دیروز؛ امروز و فردای ماجرای مد در ایران
از ساپورت و کلیپس تا کمیاب شدن دکمه در بازار مانتو
از نوک پا تا فرق سر غرق شده ایم در مدهایی که هر روز یک قدم به برهنگی نزدیک تر می شوند. حول و حوش سال ۷۷ یا ۷۸ است، هنوز رضا صادقی مشکی را رنگ عشق ننامیده است که مانتو های مشکی با عشق به آزادی به تن دختران چسبیده و کم کم تن دختران در حصار لباس های تنگ سیاه گرفتار شده و دلهای سه نقطه را به دنبال خود کشیدند.
به گزارش گلستان 24، فقط مانده تا با تابلوهایی زیبا بر سرچهار راهها اعلام کنیم که "رعایت حجاب اسلامی اجباری نیست" و "حجاب نیمه اسلامی هم قابل قبول است". از نوک پا تا فرق سر غرق شده ایم در مدهایی که هر روز یک قدم به برهنگی نزدیک تر می شوند.
اندر احوالات بانوی خوش فکر، خوش تیپ، متمدن، روشنفکر و باکلاس هرچه بگوییم کم است...
دهه هفتاد؛ آغاز ماجرای مد در ایران / مشکی رنگ عشق است
فرق سرهایی که کم کم در اواخر دهه هفتاد باز شد و به یاد مادربزرگانی که فرق موهای خود را از محرم و نامحرم پنهان می کردند، ولی نوه های گرام شان در اواخر دهه هفتاد این پوشیدن ها را جبران کردند...
حول و حوش سال ۷۷ یا ۷۸ است، هنوز رضا صادقی مشکی را رنگ عشق ننامیده است که مانتو های مشکی با عشق به آزادی به تن دختران چسبیده و کم کم تن دختران در حصار لباس های تنگ سیاه گرفتار شده و دلهای سه نقطه را به دنبال خود کشیدند...
رفته رفته در سایه گفتگوی تمدن ها متمدن تر می شویم، بالاخره باید رنگ و بوی این تمدن که رضاخان نتوانست به زور ما را با آن همراه سازد در سایه به اصطلاح روشنفکران تمدن ساز به منصه ظهور گذاشته شود.
کم کم پیشرفت می کنیم و در سایه جبر تکنولوژی سال به سال، رنگین تر از پارسال، تن ها را در مد سال جلوه می دهیم...
لباس هایی که آب می روند
انگار اوایل دهه هشتاد اوج تمدن بانوان ایران زمین است تا جایی که هر اندازه آستین ها کوتاه تر شوند کلاس فرد بالا می رود، چه بسا شخصیت سنج ها نیز کم کم با سایز آستین کوتاه شده مانتو ها که به بلوز می ماند، کار می کنند.
هنوز مانده تا متمدن شویم، باید کمی از پاچه شلوارها کم کنیم تا ساق پاها نیز دنیای مترقی را بهتر ببینند...فقط ایراد اصلی اینجاست که شلوارها بی هویت شده و در دوراهی شلوار و شلوارک مانده اند...
به هر حال روشنفکران متمدن باکی ندارند چرا که آب اگر جاری شود مسیر خود را در طی زمان می یابد.
سوار بر موج تکنولوژی و تمدن جلو می رویم، اواسط دهه هشتاد است، نگاهها کمی تغییر یافته اند، انقلاب دیگری در راه است، شاید دانشگاهها را تعطیل کنند تا فرهنگ و گفتمان ناب کمی به خود آید....
وقتی ژنده پوشی مد می شود / ماجرای ساپورت های بدن نمایی که تابستان و زمستان نمی شناسند
اینجاست که باید شلوارهای نو را خریده و کمی این گوشه آن گوشه آن را با هر وسیله ای جویده یا پاره کنیم تا با سرعت دو چندان تاخت و تاز کنیم، تا چند دهه ای از عقب ماندگی خود را جبران کنیم ...
سالها به نرمی سپری می شوند و اکنون زمان آن رسیده تا باز هم مد از لباس های گشاد به لباس های تنگو چسبان عوض شود. لباسی توسط فرهیختگان آنسوی آب با همراهی و استقبال خوش فکران اهل مد و فرهنگ این سوی آب اختراع شده به نام "ساپورت" به نحوی که بانوان ساپورت پوش از هر طیف و سلیقه ای در ملا عام از چند متری همچون ستاره های تمدن و پیشرفت می درخشند...
به یک باره کلیپس های آسمان خراش صفایی به سرها داده و همچون کوهی مقاوم در برابر موانع تمدن ایستاده اند تا بار دیگر به همگان ثابت شود که ما زنان و دختران ایران زمین حاضریم تا به هر قیمتی شده سوار بر موج تمدن شویم، اکنون دیگر کار از موج سواری گذشته. به خاطر زحمات چندساله تمدن سازان خوش فکر سوار بر کشتی شده ایم...اشتباه نکنم کاکل زری ها و کاکل مشکی ها از تولیدات فرهنگی چشم گیر این دهه است...
اما...اما...اما...
باید از فردای این قصه ترسید
فقط مانده تا با تابلوهایی زیبا بر سرچهار راهها اعلام کنیم که "رعایت حجاب اسلامی اجباری نیست"، "حجاب نیمه اسلامی هم قابل قبول است"، " اینجا ایران است سوار بر کشتی تمدن"....
اکنون پا به دهه نود گذاشته ایم، ساپورت ها و آستین های کوتاه که به جای خود، کم کم دامنه پیشرفت و تمدن و کلاس و شخصیت، پا را فراتر گذاشته و دست به انقلابی عظیم زده است، با کمک تحریم کشورهای متمدن، دکمه در ایران نایاب شده و مهندسان فرهنگی به کمک طراحان خوش فکر و متمدن دست به تولید مانتو هایی از جنس حریر و کاملا جلو باز زده اند...کاری نمی شود کرد دکمه تحریم است باید بفهمیم و درک کنیم...
اوج ترقی در پوشش هایی است که کمتر به ذهن انس و جن می رسد، باید به این مروجین تمدن آفرین و صدآفرین گفت چرا که ره صدساله تمدن و ترقی را یک شبه پیموده اند تا الگوی آسانی برای پیشرفت دیگران گردند....و یک شبه با ظهور مانتوهایی جلو باز که با تاب های کوتاه نمای خاصی از شکم و حتی ناف خود به نمایش می گذارند، کار را برای دیگران آسان می کنند...
سیر پیشرفت بدون کمترین پس رفت یا توقفی ادامه دارد، از نوک پا تا فرق سر در امتدادهای مختلف پیشرفت می کنیم، هر چند که مسیر دقیق پیشرفت مشخص نیست و نقشه راه یک شبه به دست ما می رسد ولی ادامه می دهیم تا ببینیم تا چه اندازه باری از فرهنگ و هنر و ادب و اخلاق دهکده جهانی را به دوش کشیم....
فعلا راه باز است و جاده دراز... نه پلیسی نه راهنمایی...کم کم راهنماها و پلیس ها هم همرنگ شده و به مسیر می پیوندد...اینجاست که باید فریاد زد تمدن گم شده ام آرزوست...
ارسال نظر