌باشد‌ و ‌همچنین بنا‌بر اطلاعات منابع موثق در یکی از جلسات سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شاخة اصفهان بین کلیة اعضا نظرسنجی می‏‌گردد که درصورت حملة آمریکا به ایران آیا رهبر جمهوری اسلامی را تسلیم مهاجمین کنیم یا نه و این در حالی است که هیچ یک از شاخه‏‌ها اقداماتی در این سطح را جز با هماهنگی مرکزیت انجام نمی‏‌دهند. در حزب مشارکت نیز اقدام مشابهی در شاخة اراک صورت می‏‌پذیرد و یکی از مسئولین شاخه طی سخنانی اظهار می‏‌دارد‌ در صورت حملة آمریکا به ایران با دستان خودمان مسئولین جمهوری اسلامی را اعدام خواهیم نمود، ‌اظهارات و مواضع ضد‌دینی اعضای سازمان طی سا‌ل‏‌های گذشته که اسناد آن موجود می‏‌باشد، به حدی رسید که مرحوم آیت‌الله مشکینی‌ این سازمان را نامشروع و باعث انحراف جوانان خواند".

وی اضافه می‌کند: ‌"در حوادث اخیر (سال 88‌) نقش محوری اعضای حزب مشارکت، سازمان مجاهدین و حزب کارگزاران در سطح طراحی، سازمان‏دهی و هدایت اغتشاشات و تجمعات غیرقانونی این نتیجه را به دست می‏‌دهد که احزاب مذکور همواره چه زمانی که در قدرت باشند، مانند دورة‌ اصلاحات که دو قوّه را در اختیار داشتند و چه زمانی که در قدرت نباشند، بر روند فتنه‏‌جویی تا تغییر ماهوی نظام به نظامی سکولار ادامه خواهند داد".

تعدادی از متهمان بازداشت‌شده در جریان حوادث سال 88، ‌عضو‌ ‌سازمان منافقین بودند. ‌یکی از آنان ‌می‏‌گوید: "در سال 1379 جذب سازمان منافقین شدم و در اولین اقدام جدی در سال 1383 وارد فاز نظامی شدم. در این سال برای بمب‌گذاری در یک مکان حساس در شهر تهران مشارکت پیدا کردم و سپس فعالیت‏‌های خود را در توزیع اعلامیه و جمع‌آوری و ارائة اخبار و اطلاعات به سازمان منافقین گسترش دادم تا اینکه در صحنة تجمعات و اغتشاشات پس از انتخابات به‏‌صورت فعالانه‏‌ای شرکت کردم. مأموران انتظامی زمانی اقدام به دستگیری‏‏‌ام کردند که در حال پرتاب کوکتل مولوتف به یکی از مراکز دولتی در تهران بودم".

مطالبی که در ادامه می‌آید، اتهامات مربوط به بازداشت‌شدگان حوادث سال 88 است که در متن کیفرخواست عمومی متهمان حوادث سال 88 به آنها اشاره شده است.

"رضا خادمی با نام مستعار حبیب فرزند عباس یکی دیگر از این افراد است که به اتهام ‌برقراری ارتباط با ‌منافقین و اقدام علیه امنیت جمهوری اسلامی ایران بازداشت شده بود. به گفته مقامات مسئول، او ‌به‏‌صورت غیرقانونی از کشور خارج و با حضور در قرارگاه اشرف در عراق و گذراندن دوره‏‌های مختلف آموزشی نظامی و جمع‌آوری اخبار و اطلاعات به کشور بازگشته و از دیگر اتهامات وی جذب نیرو برای گروهک منافقین و اعزام آنها به عراق است و هم‏چنین در دوران انتخابات اقدامات تبلیغی متعددی به‏‌نفع منافقین از جمله هوا کردن بالن با عکس سرکردگان گروهک منافقین و نصب تراکت و بیانیه در تهران کرده و با ناصر عبدالحسینی، محمد نوری و حسین شیرمحمّدی از دیگر اعضای منافقین در ارتباط بوده ‌و اقدام به جمع‌آوری پنهان اخبار و گزارش‏‌های مربوط به اغتشاشات پس از انتخابات و حضور فعال در تجمعات غیرقانونی کرده است.

یکی دیگر از این بازداشت‌شدگان خانم عذرا سادات قاضی میرسعید فرزند حسن بود دارای سابقة محکومیت کیفری و عضویت در سازمان منافقین است. اتهام وی محاربه و افساد فی‌الارض از طریق تلاش و فعالیت مؤثر در راستای پیشبرد اهداف گروهک تروریستی منافقین و همکاری با این سازمان اعلام شد. دستگیری او در صحنة ارتکاب جرم و پس از شناسایی وی به‏‌عنوان یکی از عوامل اصلی اغتشاش توسط مأمورین امنیتی حین پرتاب کوکتل مولوتف صورت گرفته است. او در سال 83 در بمب‌گذاری تهران مشارکت داشته و در انتخابات سال 88 اقدام به توزیع اعلامیه به‏‌نفع گروهک تروریستی منافقین و جمع‌آوری و ارائة اخبار و اطلاعات به این گروهک کرده است. سوابق سیاسی و حزبی او از‌جمله اقرار وی به عضویت در سازمان منافقین در سال 1379 و فعالیت‏‌های وسیع متّهمه در جهت اهداف سازمان مورد اشاره محرز است.

همچنین ناصح فریدی فرزند محمّد، از طریق تلفن و اینترنت با گروهک منافقین وصل می‏‌شود و سپس با شرکت فعال در تجمعات دانشجویی و صنفی، اقدام به تهیه و ارسال عکس و فیلم و اخبار به گروهک نفاق می‏‌کند. او ‌هم‏چنین مأموریت داشته ‌اخبار و اطلاعات زندانیان گروهک نفاق را پیگیری و این اطلاعات را به خانواده‏‌های آنان و گروهک منافقین ارسال کند. وی با حضور در اغتشاشات و تشویق دانشجویان به حضور در تجمعات غیرقانونی، اطلاعات این تجمعات و آشوب‏‌ها را برای منافقین ارسال می‏‌کرده است. متهم ضمن ارتباط‌گیری با خانوادة زندانیان و مصاحبه با آنان، نوارهای مصاحبه را برای سیمای آزادی، صدای آمریکا، رادیو فردا و... ارسال کرده است. وی هم‏چنین خانوادة شبنم مددزاده از اعضای گروهک را به سرپل منافقین وصل کرده و در ستاد انتخاباتی آقای کروبی حضور داشته است.

آقای امیرحسین فتوحی فرزند حسن، از عناصر فعال گروهک منافقین است که در اغتشاشات سال 88 ‌در جلسة تشکیلاتی منافقین دستگیر شده است. ‌مهدی شیرازی فرزند احمد نیز از دیگر اعضای ‌منافقین است که در جلسة سازمان‏دهی اعضای ‌منافقین جهت دامن‌زدن به آشوب‏‌ها و اغتشاشات دستگیر شده است. همچنین آقای حسام سلامت فرزند محمّد، متهم به همکاری و ارتباط داشتن با ضیاء نبوی چاشمی از عناصر مرتبط با گروهک منافقین در داخل کشور است. وی هم‏چنین ارتباط نزدیکی با شورای محرومین از تحصیل داشته که این شورا تحت نفوذ و هدایت منافقین می‏‌باشد. متهم مزبور از فعالین و محرکین شرکت در تجمعات غیرقانونی پس از انتخابات ریاست جمهوری بوده ‌و اخبار و گزارش‏‌های مربوط به اغتشاشات را از طریق مجید دری که از سرپل‏‌های منافقین در داخل است، برای رسانه‏‌های بیگانه و منافقین ارسال کرده است.

یکی دیگر از اعضای شبکة ‌مذکور به‏نام محمّدرضا علی‏زمانی فرزند اسماعیل است که دارای سابقة محکومیت کیفری در جرایم کلاه‏برداری، جعل مهرهای سپاه، دادگستری و قوة قضائیه است. فرد متهم به‏‌همراه حامد روحی‏‌نژاد و احمد کریمی در اسفند 1385 به عراق سفر می‏‌کنند و از این تاریخ ارتباط سازمان یافته‌‏ای را با نیروهای آمریکایی و اسرائیلی برقرار می‌‏نمایند. متهمان جلسات متعددی را در دهوک اربیل، منطقة ربیعه در مرز سوریه و سلیمانیه با مقامات آمریکایی برقرار می‏‌نمایند و با دریافت پول از آنان،‌ جهت ادامة مأموریت خود به تهران بازمی‏‌گردند. ترور یکی از مسئولان شهر پاوه، جمع‌آوری اطلاعات مربوط به نیروهای بسیجی در تهران، دامن زدن به تجمعات کارگری، تهیة بمب‌‏های قوی آتش‌‏زا، مشخص کردن اماکن سیاسی و مذهبی برای ایجاد انفجار، جمع‌آوری اطلاعات دربارة ساختار و سازمان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نحوة قاچاق سلاح به کردستان عراق، جمع‌آوری اطلاعات از پادگان امام حسین(ع)، انجام عملیات تروریستی در جریان برگزاری نماز عید فطر در مصلای تهران و همکاری اطلاعاتی جهت انفجار در برخی مراکز مذهبی در فروردین 1387 از مهم‏ترین مأموریت‏‌های محوله به متهم و تیم همراه وی بوده است. طراحی بمب‌گذاری در حوزه‏‌های رأی‏‌گیری و اقدام علیه امنیت ملی و دامن زدن به آشوب و اغتشاش از دیگر مأموریت‌‏های متهم بود که قبل از هرگونه اقدامی توسط نیروهای امنیتی دستگیر و گرفتار شده است.

همکاری با نیروهای آمریکایی جهت به اغتشاش کشیدن کشور، طرح بمب‌گذاری در حوزه‏‌های رأی‏گیری، تلاش برای به قدرت رساندن گروهک نهضت آزادی، ارتباط با شبکه‏‌ها و رسانه‌‏های بیگانه و ارسال اطلاعات و عکس جهت تهییج آشوب‏گران از دیگر اتهامات متهمان ‌اعلام شد.

آقای احمد کریمی فرزند محمود عضو دیگری از شبکة تروریستی وابسته به سرویس‌‏های اطلاعاتی آمریکایی است که به‏‌همراه دو متهم دیگر یعنی حامد روحی‏‌نژاد و محمّدرضا علی‏زمانی برای دیدار، توجیه و دریافت مأموریت از مقامات آمریکایی و اسرائیلی به‏‌صورت غیرقانونی از کشور خارج شده به سلیمانیه عراق می‌‏روند. متهم نامبرده در جریان ملاقات و تماس با افسران اطلاعاتی آمریکا و برقراری جلسات متعدد، آمادگی خود را برای هرگونه اقدام علیه جمهوری اسلامی ایران اعلام می‌‏نماید. متهم و تیم همراه پس از دریافت پشتیبانی‏‌های لازم از جمله پول و تجهیزات مخابراتی، جهت انجام عملیات بمب‌گذاری و تروریستی در اماکن دولتی، مذهبی، جمع‌آوری اطلاعات از مراکز نظامی به‏‌ویژه سپاه و بسیج و تهیة چارت سازمانی نیروهای مسلح وارد کشور می‌‏شوند. متهم نامبرده به‏‌همراه دیگر اعضای شبکه، پروژه‏‌های مختلفی را جهت ایجاد آشوب و ناامنی در کشور در برهة برگزاری انتخابات دهم و پس از آن تدارک دیده بودند که قبل از موفقیت در انجام انفجار و عملیات‏‌های تروریستی دستگیر شدند.

حامد روحی‌‏نژاد یکی دیگر از اعضای این شبکة ‌حدود یک سال و نیم در عراق اقامت داشته است. وی در اواخر سال 87 از سوی افسر آمریکایی رابط اطلاعاتی خود مأموریت پیدا می‌‏کند که به تهران آمده از طریق بمب‌گذاری وترور صحنة انتخابات ایران را ناامن و به آشوب بکشد که قبل از موفقیت در عملیات مذکور، توسط نیروهای امنیتی دستگیر و در این پرونده بازداشت می‏‌باشد.

امیررضا عارفی فرزند احمد عضو دیگر این شبکه از طریق ارتباط با فردی به‏نام فرود فولادوند با سرویس اطلاعاتی آمریکا مرتبط بوده است. نامبرده به‏‌همراه یکی دیگر از متهمان اقدام به ساخت بمب قوی آتش‌‏زا می‏‌نماید و در چند مرحله شدت انفجار آن را در بیابان‏‌های اطراف تهران آزمایش می‏‌کند. نامبردگان با تهیة فیلمی از این آزمایشات و ارسال آن به آمریکا، طرح‏‌های خودرابرای انفجاردرامام‏زاده زید(علیه السلام) بازار، امام‏زاده علی اکبر(علیه السلام) چیذر،حسینیةفاطمیون درخیابان مجاهدین اسلام، نصب بمب روی تانکر انتقال بنزین و برخورد آن با پمپ بنزین مقابل مجلس شورای اسلامی، بمب‌گذاری در حسینیة شهرک ولی‏عصر(عج) و مرقد مطهر حضرت امام خمینی(ره) اعلام می‌کنند.

با تأیید این طرح از افسران رابط، متهم نامبرده اقدام به طراحی ساخت بمب‏‌های قوی برای کار گذاشتن در حوزة رأی‏‌گیری حسینیة ارشاد و مسجد النبی(ص) نارمک می‏‌نماید تا در روز انتخابات با انفجار آن، ضمن کشته و مجروح کردن صدها رأی‌دهنده، روند برگزاری انتخابات را دچار اشکال نمایند که در نهایت پیش از هر اقدامی، متهم و تیم همراه وی توسط نیروهای گمنام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بازداشت می‏‌شوند.

آقای عماد بهاور فرزند محمّدحسین، مسئول شاخة جوانان گروهک نهضت آزادی و عضو دفتر سیاسی گروه است. نامبرده از سوی نهضت آزادی مأموریت پیدا می‏‌کند تا به‌‏صورت نفوذی از سوی نهضت آزادی در ستاد 88 و کمپین دعوت از موسوی فعال شود و خطوط نهضتی‏‌ها را به این ستاد منتقل نماید. ازجمله اقدامات وی تشکیل ستاد جوانان آقای موسوی در ستاد قیطریه، برگزاری همایش‌‏های سه‏‌گانه موج سوم، سازمان‏دهی ستاد 88 در استان‏‌ها و هماهنگ نمودن نهضتی‏‌ها در استان‌‏ها با این ستادها و انتشار و توزیع جزوات انتخاباتی است.

دیدار اعضای شاخة جوانان نهضت آزادی به‌‏همراه امیر خرّم از اعضای شورای مرکزی نهضت آزادی با قربان بهزادیان‏‌نژاد مسئول ستاد انتخاباتی آقای موسوی در راستای همکاری و هماهنگی نهضتی‏‌ها با ستاد موسوی، با هماهنگی متهم مزبور صورت گرفته است. وی در راستای کار تبلیغی هماهنگ و در یک اقدام تشکیلاتی اقدام به تهیة فیلم تبلیغاتی در حمایت از موسوی و کروبی با آرم نهضت آزادی می‏‌کند. این فیلم‏‌ها در تیراژ بالا و حمایت مالی فردی ناشناس منتشر و توزیع می‌‏شود.

متهم مزبور با اظهارات کذب و با درج مقالات و مصاحبه‌‏هایی در روزنامه‌‏ها و سایت‏‌های خبری اقدام به سیاه‏‌نمایی از اوضاع جاری کشور، تخریب اقدامات نظام، تشویش اذهان عمومی، ایراد افترا به مسئولان برگزار کنندة انتخابات و گسترش فضای یأس و نومیدی در جامعه از طریق تکرار ادعاهای واهی در خصوص عملکرد نظام نموده است. وی هم‏چنین نقش فعالی در راه‌‏اندازی تلویزیونی اینترنتی موج در ستاد قیطریه در ایام انتخابات داشته است. وی علل و انگیزه‏‌های خود را از این فعالیت‌‏ها، ترویج افکارسکولاریستی و تضعیف نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و به قدرت رساندن گروهک نهضت آزادی عنوان کرده است.

ارسال خبر، گزارش، عکس و فیلم از صحنه‏‌های آشوب و اغتشاش به رسانه‌‏های بیگانه از دیگر اتهام بازداشت شدگان حوادث سال 88 است. این افراد با ارسال اخبار و تصاویر آشوب‏‌های خیابانی به شبکه‌‏های تلویزیونی و خبری، نقشی مهم در تحریک و تهییج افکار عمومی به‌‏ویژه ایرانیان مقیم خارج کشور علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران داشته‏‌اند. متهمان ابراز داشته‌‏اند با دریافت پول از رسانه‏‌های خارجی، اقدام به تشکیل خانه‌‏های تیمی و مجردی کرده‏‌اند و از طریق اینترنت پرسرعت اقدام به ارسال عکس و فیلم نموده‌‏اند. در تصاویر و فیلم‏‌های ارسال شده، چهره‏‌‌ای آشوب‌زده و بحرانی از کشور ارائه شده و بینندگان تصور می‌‏کنند آشوب‏گران، مردم ایران هستند که در اعتراض به نتایج انتخابات به خیابان‏‌ها آمده‌‏اند.

مجید سعیدی فرزند ناصر، یکی از عکاسان بازداشت شده می‌‏گوید: "بنده در تجمعات غیرقانونی میدان انقلاب، میدان آزادی، میدان هفتِ تیر، میدان ولی عصر(عج) و میدان بهارستان اقدام به گرفتن عکس از تجمعات غیرقانونی کردم و سپس این تصاویر را از طریق خانه‌‏ای تجهیز شده در حوالی میدان هفتِ تیر به گروهک ضدانقلابی مرز پرگهر در آمریکا، آژانس گیتی ایمِیج در انگلستان و دفتر سیپا در فرانسه ارسال کردم". او اعتراف کرده است طبق قراردادی که با مؤسسة گیتی ایمِیج داشته، قرار بوده در قبال ارسال تصاویر اغتشاشات روزانه 225 دلار دریافت کند. عکاس نامبرده هیچ‏‌گونه مجوزی برای عکاسی از اغتشاشات نداشته و با عناصر خارج کشور همکاری داشته است.

یکی دیگر از متهمان "ساتیار امامی" فرزند عبدالصمد، در تشریح اقدامات ‌خود می‌گوید: "به‏‌درخواست آلفرد یعقوب‏‌زاده از عکاسان دفتر سیپا فرانسه، در تجمع غیرقانونی 18 تیر در میدان انقلاب شرکت کرده عکس‏‌های این تجمع را همان شب به فرانسه ارسال کردم و روز بعد این عکس‌‏ها در نشریات ضدانقلاب و سایت‏‌های خبری ضدانقلاب به‌‏منظور تهییج گروه‏‌های آشوبگر علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام منتشر گردید". تهیة تصاویر از مراکز نظامی و هسته‏‌ای کشور و ارسال آن به خارج کشور از دیگر موارد اتهامی ساتیار امامی است که در این‌‏باره می‌‏گوید: "در قبال 1000 یورویی که از آلفرد یعقوب‏‌زاده دریافت کردم، اقدام به ارسال تصاویری از نیروگاه اتمی بوشهر به فرانسه نمودم".

مازیار بهاری از دیگر متهمان دستگیر شده، در اعترافات خود می‏‌گوید: "در جریان آشوب‏‌های پس از انتخابات، دو مقاله برای مجلة نیوزویک به رشتة تحریر درآوردم و در آن به دفاع از آشوب‏گران و حمله به نظام اسلامی پرداختم. برای فعالیت خود در نیوزویک روزانه 200دلار دریافت می‌‏کردم. هم‏چنین پس از ارسال فیلم حمله به پایگاه بسیج در خیابان محمّدعلی جناح، مسئولان شبکة 4 انگلیس متعهد شدند به‏‌خاطر ارسال این فیلم دو دقیقه‏‌ای، 2100 پوند به بنده پرداخت کنند".

هم‏چنین محمّد رسولی فرزند حسین‌ که در تجمع ‌میدان آزادی و در حین فیلم‏برداری از اغتشاشات دستگیر شده است، می‌‏گوید: "در تجمعات پس از انتخابات به‏‌صورت فعال شرکت می‏‌کردم. یکی از مهم‏ترین اهداف من برای شرکت در این تجمعات، تهیة فیلم از اغتشاشات و ارائة آن به شبکه‏‌های ماهواره‏ای از جمله بی‌‏بی‌سی بود که در چند مورد فیلم‏‌های ارسالی‌‏ام از بی‌‏بی‏‌سی‏ پخش شد".

علی‏رضا اشراقی فرزند محمّد‌جواد که در حین تحریق و تخریب بانک‌‏ها و اماکن دولتی در خیابان کریم‌خان‌ زند توسط مأموران امنیتی و انتظامی دستگیر شده، در اعترافات خود می‏‌گوید: "در تمامی تجمعاتی که پس از انتخابات برگزار شد، با قمه و سلاح سرد حضور داشتم. در روزهای اولیة آشوب‏‌ها، تصمیم گرفتم سلاحی بسازم که بتوانم دوربین بانک‌‏ها و اماکن دولتی را تخریب کند و البته در این کار هم موفق بودم و با ساخت تیر و کمان دست‌سازی که تیرهای آن از میخ‌‏های پاشنة کفش بود، اقدام به ضرب و جرح مأمورین و تخریب دوربین‏‌های مدار بسته بانک‏‌ها و اماکن دولتی می‏‌کردم".

اقدام علیه امنیت کشور از طریق آشوب اجتماعی و تبانی به ‏قصد برهم زدن امنیت عمومی، حضور در محل‌‏های اغتشاش و پخش سی‏‌دی و اعلامیه‏‌های تحریک‌آمیز، ایراد ضرب و شتم مأمورین، حمل و نگهداری و پرتاب نارنجک جنگی از دیگر اتهامات عوامل میدانی آشوب‏‌ها اعلام شد.

ساخت و پرتاب نارنجک دست‏‌ساز و آتش‌زا با استفاده از لباس فرم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تمرّد و حمله به مأمورین نیروی انتظامی حین انجام وظیفه، حادثة کوی دانشگاه، بستری برای حضور نیروهای خودسر در اغتشاشات، اقدام علیه امنیت کشور از طریق آشوب اجتماعی و تبانی به‏ قصد برهم زدن امنیت عمومی، حضور در محل‏‌های اغتشاش و پخش سی‏‌دی و اعلامیه‌‏های تحریک‌آمیز، ایراد ضرب و شتم مأمورین بسیج حین انجام وظیفه، اقدام علیه امنیت کشور از طریق حمل و نگهداری نارنجک جنگی، عناوین آخرین بخش از متن کیفرخواست ارائه شده از سوی معاون دادستان عمومی و انقلاب تهران به‏ نمایندگی از مدعی‌العموم بود.

آقای میثم قربانی فرزند حجت‌الله که یکی از متهمان اغتشاشات پس از انتخابات 88 بود، در اعترافات خود می‏‌گوید: "برای به آشوب کشانیدن تجمعات خیابانی، تصمیم گرفتم مواد لازم را برای ساخت نارنجک دست‏‌ساز فراهم کنم که در این کار موفق بودم. پس از ساخت این نارنجک‏‌ها، آنها را در آشوب‏‌های خیابانی مورد استفاده قرار دادم اما از آنجا که نگران شناسایی و بازداشت خود همراه با نارنجک بودم، اقدام به تهیة لباس فرم سپاه کردم تا از این پوشش بتوانم برای اهداف خود سود ببرم".

آقای حسین باستانی‏‌نژاد فرزند شریف، از متهمان بازداشت شده در ‌درگیری‌‏های خیابانی می‌‏گوید: "از لحاظ سوابق سیاسی جزو هواداران حزب توده هستم. تجمعات خیابانی پس از انتخابات بستری برای حضور و فعالیت هر‌چه بیشتر من بود. در اکثر تجمعات غیرقانونی به‏‌عنوان یکی از محرکان آشوب‏‌ها حضور داشتم و در حمله به نیروهای انتظامی و بسیج مشارکت داشتم". دستگیری نامبرده پس از آن صورت پذیرفت که تصاویری از متهم در حال حمله و سنگ‌پرانی به نیروهای انتظامی در سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد و از طریق اطلاعات مردمی، محل اختفای متهم به نیروهای امنیتی گزارش و وی دستگیر شد. ‌

آقای مهدی فتاح‏بخش فرزند هادی ‌اظهار می‏‌دارد: "در تجمع غیرقانونی خیابان آزادی اقدام به سنگ‌پرانی و حمله به مأموران نیروی انتظامی کردم. سپس به ‏اتفاق جمعی از اغتشاش‏گران به‏ سمت یکی از پایگاه‌‏های بسیج حرکت کردیم و با پرتاب سنگ و مواد آتش‌‏زا، کانکس پایگاه ثامن الائمه(علیه السلام) حوزة 115 لیلة القدر بسیج را به آتش کشیدیم که حین ارتکاب جرم توسط مأموران انتظامی و امنیتی بازداشت شدم".

در میان متهمین آقای موسی شاه‏کرمی فرزند ابراهیم، با حمل کوکتل مولوتف و سنگ‌پرانی به مأمورین انتظامی، موجبات اقدام علیه امنیت کشور را فراهم آورده است. هم‏چنین آقای امیر شناور فرزند خلیل، که دارای پیشینة محکومیت کیفری است، اقدام به سنگ‌پرانی و تمرّد نسبت به مأموران نیروی انتظامی حین انجام وظیفه نموده است. متهم با تأثیرپذیری از شبکه‌‏های ماهواره‏ای اقدام به آتش‌زدن اموال عمومی و خصوصی در جهت اخلال در نظم و امنیت شهر نموده است.

کشف چند قبضه کلت کمری و تعداد زیادی فشنگ جنگی و اسناد ارتباط با گروه‏‌های خارج کشور جهت سند سازی علیه نظام اسلامی ایران از منزل و محل کارآقای محمّد‌علی دادخواه سخنگوی کانون غیرقانونی «مدافعان حقوق بشر» که نقش مهمی در راه‌اندازی آشوب‏‌ها داشته است، تعداد دو قبضه کلت کمری همراه با مقادیری فشنگ، مواد مخدر، اسناد ارتباط با گروه‏‌های خارج از کشور جهت ایجاد اغتشاش و مدارک و اطلاعیه‏‌هایی دال بر تحریک مردم به آشوب و بلوا کشف گردید.

رخدادهای تلخی که در دوران تبلیغات انتخاباتی و پس از آن اتفاق افتاد، بسترهای لازم را برای مانور نیروهای آشوب‏گر و خودسر در مراکز حساس فراهم آورد. حادثة تلخ کوی دانشگاه نمونة بارزی از حضور و مانور این عناصر خودسر و فتنه انگیز است. در پروژه‌‏هایی که ستادهای آشوب و بحران‌سازی تعریف کرده بودند، دانشگاه‌‏ها و خوابگاه‌‏های دانشجویی از جایگاه ویژه‌‏ای برخوردار هستند. طراحان و بازی‏گردانان پروژة براندازی نرم با درک پیوندی عاطفی که میان اقشار مردم و طیف دانشگاهی وجود دارد، زمینة خیابانی کردن و رادیکالیزه نمودن اعتراضات را فراهم آوردند. بدون تردید حادثة دانشگاه باید از منظر توطئة حساب شده‌ای که در آن گروهی بازی خورده و غافل ایفای نقش کردند، بررسی شود. در این حادثه گروه‌‏هایی از فدائیان خلق، دفتر تحکیم وحدت، پان ترکیست‏‌ها، برخی اعضای انجمن اسلامی دانشگاه‌های تهران و نیروهای خودسر حضور داشتند.

بررسی آماری افراد ضرب و شتم شده و زخمی‏‌های بستری در بیمارستان‏‌ها نشان می‏‌دهد که طراحان و مجریان پروژة فتنه‏‌گری و آشوب برای رسیدن به اهداف شوم خود حاضرند فرزندان پاک این مرز و بوم را نیز قربانی نمایند. آقای امید جعفرآبادی فرزند عباس که دارای پیشینة محکومیت کیفری است، ضمن حضور در تجمعات غیرقانونی، اقدام به درگیری با نیروهای انتظامی و امنیتی نموده است. هم‏چنین آقای محسن جعفری فرزند محمّد حسن که دارای دو فقره پیشینة محکومیت کیفری در رابطه با مواد مخدر است، از طریق آشوب اجتماع و تبانی به‏قصد برهم زدن امنیت عمومی، علیه امنیت کشور اقدام نموده است. نامبرده با حمله وپرتاب سنگ به مأمورین و سردادن شعار علیه نظام جمهوری اسلامی ایران، در درگیری‏‌ها وتحریق اموال عمومی و خصوصی مشارکت فعال داشته است.

آقای محمّد رضا اسماعیل‏زاده فرزند قاسم که اعتیاد به مواد مخدّر کراک دارد، با حضور در تجمعات غیرقانونی و اغتشاشات خیابانی، اقدام علیه امنیت کشور کرده است. آقای حامد مکاری انور فرزند حمید که اعتیاد به مواد مخدّر دارد، از دیگر متهمان اقدام علیه امنیت کشور است که در تجمعات غیرقانونی و اغتشاشات خیابانی مشارکت داشته است. هم‏چنین آقایان فرشید قدرتی فرزند علی اکبر، سعید پورعظیمی فرزند حسن، رحیم همتی فرزند جمشید، احسان هنرکار فرزند رضا، فرشید کریمی فرزند علی، میثم صابر فرزند محمود، علی‏رضا قریبی فرزند محمّد اسماعیل، اکبر قدرتی فرزند برات‏علی، محمّد حسین کوشک‏باغی فرزند علی اکبر، آدرین کشیشیان فرزند رستم، عباس گلزارنیا فرزند قاسم، سهند صابرنژاد فرزند محمّد حسین، حسین افشاری فرزند حسن، سیّد هادی شاه‏ولایتی فرزند احمد، محمّد قنبری ورنکشی فرزند نقدعلی، مهران احمدیان فرزند صادق، سعید قربانی فرزند غلام‏رضا، احمدشریفیان فرزند عبدالله، اصغر مشیری فرزند علی حسین، فرزین هادی‏پور آب‏کنار فرزند فرامرز، ناصر عبدالحسین فرزند غلام‏رضا، حمید صلاحی فرزند رضا، محسن شکری فرزند پنج‏علی، علی‏رضا قادری فرزند فضل‌الله، رامین ساتکین فرزند عادل، امیر رجبی فرزند شعبان‏علی، افشین خسروی‏پور فرزند حسین، سیّد علی سیّدزاده فرزند جلال، محمّد نیکزاد فرزند احمد و خانم مائده سادات ذکریایی فرزند ابوالفضل که همگی دارای پیشینیة کیفری هستند، با شرکت در تجمعات غیرقانونی، اخلال در نظم عمومی، فعالیت تبلیغی علیه نظام،ایجاد شبهة جعل و تقلب در نتیجة انتخابات و سلب اعتماد عمومی نسبت به حاکمیت و مراجع رسمی کشور، اقدام علیه امنیت کشور از طریق اجتماع و تبانی به ‏قصد برهم زدن امنیت عمومی نموده‌‏اند.

آقای ایمان سهراب‏پور فرزند کاووس، با حضور در محل‏‌های اغتشاش، اقدام به پخش سی‌‏دی و اعلامیه‏‌های تحریک‌‏آمیز بین مردم کرده است. متهم دیگر آقای سعید سپان‌لو فرزند ابوالفضل که دارای سابقة کیفری است، با حضور در تجمعات غیرقانونی، اقدام به پخش تصاویر تحریک‌آمیز کرده است. هم‏چنین آقای حمیدرضا بختیاری فرزند علی، با حضور در تجمعات غیرقانونی و حمل پلاکارد، اقدام به تحریک دیگران جهت حضور در تجمعات غیرقانونی نموده است. متهم دیگر آقای عباس یوسف‏شاهی فرزند عظیم اله با حمل و توزیع اعلامیه‏‌های غیرقانونی، اقدام به تحریک آشوب‏گران نموده است. آقای مهرداد اصلانی فرزند غلام‏رضا، با ارسال پیام به شبکة تلویزیونی بی‌‏بی‏‌سی‏ در تحریک به آشوب ایفای نقش نموده است. از دیگر اتهامات وی شرکت در اغتشاشات است. آقای مرتضی بی‏‌طرف فرزند رحیم با شرکت در تجمعات غیرقانونی و فیلم‏برداری از اغتشاشات، با افرادی که دارای تابعیت خارجی هستند، ارتباط برقرار کرده است.

آقای مهرداد ورشویی فرزند ناصر، دارای سابقة کیفری اقدام به ایراد ضرب و جرح مأمورین بسیج در خیابان آزادی تهران کرده که تصاویر متهم حین ارتکاب جرم در رسانه‏‌های عمومی نمایش داده شده است. هم‏چنین آقای فرامرز عبدالله‏‌نژاد فرزند رحیم، به‏‌عنوان یکی از عوامل اغتشاش درحمله و تمرّد نسبت به مأمورین بسیج در خیابان آزادی مشارکت داشته است. عکس متهم حین ارتکاب جرم توسط رسانه‏‌های خبری منتشر شده است. خانم زیبا عسکری فرزند یدالله، در تجمع غیرقانونی خیابان آزادی نارنجک جنگی همراه داشته است. هم‏چنین محسن عباسی منتظری فرزند مظفر، به ‏همراه خانم زیبا عسکری ضمن حضور در تجمعات و اغتشاشات، در حمل و نگهداری نارنجک جنگی با متّهمه مشارکت داشته است. آقای کامران جهان‏بانی فرزند مهدی‏‌قلی، به‏‌عنوان یکی از عوامل اغتشاش به ایجاد تحریق عمدی در سطح خیابان‌‏ها و معابر تهران اعتراف می‏‌کند.

آقای مهدی مقیمی فرزند علی که دارای دو فقره سابقة محکومیت کیفری است، به‏‌عنوان یکی از عوامل اغتشاش در آتش‌زدن اموال عمومی و خصوصی در خیابان نواب حضور داشته است. تصاویر متهم حین آتش زدن اموال عمومی و خصوصی در رسانه‌‏ها منتشر شده است. آقای علی صفایی فرزند یداله که ساکن آمریکا بوده، در تجمعات و اغتشاشات از جمله تحریق اتوبوس شهرداری در خیابان لارستان حضور داشته و همچنین از منزل متهم مواد روان گردان، شیشه ومشروبات الکلی کشف شده است. آقای رامتین توفیق قزوینی فرزند منصور که بهایی است، با حضور در تجمعات غیرقانونی موجبات اخلال در نظم عمومی از طریق بلوا و آشوب وحرکات غیرمتعارف و ایجاد ترس و وحشت در جامعه را فراهم آورده است. هم‏چنین آقای فرید احمدی فرزند جلال که دارای پیشینة محکومیت کیفری و سابقة شرکت در جریان 18 تیر سال 1378 را داراست، با شرکت در تجمعات غیرقانونی، موجبات اخلال در نظم عمومی را فراهم آورده است.

آقای اکبر اجدادی فرزند علی که در هنگام دستگیری با خود مواد روان‌گردان از نوع شیشه داشته با حضور در اغتشاشات به‏ سمت مأمورین انتظامی اقدام به پرتاب سنگ نموده است. هم‏چنین آقای حسام تَرمُسی فرزند حمید، با حضور در تجمعات غیرقانونی، به سنگ پرانی علیه مأمورین نیروی انتظامی اقدام کرده است. فرناش فرهادپور فرزند عبدالحسین با حضور در تجمعات غیرقانونی اقدام به پرتاب سنگ به‏‌سمت مأمورین انتظامی نموده است. مسعود شمیرانی از دیگر متهمان است که با حضور در اغتشاشات، اقدام به پرتاب سنگ به‏ سمت نیروهای انتظامی نموده است. آقای علی محدّث فرزند احمد با حضور در تجمعات غیرقانونی از اساتید دانشگاه تهران و امیرکبیر برای تحصن و حضور در تجمعات غیرقانونی دعوت به عمل آورده است. نامبرده در تحصن دانشگاه تهران و امیرکبیر حضور داشته است. فعالیت تبلیغی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران از طریق شرکت در تجمعات غیرقانونی و ارسال عکس و اخبار مربوط به اغتشاشات به خارج کشور جهت تدارک خوراک تبلیغاتی رسانه‌های معاند داشته است.

خانم کیانا سعیدفر فرزند ابراهیم، به‌‏عنوان یکی از عوامل اغتشاش در تجمعات غیرقانونی شرکت داشته و به تهیة خبر جهت انتقال به شبکه‌‏های ماهواره‏ای اقدام نموده است. محمّد درمنکی فراهانی فرزند عباس متهم به توهین به مسئولان نظام، تشویش اذهان عمومی، تشویق و تحریک سایرین در تجمعات، هدایت اغتشاش‏گران در قالب طراحی شعار و ارتباط با شبکه‌‏ها و رسانه‌‏های بیگانه از طریق ارسال عکس و خبر می‌‏باشد. نامبرده با افرادی در کشورهای آمریکا، کانادا، ایتالیا، آلمان و ترکیه مرتبط بوده و اطلاعات مربوط به اغتشاشات را برای آنها ارسال می‏‌کرده است.

آقای مهدی مقیمی فرزند محمّد حسین با حضور در تجمعات غیرقانونی اقدام به فیلم‏برداری از صحنة درگیری‏‌ها نموده است. خانم سارا احمدی ابهری فرزند محمّدجواد که کارشناس دفتر سازمان ملل متحد در تهران است، ضمن حمل اعلامیه‌‏های گروهک‏‌های ضدانقلاب و مشارکت در تجمعات غیرقانونی، از صحنة اغتشاشات و درگیری‏‌ها عکس‏برداری کرده است. متهم دیگر آقای شاهور صبا فرزند محسن که دارای پیشینة محکومیت کیفری است، با حضور در اغتشاشات اقدام به فیلم‏برداری از صحنة درگیری‏‌ها کرده است. آقای محمّد سلیمان‏پور فرزند نصرت‌‌الله با حضور در تجمعات غیرقانونی و دعوت دیگران به شرکت در راه‏پیمایی‏‌های غیرقانونی، اقدام به تهیة عکس و تصویر از تجمعات برای اهداف خاص نموده است".

ارسال نظر

آخرین اخبار