اولین تریلر بازی " sunset" منتشر شد.
این بازی توسط استودیوی بلژیکی "tale of tales" ساخته میشود و قرار است در سال 2015 نیز ارائه شود. بازی یک بازی اول شخص و بیشتر داستان محور است. بازی بیشتر به انقلابها و شورشهای داخلی میپردازد.
این بازی توسط استودیوی بلژیکی "tale of tales" ساخته میشود و قرار است در سال 2015 نیز ارائه شود. بازی یک بازی اول شخص و بیشتر داستان محور است. بازی بیشتر به انقلابها و شورشهای داخلی میپردازد.
دراین بازی، گیمر با معما و یا نبرد ویژهای مواجه نیست بلکه درطول داستان به دلیل فضای ویژه آن، باید به اکتشاف بپردازد و رازهایی را کشف کند. نویسندگان بزرگی که در صنعت بازیها حضور دارند مانند آقای Leigh Alexander در کنار طراح حرفهای آقای Ste Curran نیز در ساخت این عنوان مشاوره خواهند داد.
خلاصه داستان:
بازی به اتفاقات سال 1972 در آمریکای جنوبی میپردازد. زمانی که جنبشهای مختلفی از جمله جنبشهای فمنیستی و جنبشهای سیاهپوستان در حال شکلگیری است. نقش اول داستان زنی سیاهپوست به نام "آنجلا برنز" است که به عنوان یک خدمتکار یک روز در هفته و درست یک ساعت قبل از طلوع خورشید، به آپارتمانی میرود تا آنجا را تمیز کند. آپارتمان متعلق به دکتر "گابریل ارتگا" است که بر اثر تغییر رژیم حاکم، حاضر به همکاری با رژیم جدید نشده و به این آپارتمان نقل مکان کرده است.
آنجلا در مدت کار در این آپارتمان، نسبت به فعالیتهای صاحبخانه حساس و کنجکاو میشود و علیرغم لیست بلند بالای کارهایی که باید انجام دهد، تلاش میکند تا از رازهای دکتر گابریل، سر درآورد. همین اکتشافات او را وارد شورشهایی علیه دیکتاتور حاکم، یعنی ژنرال "ریکاردو میرافلورز" میکند. علاوه بر این او در طی این اکتشافات، رفته رفته وارد یک رابطه عاشقانه با صاحبخانهای میشود که او را ندیده است و این گیمر است که باید با اقدامات خود، این رابطه را تقویت کند و یا با تصمیمات اشتباهش، موجب تضعیف آن شود.
درواقع داستان با محوریت انقلابهای داخلی وجنبشهای نوظهور دهه70 میلادی در آمریکا میگذرد اما با چانشنیهایی همچون روابط عاشقانه نیز همراه شده است.
درون مایه بازی:
- بررسی انقلابهای داخلی و تأثیران برمردم: درون مایه اصلی این بازی، را انقلابهای داخلی تشکیل میدهند و اما تلاش شده است از زاویه متفاوتی به آن پرداخته شود. نه تنها به افراد درگیر، بلکه بیشتر به افراد بیطرف اما متضرر از این شورشها، پرداخته میشود.
- حمایت از جنبشهای سیاه پوستان آمریکایی: حمایت از جریانهای ضد نژادپرستی
یکی از مسئولان اصلی این استودیو، خود یک خانم سیاه پوست است. این امر شاید بخشی از تفکر پشت ساخت این بازی را بیشتر نمایان کند. او تلاش کرده به اتفاقات و جنبشهای سیاه پوستان در آمریکا در دهه 70 و در حمایت از سیاه پوستان و درحمایت از جریانهای ضدنژادپرستانه بپردازد. به همین دلیل نیز قهرمان داستان یک خانم سیاه پوست است. گویی او تلاش کرده است خودش را به تصویر بکشد.
- حمایت از جنبش فمنیسم: سایت این بازی در توضیح این بازی، به وضوح به قهرمان فمنیست و سیاه پوستان “Black feminist “ اشاره میکند. نکتهای که با بررسی خلاصه بازی نیز میتوان به راحتی به آن رسید.
- جذب قشر مؤنث: طبق آمار، نزدیک به 50% گیمرها را، خانمها تشکیل میدهند. همین امر موجب شده است که سازندگان بازی توجه ویژهای نسبت به این قشر نشان دهند یکی از کارهایی که به عنوانه یک جریان آغاز شده است معرفی قهرمان زن در بازی است که گیمر باید خود را به جای او بگذارد این کمک بسیاری به جذب مخاطب مؤنث خواهد داشت. (پیش از این درشمارههای پیشین، به تفصیل به این جریان و چرایی آن پرداخته شده است). اما به راحتی میتوان استقبال گیمر مؤنث از این بازی را پیشبینی کرد زیرا نه تنها در نقش یک زن، ظاهر میشود بلکه روابط عاطفی و عاشقانه این بازی طبع جنس مؤنث را به خود جذب خواهد کرد.
یک نکته: سازندگان بازی، یک موضوع کاملاً سیاسی و البته تاریخی را آنقدر زیرکانه و شکیل در دل یک داستان اکتشافی و عاشقانه گنجاندهاند که نه تنها گیمر به از این یادآوری تاریخی، خسته و ملول نمیشود بلکه داستان، به طور ناخودآگاه، تمام موارد موردنظر سازندگان نیز به او القا میشود. نکتهای که شاید کمتر در کارهای رسانهای کشورمان به آن توجه میشود. کمتر پیش میآید یک مفهوم معنوی و یا ملی، دربستر یک داستان جذاب و به صورت غیرمستقیم به مخاطب عرضه شود. معمولاً کارهای این چنینی از ابتداییترین دقایق خود رویکرد کلی کار را فریاد میکنند و مخاطب از همان اول، سیر کلی آن را پیشبینی میکند، در حالی که به نظر میرسد برای جذب مخاطب امروزی، به ظرافت بیشتری در گنجاندن درونمایه اصلی احتیاج است.
ارسال نظر