شش سال پس از فتنه
بازخوانی اعترافات جاسوس CIA درباره فتنه88/ بازوهای کودتای مخملی در ایران/وقتی متهمان تقلب در انتخابات را دروغ میدانند
جاسوس بازداشت شده در پاسخ این سؤال که آمریکا برای براندازی نرم در ایران از چه مدلی استفاده کرده است، میگوید: "این مدل مبتنی بر انتخابات است و زمان آغاز آن حداقل2 سال قبل از برگزاری یک انتخابات شروع میشود
به گزارش گلستان 24، کودتای مخملی نوعی از انواع براندازی است که با کودتای نظامی در هدف مشترک امّا در شیوه و ابزار کاملاً متفاوت است.
در همین رابطه آقای رابرت هِلْوی افسر بازنشستة سازمان سیا و شاگرد دکتر «جین شارپ» در کتاب خود با عنوان «مبارزة عاری از خشونت، تأملی در بنیادها» مینویسد: «مبارزة عاری از خشونت (یعنی همان کودتای مخملی) تفاوت خاصی با درگیری نظامی ندارد جز در این مورد که اسلحة به کار رفته در آن متفاوت و منحصر به این روش است".
یکی دیگر از تفاوتهای کودتای مخملی با کودتای نظامی در فرایند شکلگیری از آغاز تا پایان و مدّت طولانی آن است که گاهی ممکن است 10 سال یا بیشتر به طول انجامد. مهمترین نکتهای که در مورد کودتای مخملی باید به آن توجّه داشت، این است که نظریهپردازان اجیرشده توسط سرویسهای جاسوسی و اطلاعاتی غرب طبق سفارش کارفرمایان خود این شیوه را برای خروج جهان استکبار از بنبست عملی برای سرنگونی نظامهای مستقل یا ناهماهنگ با هِژمُونی و استیلاطلبی غرب ابداع نمودند که نتیجة سالها مطالعه و تحقیق میدانی در کشورهای مختلف کودتاخیز بوده است.
این شیوه براندازی بهگونهای طراحی شده است که با تمسّک به روشهای به اصطلاح مدنی و طی مدّت زمان طولانی بدون آنکه در بین مردم و نظامهای سیاسی کشورهای هدف حساسیتی جدّی ایجاد کند، یکی پس از دیگری مراحل کودتای مخملی را بهصورت خزنده و آرام پشت سر گذاشته و معمولاً نظامهای سیاسی زمانی به خود میآیند که کودتای مخملی به مرحلة پایانی خود رسیده و احتمال موفّقیت آن بسیار افزایش یافته است.
از سالها پیش بنیادها و مؤسسات متعددی توسط سرویسهای جاسوسی و دیگر نهادهای حکومتی کشورهای غربی بهویژه آمریکا به وجود آمده که طبق یک تقسیم کار سازمانی و متمرکز مأموریتهای مختلفی را با هدف مشترک در اجرای پروژة کودتای مخملی بهعهده گرفتهاند. مهمترین این مؤسسات و بنیادها عبارتند از: بنیاد سوروس(OSI)، بنیاد راکفِلر، بنیاد فورد، بنیاد جرمن مارشال فایند، خانة آزادی، شورای روابط خارجی آمریکا، انجمن سیاست خارجی آلمان و مرکز مطالعات دموکراسی انگلیس.
یکی از جاسوسهای بازداشتشده در جریان حوادث سال 88، در اعترافات خود میگوید: "در سفری که به اسرائیل داشتم، با مؤسسهای بهنام مِمری آشنا شدم که متعلق به کشور آمریکاست ولی در اسرائیل مستقر میباشد و کارش در زمینة مطالعات رسانهای خاورمیانه است. تلاش این مؤسسه مبارزه با فعالیتهای ضداسرائیلی است که در دیگر کشورها صورت میگیرد. این مؤسسه پروژهای را دنبال میکند که هدف آن حمایت از اصلاحطلبان دنیای اسلام از جمله ایران است. مسئول این پروژه یکی از افسران قدیمی اطلاعات ارتش اسرائیل است که من با او دیداری داشتم. او در این دیدار به من گفت هدف ما این است که تفکراتی مانند تفکرات عبدالکریم سروش را در ایران پرورش و ترویج دهیم".
این جاسوس ادامه میدهد: "یکی دیگر از مؤسسات فعال در حوزة ایران مؤسسة هلندی هیووس است که من ملاقاتهایی هم با مسئولین این مؤسسه داشتم. این مؤسسه ارتباط خوبی با مؤسسات وNGOهای داخل ایران دارد و حتی مبلغ 10 میلیون یورو در پایان ریاست جمهوری خاتمی در ایران هزینه کرده که بیشتر آن به جنبش زنان داده شده است. مؤسسة هیووس بودجة خود را از طریق رشوه از شرکتهای نفتی هلندی که میخواهند از پرداخت مالیات فرار کنند، به دست میآورد".
او در مورد نقش پایگاه رادیویی اروپای آزاد میگوید: "پایگاه رادیویی اروپای آزاد که مانند خیلی از مؤسسات براندازی نرم از زمان جنگ سرد کار خود را آغاز کرده به سازمان سیا متصل است، زمان جنگ سرد آمریکاییها برای اینکه به شوروی فشار بیاورند، از پوششهای فرهنگی- سیاسی و رسانهای و از نامهای زیبایی چون دموکراسی، آزادی و حقوق بشر استفاده کردند و خیلی از مؤسساتی که در حال حاضر فعالیت میکنند، در زمینة براندازی نرم، بازمانده از آن زمان هستند که رادیو اروپای آزاد هم از این دسته است. بخش فارسی این رادیو بهنام رادیو فردا فعالیت میکند. این رادیو بیشتر اعتراضاتی را که در ایران رخ میدهد، پوشش میدهد و بهشدت بزرگنمایی میکند."
این جاسوس در ادامه به یکی دیگر از مؤسسات براندازی نرم بهنام «بِرِکمَن» اشاره میکند و میگوید: "پروژة گِلُوبال وُیسِز «GlobalVoices» یا همان صداهای جهانی زیر نظر مجموعهای بهنام مرکز برکمن در دانشگاه هاروارد انجام میگیرد. این پروژه از سال 2004 آغاز شده و من در اوّلین جلسة آن در هاروارد شرکت کردهام. هدف این پروژه تمرکز بر تمام بلاگهای دنیا بهخصوص کشورهای مخالف آمریکا از جمله ایران است تا بتوانند به هدف خود که ایجاد جنگ روانی در این کشورهاست، برسند. منابع مالی این پروژه را بنیاد سُورُوس(OSI) تأمین میکند که به اکثر مؤسسات غیردولتی در دنیا کمک مالی میدهد. مدیر این پروژه فردی بهنام «اتان زوکِرمَن» است. او یک آمریکایی است که قبلاً در بنیاد سوروس فعالیت داشته، او روی استفاده از اینترنت برای براندازی نرم درکشورهای مختلف خیلی کار کرده و با نهادهای اطلاعاتی امنیتی آمریکا نیز رابطه دارد".
وی با بیان اینکه "مرکز برکمن را شخصی بهنام «جان پالْفِری» اداره میکند که خودش مدعی بود دایی او کِرمیت روزولت کودتای 28 مرداد را مدیریت کرده است"، به نقش آمریکا در طرح براندازی نرم اشاره کرده و میافزاید: "آمریکا برای طرح براندازی نرم از تئوریسینهای مختلف از جمله جین شارپ که 50 سال از عمر خود را در مؤسسهاش صرف کرده تا طرح استفاده از نقاط ضعف حکومتها برای براندازی نرم را شناسایی کند، استفاده میکند. در وب سایت این مؤسسه متون و روش مبارزة مسالمتآمیز شاید به 20 الی 30 زبان زندة دنیا آموزش داده شده است البته این زبانها آلمانی، فرانسوی و یا اسپانیایی نیست بلکه به زبانهای برمهای، چینی، عربی، فارسی و ... است که آمریکا دوست دارد در کشورهایی که به این زبانها گویش دارند، انقلاب نرم صورت بگیرد. افراد دیگری مانند «مارک پالمر» رئیس موسسة «کُنُوس» نیز در مورد ایران خیلی تحقیق کردهاند. آنها حتی 2-3 سال پیش کلاسهایی را تشکیل دادند و یکسری از فعالان دوم خردادی مانند عماد باقی را دعوت کرده و دورههای براندازی نرم را به آنها آموزش دادند".
تاکنون پروژة کودتای مخملی در چند کشور به مورد اجرا گذارده شده که اکثراً با موفقیت انجام شده امّا در مواردی هم ناکام مانده است. ازجمله کشورهایی که کودتای مخملی در آنها با موفقیت اجرا شده، عبارت است از گرجستان، لهستان، چک، کرواسی، صربستان، اوکراین و قرقیزستان، در اکثر این کشورها کودتای مخملی در بستر یک انتخابات شکل گرفته و مشابهتهای فراوانی با پروژه شکست خورده کودتای مخملی ایران که به بهانه انتخابات دورة دهم ریاست جمهوری مرحله پایانی آن کلید خورد، داشتهاند.
جاسوس بازداشت شده در پاسخ این سؤال که آمریکا برای براندازی نرم در ایران از چه مدلی استفاده کرده است، میگوید: "این مدل مبتنی بر انتخابات است و زمان آغاز آن حداقل2 سال قبل از برگزاری یک انتخابات شروع میشود. آنها ابتدا شروع به برنامهریزی کرده و نامزد مورد نظر خودشان را انتخاب میکنند، بهطور نمونه آقای ساکاشویلی- رئیس جمهور فعلی گرجستان- کسی نیست که یک شبه در دنیای سیاست سبز شده باشد. این فرد بورسیة «فول برایت» متعلق به وزارت خارجة آمریکاست. او سالها در این کشور تحصیل کرده و برای این روزها تربیت شده است. پس از تعیین نامزد مورد نظر بهشدت روی او سرمایهگذاری اجتماعی میکنند. به این صورت که افراد طرفدار آن نامزد به آموزش مردم بهصورت شبکهای- مدل تجاری، گلدکوئیستی- میپردازند که روش ثابت برای یارگیری در کمپینهاست. بعد از این مرحله سمبل و نماد گرافیکی و رنگی برای این نامزد انتخاب میکنند و شروع به آمادهسازی افکار عمومی جهت رأی دادن به نامزدشان میکنند. از طرف دیگر قبل از انتخابات خودشان را آماده میکنند تا اگر انتخابات را واگذار کردند، شروع به تشکیک در انتخابات کنند و اعلام نمایند که تقلب صورت گرفته است و اصل مشروعیت حاکمیت را زیر سؤال میبرند و شروع به اعتصاب میکنند و در نهایت انتخابات را ابطال کرده و یا مجدد با نظارت ناظران خارجی انتخابات را برگزار میکنند که در نهایت نامزد مورد نظرشان پیروز میشود".
او ادامه میدهد: "این فرایند در کشورهای گرجستان، صربستان، اوکراین و کرواسی انجام شده و به نتیجه هم رسیده است. نکتة قابل توجه اینکه همان متون آموزشی که در صربستان مورد استفاده قرار گرفته، به فارسی ترجمه شده و با تغییرات کمی در ایران مورد استفاده قرار گرفته است. این موارد بستگی به آداب و رسوم، فرهنگ و مذهب جامعه دارد. مهمترین عوامل اجرایی این انقلاب جوانان هستند که سرمایهگذاری خوبی بر روی آنها صورت میگیرد. بر روی انرژی جوانان حساب میشود. زیرا آنان تنها افرادی هستند که 2 تا 3 ماه از زندگی خود را بدون پول، وقف انتخابات میکنند".
وی چنین میافزاید: "کودتای مخملی ایران خیلی شبیه انقلاب مخملی صربستان است، در آن کشور گروهی بهنام اُوتْ پُور"OUTPOR" که گروهی دانشجو بودند، ابتدا شروع به عضوگیری کردند که شباهت زیادی به موج سبز در ایران داشت".
در جزوة آموزشی که بر روی سایت آلبرت انیشتین قرار گرفته، نکتهای بهنام «موقعیت دشوار» وجود دارد که از مهمترین روشهای استراتژیک است و حکومتها را در شرایطی قرار میدهد که نتوانند با معترضان برخورد کنند. در این نکته آمده که اعتراضات باید زیر پوشش عادتهای مذهبی قرار بگیرد و حرکاتی مانند پیادهروی درخیابان را انجام دهید که هیچ دولتی نمیتواند از آن جلوگیری نماید. در انتهای این جزوة آموزشی اشارهای به چند حلقه فیلم آموزشی شده که پیرامون انقلاب صربستان است و حتی فیلمها به زبان فارسی دوبله شده و بر روی وب سایتها قرار گرفته است.
جزوة دیگری نیز وجود دارد که در مورد نحوة تسخیر مکانها و ساختمانهای حساس شهر است و در آن آموزش میدهد که گروههای معترض چگونه بتوانند مراکز مهم را تصرف کنند.
معاون وقت دادستان تهران در این زمینه میگوید: فیلم آموزش کودتای مخملی صربستان که به فارسی ترجمه گردیده، توسط فردی بهنام نادر صدیقی ویراستاری و با صدای وی روایت شده است. این فرد کسی است که اولین بار آقای کیان تاجبخش را به آقایان حجّاریان و تاجزاده معرفی مینماید.
آقای تاجبخش هم در مورد نقش آقای نادر صدیقی میگوید: "نقش آقای نادر صدیقی و اینکه چهکسی مرا به او معرفی کرده و او به سفارش چه کسی مسئول وصل من به آقای حجّاریان و تاجزاده گردیده، برایم گنگ است".
جاسوس بازداشت شده مذکور که به دلایل امنیتی نامی از وی برده نشده بود، معتقد است براندازی نرم یا همان کودتای مخملی دارای سه بازوی فکری، رسانهای و اجرایی است و تصریح میکند: "هرکدام از بازوهای کودتای مخملی با تعدادی از مؤسسات و بنیادهای آمریکایی ارتباط دارند و در واقع نوعی تقسیم کار صورت پذیرفته است".
او در این رابطه میگوید: "در مثلث براندازی (بازوی فکری، بازوی رسانهای و بازوی اجرایی) هرکدام از مؤسسات آمریکایی فعالیت خاصی را انجام میدهند که در ایران نیز یک سری افراد با آنها همکاری دارند. مهمترین آنها مؤسسهای است به نام "هوفر" که زیر نظر دانشگاه استن فورد و در زمان جنگ سرد تشکیل شده است. این مؤسسه پروژهای بهنام "دموکراسی در ایران" را در دستورکار قرار داده که زیر نظر سه عنصر امنیتی به نامهای عباس میلانی، لِری دایمِند و مایکل مک فور اداره میشود. عباس میلانی در زمان محمّدرضا پهلوی بهدلیل فعالیت در گروههای چپ دستگیر میشود. او بعدها به یک سلطنتطلب دو آتشه تبدیل میشود به طوری که پس از انقلاب یکی- دو سال در ایران زندگی میکند اما پس از چندی کشور را به مقصد آمریکا ترک و در آنجا کتابهای متعددی را به نگارش درمیآورد و در این کتابها از دستاوردهای رژیم پهلوی تقدیر میکند. او کمکم به یکی از رهبران اپوزیسیون تبدیل شد که با دیگر رهبران این جریان یک تفاوت عمده داشت و آن رابطه با عناصر اصلاحطلب داخلی بود".
این جاسوس بازداشت شده میافزاید: "پروژة دموکراسی در ایران پیرامون فرهنگ عامه مردم ایران مانند موسیقی، وبلاگها و مسائل جنسی کار میکند. بخش دانشجویی این مؤسسه بسیار فعال است و افرادی مانند خانم حقیقتجو، آرش نراقی (از حلقة کیان و نزدیک به سروش) در کنفرانسهای آنها سخنرانی میکنند. در داخل ایران نیز افرادی که به حزب کارگزاران سازندگی نزدیک هستند، با این مؤسسه همکاری دارند. بهطور نمونه عطریانفر در هر مجله یا روزنامهای که کار میکند، با عباس میلانی تحت پوشش یک تاریخنگار مصاحبه میکند. اهمیت عباس میلانی برای "سیا" از رضا پهلوی هم بیشتر است زیرا او با اصلاحطلبان رابطة خوبی دارد و حتی تمام هزینههای مالی اکبر گنجی در خارج از کشور را نیز او تأمین میکند".
*** متهمان تقلب در انتخابات را دروغ میدانند
بهزاد نبوی، ابطحی، مازیار بهاری، مصطفی تاجزاده و صفایی فراهانی که ازجمله بازداشتشدگان حوادث پس از انتخابات سال 88 بودند، در اعترافاتشان گفتند که در انتخابات هیچ تخلفی صورت نگرفته است اما موسوی خوئینیها گفته است القای تقلب را برای جِرزنی لازم دارید.
*** بازوهای کودتای مخملی در ایران
جاسوس مذکور در مورد بازوهای کودتای مخملی در ایران میگوید:
"مدلی که در ایران طراحی شده مانند دیگر کشورها دارای سه بازوی فکری، اجرایی و رسانهای است. هرکدام از این بازوها دارای زیرمجموعههای فعالی میباشند که بهطور مثال بازوی فکری دارای زیر مجموعههای روشنفکری مذهبی، روشنفکری سکولار، سرمایهداری، سیاست خارجی، ادبیات و... میباشد که در هرکدام از این موارد مؤسساتی در خارج و داخل ایران هستند که بهصورت فعال نقش دارند. بازوی اجرایی این پروژه یعنی کودتای مخملی دارای شش زیرمجموعه میباشد:
1 - زیرمجموعة زنان که از چند طیف تشکیل شده است. مهمترین لیدرهای این طیف خانم شادی صدر و خانم شیرین عبادی هستند. این طیفها بیشتر با NGOهای هلندی در تماس هستند که هزینههای این گروهها و کمپینها را پرداخت میکنند. طیف دیگری به مسئولیت پروین اردلان، دخترعلی اردلان از رهبران جبهة ملی، فعالیت میکند. طیف نوشین همدانی خراسانی که تمایلات چپ دارند، از جملة این طیفها هستند.
2 - زیرمجموعة قومی- نژادی، بیشتر امور این کار در طیف شیرین عبادی صورت میگیرد. او با اینکه در زمینة حقوق بشر فعالیت میکند اما رگههای قومی- نژادی درآن وجود دارد. گروههای ملی- مذهبی نیز در این زمینه متمرکز هستند.
3 – زیرمجموعة حقوق بشر، مهمترین چماقی که آمریکا برای رویارویی با مخالفان خود استفاده میکند، حقوق بشر است. در این زیرمجموعه چند طیف وجود دارد که این بار نیز طیف شیرین عبادی از فعالان این عرصه هستند. هادی قائمی که از عناصر فعال و امنیتی در آمریکاست، از حامیان خارجی این طیف میباشد. او مدتی است که رئیس بخش ایران در سازمان صهیونیست "دیدهبان حقوق بشر" بوده و با بودجة 15 میلیون یورویی هلند مؤسسهای را راهاندازی کرده که تمرکزش فقط حقوق بشر در ایران است.
4- زیرمجموعة کارگری؛ اگر به یاد داشته باشید، در سالهای گذشته سندیکای اتوبوسرانی اعتصابی را ایجاد کرده بود که رهبری آن را فردی بهنام منصور اُصانلو بهعهده داشت. این جالب است که افرادی بهدلایل مختلف ازجمله عقبافتادگی دستمزد خود دست به اعتصاب میزنند اما حواسشان نیست که مؤسسات برانداز در آمریکا مانندNED، صندوق مالی و دموکراسی و ... بهصورت آشکار به مؤسسات دیگر چندین میلیون دلار پول میدهند تا به سندیکاهای کارگری در ایران کمک شود. تمامی اسناد این کمکها در وب سایت سازمان NED موجود است. علّت دسترسی آسان به این اسناد را میتوان ظاهرسازی دانست. خیلی از افراد معتقدند که اینها چون مخفیکاری انجام نمیدهند پس بهدنبال مطلب و مسئلة خاصی نیستند.
5 - NGOها؛ این زیرمجموعه در دورة دولت اصلاحات از اهمیت خاصی برخوردار شد. غرب به این نتیجه رسیده بود که باید NGOها در ایران گسترش پیدا کنند و بهدنبال این بود که ضعف آنان از نظر منابع انسانی، مالی و مدیریتی نیز تأمین شود. به همین دلیل مؤسساتی تأسیس شد که بیشتر آن در هلند بود. وظیفة این مؤسسات این بود که به NGOهای ایرانی خدمات آموزش پرسنل، آموزش جمعآوری پول از خارج کشور و ... را بدهند.
دو NGO برجسته در کشور با نامهای کنشگران به مدیریت سهراب رزاقی (مدیر NGOها در وزارت کشور دوره اصلاحات) و موسسه همیاران هستند که اولی دو میلیون یورو بودجه از موسسات هلندی دریافت کرده است و دومی بعد از زلزله بم در سال 2003 میلادی یک سری کلاسهای آموزشی با عنوان جذب پول از خارج از کشور در تهران برگزار کرد که مدرسان افرادی همچون هادی قائمی بودند که سابقه صهیونیستی و امنیتی دارند.
6 - زیرمجموعة دانشجویی؛ اوج فعالیت زیرمجموعة دانشجویی در جریان 18تیر78 بود که البته مدتی بعد از آن نیز تضعیف شد اما با گذشت زمان شاخة دانشجویی با مرکزیت دفتر تحکیم وحدت طیف علامه و شاخههای مرتبط با آن نقش جدی در بازوی اجرایی براندازی ایفا کرد. دادگاه آغاجری، نامه به کوفی عنان، تحریم انتخابات و ... از جمله فعالیتهای این زیرمجموعه بوده است. رفتن افرادی همچون محسن سازگارا، عطری، علی افشاری و رضا دلبری به آمریکا و شاغل شدن این افراد در مؤسساتی که کار آنها براندازی نظام جمهوری اسلامی است، میتوان بهترین مستند برای همکاری این زیرمجموعه با پروژة کودتای مخملی در ایران دانست".
*** بازوهای فکری پروژه کودتای مخملی در ایران
این جاسوس سیا در اینباره میگوید: "این بازو از اهمیت بالایی برخوردار است و شاید بتوان گفت قبل از هر مسئلهای کار فکری شروع میشود و سالها طول میکشد که دیگر بازوها (اجرایی و رسانهای) بهکار بیفتد. بازوی فکری در ایران از سالهای خیلی دور یعنی از اواسط جنگ آغاز شد. در همین راستا یک تفکر روشنفکری جدید از میان نیروهای مسلمان بیرون میآید که رهبری آن بهعهدة عبدالکریم سروش و مجلة کیهان فرهنگی است (در آن زمان مدیریت مجموعة کیهان با سیّدمحمّد خاتمی بود). مقالاتی که سروش در این مجله به نگارش درمیآورد، موضوعات خاصی را درپی داشت بهطور نمونه سروش در اوّلین مقالات خود این موضوع را انتخاب میکند که چیزی بهعنوان غرب وجود ندارد که بخواهیم در مورد غربزدگی صحبت کنیم و اینگونه مبارزه با غربزدگی را که یکی از گفتمانهای مهم انقلاب بود، زیر سؤال میبرد. آنها زیر پایههای فرهنگی انقلاب را آرام آرام هدف گرفته و از میان میبردند. از همان زمان یک تیپ نوچهپروری و استبداد فکری در بحث تفکرشان مطرح بود که آن را پنهان نگه میداشتند. اگر ما فرض کنیم که غرب و استبداد وجود ندارد، دیگر شعارهای انقلاب از قبیل استقلال و آزادی معنا پیدا نمیکند. این روند ادامه یافته و یک به یک پایههای تفکر امام را میزند، پایههایی مثل وحدت، دیانت و سیاست، ولایت فقیه، و بدین سان زمینه برای غربی شدن و آمریکایی شدن را فراهم نمودند".
وی در ادامه میگوید: "افراد دیگری مانند سریع القلم، ناصر هادیان و هادی سمتی با تفکرات خاصی شروع به تئوریسازی در زمینة تأمین منافع آمریکا در ایران کردند. آنها موضوعاتی مانند انرژی اتمی و موشکی، حمایت از لبنان و فلسطین را آرام آرام مورد هجوم قرار میدادند. این تئوریها در مراکز تحقیقاتی مختلفی در دولت اصلاحات پرداخته شد و در مطبوعات بهصورت گسترده در جامعه پخش میشد".
*** اهم شباهتهای کودتای مخملی شکست خورده در ایران به کودتای مخملی چند کشور
1 - طرح تقلب با هدف بیاعتمادسازی مردم و مشروعیتزدائی از نظام سیاسی مستقر
در همین رابطه رهبر انقلاب اسلامی در خطبههای نماز جمعه 29 خرداد فرمودند: "من اوّل فروردین در مشهد گفتم، هی دارند دائماً به گوشها میخوانند، تکرار میکنند که بناست در انتخابات تقلب شود، میخواستند زمینه را آماده کنند، من آن وقت به دوستان خوبمان در داخل کشور تذکر دادم و گفتم: این حرفی را که دشمن میخواهد به ذهن مردم رسوخ بدهد، نگوئید؛ نظام جمهوری اسلامی مورد اعتماد مردم است؛ این اعتماد آسان به دست نیامده، سی سال است که نظام جمهوری اسلامی با مسئولانش، با عملکردش با تلاشهای فراوانش توانسته این اعتماد را در دل مردم عمیق کند. دشمن میخواهد این اعتماد را بگیرد، مردم را دچار تزلرل کند".
با این حال، برخی جریانهای سیاسی، احزاب و فعالان سیاسی بارها از احتمال بروز تقلب در انتخابات سخن گفتند. یکی از این احزاب سازمان مجاهدین است که از ماهها پیش از انتخابات در بیانیههای رسمی و اظهارنظرهای اعضای آن چندین بار بحث تقلب در انتخابات را مطرح کرد.
سازمان مجاهدین دربیانیة 21/1/88 که بهعنوان اعلام حمایت از نامزدی میرحسین موسوی ثبت شده، مینویسد: "سلامت انتخابات بهشدّت به مخاطره افتاده است بهطوری که دیگر تقریباً اعتمادی به آمارهای انتخابات از جمعیت واجد حق رأی گرفته تا آرای شرکت کنندگان و تا آرای کاندیداها وجود ندارد".
این سازمان ماهها قبل از آن نیز یعنی در تیرماه سال87 طی قطعنامه کنگره دوازدهم موضوع تقلب را بهنوعی دیگر مطرح میکند. بعد از اعلام نتایج انتخابات و پیام رهبر انقلاب اسلامی مبنی بر تأئید انتخابات نیز سازمان مجاهدین با صدور چند بیانیه، بدون ارائه سند و مدرک، صحت انتخابات را زیر سؤال برد. در اولین بیانیه بعد از اعلام نتایج آنها تصریح کردند: "ما در وجود تقلب و تخلّف تردیدی نداشتیم".
*** اسناد منزل بهزاد نبوی و ستادهای انتخاباتی
در جریان دادگاههای متهمان حوادث سال 88، معاون دادستان وقت تهران گفت: "این جریان با هدف القای جعل و تقلب در انتخابات و تشویش اذهان عمومی، نامة وزارت کشور را جعل نموده و با انتساب افترا به این وزارت خانه و توزیع وسیع آن قصد فریب افکار عمومی را داشته است. همچنین در بازرسی از منزل آقای بهزاد نبوی عضو مؤثر و محوری سازمان مجاهدین اسنادی دال بر جعل سند با هدف تشویش اذهان عمومی به دست آمده که به پیوست تقدیم دادگاه میشود. شایان توجّه اینکه نمونههایی از این اوراق و نامههای جعلی در ستادهای برخی کاندیداهای ناکام و معترض نیز کشف گردیده است. حزب مشارکت، حزب کارگزاران، برخی از اعضای مجمع روحانیون مبارز نیز رسماً و همسو با رسانهها و گروههای معاند ومخالف نظام صحّت انتخابات را چه قبل و چه بعد ازانتخابات مورد تردید قراردادند. این مسئله از آن جهت مهم و برای دادگاه قابل توجّه است که اولاً طبق آنچه گفته شد مسئلة تقلب همزاد با شروع فعالیتهای انتخاباتی بوده که حاکی از برنامهریزی قبلی برای هدفی مشخص میباشد. ثانیاً؛ این مسئله دلیل اصلی بروز تشنجات و اغتشاشاتی است که خسارت مادی و معنوی فراوانی از جمله کشته شدن هموطنانمان را در برداشت و این در حالی است که متهمین بازداشت شده در اعترافات خود اذعان دارند که با علم به عدم وجود تقلب و با هدف ایجاد تردید، موضوع تقلب را مطرح نمودهاند".
*** خط تقلب قبل از انتخابات
مازیار بهاری خبرنگار هفتهنامة نیوزویک که ازجمله بازداشتشدگان حوادث سال 88 بود، در این رابطه اظهار میدارد: "رسانههای غربی خط تقلب در انتخابات را حتی قبل از برگزاری انتخابات پیگیری میکردند و بنده هم در یک مصاحبهای با آقای خاتمی این سؤال را از ایشان پرسیدم و پس از مصاحبه با ایشان مشاهده کردم که جریانی مطابق با الگوی کلاسیک انقلاب رنگی در کشور دنبال میشود".
* ابطحی: بهزاد نبوی تقلب را مطرح کرد
محمّدعلی ابطحی مسئول دفتر رئیس جمهور سابق ایران هم در مورد بحث تقلب میگوید: "بحث تقلب در انتخابات در ایران از سال 76 اوّلین بار مطرح شد که اصلاحطلبان از آن زمان به بعد از این صحبت خیلی استفاده کردند و در این انتخابات اخیر هم این بحث را بهزاد نبوی مطرح کرد و در ستاد خاتمی بهعنوان مسئول کمیتة صیانت از آرا مشغول به کار شد".
آقای ابطحی میگوید: "آقای کروبی در جلسهای با حضور دیگر دوستان اصلاحطلب اعلام کرد ما نباید بر روی بحث تقلب در انتخابات پافشاری کنیم چون با این کار اطمینان مردم سلب خواهد شد و دیگر در انتخابات شرکت نخواهند کرد. در همان جلسه آقای موسوی لاری اعلام کرد در انتخابات ریاست جمهوری تقلب قطعی است".
وی در ادامه میگوید: "بعد از اعلام کاندیداتوری مهندس موسوی در ستاد ایشان آقای محتشمیپور طرح تقلب را مطرح کرد، هم آقای موسوی و هم محتشمیپور زمینة بسیار تندی در اینباره داشتند و کمیته صیانت از آرا را تشکیل دادند، نکتة مهم در این زمینه عقیده داشتن تمام اصلاحطلبان است بر اینکه بیش از 2 یا 3 میلیون تقلب نمیشود انجام داد. در جلسة بعد آقای موسوی خوئینیها اعلام کرد ما نباید فیتیلة بحث تقلب در انتخابات را پایین بکشیم چون موقع جِرزدن لازم میشود".
آقای ابطحی تصریح میکند: "من اعتقادم این است که محتشمیپور ضربة بزرگی به مهندس موسوی وارد کرد، او در جلسة 23خرداد مجمع اعلام نمود: من به مهندس موسوی گفتهام که نگران نباش، ما آنقدر سند در مورد تقلب داریم که میتوانیم مسیر انتخابات را تغییر دهیم. آقای مهندس موسوی بهدلیل بیتجربگی و دور بودن از صحنة سیاسی زود تحت تأثیر قرار میگیرد. دو روز بعد از انتخابات از موسوی لاری در زمینة تقلب پرسیدم که در جوابم گفت: محتشمیپور چرند میگوید زیرا تغییر در آرای موسوی بیشتر از 700 الی800 هزار نخواهد بود".
مصطفی تاجزاده معاون سیاسی وزیر کشور و رئیس ستاد انتخابات کشور در دولت آقای خاتمی یکی دیگر از بازداشتشدگان بود که امکان تقلب را منتفی میداند و در این باره میگوید: "تقلب در انتخابات وجهی نداشت اما بهمحض اینکه انتخابات تمام شد و من از بچّههای استانها سؤال کردم، احساس کردم که انتخابات را باختهایم ولی فاصله را 3 به 1 نمیدانستیم".
تاجزاده ادامه میدهد: "این را هم برای اوّلین بار بگویم که از ساعت 12 که آرا اعلام شد هیچ کس از من نشنید که تقلب شده است لذا چیزهایی که میگویند، به من برنمیگردد و من دخیل نبودهام، البته حزبم بیانیهای داده و بنده را هم مثل آنها مجازات کنید."
مصطفی تاجزاده اضافه میکند: "بهنظر من این انتخابات به لحاظ کمّی جزو کمنظیرترین و بهلحاظ کیفی جزو بینظیرترین انتخاباتها بود. معتقدم این سرمایه 40 میلیونی سرجایش محفوظ است".
یکی دیگر از متهمین هم میگوید: "...در جلسة روز شنبه مورخ 88/3/23 با آقای تاجزاده و تعدادی از دوستان دیگر در ستاد ائتلاف اصلاحطلبان در محل ستاد آقای تاجزاده با حالتی بهتزده و خاص حضور داشتند. از ایشان دو سؤال مطرح کردم، سؤال اول: اوضاع رأی آقای موسوی چهطور است؟ ایشان گفتند: رأی آقای موسوی خوب نیست و آقای احمدینژاد قطعاً در دور اوّل پیروز انتخابات خواهد بود. سؤال دوم: بهنظر شما تقلب شده؟ که ایشان پاسخ دادند من با همة استانها جز استان اردبیل تماس گرفتهام، نتایج اعلام شده با نتایجی که ما داشتیم، هیچ تفاوتی نمیکند و تقلبی صورت نگرفته است".
بهزاد نبوی عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین، مشاور رئیسجمهور سابق و نایب رئیس مجلس ششم نیز که جزو بازداشتشدگان سال 88 بود، در مورد طرح تقلب میگوید: "ما هیچ سندی دال بر وجود تقلب نداشتهایم و باید به رأی شورای نگهبان التزام داشته باشیم".
معاون دادستان وقت تهران در جریان دادگاههای متهمان حوادث سال 88 میگوید: "وقتی از آقای نبوی خواسته شد که لااقل برای جبران بخشی از تخلفات خود و بهخاطر وضعیتی که با طرح واهی تقلب به وجود آوردهاید و معترف هم هستید که سندی در تأیید آن ندارید و بهخاطر این ادعاهای دروغ خسارتهای جانی و مالی فراوانی بر مردم عزیزمان تحمیل نمودهاید، همین مسئله را رسماً اعلام کنید؛ ایشان در پاسخ میگوید: "من به آقای موسوی خیانت نمیکنم" و از او سؤال شد آیا بهخاطر عدم خیانت به موسوی، حاضر هستید که به مردم خود و تاریخ کشورت خیانت کنی؟ نامبرده هیچ پاسخی نمیدهد".
عبدالله رمضانزاده سخنگوی دولت سیدمحمد خاتمی نیز در اینباره میگوید: "من همیشه گفتهام و دوستان همحزبی بنده هم میدانند که تقلب در ایران امکان ندارد".
محسن صفایی فراهانی عضو شورای مرکزی و رئیس هیأت اجرایی حزب منحل شده مشارکت، نماینده مجلس ششم و رئیس اسبق فدراسیون فوتبال هم چنین میگوید: "بههیچ وجه نمیتوان پذیرفت که در این انتخابات تقلب شده است، حتی اگر فرض را هم بر تقلب بدانیم یک میلیون، دو میلیون. برای خود من نیز سؤال است فردی مانند مهندس موسوی که عملکردش در انقلاب اسلامی روشن است؛ در مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز عضو میباشد و افرادی همچون آقایان محتشمیپور و موسوی لاری که در دورههای گوناگون وزیر کشور بودند، چنین ادعایی در مورد تقلب در انتخابات دارند".
مازیار بهاری فیلمساز و خبرنگار برخی رسانههای غربی نیز در این باره میگوید: "ادعای موسوی دربارة پیروزی در انتخابات بر اساس الگوی کلاسیک انقلاب رنگی بود. رسانههای غربی از چند ماه پیش از برگزاری انتخابات خط تقلب در انتخابات را در کانون توجهات خود قرار دادند و بهگونهای زمینهچینی کردند که اگر کاندیدای مورد نظر آنان در انتخابات پیروز نشد، این حرکت را یک کودتا در آرای مردم تلقی کنند. چندی قبل با یکی از مشاوران کاندیدای مورد قبول غرب گفتوگویی داشتیم که ایشان هم این نکته را مطرح کردند که در کشور کودتا شده است".
بهاری در تکمیل مطالب فوق میافزاید: "در همین راستا آقای موسوی قبل از اینکه نتایج انتخابات مشخص بشود، طبق یک الگوی کلاسیک انقلاب رنگی گفتند من پیروز انتخابات هستم و هر نتیجهای غیر از این اعلام شود، تقلب شده است".
معاون وقت دادستان تهران به استناد به اظهارات مذکور، تأکید میکند: "با توجه به اقاریر متهمین و ادلّة مثبته طرح تقلب از سوی احزاب و فعالان سیاسی متهم در این پرونده از پیش طراحی شده و با هدف ایجاد آشوب و اغتشاش صورت گرفته است و این دقیقاً یکی از مؤلفههایی است که در کودتای مخملی مورد توجه ویژه بوده و علّت اصلی بروز اغتشاشات و آشوبها به شمار میرود. نکتة مهم اینکه در بحث تقلب هماهنگی کاملی بین متهمین با بیگانگان صورت پذیرفته است".
*** تجمعات گسترده و اردوکشیهای خیابانی
تجمعات گسترده و اردوکشیهای خیابانی دومین شباهت کودتای مخملی ایران با کشورهای مذکور است که با هدف تمرین و ایجاد آمادگی برای تسخیر مراکز مهم دولتی صورت میپذیرد؛ اتفاقی که تقریباً در تمام کودتاهای مخملی بهوقوع پیوسته است اما در ایران موفق نبوده است.
برگزاری تجمع در مقابل وزارت کشور، صدا و سیما، مجلس شورای اسلامی و حمله به حوزه مقاومت بسیج با سلاحهای گرم و سرد و بمبهای آتشزا که پس از راهپیمایی 25/3/88 در میدان آزادی اتفاق افتاد، ازجمله این تجمعات است.
معاون وقت دادستان در این زمینه میگوید: "بنا بر اعترافات متهمین و تصاویر متعددی که از این حادثه و عوامل فعال آن به دست آمده، کاملاً حکایت از سازمان یافتگی و از پیش طراحی شدة این حمله دارد. حمل کولهپشتیهای پر از سنگ و بمبهای آتشزا، حمل نارنجک و دیگر سلاحهای گرم در حملة مذکور دلیل محکمی است بر این ادعا، البته لازم است در اینجا به این نکته اشاره شود که حساب اعتراضات بخشی از مردم با مهاجمین هدایت شده کاملاً جداست".
رستم فرد تهرانی مسئول سایت "سحامنیوز" در مورد اهداف برگزاری این تجمعات میگوید: "مسئلهای که ما در جریان انتخابات اخیر دنبال میکردیم، این بود که با برگزاری این تجمعات بگوییم که در انتخابات تقلب صورت گرفته است".
وی در ادامه به نحوه اطلاعرسانی برای تجمعات اشاره میکند و میافزاید: "ما از سه طریق سایت، تلفن و ایمیل زمان و مکان تجمعات را به اطلاع اعضای شبکة رأی خود میرساندیم".
کیان تاجبخش نیز با مقایسهای بین اقدامات انجام شده در کودتاهای مخملی چند کشور و آنچه در ایام انتخابات سال 88 در ایران اتفاق افتاد، مانند نمادسازی، زنجیرة انسانی، طرح تقلب، اعلام پیروزی پیش از شمارش آرا و تجمع گسترده در مقابل مراکز مهم دولتی با هدف تسخیر آن اثبات میکند که در ایران هم بنا بوده یک کودتای مخملی اتفاق بیفتد.
آقای ابطحی هم طی اظهارات خود در خصوص این تجمعات میگوید: "جشن پیروزی یا شکست که نتیجة آن شورش است، مسئلهای بود که از قبل آماده شده بود. آوردن مردم به خیابان، تعیین مسیر، آوردن تجهیزات و گزارش لحظه به لحظه رخدادها توسط فیسبوک تماماً مواردی بود که قبل از انتخابات آن را پیگیری میکردند و میخواستند این اعتراضات را به یک نهضت تبدیل کنند".
وی در ادامه میافزاید: "صبح جمعه (22 خرداد) اطلاعیهای در فیسبوک مهندس موسوی منتشر شد که حامیان موسوی امشب تا صبح بیدار میمانند، این با موضوع سمبلیکی که کروبی مطرح کرده بود، متفاوت بود. بعد از مشخص شدن نتایج اولیة انتخابات، ستاد مهندس موسوی بهسرعت نیروهایش را سازماندهی کرد. تاجزاده، در یک تماس تلفنی به من گفت: ما قصد داریم این جمعیت را تا پایان انتخابات نگه داریم و آنها را به تمام نقاط شهر هدایت کنیم".
ابطحی ادامه میدهد: "معتقدم این جریان دارای سه ضلع است: 1- رأس 2- بدنه محرک 3- شبکة اجتماعی که در حقیقت جسم کار هستند؛ در بدنة محرک یک سری نقش فعالتری داشتند مانند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جبهة مشارکت، گروههای لشگرساختة خاتمی مانند گروه 88، یارینیوز، پویش و... حوزههای مجازی که لحظه به لحظه مردم را دعوت به حضور در خیابان میکرد و شبکههای خارجی که توسط خبرنگاران خود تمام اخبار را پوشش میدادند. نکتة مهم این است که خبرنگاران خارجی به این آقایان خیلی نزدیک شده بودند حتی از لشگرهای ساخته شده نیز نزدیکتر بودند".
وی در مورد نقش بدنة محرک میگوید: "مهمترین نقش این عناصر نگه داشتن مردم در خیابانها بود تا اگر زمانی آقای موسوی اعلام کرد در فلان نقطة شهر هستم، بتوانند همه را در آن نقطه جمع کنند. این سازماندهی توسط لشگرهای ساخته شده صورت میگرفت. به خیابان آوردن جمعیت قبل از انتخابات مقدّمهای بود برای به خیابان آوردن آنها در شب شنبه، افرادی مانند فاتح، تاجزاده، خاتمی و ستادش، مهدی هاشمی و آدمهایش برای اینکه جمعیت را در خیابانهای شهر نگه دارند، خیلی فعال بودند و همة اینها در پیشبینی و طراحی برنامه برای شب شنبه نقش داشتند".
در این میان رسانههای غربی از جملهBBC فارسی، صدای آمریکاVOA، العربیه، رادیو فردا و رادیو زمانه نقش مهمی در این زمینه داشتند.
*** فرهنگسازی، نهادسازی و شبکهسازی
فرایند کودتای مخملی در سه مرحله صورت میگیرد. مرحلة اول فرهنگ سازی یا بهعبارت بهتر جابهجایی افکار به نفع ارزشهای غربی، مرحلة دوم نهادسازی در قالب تشکیل NGO و مرحلة سوم شبکهسازی از طریق وصل NGOبه یکدیگر است.
کیان تاجبخش یکی از بازداشتشدگان حوادث سال 88 که بهعنوان نماینده بنیاد سوروس از سال 1377 در ایران حضور دارد، در این رابطه میگوید: "ایجاد وسیع NGO با هدف یارگیری برای استفاده در بحران صورت میپذیرد".
محمّدعلی ابطحی یکی دیگر از بازداشتشدگان نیز در تائید سخنان تاجبخش میگوید: "در دورة اصلاحات دو وزارتخانه یعنی وزارت کشور و وزارت ارشاد و سازمان ملی جوانان موظف شده بودند در سطح وسیعی مجوز تأسیس NGO صادر کنند".
معاون وقت دادستان تهران میگوید: "طی سالهای گذشته دهها هزار NGO تأسیس و از سوی بنیادهای غربی مورد حمایت همه جانبة مادی و معنوی قرار گرفتهاند تا جایی که شرکت شِل نیز که یک شرکت نفتی است، در زمینة راهاندازی، آموزش، سازماندهی و حمایت مالی از NGOها وارد عمل شد. معالوصف NGOها در کنار گروه غیرقانونی 88 که توسط احزاب فوقالذکر (مشارکت، سازمان مجاهدین و حزب کارگزاران) راهاندازی شده بود، سازماندهی و هدایت تجمعات غیرقانونی قبل و بعد از انتخابات را بهعهده داشتند".
او از نقش برخی از احزاب مانند مشارکت، سازمان مجاهدین و کارگزاران در زمینهسازی و اجرای کودتای مخملی در ایران هم سخن میگوید و تصریح میکند:
"نقش این احزاب در محورهای ذیل تبیین میشود:
1 - بررسی عملکرد چند سالة احزاب فوق اعم از اعلام مواضع در مسائل مختلف ملی و فراملی از طریق بیانیهها و سخنرانی اعضا که عموماً با سیاهنمایی و تشویش اذهان عمومی همراه بوده است.
2 - اخذ تصمیمات محرمانه برای براندازی نظام در جلسات حزبی و محفلی.
3 - ارتباط مستمر و معنادار با بنیادها و مؤسسات که در زمینة کودتای مخملی فعالیت دارند.
4 - جلب حمایتهای مالی خارجی در راهاندازی NGOها، گسترش و شبکهسازی آنها با هدف بهکارگیری در کودتای مخملی بهعنوان لشگر پیادهنظام.
5 - تلاش برای تحقق حاکمیت دوگانه و چند صدایی در کشور با هدف ایجاد شکاف بین نخبگان و جامعه.
6 - طراحی برای بهرهبرداری از بستر انتخابات در جهت تحقق کودتای مخملی و تغییر ساختار نظام".
معاون وقت دادستان تهران با استناد به "برخی اسناد به دست آمده در مورد فعالیتهای پنهانی احزاب و فعالان سیاسی" میگوید: "حزب مشارکت در سند تعاملات راهبردی سیاسی - تشکیلاتی خود که برای دورة پنج ساله در پاییز1387 تهیه نموده، پرده از منویات خود برای تغییر ماهوی نظام مقدس جمهوری اسلامی برمیدارد. هرچند که نویسندگان این سند سعی نمودهاند نیت واقعی خود را که حاکمیت سکولاریسم در کشور است، در لفّافة اصطلاحاتی مانند مردم سالاری و دموکراسی بپوشانند اما در بخشهایی نتوانستهاند واقعیت خویش را بپوشانند ازجمله در صفحة 8 بند 4 این سند آمده است: "بخش مردم سالار حاکمیت بتواند از بحرانهایی که کل سیستم سیاسی را تهدید میکند بهنفع تثبیت مردمسالاری و چانهزنی بیشتر استفاده نماید". آیا این جمله نامی جز خیانت دارد؟ البته سراسر محتوای سند فوق حاکی از آن است که حزب مشارکت، نظام جمهوری اسلامی را نظامی اسبتدادی و غیرمردمسالار میداند و با این فرضیه قصد تغییر ماهوی آن را دارد و برای تحقق خواست خود برنامهریزی نموده است و استفاده از عبارات آزادسازی اقتصادی و آزادسازی سیاسی دقیقاً با همین نگاه صورت گرفته است.
به گفته او، درصفحة 6 سند مذکور آمده است: "در مرحلة نخست حضور در نهادهای ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر و روستا و در مرحلة بعد مجلس خبرگان نهادهای مناسبتری برای حضور طرفداران مردمسالاری میباشند".
آقای معاون دادستان میافزاید: "تهیهکنندگان این سند که به امضای دبیرکل و مهر حزب نیز مُنقّش است، بلافاصله در سطر بعد پا را فراتر نهاده و این تغییر را به کل نظام قابل تسرّی میدانند و این یعنی تغییر ماهوی نظام به نظامی سکولاریسم، مستند به اینکه 1- آقای خاتمی در دورة ریاست جمهوری خود در یکی از جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی تصریح میکند "گریزی ازسکولاریسم نیست" و این تفکر متأثر از تصمیمسازی شبهعلمی دفتر مطالعات استراتژیک نهاد ریاست جمهوری بهریاست آقای تاجیک عضو شورای مرکزی حزب مشارکت است که طی مقالاتی سفارشی در نشریة راهبرد این استنتاج غیرعلمی را القا و به رؤیت آقای خاتمی میرساند که "در آیندة نزدیک احدی را یارای مقاومت در برابرسکولاریسم نیست و باید خود بهنحو شایسته به این سرنوشت محتوم بشر تن دهیم" و دعوت از هابرماس به ایران در سال 81 نیز با همین هدف صورت میپذیرد و در جلسهای محرمانه در منزل آقای کدیور که با حضور افرادی مانند حجّاریان و محمّد مجتهد شبستری تشکیل گردید، به دقت روند سکولاریزاسیون در ایران مورد بحث و بررسی قرار میگیرد و راهکارهای جدید ارائه میگردد".
او در این زمینه ادامه میدهد: "آقای یورگِن هابر ماس در حالی به کشور خود بازمیگردد که در رایزنیهای خود از ارادة اصلاحطلبان برای استقرار حکومت سکولار در ایران مطمئن گردیده بود. همچنین سفر آقای جان کین به ایران در سال 78 و ملاقات با برخی از چهرههای اصلاحطلب نیز در همین رابطه ارزیابی میگردد. آقای جان کین یکی از نظریهپردازان کودتای مخملی و عضو سرویس اطلاعات خارجی انگلیس امآی6 میباشد".
معاون سابق دادستان تهران تأکید میکند: "در یکی از جلسات مشترک بین نمایندگان چند حزب اصلاحطلب در مورد بررسی راههای جلب حمایت اتحادیة اروپا بهنفع خود در رقابتهای سیاسی داخلی بهصراحت بحث میگردد و حمایت اتحادیة اروپا از متحصّنین مجلس ششم نشان میدهد که در جلسة فوق گزینة مذکور به تصویب رسیده است".
آقای معاون دادستان از پیشنهاد بهزاد نبوی مبنی بر "تشکیل جبهه ضداستبداد با حضور همه طیفهای اپوزیسیون" سخن گفته و میگوید: "القای غیردموکراتیک بودن نظام بهصورت ترجیعبند اظهارات و بیانیههای احزاب مذکور و اعضای آن نمایان میباشد و همچنین بنابر اطلاعات منابع موثق در یکی از جلسات سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شاخة اصفهان بین کلیة اعضا نظرسنجی میگردد که درصورت حملة آمریکا به ایران آیا رهبر جمهوری اسلامی را تسلیم مهاجمین کنیم یا نه و این در حالی است که هیچ یک از شاخهها اقداماتی در این سطح را جز با هماهنگی مرکزیت انجام نمیدهند. در حزب مشارکت نیز اقدام مشابهی در شاخة اراک صورت میپذیرد و یکی از مسئولین شاخه طی سخنانی اظهار میدارد در صورت حملة آمریکا به ایران با دستان خودمان مسئولین جمهوری اسلامی را اعدام خواهیم نمود، اظهارات و مواضع ضددینی اعضای سازمان طی سالهای گذشته که اسناد آن موجود میباشد، به حدی رسید که مرحوم آیتالله مشکینی این سازمان را نامشروع و باعث انحراف جوانان خواند".
وی اضافه میکند: "در حوادث اخیر (سال 88) نقش محوری اعضای حزب مشارکت، سازمان مجاهدین و حزب کارگزاران در سطح طراحی، سازماندهی و هدایت اغتشاشات و تجمعات غیرقانونی این نتیجه را به دست میدهد که احزاب مذکور همواره چه زمانی که در قدرت باشند، مانند دورة اصلاحات که دو قوّه را در اختیار داشتند و چه زمانی که در قدرت نباشند، بر روند فتنهجویی تا تغییر ماهوی نظام به نظامی سکولار ادامه خواهند داد".
تعدادی از متهمان بازداشتشده در جریان حوادث سال 88، عضو سازمان منافقین بودند. یکی از آنان میگوید: "در سال 1379 جذب سازمان منافقین شدم و در اولین اقدام جدی در سال 1383 وارد فاز نظامی شدم. در این سال برای بمبگذاری در یک مکان حساس در شهر تهران مشارکت پیدا کردم و سپس فعالیتهای خود را در توزیع اعلامیه و جمعآوری و ارائة اخبار و اطلاعات به سازمان منافقین گسترش دادم تا اینکه در صحنة تجمعات و اغتشاشات پس از انتخابات بهصورت فعالانهای شرکت کردم. مأموران انتظامی زمانی اقدام به دستگیریام کردند که در حال پرتاب کوکتل مولوتف به یکی از مراکز دولتی در تهران بودم".
مطالبی که در ادامه میآید، اتهامات مربوط به بازداشتشدگان حوادث سال 88 است که در متن کیفرخواست عمومی متهمان حوادث سال 88 به آنها اشاره شده است.
"رضا خادمی با نام مستعار حبیب فرزند عباس یکی دیگر از این افراد است که به اتهام برقراری ارتباط با منافقین و اقدام علیه امنیت جمهوری اسلامی ایران بازداشت شده بود. به گفته مقامات مسئول، او بهصورت غیرقانونی از کشور خارج و با حضور در قرارگاه اشرف در عراق و گذراندن دورههای مختلف آموزشی نظامی و جمعآوری اخبار و اطلاعات به کشور بازگشته و از دیگر اتهامات وی جذب نیرو برای گروهک منافقین و اعزام آنها به عراق است و همچنین در دوران انتخابات اقدامات تبلیغی متعددی بهنفع منافقین از جمله هوا کردن بالن با عکس سرکردگان گروهک منافقین و نصب تراکت و بیانیه در تهران کرده و با ناصر عبدالحسینی، محمد نوری و حسین شیرمحمّدی از دیگر اعضای منافقین در ارتباط بوده و اقدام به جمعآوری پنهان اخبار و گزارشهای مربوط به اغتشاشات پس از انتخابات و حضور فعال در تجمعات غیرقانونی کرده است.
یکی دیگر از این بازداشتشدگان خانم عذرا سادات قاضی میرسعید فرزند حسن بود دارای سابقة محکومیت کیفری و عضویت در سازمان منافقین است. اتهام وی محاربه و افساد فیالارض از طریق تلاش و فعالیت مؤثر در راستای پیشبرد اهداف گروهک تروریستی منافقین و همکاری با این سازمان اعلام شد. دستگیری او در صحنة ارتکاب جرم و پس از شناسایی وی بهعنوان یکی از عوامل اصلی اغتشاش توسط مأمورین امنیتی حین پرتاب کوکتل مولوتف صورت گرفته است. او در سال 83 در بمبگذاری تهران مشارکت داشته و در انتخابات سال 88 اقدام به توزیع اعلامیه بهنفع گروهک تروریستی منافقین و جمعآوری و ارائة اخبار و اطلاعات به این گروهک کرده است. سوابق سیاسی و حزبی او ازجمله اقرار وی به عضویت در سازمان منافقین در سال 1379 و فعالیتهای وسیع متّهمه در جهت اهداف سازمان مورد اشاره محرز است.
همچنین ناصح فریدی فرزند محمّد، از طریق تلفن و اینترنت با گروهک منافقین وصل میشود و سپس با شرکت فعال در تجمعات دانشجویی و صنفی، اقدام به تهیه و ارسال عکس و فیلم و اخبار به گروهک نفاق میکند. او همچنین مأموریت داشته اخبار و اطلاعات زندانیان گروهک نفاق را پیگیری و این اطلاعات را به خانوادههای آنان و گروهک منافقین ارسال کند. وی با حضور در اغتشاشات و تشویق دانشجویان به حضور در تجمعات غیرقانونی، اطلاعات این تجمعات و آشوبها را برای منافقین ارسال میکرده است. متهم ضمن ارتباطگیری با خانوادة زندانیان و مصاحبه با آنان، نوارهای مصاحبه را برای سیمای آزادی، صدای آمریکا، رادیو فردا و... ارسال کرده است. وی همچنین خانوادة شبنم مددزاده از اعضای گروهک را به سرپل منافقین وصل کرده و در ستاد انتخاباتی آقای کروبی حضور داشته است.
آقای امیرحسین فتوحی فرزند حسن، از عناصر فعال گروهک منافقین است که در اغتشاشات سال 88 در جلسة تشکیلاتی منافقین دستگیر شده است. مهدی شیرازی فرزند احمد نیز از دیگر اعضای منافقین است که در جلسة سازماندهی اعضای منافقین جهت دامنزدن به آشوبها و اغتشاشات دستگیر شده است. همچنین آقای حسام سلامت فرزند محمّد، متهم به همکاری و ارتباط داشتن با ضیاء نبوی چاشمی از عناصر مرتبط با گروهک منافقین در داخل کشور است. وی همچنین ارتباط نزدیکی با شورای محرومین از تحصیل داشته که این شورا تحت نفوذ و هدایت منافقین میباشد. متهم مزبور از فعالین و محرکین شرکت در تجمعات غیرقانونی پس از انتخابات ریاست جمهوری بوده و اخبار و گزارشهای مربوط به اغتشاشات را از طریق مجید دری که از سرپلهای منافقین در داخل است، برای رسانههای بیگانه و منافقین ارسال کرده است.
یکی دیگر از اعضای شبکة مذکور بهنام محمّدرضا علیزمانی فرزند اسماعیل است که دارای سابقة محکومیت کیفری در جرایم کلاهبرداری، جعل مهرهای سپاه، دادگستری و قوة قضائیه است. فرد متهم بههمراه حامد روحینژاد و احمد کریمی در اسفند 1385 به عراق سفر میکنند و از این تاریخ ارتباط سازمان یافتهای را با نیروهای آمریکایی و اسرائیلی برقرار مینمایند. متهمان جلسات متعددی را در دهوک اربیل، منطقة ربیعه در مرز سوریه و سلیمانیه با مقامات آمریکایی برقرار مینمایند و با دریافت پول از آنان، جهت ادامة مأموریت خود به تهران بازمیگردند. ترور یکی از مسئولان شهر پاوه، جمعآوری اطلاعات مربوط به نیروهای بسیجی در تهران، دامن زدن به تجمعات کارگری، تهیة بمبهای قوی آتشزا، مشخص کردن اماکن سیاسی و مذهبی برای ایجاد انفجار، جمعآوری اطلاعات دربارة ساختار و سازمان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نحوة قاچاق سلاح به کردستان عراق، جمعآوری اطلاعات از پادگان امام حسین(ع)، انجام عملیات تروریستی در جریان برگزاری نماز عید فطر در مصلای تهران و همکاری اطلاعاتی جهت انفجار در برخی مراکز مذهبی در فروردین 1387 از مهمترین مأموریتهای محوله به متهم و تیم همراه وی بوده است. طراحی بمبگذاری در حوزههای رأیگیری و اقدام علیه امنیت ملی و دامن زدن به آشوب و اغتشاش از دیگر مأموریتهای متهم بود که قبل از هرگونه اقدامی توسط نیروهای امنیتی دستگیر و گرفتار شده است.
همکاری با نیروهای آمریکایی جهت به اغتشاش کشیدن کشور، طرح بمبگذاری در حوزههای رأیگیری، تلاش برای به قدرت رساندن گروهک نهضت آزادی، ارتباط با شبکهها و رسانههای بیگانه و ارسال اطلاعات و عکس جهت تهییج آشوبگران از دیگر اتهامات متهمان اعلام شد.
آقای احمد کریمی فرزند محمود عضو دیگری از شبکة تروریستی وابسته به سرویسهای اطلاعاتی آمریکایی است که بههمراه دو متهم دیگر یعنی حامد روحینژاد و محمّدرضا علیزمانی برای دیدار، توجیه و دریافت مأموریت از مقامات آمریکایی و اسرائیلی بهصورت غیرقانونی از کشور خارج شده به سلیمانیه عراق میروند. متهم نامبرده در جریان ملاقات و تماس با افسران اطلاعاتی آمریکا و برقراری جلسات متعدد، آمادگی خود را برای هرگونه اقدام علیه جمهوری اسلامی ایران اعلام مینماید. متهم و تیم همراه پس از دریافت پشتیبانیهای لازم از جمله پول و تجهیزات مخابراتی، جهت انجام عملیات بمبگذاری و تروریستی در اماکن دولتی، مذهبی، جمعآوری اطلاعات از مراکز نظامی بهویژه سپاه و بسیج و تهیة چارت سازمانی نیروهای مسلح وارد کشور میشوند. متهم نامبرده بههمراه دیگر اعضای شبکه، پروژههای مختلفی را جهت ایجاد آشوب و ناامنی در کشور در برهة برگزاری انتخابات دهم و پس از آن تدارک دیده بودند که قبل از موفقیت در انجام انفجار و عملیاتهای تروریستی دستگیر شدند.
حامد روحینژاد یکی دیگر از اعضای این شبکة حدود یک سال و نیم در عراق اقامت داشته است. وی در اواخر سال 87 از سوی افسر آمریکایی رابط اطلاعاتی خود مأموریت پیدا میکند که به تهران آمده از طریق بمبگذاری وترور صحنة انتخابات ایران را ناامن و به آشوب بکشد که قبل از موفقیت در عملیات مذکور، توسط نیروهای امنیتی دستگیر و در این پرونده بازداشت میباشد.
امیررضا عارفی فرزند احمد عضو دیگر این شبکه از طریق ارتباط با فردی بهنام فرود فولادوند با سرویس اطلاعاتی آمریکا مرتبط بوده است. نامبرده بههمراه یکی دیگر از متهمان اقدام به ساخت بمب قوی آتشزا مینماید و در چند مرحله شدت انفجار آن را در بیابانهای اطراف تهران آزمایش میکند. نامبردگان با تهیة فیلمی از این آزمایشات و ارسال آن به آمریکا، طرحهای خودرابرای انفجاردرامامزاده زید(علیه السلام) بازار، امامزاده علی اکبر(علیه السلام) چیذر،حسینیةفاطمیون درخیابان مجاهدین اسلام، نصب بمب روی تانکر انتقال بنزین و برخورد آن با پمپ بنزین مقابل مجلس شورای اسلامی، بمبگذاری در حسینیة شهرک ولیعصر(عج) و مرقد مطهر حضرت امام خمینی(ره) اعلام میکنند.
با تأیید این طرح از افسران رابط، متهم نامبرده اقدام به طراحی ساخت بمبهای قوی برای کار گذاشتن در حوزة رأیگیری حسینیة ارشاد و مسجد النبی(ص) نارمک مینماید تا در روز انتخابات با انفجار آن، ضمن کشته و مجروح کردن صدها رأیدهنده، روند برگزاری انتخابات را دچار اشکال نمایند که در نهایت پیش از هر اقدامی، متهم و تیم همراه وی توسط نیروهای گمنام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بازداشت میشوند.
آقای عماد بهاور فرزند محمّدحسین، مسئول شاخة جوانان گروهک نهضت آزادی و عضو دفتر سیاسی گروه است. نامبرده از سوی نهضت آزادی مأموریت پیدا میکند تا بهصورت نفوذی از سوی نهضت آزادی در ستاد 88 و کمپین دعوت از موسوی فعال شود و خطوط نهضتیها را به این ستاد منتقل نماید. ازجمله اقدامات وی تشکیل ستاد جوانان آقای موسوی در ستاد قیطریه، برگزاری همایشهای سهگانه موج سوم، سازماندهی ستاد 88 در استانها و هماهنگ نمودن نهضتیها در استانها با این ستادها و انتشار و توزیع جزوات انتخاباتی است.
دیدار اعضای شاخة جوانان نهضت آزادی بههمراه امیر خرّم از اعضای شورای مرکزی نهضت آزادی با قربان بهزادیاننژاد مسئول ستاد انتخاباتی آقای موسوی در راستای همکاری و هماهنگی نهضتیها با ستاد موسوی، با هماهنگی متهم مزبور صورت گرفته است. وی در راستای کار تبلیغی هماهنگ و در یک اقدام تشکیلاتی اقدام به تهیة فیلم تبلیغاتی در حمایت از موسوی و کروبی با آرم نهضت آزادی میکند. این فیلمها در تیراژ بالا و حمایت مالی فردی ناشناس منتشر و توزیع میشود.
متهم مزبور با اظهارات کذب و با درج مقالات و مصاحبههایی در روزنامهها و سایتهای خبری اقدام به سیاهنمایی از اوضاع جاری کشور، تخریب اقدامات نظام، تشویش اذهان عمومی، ایراد افترا به مسئولان برگزار کنندة انتخابات و گسترش فضای یأس و نومیدی در جامعه از طریق تکرار ادعاهای واهی در خصوص عملکرد نظام نموده است. وی همچنین نقش فعالی در راهاندازی تلویزیونی اینترنتی موج در ستاد قیطریه در ایام انتخابات داشته است. وی علل و انگیزههای خود را از این فعالیتها، ترویج افکارسکولاریستی و تضعیف نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و به قدرت رساندن گروهک نهضت آزادی عنوان کرده است.
ارسال خبر، گزارش، عکس و فیلم از صحنههای آشوب و اغتشاش به رسانههای بیگانه از دیگر اتهام بازداشت شدگان حوادث سال 88 است. این افراد با ارسال اخبار و تصاویر آشوبهای خیابانی به شبکههای تلویزیونی و خبری، نقشی مهم در تحریک و تهییج افکار عمومی بهویژه ایرانیان مقیم خارج کشور علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران داشتهاند. متهمان ابراز داشتهاند با دریافت پول از رسانههای خارجی، اقدام به تشکیل خانههای تیمی و مجردی کردهاند و از طریق اینترنت پرسرعت اقدام به ارسال عکس و فیلم نمودهاند. در تصاویر و فیلمهای ارسال شده، چهرهای آشوبزده و بحرانی از کشور ارائه شده و بینندگان تصور میکنند آشوبگران، مردم ایران هستند که در اعتراض به نتایج انتخابات به خیابانها آمدهاند.
مجید سعیدی فرزند ناصر، یکی از عکاسان بازداشت شده میگوید: "بنده در تجمعات غیرقانونی میدان انقلاب، میدان آزادی، میدان هفتِ تیر، میدان ولی عصر(عج) و میدان بهارستان اقدام به گرفتن عکس از تجمعات غیرقانونی کردم و سپس این تصاویر را از طریق خانهای تجهیز شده در حوالی میدان هفتِ تیر به گروهک ضدانقلابی مرز پرگهر در آمریکا، آژانس گیتی ایمِیج در انگلستان و دفتر سیپا در فرانسه ارسال کردم". او اعتراف کرده است طبق قراردادی که با مؤسسة گیتی ایمِیج داشته، قرار بوده در قبال ارسال تصاویر اغتشاشات روزانه 225 دلار دریافت کند. عکاس نامبرده هیچگونه مجوزی برای عکاسی از اغتشاشات نداشته و با عناصر خارج کشور همکاری داشته است.
یکی دیگر از متهمان "ساتیار امامی" فرزند عبدالصمد، در تشریح اقدامات خود میگوید: "بهدرخواست آلفرد یعقوبزاده از عکاسان دفتر سیپا فرانسه، در تجمع غیرقانونی 18 تیر در میدان انقلاب شرکت کرده عکسهای این تجمع را همان شب به فرانسه ارسال کردم و روز بعد این عکسها در نشریات ضدانقلاب و سایتهای خبری ضدانقلاب بهمنظور تهییج گروههای آشوبگر علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام منتشر گردید". تهیة تصاویر از مراکز نظامی و هستهای کشور و ارسال آن به خارج کشور از دیگر موارد اتهامی ساتیار امامی است که در اینباره میگوید: "در قبال 1000 یورویی که از آلفرد یعقوبزاده دریافت کردم، اقدام به ارسال تصاویری از نیروگاه اتمی بوشهر به فرانسه نمودم".
مازیار بهاری از دیگر متهمان دستگیر شده، در اعترافات خود میگوید: "در جریان آشوبهای پس از انتخابات، دو مقاله برای مجلة نیوزویک به رشتة تحریر درآوردم و در آن به دفاع از آشوبگران و حمله به نظام اسلامی پرداختم. برای فعالیت خود در نیوزویک روزانه 200دلار دریافت میکردم. همچنین پس از ارسال فیلم حمله به پایگاه بسیج در خیابان محمّدعلی جناح، مسئولان شبکة 4 انگلیس متعهد شدند بهخاطر ارسال این فیلم دو دقیقهای، 2100 پوند به بنده پرداخت کنند".
همچنین محمّد رسولی فرزند حسین که در تجمع میدان آزادی و در حین فیلمبرداری از اغتشاشات دستگیر شده است، میگوید: "در تجمعات پس از انتخابات بهصورت فعال شرکت میکردم. یکی از مهمترین اهداف من برای شرکت در این تجمعات، تهیة فیلم از اغتشاشات و ارائة آن به شبکههای ماهوارهای از جمله بیبیسی بود که در چند مورد فیلمهای ارسالیام از بیبیسی پخش شد".
علیرضا اشراقی فرزند محمّدجواد که در حین تحریق و تخریب بانکها و اماکن دولتی در خیابان کریمخان زند توسط مأموران امنیتی و انتظامی دستگیر شده، در اعترافات خود میگوید: "در تمامی تجمعاتی که پس از انتخابات برگزار شد، با قمه و سلاح سرد حضور داشتم. در روزهای اولیة آشوبها، تصمیم گرفتم سلاحی بسازم که بتوانم دوربین بانکها و اماکن دولتی را تخریب کند و البته در این کار هم موفق بودم و با ساخت تیر و کمان دستسازی که تیرهای آن از میخهای پاشنة کفش بود، اقدام به ضرب و جرح مأمورین و تخریب دوربینهای مدار بسته بانکها و اماکن دولتی میکردم".
اقدام علیه امنیت کشور از طریق آشوب اجتماعی و تبانی به قصد برهم زدن امنیت عمومی، حضور در محلهای اغتشاش و پخش سیدی و اعلامیههای تحریکآمیز، ایراد ضرب و شتم مأمورین، حمل و نگهداری و پرتاب نارنجک جنگی از دیگر اتهامات عوامل میدانی آشوبها اعلام شد.
ساخت و پرتاب نارنجک دستساز و آتشزا با استفاده از لباس فرم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تمرّد و حمله به مأمورین نیروی انتظامی حین انجام وظیفه، حادثة کوی دانشگاه، بستری برای حضور نیروهای خودسر در اغتشاشات، اقدام علیه امنیت کشور از طریق آشوب اجتماعی و تبانی به قصد برهم زدن امنیت عمومی، حضور در محلهای اغتشاش و پخش سیدی و اعلامیههای تحریکآمیز، ایراد ضرب و شتم مأمورین بسیج حین انجام وظیفه، اقدام علیه امنیت کشور از طریق حمل و نگهداری نارنجک جنگی، عناوین آخرین بخش از متن کیفرخواست ارائه شده از سوی معاون دادستان عمومی و انقلاب تهران به نمایندگی از مدعیالعموم بود.
آقای میثم قربانی فرزند حجتالله که یکی از متهمان اغتشاشات پس از انتخابات 88 بود، در اعترافات خود میگوید: "برای به آشوب کشانیدن تجمعات خیابانی، تصمیم گرفتم مواد لازم را برای ساخت نارنجک دستساز فراهم کنم که در این کار موفق بودم. پس از ساخت این نارنجکها، آنها را در آشوبهای خیابانی مورد استفاده قرار دادم اما از آنجا که نگران شناسایی و بازداشت خود همراه با نارنجک بودم، اقدام به تهیة لباس فرم سپاه کردم تا از این پوشش بتوانم برای اهداف خود سود ببرم".
آقای حسین باستانینژاد فرزند شریف، از متهمان بازداشت شده در درگیریهای خیابانی میگوید: "از لحاظ سوابق سیاسی جزو هواداران حزب توده هستم. تجمعات خیابانی پس از انتخابات بستری برای حضور و فعالیت هرچه بیشتر من بود. در اکثر تجمعات غیرقانونی بهعنوان یکی از محرکان آشوبها حضور داشتم و در حمله به نیروهای انتظامی و بسیج مشارکت داشتم". دستگیری نامبرده پس از آن صورت پذیرفت که تصاویری از متهم در حال حمله و سنگپرانی به نیروهای انتظامی در سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد و از طریق اطلاعات مردمی، محل اختفای متهم به نیروهای امنیتی گزارش و وی دستگیر شد.
آقای مهدی فتاحبخش فرزند هادی اظهار میدارد: "در تجمع غیرقانونی خیابان آزادی اقدام به سنگپرانی و حمله به مأموران نیروی انتظامی کردم. سپس به اتفاق جمعی از اغتشاشگران به سمت یکی از پایگاههای بسیج حرکت کردیم و با پرتاب سنگ و مواد آتشزا، کانکس پایگاه ثامن الائمه(علیه السلام) حوزة 115 لیلة القدر بسیج را به آتش کشیدیم که حین ارتکاب جرم توسط مأموران انتظامی و امنیتی بازداشت شدم".
در میان متهمین آقای موسی شاهکرمی فرزند ابراهیم، با حمل کوکتل مولوتف و سنگپرانی به مأمورین انتظامی، موجبات اقدام علیه امنیت کشور را فراهم آورده است. همچنین آقای امیر شناور فرزند خلیل، که دارای پیشینة محکومیت کیفری است، اقدام به سنگپرانی و تمرّد نسبت به مأموران نیروی انتظامی حین انجام وظیفه نموده است. متهم با تأثیرپذیری از شبکههای ماهوارهای اقدام به آتشزدن اموال عمومی و خصوصی در جهت اخلال در نظم و امنیت شهر نموده است.
کشف چند قبضه کلت کمری و تعداد زیادی فشنگ جنگی و اسناد ارتباط با گروههای خارج کشور جهت سند سازی علیه نظام اسلامی ایران از منزل و محل کارآقای محمّدعلی دادخواه سخنگوی کانون غیرقانونی «مدافعان حقوق بشر» که نقش مهمی در راهاندازی آشوبها داشته است، تعداد دو قبضه کلت کمری همراه با مقادیری فشنگ، مواد مخدر، اسناد ارتباط با گروههای خارج از کشور جهت ایجاد اغتشاش و مدارک و اطلاعیههایی دال بر تحریک مردم به آشوب و بلوا کشف گردید.
رخدادهای تلخی که در دوران تبلیغات انتخاباتی و پس از آن اتفاق افتاد، بسترهای لازم را برای مانور نیروهای آشوبگر و خودسر در مراکز حساس فراهم آورد. حادثة تلخ کوی دانشگاه نمونة بارزی از حضور و مانور این عناصر خودسر و فتنه انگیز است. در پروژههایی که ستادهای آشوب و بحرانسازی تعریف کرده بودند، دانشگاهها و خوابگاههای دانشجویی از جایگاه ویژهای برخوردار هستند. طراحان و بازیگردانان پروژة براندازی نرم با درک پیوندی عاطفی که میان اقشار مردم و طیف دانشگاهی وجود دارد، زمینة خیابانی کردن و رادیکالیزه نمودن اعتراضات را فراهم آوردند. بدون تردید حادثة دانشگاه باید از منظر توطئة حساب شدهای که در آن گروهی بازی خورده و غافل ایفای نقش کردند، بررسی شود. در این حادثه گروههایی از فدائیان خلق، دفتر تحکیم وحدت، پان ترکیستها، برخی اعضای انجمن اسلامی دانشگاههای تهران و نیروهای خودسر حضور داشتند.
بررسی آماری افراد ضرب و شتم شده و زخمیهای بستری در بیمارستانها نشان میدهد که طراحان و مجریان پروژة فتنهگری و آشوب برای رسیدن به اهداف شوم خود حاضرند فرزندان پاک این مرز و بوم را نیز قربانی نمایند. آقای امید جعفرآبادی فرزند عباس که دارای پیشینة محکومیت کیفری است، ضمن حضور در تجمعات غیرقانونی، اقدام به درگیری با نیروهای انتظامی و امنیتی نموده است. همچنین آقای محسن جعفری فرزند محمّد حسن که دارای دو فقره پیشینة محکومیت کیفری در رابطه با مواد مخدر است، از طریق آشوب اجتماع و تبانی بهقصد برهم زدن امنیت عمومی، علیه امنیت کشور اقدام نموده است. نامبرده با حمله وپرتاب سنگ به مأمورین و سردادن شعار علیه نظام جمهوری اسلامی ایران، در درگیریها وتحریق اموال عمومی و خصوصی مشارکت فعال داشته است.
آقای محمّد رضا اسماعیلزاده فرزند قاسم که اعتیاد به مواد مخدّر کراک دارد، با حضور در تجمعات غیرقانونی و اغتشاشات خیابانی، اقدام علیه امنیت کشور کرده است. آقای حامد مکاری انور فرزند حمید که اعتیاد به مواد مخدّر دارد، از دیگر متهمان اقدام علیه امنیت کشور است که در تجمعات غیرقانونی و اغتشاشات خیابانی مشارکت داشته است. همچنین آقایان فرشید قدرتی فرزند علی اکبر، سعید پورعظیمی فرزند حسن، رحیم همتی فرزند جمشید، احسان هنرکار فرزند رضا، فرشید کریمی فرزند علی، میثم صابر فرزند محمود، علیرضا قریبی فرزند محمّد اسماعیل، اکبر قدرتی فرزند براتعلی، محمّد حسین کوشکباغی فرزند علی اکبر، آدرین کشیشیان فرزند رستم، عباس گلزارنیا فرزند قاسم، سهند صابرنژاد فرزند محمّد حسین، حسین افشاری فرزند حسن، سیّد هادی شاهولایتی فرزند احمد، محمّد قنبری ورنکشی فرزند نقدعلی، مهران احمدیان فرزند صادق، سعید قربانی فرزند غلامرضا، احمدشریفیان فرزند عبدالله، اصغر مشیری فرزند علی حسین، فرزین هادیپور آبکنار فرزند فرامرز، ناصر عبدالحسین فرزند غلامرضا، حمید صلاحی فرزند رضا، محسن شکری فرزند پنجعلی، علیرضا قادری فرزند فضلالله، رامین ساتکین فرزند عادل، امیر رجبی فرزند شعبانعلی، افشین خسرویپور فرزند حسین، سیّد علی سیّدزاده فرزند جلال، محمّد نیکزاد فرزند احمد و خانم مائده سادات ذکریایی فرزند ابوالفضل که همگی دارای پیشینیة کیفری هستند، با شرکت در تجمعات غیرقانونی، اخلال در نظم عمومی، فعالیت تبلیغی علیه نظام،ایجاد شبهة جعل و تقلب در نتیجة انتخابات و سلب اعتماد عمومی نسبت به حاکمیت و مراجع رسمی کشور، اقدام علیه امنیت کشور از طریق اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت عمومی نمودهاند.
آقای ایمان سهرابپور فرزند کاووس، با حضور در محلهای اغتشاش، اقدام به پخش سیدی و اعلامیههای تحریکآمیز بین مردم کرده است. متهم دیگر آقای سعید سپانلو فرزند ابوالفضل که دارای سابقة کیفری است، با حضور در تجمعات غیرقانونی، اقدام به پخش تصاویر تحریکآمیز کرده است. همچنین آقای حمیدرضا بختیاری فرزند علی، با حضور در تجمعات غیرقانونی و حمل پلاکارد، اقدام به تحریک دیگران جهت حضور در تجمعات غیرقانونی نموده است. متهم دیگر آقای عباس یوسفشاهی فرزند عظیم اله با حمل و توزیع اعلامیههای غیرقانونی، اقدام به تحریک آشوبگران نموده است. آقای مهرداد اصلانی فرزند غلامرضا، با ارسال پیام به شبکة تلویزیونی بیبیسی در تحریک به آشوب ایفای نقش نموده است. از دیگر اتهامات وی شرکت در اغتشاشات است. آقای مرتضی بیطرف فرزند رحیم با شرکت در تجمعات غیرقانونی و فیلمبرداری از اغتشاشات، با افرادی که دارای تابعیت خارجی هستند، ارتباط برقرار کرده است.
آقای مهرداد ورشویی فرزند ناصر، دارای سابقة کیفری اقدام به ایراد ضرب و جرح مأمورین بسیج در خیابان آزادی تهران کرده که تصاویر متهم حین ارتکاب جرم در رسانههای عمومی نمایش داده شده است. همچنین آقای فرامرز عبداللهنژاد فرزند رحیم، بهعنوان یکی از عوامل اغتشاش درحمله و تمرّد نسبت به مأمورین بسیج در خیابان آزادی مشارکت داشته است. عکس متهم حین ارتکاب جرم توسط رسانههای خبری منتشر شده است. خانم زیبا عسکری فرزند یدالله، در تجمع غیرقانونی خیابان آزادی نارنجک جنگی همراه داشته است. همچنین محسن عباسی منتظری فرزند مظفر، به همراه خانم زیبا عسکری ضمن حضور در تجمعات و اغتشاشات، در حمل و نگهداری نارنجک جنگی با متّهمه مشارکت داشته است. آقای کامران جهانبانی فرزند مهدیقلی، بهعنوان یکی از عوامل اغتشاش به ایجاد تحریق عمدی در سطح خیابانها و معابر تهران اعتراف میکند.
آقای مهدی مقیمی فرزند علی که دارای دو فقره سابقة محکومیت کیفری است، بهعنوان یکی از عوامل اغتشاش در آتشزدن اموال عمومی و خصوصی در خیابان نواب حضور داشته است. تصاویر متهم حین آتش زدن اموال عمومی و خصوصی در رسانهها منتشر شده است. آقای علی صفایی فرزند یداله که ساکن آمریکا بوده، در تجمعات و اغتشاشات از جمله تحریق اتوبوس شهرداری در خیابان لارستان حضور داشته و همچنین از منزل متهم مواد روان گردان، شیشه ومشروبات الکلی کشف شده است. آقای رامتین توفیق قزوینی فرزند منصور که بهایی است، با حضور در تجمعات غیرقانونی موجبات اخلال در نظم عمومی از طریق بلوا و آشوب وحرکات غیرمتعارف و ایجاد ترس و وحشت در جامعه را فراهم آورده است. همچنین آقای فرید احمدی فرزند جلال که دارای پیشینة محکومیت کیفری و سابقة شرکت در جریان 18 تیر سال 1378 را داراست، با شرکت در تجمعات غیرقانونی، موجبات اخلال در نظم عمومی را فراهم آورده است.
آقای اکبر اجدادی فرزند علی که در هنگام دستگیری با خود مواد روانگردان از نوع شیشه داشته با حضور در اغتشاشات به سمت مأمورین انتظامی اقدام به پرتاب سنگ نموده است. همچنین آقای حسام تَرمُسی فرزند حمید، با حضور در تجمعات غیرقانونی، به سنگ پرانی علیه مأمورین نیروی انتظامی اقدام کرده است. فرناش فرهادپور فرزند عبدالحسین با حضور در تجمعات غیرقانونی اقدام به پرتاب سنگ بهسمت مأمورین انتظامی نموده است. مسعود شمیرانی از دیگر متهمان است که با حضور در اغتشاشات، اقدام به پرتاب سنگ به سمت نیروهای انتظامی نموده است. آقای علی محدّث فرزند احمد با حضور در تجمعات غیرقانونی از اساتید دانشگاه تهران و امیرکبیر برای تحصن و حضور در تجمعات غیرقانونی دعوت به عمل آورده است. نامبرده در تحصن دانشگاه تهران و امیرکبیر حضور داشته است. فعالیت تبلیغی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران از طریق شرکت در تجمعات غیرقانونی و ارسال عکس و اخبار مربوط به اغتشاشات به خارج کشور جهت تدارک خوراک تبلیغاتی رسانههای معاند داشته است.
خانم کیانا سعیدفر فرزند ابراهیم، بهعنوان یکی از عوامل اغتشاش در تجمعات غیرقانونی شرکت داشته و به تهیة خبر جهت انتقال به شبکههای ماهوارهای اقدام نموده است. محمّد درمنکی فراهانی فرزند عباس متهم به توهین به مسئولان نظام، تشویش اذهان عمومی، تشویق و تحریک سایرین در تجمعات، هدایت اغتشاشگران در قالب طراحی شعار و ارتباط با شبکهها و رسانههای بیگانه از طریق ارسال عکس و خبر میباشد. نامبرده با افرادی در کشورهای آمریکا، کانادا، ایتالیا، آلمان و ترکیه مرتبط بوده و اطلاعات مربوط به اغتشاشات را برای آنها ارسال میکرده است.
آقای مهدی مقیمی فرزند محمّد حسین با حضور در تجمعات غیرقانونی اقدام به فیلمبرداری از صحنة درگیریها نموده است. خانم سارا احمدی ابهری فرزند محمّدجواد که کارشناس دفتر سازمان ملل متحد در تهران است، ضمن حمل اعلامیههای گروهکهای ضدانقلاب و مشارکت در تجمعات غیرقانونی، از صحنة اغتشاشات و درگیریها عکسبرداری کرده است. متهم دیگر آقای شاهور صبا فرزند محسن که دارای پیشینة محکومیت کیفری است، با حضور در اغتشاشات اقدام به فیلمبرداری از صحنة درگیریها کرده است. آقای محمّد سلیمانپور فرزند نصرتالله با حضور در تجمعات غیرقانونی و دعوت دیگران به شرکت در راهپیماییهای غیرقانونی، اقدام به تهیة عکس و تصویر از تجمعات برای اهداف خاص نموده است".
ارسال نظر