ماو دالتونیسم (با نگاهی به انیمیشن لوک خوش شانس)

به گزارش گلستان ۲۴؛ دهه شصت دهه خاصی برای جامعه ایرانی بوده و هست؛ دهه ای که نوعی از خودآگاهی تاریخی محقق شد وازغربزدگی فاصله گرفتیم و به ریشه ها توجه کردیم؛برای ما متولدین دهه 60 که در آن برهه زمانی در تحریم به سر می بردیم برنامه های کودک ژاپنی بسیار زیبا بود. انیمیشن هایی چون فوتبالیست ها، چوبین، پسرشجاع، دوقولوهای افسانه ای، افسانه سه برادر، توشیجان، ایکیوسان، سرندپیتی، ومیتی کومان....این برنامه های کودک نوعی نظم، همگرایی، عدالت خواهی، رفاقت، احترام به بزرگترها و...را رواج می دادند که هم فطری بود و هم متقارن با ارزش های تاریخی ما. در این بین برنامه کودک های دیگری هم بودند که اروپایی و حتی امریکایی بودند. کتاب داستان هایی که در حوزه کودک نوشته شده بودند و با استقبال کودکان و حتی بزرگترها مواجه بودند. جوجه اردک زشت، دخترک کبریت فروش، آدم برفی، الیورتوییست، پینوکیو،....

خاله ریزه و قاشق سحرآمیز، جیمبو، ملوان زبل، بامزی، یوگی و دوستان، جزیره گنج، گوریل انگوری، کلانتر، بنل، بچه های کوه آلپ، زبل خان، تام وجری، حنا دختری در مزرعه، بینوایان، گالیور، مارکوپولو، بابا لنگ دراز، هاچ زنبورعسل، رامکال، جکی و جیل، واتوواتو، میگ میگ، پروفسور بالتازار، پت و مت، پلنگ صورتی، خانواده دکتر ارنست، دور دنیا در 80 روز، ماجراهای جیل، آنشرلی با موهای قرمز و ده ها برنامه کودک دیگر که از هرکدام خاطره داریم و بابرخی شخصیت ها همذات پنداری کردیم.

درهمین دوران برنامه کودک های ایرانی اعم از عروسکی و سینمایی و انیمیشنی حرکت خوبی را شروع کردند، که بیشتر مدیون خانم مرضیه برومند هستیم.الستون و ولستون، خانه مادربزرگه، علی کوچیکه، کلاه قرمزی، سنجد، مدرسه موشها، زی زی گولو، چاق و لاغر تا فیلم های حسن و غول جنگل و الو الو من جوجوام و شنگول ومنگول.

سینما و تلوزیون اگرچه در اوقات فراغت مورد توجه بود، اما بن مایه های تمامی این ها اجتماعی بود. چه جلوگیری از بروز آسیب های اجتماعی و تقویت ارزش ها، چه نهادینه سازی برخی مفاهیم مثل نظم و...که اشاره شد.

زمان گذشت و بزرگتر شدیم و هنوز خاطرات همذات پنداری ما با این شخصیت ها و کارتون ها در درون ما هست.

بیش از دو دهه از دوران کودکی ما گذشته ولی وقتی به سراغ کتاب کودکان می رویم و یا در جامعه جهانی و حتی در جامعه خودمان  با مشکلات مواجه می شویم و دنبال این پاسخ ها هستیم که آیا آدم بدها همه گیر می افتند؟ آیا آدم خوب ها همه جا هستند؟ آیا تقابل بین قهرمانان و ضد قهرمانان در بطن تاریخ رخ می دهد؟

آیا زندگی اجتماعی هم درست مثل داستان ها دارای شخصیت هاو کاراکترهای مختلف هست و اگر پاسخ آری است آیا آنها رل های خود را درست به جا می آورند؟

گویی یک ایراد اساسی به داستان های کودک و برنامه کودک ها وجود دارد و آن این است که اکنون دیگر افراد قهرمان یا ضد قهرمان نیستند؛ بلکه ساختارها جایگزین افراد شدند. اگر در فیلم لوک خوش شانس برادران دالتون بانک ها و قطارها را به یغمامی بردند و لوک خوش شانس آنها را دستگیر می کرد و به دست قانون می سپرد، آیا امروز هم این چنین است؟دالتون ها کجا هستند و کی هستند و چرا و چه می کنند؟ و طبیعتا لوک خوش شانس؟ تافلر در کتاب جابه جایی قدرت از شکل گیری دولت های چند ملیتی کامل تراست هاو کارتل ها سخن به میان می اورد که دارای یک شبکه جهانی وچند ملیتی هستند.درست مثل مافیا.امروز عرصه جهانی ضدقهرمان اگرچه هستند اما زاییده ساختار جهانی سرمایه داری اند.حتی درسطح کشوری نیز ضد قهرمان ها و در اصطلاح دالتون ها در ساختار اجتماعی و قومی و اقتصادی اند، اما لوک خوش شانس های ما کجایند و چه میکنند؟!حتی در لوک خوش شانس هم شاهدیم قهرمان تنها نیست و همراهانی دارد(به عنوان مثال سگش بوشوک ویااسبش جالی)

بیشک دوباره دلمان برای انیمیشن های لوک خوش شانس تنگ شده اما این بار نه در عالم کودکی و ذهن، بلکه در عینیت اجتماعی و بطن تاریخی و ساحت واقعیت. درست مثل شیخ شعر مولانا که در جستجو بود.

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت

شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او

آن نور روی موسی عمرانم آرزوست

زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول

آن های هوی و نعره مستانم آرزوست

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما

گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست

 

 

 

ارسال نظر

آخرین اخبار