با بچه های جبهه، قسمت دهم، نادعلی حکیمی:
روحم را دیدم که به اوج پرواز می کرد/ شهیدی که دوبار به شهادت رسید
شاید کمتر کسی بداند که شهید حسین خرازی، دوبار به شهادت رسید.
ناد علی حکیمی، رزمنده و راوی هشت سال دفاع مقدس از شهرستان علی آباد کتول، در مصاحبه اختصاصی با گلستان24، از شهیدی می گوید که دو بار به شهادت رسید:
« سال 62 بود. بعثی ها بیشتر محور های عملیاتی منتهی به بصره را مسدود کرده بودند و هیچ راه زمینی را آزاد نگذاشته بودند. فرماندهان، عملیاتی را در محور هویزه طراحی کرده بودند.
سوم شهریور ماه بود. حول و حوش ساعت نه و نیم شب. عملیات با حضور قرارگاه نجف، کربلا و پشتیبانی قرارگاه نوح آغاز شد. در مرحله سوم عملیات، دشمن حدود یک میلیون توپ و گلوله روی مناطق جنگی مخصوصا طلائیه روی سر بچه ها ریخته بود. عرصه بر بچه ها تنگ شده بود. حاج ابراهیم همت و حمید باکری را از دست داده بودیم.
حسین خرازی هم مجروح شده بود. حدود چهار پنجم دستش را از دست داده بود، اما توجهی نمی کرد. هنوز هم مشغول فرماندهی و هدایت بچه ها بود. از دستش خون می چکید. مزاحمش بود. لحظه ای نشست و کف پایش را روی باقی مانده دستش گذاشت. محکم کشید و دست از بازو کنده شد. بر اثر این درد از هوش رفت و همه فکر کردند که وی شهید شده است. پیکرش را کنار دیگر شهدا منتقل کردند. اینجاحسین به شهادت رسید.
در لشکر چهارده ولوله ای برپا بود. همه جا خبر شهادتش پخش شده بود. بچه ها روحیه شان را از دست داده بودند. سه چهار ساعتی گذشت. حسین خرازی دوباره به زندگی برگشت!
چند سال از این ماجرا گذشته بود. در عملیات کربلای پنج، یکی از همرزمان وی پریشانیش را می بیند. انگار حسین آرام و قرار ندارد. در آن بهبهه عملیات نزدیک وی می شود و می پرسد: چه شده حسین؟ این چه حال و روزی است؟ حسین خرازی پاسخ می دهد: من می خواهم یک راز را به تو بگویم. به من قول بده تا زمانی که زنده هستم رازم را فاش نکنی. همرزمش در حالی که با نگرانی نگاهش را به وی دوخته است می گوید قول می دهم. بگو.
حسین می گوید: « در عملیات خیبر که بودیم، بعد از آن ماجرای دستم، به شهادت رسیدم. روحم را دیدم که از جسمم بالا میرفت. جسمم روی زمین افتاده بود و روحم به در حال پرواز به اوج بود. از آن بالا می دیدم که فرشته ها به سمت سرزمین طلائیه فرود می آیند و شهدا را جمع می کند. عده ای را می دیدم که جایگاه شهدا را در به من نشان می دادند. جایگاهشان با هیچ چیزی در دنیا قابل قیاس نبود.
به گوشم یک ندا رسید که حسین، آیا می خواهی به جمع شهدا بپیوندی یا می خواهی برگردی کنار بچه هایی که در حال جنگند؟ به جایگاه شهدا نگاهی انداختم. دلم رفت. نمی شد از این جا دل بکنم. نگاهم را چرخاندم روی زمین. همانجا که بچه ها داشتند می جنگیدند و قتل عام می شدند. انگار کسی به من الهام کرد و زبانم خود به خود چرخید. جواب دادم ما به امام خود قول داده ایم که این دفاع مقدس را به فرجام برسانیم. سرنوشت مان هرچه که باشد. به محض این که این حرف بر زبانم جاری شد، مثل صاعقه به جسمم برگشتم. احساس درد کردم و دوباره زنده شدم. »
نزدیک های اذان ظهر بود که همرزمش از وی جدا شد. پنج دقیقه بعد از گفتن این جریان، خمپاره ای کنار پای حسین به زمین نشست و وی دوباره به شهادت رسید.
سال 61 در همین برهه از زمان، در محور عملیات رمضان که در ماه رمضان، درست در همین ایام انجام می شد، دشمن با اسلحه دوشکا به بچه های ما تیر اندازی می کرد. بچه ها روزه بودند و زبانشان به دهانشان چسبیده بود و زیر آن آتش گلوله ها و خمپاره ها، هنوز سر از پا نمی شناختند . پیش روی می کردند و سنگر های دشمن را یکی پس از دیگری فتح می کردند. »
خاطره تکان دهنده ای بود. نمی تونم باور کنم کسی این کارو بکنه و دستش رو بکنه!
نمی دانستم شهید خرازی دو بار به شهادت رسیده است
بسیار عالی توصیف شد,انشاالله شهادت نصیبشان!
خداوندا خودت تقاص مردم مظلوم ایران را از دزدان بیت المال بگیر
بعدها این جانفشانی ها ,اسطوره های قرن! و بدا به کسانی که فقط از دور دستی بر اتش داشتند, انشالله متنبه دنیویی واخروی شوند!
شهیدان فرشتگان بی بالی هستند که روی زمین زندگی می کنند و موقعی به ماهیتشان پی می بریم که خیلی دیر! ! !
کاش کانالی افتتاح میشد که فقط مختص به برنامه دفاع مقدس بود مثل کانال آی فیلم, که فقط فیلم وفیلم. ما مدیون شهداو جانبازان و اسراو. . . هستیم اساسی در دنیاوآخرت!
باسلام وتحیات الهی حضور بندگان خالص خداوند، بندگان باتقوا, آنان که دیگران رادرگرفتاریها یاری می کنند, به معنای واقعی انسان مخلص،نه فقط رکوع وسجودگر شیطان صفت!!!!!!!
درود بر مردان وزنان متعهد ومقید ایرانی که دردوران دفاع مقدس جوانمردانه همت کردند
خداوند حافظ آقا امام زمان (عج).انشاالله دشمنان ایشان در هر لباسی نیست ونابود!!!؛
خدا حدا
لطفا به داد مردم برسید وفقط به فکر آقازاده های خودتان نباشید سهمیه افراد عادی را بیشتر کنید.ایش.