ابد والله ما ننسی حسینا/ حسینیه رجا در شب هفتم محرمالحرام ۱۴۳۷؛
اصـــــــــغر مـــــن کـــــــــــی بــــه زبــــــان آمـــــــده...
تنها تکیه گاهی که جلوی اضطراب و تلوّن آدمی را می تواند بگیرد و انسان را در مقابل این امواج مستقر نگاه دارد، وجود امام معصوم است. در غیر این صورت انسان بواسطه طوفان های شدیدی که از سوی شیطان و اولیای طاغوت فرستاده می شوند، متزلزل می گردد.
به گزارش گلستان24، مبارک است بانو! شنیدهام که به لطف خدا مادر شدهای و برای حسین علیهالسلام پسری ماه صورت به دنیا آوردهای.
چراغ چشمهای رسول خدا صلیاللهعلیهوآله روشن باد. و نام اعظم علی مرتضی علیهالسلام پایدار که کودک تو نیز همنام جدّ بزرگوارش است.
اما چرا چشمانت چون اناری سرخ، به دانههای یاقوت اشک نشسته است؟
نگاه کن بیبی!
ببین چگونه نوار سبز حسینی علیهالسلام که به قنداقهاش بستی، در نوازش بال ملایک به رقص درآمده است؟
تو غمگین مباش که در پیشانی تقدیر کودکت، نام نحس و شوم حرمله نوشته شده است. و چیزی نخواهد گذشت که تو با طفلت در مجاورت مردی از نسل جنایت که بند نافش را با قساوت و سنگدلی بریدهاند، در کربلای معلّی خیمه خواهی زد.
دل قوی دار به مقامی که اهالی آسمان و زمین، با آن، طفل صغیرت را به دعا میخوانند و از او طلب گشایش ابواب حوایجشان را دارند.
میدانم سخت است بانو!
دلت میخواهد میتوانستی برای روزهای گرم و سوزان عطش در نینوا، اندکی شیر ذخیره کنی، اما میدانی که میان لبهای کوچک و ترک خورده طفلت، با عطش، عهدی دیرینه بستهاند.
پس صبور باش و بگذار حسین علیهالسلام ، هر قدر که دلش میخواهد، گلوی علی اصغر علیهالسلام را ببوسد.
از زینب کبری علیهاالسلام مدد بگیر که چگونه با نگاهش بر حنجر حسین علیهالسلام ، بوسه میزند، اما لبتر نمیکند.
رباب!
در آیینه بختت بنگر، قدری از اندوهت کاسته خواهد شد.
ببین که درخت عمرت بعد از شهادت علی اصغر علیهالسلام، زیاد سبز نخواهد ماند. و خزان هجران شما، فصل کوتاهی خواهد بود که با مرگ تو در زیر آفتاب کربلا و بر مزار کوچک علی اصغر علیهالسلام، به اتمام خواهد رسید.
آنگاه در غرفههای بهشتی، حیات جاودان خود و کودکت را جشن شکرانه بگیر!(۱)
محمود کریمی-لالایی.mp۳ | دانلود فایل
دریافت از سایت عبرات
***
فیلم
روضه حضرت علی اصغر علیهالسلام از زبان رهبر معظم انقلاب
یک روزى دو، سه ساعت برق خانهى شما در تابستان قطع بشود پدر و مادر ناراحت از گرمازدگى خودشان نیستند، زن و مرد خانه ناراحت از کلافه شدن و عرق ریختن خودشان نیستند، اما مادر خانه وقتى نگاه مىکند مىبیند این بچهى قنداقىاش، این بچهى شیرىاش، از گرما خوابش نمىبرد، طاقت نمىآورد، آرام نمىگیرد جگر او آتش مىگیرد حالا شما در عصر عاشورا ببینید در خیمههاى سیدالشهداء با آن گرما با آن عطش با آن تشنگى چه مىگذشت به خاطر همین بچهى کوچک، بعضىها بودند شاید بیش از یک شبانهروز بود توى آن گرما آب ننوشیده بودند، یقیناً اینها به فکر خودشان نبودند وقتى علىاصغر را مىدیدند، من گمان مىکنم علت اصلى بردن علىاصغر به وسیلهى سیدالشهداء به مقابل لشگر دشمن که امید بسیار ضعیفى بود که اینها دلشان بسوزد این مردم وحشى و آب بدهند علت اصلى این بود که امام حسین راه چارهى دیگرى نداشت، کار دیگرى نمىتوانست بکند وقتى رفت طرف خیمهها دید غوغا و هیاهو در خیمهها همه را فرا گرفته و این بچهى کوچک عطشش، گرسنگىاش، ناراحتىاش، همه را تحتتأثیر قرار داده حسینبنعلى مجبور شد این بچه را در آغوش بگیرد اگر چه احتمال خیلى ضعیفى بود که آب به او داده بشود البته اگر مىخواستند آب بدهند مىتوانستند یک بچهى شش ماهه مگر به چه قدر آب رفع عطشش مىشود، اگر به قدر نصف استکان آب به امام حسین مىدادند رفع عطش علىاصغر مىشد.
با وجود این امید ضعیف حسینبنعلى علیهالسّلام این بچه را در آغوش گرفت، برد، او را روى دست بلند کرد، به همه نشان داد حالت خود این بچه تأثرانگیز بود، هر دلى را هر دل سنگى را یقیناً به ترحم وادار مىکرد، حضرت مخصوصاً استرحام کردند این حرف درست است که «ان لم ترحمونى فرحموا هذا الطفل الرضیع» یعنى رحم کنید به این بچهى کوچک، یک پدر براى بچهى کوچک در این مواقع اضطرارى این کار را مىکند آن نفس ابى حسینبنعلى علیهالسّلام اجازه مىدهد به او که براى حفظ جان این بچه یک مقدارى آب از آنها بگیرند از آنها طلب بکنند در همین حالى که حسینبنعلى لابد با یک حال بحرانى، با یک هیجان، با یک ناراحتى این بچه را روى دست بلند کرده دارد حرف مىزند یک وقت یک چیز عجیبى را احساس کرد دید این بچهاى که از گرسنگى و تشنگى بىحس و حال افتاده بود سر خودش را نمىتوانست نگه دارد گردنش یک طرف کج شده بود آن چنان این بچه دست و پا مىزند روى دست پدر همینطور که نگاه کرد دید خون از گلوى علىاصغر سرازیر شده «على لعنة اللَّه على القوم الظالمین».(۲)
***
طرح گرافیکی
السلام علی الرضیع الصغیر
بعد از آنی که این بچه در آغوش پدر به تیر حرمله ذبح شد و خون از گلویش بنا کرد ریختن امام حسین دستش را برد زیر این خونها و با یک حال عجیبی این خونها را به طرف آسمان پرتاب میکرد و میپاشید و این دعا را خواند: پروردگارا، اگر یاری آسمانی خود را از ما بازداشته ای، در عوض بهتر از این پیروزی را در آخرت قسمت ما کن و انتقام ما را بگیر و آنچه را که در دنیا بر سر ما آمده، ذخیره آخرت ما قرار بده.(۳)
***
سخنرانی مکتوب/ حجت الاسلام والمسلمین میرباقری/ جلسه هفتم حسینیه حضرت زهرا سلام الله علیها
امام ارکان بلاد است و تکیه گاه اهل زمین
متن زیر جلسه هفتم سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در ایام محرم الحرام سال ۹۲ در «حسینیه حضرت زهرا - شجاع فرد» ایراد شده است که در تاریخ ۲۰ آبان ماه برگزار شده است. در این جلسه ایشان بیان می کنند که حقیقت الفاظی است که در قرآن در قالب مثل بیان شده است. در آغاز تصریح می شود که مثل های قرآنی علاوه بر معنای ظاهری دارای یک معنای باطنی نیز هستند که نشان از حقیقتی بالاتر دارند. در ادامه بیان می شود که آن حقیقت بالاتر ائمه(ع) هستند که به مثابه تکیه گاه و ستون زمین و اهل آن می باشند. مثلا آنجا که قرآن «رواسی» را عامل حفظ زمین از اضطراب و لرزش معرفی می کند، در واقع اشاره به نقش و جایگاه ائمه (ع) در زمین و میان اهل آن دارد. نقش و جایگاهی که زمین و مردمانش را از تمامی فتنه ها و اضطراب های موجود چه ظاهری و چه باطنی حفظ می کند، بویژه آنهایی که بواسطه شیاطین رخ می دهند و نیز تنها کسانی از گزند این فتنه ها در امان می مانند که اهل تفکر و یقین و ایمان و ذکر باشند. این گروه هستند که می توانند بواسطه این ویژگی ها حقیقت قرآن را درک کرده و در وجود خود مستقر کنند. در پایان نیز علت عدم بهره مندی عده ای از این رحمت الهی، در قالب یک روایت و آیاتی از قرآن بررسی می شود.
سخنرانی استاد میرباقری- شب هفتم محرم ۹۲- حسینیه حضرت زهرا.mp۳ | دانلود فایل
بعضی از آیاتی که خداوند درقرآن آورده و ما تنها به همان معنای ظاهری آنها توجه می کنیم، جنبه ی مثالی دارند؛ البته در بعضی از آیات، خداوند به مثل بودن آنها تصریح کرده است. مانند این آیه: «اللهُ نُورُ السَموات ِ وَ الاَرضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشکَوةٍ فیها مِصباحٌ المِصباحُ فی زُجاجةٍ الزُّجاجةُ کأَنَّها کَوکَبٌ دُرِیٌ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبرَکَةٍ زَیتُونَةٍ یَضرِبُ اللَّهُ الأَمْثَلَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکلِّ شىْ ءٍ عَلِیمٌ»(نور/۳۵) در بعضی دیگر نیز قرآن حقیقتی را بیان کرده است که خود آن حقیقت با همه ی رفعت و وسعتی که دارد، محلی است برای یک حقیقت بالا تر از خود؛ که این خود کلید فهم بسیاری از حقایق قرآنی است.
مانند سوره لیل «وَ اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَى * وَ النَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى» سوره با دو سوگند شروع می شود، قسم به شب هنگامی که حجاب می اندازد و پرده می پوشاند و قسم به روز هنگامی که تجلی می کند؛ ظاهر این دو آیه نشانگر هیچ مثلی نیست و هر دو به نشانه های الهی اشاره دارند. اما یکی از معانی که حضرت در ذیل این آیات آورده به حقیقتی بالاتر که در پس این الفاظ پنهان شده است، اشاره می کند و بیان می کند که منظور از «لیل» دولت فلان شخص است «قَالَ اللَّیْلُ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ فُلَانٌ غَشِیَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فِی دَوْلَتِهِ الَّتِی جَرَتْ لَهُ عَلَیْهِ»(۴) دولتی که حجاب ولایت امیرالمومنین شده است و مقصود از «نهار» ظهور حضرت است که حقیقت ولایت و نبوت در آن تجلی می کند؛ یعنی دوره ی ظهور امام زمان(عج)
سپس در ادامه می فرمایند: مثل های قرآن برای مردم است ولی حقایقش برای ما اهل بیت است؛ گویی حضرت می خواهند این را بیان کنند که حقیقت متعالی آیات را تنها ما و کسانی که ما به آنها آموزش می دهیم، متوجه می شوند.
حقیقت مثل در قرآن
در روایات به صورت مکرر آمده است که أئمه أطهار(ع) ارکان زمین هستند «جعلهم الله ارکان الارض ان تمید باهلها» اهل بیت(ع) را ارکان زمین قرار داد تا مانع از آن شوند که زمین اهلش را مضطرب گرداند. اگر این رکن نبود زمین همه را مضطرب می کرد. در بعضی روایات نیز از «ارض» به وجود خود مؤمن تعبیر شده است. «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّه»(اعراف/۸۵) وجود مؤمن با همین رواسی است که به ثبات می رسد و اگر ولایت امام در وجود انسان مستقر نشود، دستگاه شیطانی این وجود را مضطرب می کند؛ با شبهات، با شهوت ها، با تهدید و با امواجی که می فرستد. و تنها چیزی که او را از تمامی این خطرها حفظ می کند، استقرار حقیقت ولایت در وجود انسان است.
کوه هایی که روی زمین هستند، راههایی که در خشکی وکوه و بیابان وجود دارند، سقف محفوظی که ما را از مخاطرات حفظ می کند؛ اینها همه تفسیر شده اند به ائمه(ع)، سقف محفوظ، سبل، فجاج، رواسی اینها همه ائمه(ع) هستند. به این معنا ائمه(ع) ارکان الاَرض هستند، آن تکیه گاه هایی هستند که زمین به آنها تکیه می کند، آرام می شود؛ هم آرامش ظاهری و هم آرامش باطنی. سرزمین وجود مؤمنین با این ارکان هست که به استقرار و ثبات می رسد و از اضطراب ها و تلوّن نجات پیدا می کند.
اما هادی(ع) در فرازی از زیارت جامعه کبیره به این نکته اشاره کرده اند: «وَ عَنَاصِرَ الْأَبْرارِ وَ دَعَائِمَ الْأَخْیَارِ وَ سَاسَةَ الْعِبادِ وَ أَرْکانَ الْبِلاَد» به این معنا که ائمه(ع) تکیه گاه و محل اعتماد بلاد وسرزمین ها وشهرها هستند.
در قرآن نیز آیات متعددی با این مضمون وجود دارند که در ادامه به دو مورد از آنها اشاره می کنیم؛ آیه اول در سوره مبارکه نحل: «وَ أَلْقَى فِی الأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُمْ وَ أَنْهَارًا وَ سُبُلًا لَّعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»(نحل/۱۵) خداوند در زمین کوه هایی را قرار داد تا جلوی اضطراب شما را بگیرد، زمین شما را به لرزه در نیاورد و مضطربتان نکند. «تمید» به معنای حرکت همراه با اضطراب و «رواسی» در لغت به امور ثابتی گفته می شود که دارای ثبات مطلق هستند و هیچ تزلزلی در آنها نیست. کوه ها را نیز از این جهت رواسی می نامند. «وَأَنْهَارًا وَ سُبُلًا لَّعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» ودر زمین برای شما راه هایی را قرار داد، که از این راه ها به مقاصد خود برسید. روایات مکرری داریم که مقصود از رواسی را أئمه أطهار(ع) بیان کرده اند.
در سوره مبارکه انبیاء نیز آمده است: «وَجَعَلْنَا فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِیهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ * وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ هُمْ عَنْ آیاتِها مُعْرِضُونَ»(انبیاء/۳۱) و در زمین کوه هایی را قرار دادیم تا زمین اهلش را مضطرب نکند. ما در این سرزمین راه هایی را در کوه و دشت قرار دادیم که از طریق این راه ها هدایت شوند. ما آسمان را سقف محفوظی قرار دادیم تا مخاطرات، شما را تهدید نکند؛ در رابطه با «سماء» مفسرین مفصلا بحث کرده اند. این کفار هستند که از آیات موجود در مخلوقات الهی روی گردانند و اگر کسی اهل اعراض نباشد، آیات فراوان الهی را می بیند. علت این که عده ای بواسطه این آیات هدایت نمی شوند این است که خود آنها از این آیات اعراض می کنند.
خداوند این حقایق مستقر را در زمین قرار داد چون اگر آنها نبودند «و ماجت باهلها» زمین مانند آب مواج، اهل خود را مضطرب می کرد. آرامش زمین به وجود ائمه(ع) است؛ حتی آرامش ظاهری زمین «لَوْ أَنَّ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا کَمَا یَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ»(۵)
مصون ماندن از فتنه های ظاهری و باطنی بواسطه پناه بردن به امام(ع)
همانطور که یک سری اضطراب های ظاهری وجود دارند که اگر خداوند زمین را آرام قرار نمی داد، زمین مواج و مضطرب می گشت و دیگر جای زندگی نبود؛ در عالم باطن هم یک اضطراب هایی هستند، اضطراب های باطنی که در واقع فتنه های سنگین شیاطین می باشند و جز با این رواسی رفع نمی شوند. تنها تکیه گاهی که جلوی اضطراب و تلوّن آدمی را می تواند بگیرد و انسان را در مقابل این امواج مستقر نگاه دارد، وجود امام معصوم است. در غیر این صورت انسان بواسطه طوفان های شدیدی که از سوی شیطان و اولیای طاغوت فرستاده می شوند، متزلزل می گردد.
همچنین باید توجه داشت، زمین محلی است که شیطان در آن حبوط کرده است، اولیای طاغوت در همین زمین فتنه می کنند و فتنه هایشان اهل زمین را متزلزل می کند «أَنْ تَمیدَ بِأَهْلِها» شیطان هم خودش متلوّن است و هم انسان رامتلوّن می کند، لذا آنهایی که شیطان زده هستند هیچ استقراری ندارند و مدام از این سو به آن سو می روند. مدام شیطان هدفی را به آنها نشان می دهد و می گوید: این هدف آخر است؛ اما وقتی می رسند می بینند که این تنها یک سراب بود. بعد از آن نیز دوباره همان کار را تکرار می کند. تمامش وعده های دروغین است. تمامی وعده هایی که به انسان می دهد، از ابتدای طفولیت، همه دروغ اند. یک لقمه را در نظر انسان به اندازه ی یک بهشت می نمایاند، وقتی انسان آن را در دهان می گذارد، متوجه می شود که هیچ چیز نبود و همه اش خیالات بود. به گمانم شیطان در قوه خیال اذن تصرف دارد. بسیاری از اوقات از امور و افراد غیر واقعی، برای ما قهرمان سازی می کند، اوهام و خیالات ما را تحریک می کند و یک موجود خیالی برای ما می سازد؛ از این طریق نمی گذارند ما به آن قهرمان های حقیقی که ائمه(ع) هستند، برسیم.
شیطان انسان را مشغول خیالات می کند؛ این شغل نشد، آن شغل، این تجارت نشد آن تجارت، این کتاب نشد، آن کتاب و این تا آخر ادامه دارد. او انسان را با همین خیالات اداره می کند. انسان زمانی متوجه می شود، که دیگر فرصتی ندارد؛ امّا کسانی که رو به خدا می روند، قبله ی آنها از اوّل عمر تا آخرش یکی است. آنهایی که با اهل بیت هستند، تلوّن در کارشان نیست زیرا آن وعده ای که ائمه به آنها می دهند حقیقت دارد. به سراب ارجاعشان نمی دهند. از آغاز آنها را می فرستند به دنبال حقیقت، لذا مبدا استقرار انسان هستند.
از طرفی امروزه موج هایی از فتنه نسبت به کشور ما و نسبت به دوست داران اهل بیت ایجاد شده است. حال در این شرایط چگونه انسان غرق نشود؟ چگونه نترسد؟ چگونه طمع نکند؟ چگونه انسان فریب تمدن غرب را نخورد؟ چگونه چشمش را به روی این همه تجملات مادّی ببندد؟ از این تهدیدات بزرگ نهراسد؟ در چنین فضایی فقط نفوسی آرام هستند و مضطرب نمی شوند که به این کوهها تکیه دارند به طوری که این کوهها در سرزمین وجودشان مستقر شده اند.
شروط لازم برای درک حقیقت باطنی قرآن
این الفاظی که ما آنها را ساده می بینیم، همه نشانه اند، اما برای اهل یقین؛ هر جلوه ای از آفرینش، برای آنها هزار آیه از آیات حکمت و قدرت و جمال وجلال خداوند است. آن کس که خیال می کند این نقاشی، تنها چند رنگ است که روی دیوار ریخته شده ، هرگز نمی تواند ظرافت های آن نقاشی وظرافت های روح آن نقاش را بفهمد، اما آن کسی که می داند دست یک نگارگری به دقت آن را طراحی کرده است، در هر نقطه اش هزار لطافت و نشانه می بیند.
کسانی که اهل یقین، ذکر و ایمان باشند، می داند که خدای متعال این عالم را چگونه آفریده است. قرار گرفتن کوه ها روی این زمین مواج، جاری بودن نهرها و زندگی ما در زمین؛ اینها همه ظاهر آیات اند «وَعَلَامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ»(نحل/۱۶). پشت این مثال ها حقایق دیگری وجود دارند.
کسانی که به ایمان و یقین و تفکر می رسند، متناسب با میزان ایمان و یقین و تفکرشان، حجاب هایی از آنها برداشته می شود. هر کدام از اینها - یقین، ایمان، تعقل و تفکر- یک سری از حجاب ها را از روی انسان برمی دارد و آیات عالم را برای او نمایان می کند و اگر انسان از این آیات بهره مند نمی شود بخاطر این است که این مقدمات را فراهم نکرده است.
آنجا که به ذکر و فکر با هم اشاره می شود، برای «أُولِی الْأَلْبَابِ» نشانه و حقایقی وجود دارد «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِأُولِی الْأَلْبَابِ»(آل عمران/۱۹۰) در رفت و آمد شب و روز، در خلقت زمین و آسمان آیه هایی است و همه آیه های توحیدی اند؛ البته برای «أُولِی الْأَلْبَابِ» حال این "أُولِی الْأَلْبَابِ" چه کسانی هستند؟
قرآن می فرماید «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ»(آل عمران/۱۹۱) کسانی که دوام ذکر را با فکر همراه کرده اند. اهل محبّت خداوند هستند. فردی که اهل حضور حضرت حق نیست، نمی تواند نشانه های این عالم را ببیند. خداوند برای متذکرین این آیات را قرار داده است تا راه شان باز شود. بنابراین همه ی عالم آیات خداوند است، البته برای اهل فکر و ذکر و تعقل «لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ، یَتَذَکرُونَ»
علت عدم درک باطن قرآن، از منظر روایات و قرآن
در روایت داریم که حضرت فرمودند: «یَمُصُّونَ الثِّمَادَ وَ یَدَعُونَ النَّهَرَ الْعَظِیمَ قِیلَ لَهُ وَ مَا النَّهَرُ الْعَظِیمُ قَالَ رَسُولُ اللَّه»(۳) مردم آب برکه ها را با اشتها می خورند اما این نهر عظیم را فراموش می کنند. پرسیده شد منظور از نهر عظیم چیست؟ فرمودند: وجود مقدس رسول الله(ص).
لذا باید توجه داشت که ظواهر عالم نیز نشانه هستند؛ اگر خداوند این نهرها را در زمین قرار داده، و این نهرها جاری هستند و خودشان را به ما می رسانند و ما را سیراب می کنند، خداوند نهر دیگری را از عالم حقیقت در عالم ما جاری کرده است تا حقایق را به ما بنوشاند و آن هم وجود مقدس رسول الله(ص) است. فرمود: «لاسواء من اعتصم به الناس ولاسواء حیث ذهب الناس الی عیون کدرة تفرغ بعضها فی بعض، وذهب من ذهب إلینا إلى عیون صافیة تجری بإذن ربها لاانقطاع لها ولانفاد» آن عده ای که دیگران به آنها متمسک می شوند با امامی که شما به او چنگ زده اید یکی نیستند. حضرت فرمودند: مردم به سراغ چشمه هایی رفتند که نمی جوشند؛ مانند ظروفی که محتوای آن به ظرف دیگری می ریزد. آلوده نیز هست؛ ولی شما به سوی سرچشمه هایی رفتید که «تَجْرِی بِإِذنِ رَبِّها» که به اذن پروردگارش جاری است و اگر فیضی به شما می رساند از سوی خودش نیست. همه اش امر خداست. انقطاع ندارد، پایان ندارد.
بنابراین اشاره ای که به عیون در قرآن شده، صرفا از باب مثل نیست. در ظاهر اشاره ای به چشمه های روی زمین دارند که اینها هم در جایگاه خود نشانه اند اما در واقع اشاره ای دارند به حقایق بالاتر. انسانی که به آن آیات دست پیدا می کند، می تواند خداوند را در یک مرتبه ی بالاتردرک کند. از این رو است که حضرت می فرماید: «مالله آیه هی اعظم منی» اگر کسی به جایی رسید که بتواند خداوند را در اعظم آیاتش ببیند، آنوقت حقایق توحیدی برای او منکشف می شود و بالاتر از آن اگر کسی به این مقام رسید، هر نشانه برای او همچون کتابی می گردد. همه ی عالم با او سخن می گوید.
در همین باب است که در سوره مبارکه یوسف می فرماید: «وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ» اکثر این مردم هر چقدر هم که شما حریص به هدایت شان باشید، ایمان نمی آورند. «وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ»(یوسف/۱۰۶) آنهایی هم که ایمان می آورند، اکثرشان مشرک هستند و کمتر کسی به مقام اخلاص می رسد. اما اشکال این انسان چیست که اینگونه برخورد می کند؟ قرآن خود در ادامه جواب می دهد که «وَکَأَیِّن مِّن آیَةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ» آیات فراوانی قرار دادیم تا انسان را به یقین برسانند. در آسمان وزمین، در زندگی روزمره هر شخص، آیاتی برایش وجود دارد. کسانی که در درجات پایین هستند با آیات پایین تر و کسانی که مؤمن هستند با درجات بالاتر. مانند زندگی یوسف صدیق که همه می خواستند او ذلیل باشد. او را در چاه می اندازند. خدا او را به خانه عزیز مصر می رساند. عده ای این اتفاقات را تصادف می دانند، اما خداوند می فرماید: نگویید این یک تصادف است «وَکَذَلِکَ مَکَّنِّا لِیُوسُفَ فِی الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ»(یوسف/۲۱) و بدین گونه ما یوسف را در آن سرزمین مکانت بخشیدیم تا به او تاویل خوابها را بیاموزیم و خدا بر کار خویش چیره است ولى بیشتر مردم نمى دانند. این حادثه، خود آیه ای بود برای حضرت یوسف که در آن حضور حق را ببیند؛ اینکه چگونه او را از قعر چاه در آورد، کاروانی را سر راه آن چاه قرار داد، که ظاهرا گم شده بودند، ولی در واقع آنها گم نشده بودند بلکه به آن سو هدایت شده بودند تا یوسف را از آن بیرون بیاورند. بعد از آن خداوند به دل آنها الهام کرد که او را به مصر ببرند و به عنوان برده بفروشند. از آن طرف، عزیز مصر بچه ای نداشت. یوسف می شود فرزند خوانده عزیز مصر. بدین صورت این برای حضرت یوسف(ع) آیه ای می گردد.
حضرت یوسف بعد از تعبیر خوابی که در زندان کرد، از هم سلولی خود خواست تا «اذْکرْنی عِندَ رَبِّک»(یوسف/۴۲) وقتی آزاد شدی نزد خدایت یادی از من بکن. روایت شده است که خداوند گلایه مند شد. به حضرت یوسف سنگی را در ته دریا نشان داد که زیر آن سنگ کرمی بود، سپس به او فرمود: میدانی چه کسی رزق این کرم را می دهد؟ حال خیال می کنی تو را فراموش کردم؟ تو که آیات و نشانه های ما را، حضور، قدرت، محبت، ملاطفت ما را نسبت به خودت دیده ای. اینکه چگونه تو را از حسد برادرانت و از کید زنان مصری نجات دادم؟ (البته اینها روایاتی است که نقل شده است و ما دقیق از علت گلایه ی خداوند اطلاع نداریم. وقتی در مورد انبیاء صحبت می کنیم باید خیلی مراقب باشیم و اینها برای ما حسنات است و سطح انبیاء فوق فهم ماست)
آیاتی که در زندگی انسان وجود دارند متناسب با درجات فهم او هستند. هر چه انسان ایمانش کاملتر باشد، این آیات را بهتر درک می کند. اما چرا اکثریت یا هدایت نمی شوند یا به درجه اخلاص نمی رسند؟ این آیه اینگونه پاسخ می دهد: «وَکَأَیِّن مِّن آیَةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُون»(یوسف/۱۰۵) صبح و شب این آیات را مرور می کنند اما از آنها اعراض دارند. وقتی گفته می شود «اعرض عنه» یعنی انسان به جایی توجه می کند واین توجه حواس او را از جای دیگر پرت می کند؛ اینها باید به آیات ما توجه می کردند اما روی شان به دنیا است و از آیات ما روی برمی گردانند؛ اگر رویشان به آیات ما بود همه ی عالم با آنها حرف می زد.
اما پشت این آیات، آیات دیگری هستند تا می رسند به آیات اعظم آیات الهی. به نشانه ی اصلی خداوند می رسد و آن وجود مقدس امیرالمومنین علی(ع) است که حتی قیامت نیز که خود حادثه ای عظیم است جلوه ای است از جلوه های آن حضرت. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «مالله تعالی آیة هی اکبر منی ولا لله من نبا اعظم منی». پس اگر ما به این آیات توجه کنیم گم نمی شویم. استواری حرکت و پایداری ما به تمسک ما به امام است. اگر به این کوه ها تکیه کنیم تکان نمی خوریم. که فتنه های شیطان انسان را تکان خواهد داد. و آرامش ظاهری و باطنی انسان با امام حاصل خواهد شد.
***
صوت/ سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین رفیعی
بعد عرفانی کربلا
اگر به من رحم نمی کنید به این طفل رحم کنید
مقتل خوانی شب هفتم محرم-میثم مطیعی.mp۳ | دانلود فایل
لَمّا رَآهُمُ الحُسَینُ علیه السلام مُصِرّینَ عَلى قَتلِهِ، أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ، وجَعَلَهُ عَلى رَأسِهِ، ونادى: بَینی وبَینَکُم کِتابُ اللّه، وجَدّی مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله، یا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمی؟!... فَالتَفَتَ الحُسَینُ علیه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ یَبکی عَطَشاً، فَأَخَذَهُ عَلى یَدِهِ، وقالَ: یا قَومِ ، إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ، فَجَعَلَ الحُسَینُ علیه السلام یَبکی ویَقولُ: اللّهُمَّ احکُم بَینَنا وبَینَ قَومٍ دَعَونا لِیَنصُرونا فَقَتَلونا. فَنودِیَ مِنَ الهَوا: دَعهُ یا حُسَینُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّةِ.
ترجمه: وقتى امام حسین علیه السلام دید که آنها بر کُشتن او پافشارى مى کنند، قرآنى را گرفت و آن را باز کرد و بر سرش نهاد و ندا داد: «کتاب خدا و نیز جدّم محمّد ، فرستاده خدا، میان من و شما [ داورى کند] . اى مردم ! براى چه خونم را حلال مى شمرید ؟ ! ...»
سپس امام حسین علیه السلام، به سوى یکى از کودکانش که از تشنگى مى گریست رفت . او را بر سرِ دست گرفت و گفت: «اى قوم ! اگر بر من رحم نمى کنید، بر این کودک رحم کنید». در این حال مردى از آنان تیرى به سوى او انداخت و ذبحش کرد. حسین علیه السلام مى گریست و مى گفت: «خدایا ! میان ما و گروهى که ما را دعوت کردند تا ما را یارى دهند، امّا ما را کُشتند داورى کن» در این هنگام از آسمان ندایى رسید: « ای حسین، او را وا گذار که در بهشت او را شیر مى دهند»
***
شش ماهه حضرت اباعبدالله الحسین از نظر بزرگان دین
روضه شش ماهه را مکشوف نخوانید!
آیت الله فاطمی نیا از جمله بزرگانی است که همیشه بر مکشوف نخواندن بی رویه روضه اصرار داشته اند. این اصرارها به ویژه در روضه شش ماهه امام حسین(ع) ـ حضرت علی اصغر(ع) ـ بیشتر جلوه یافته است. چند بند زیر بخشی از بیانات متداول ایشان در این باره است:
هنگام مصیبت خواندن یک قدری پرده پوشی داشته باشید. همه چیز را نگویید. من استادی داشتم، می گفت بعضی روضه ها را در تمام عمرم فقط یک بار خوانده ام آن هم در روز عاشورا! باید حال مجلس را نگاه کرد. حالا چون چهار نفر نشسته اند بیاییم مصیبت ظهر عاشورا را بخوانیم. نمی گویم مصیبت نگو اما یک قدری پرده برداری کن. مصیبت شش ماهه را حتما کامل نگویید.
آی مردم مصائبی که به اهل بیت وارد شده رو ما باید به مردم بگیم، اگر مثلا اینطور بود که هیچ کس هیچ مصیبتی رو نشنیده بود، ما دل به دریا می زدیم همه مصیبت ها رو بی پرده می گفتیم، ولی معمولا مردم مصیبت ها رو می دانند. بنا بر این مصیبت مکشوف خواندن درست نیست، مصیبت بی پرده خواندن درست نیست.
یک وقتی در نجف یک روضه خونی بوده، میگن این روضه حضرت علی اکبر سلام الله علیه رو خیلی تند خوانده بود، بعد یکی از بزرگان با خبر شده بود که وجود نازنین حضرت زهراء سلام الله علیها ناراحت هستند و فرموده بودن: بگو انقدر دل ما رو نسوزون!
روضه حضرت علی اصغر (علیه السلام) و گریه آیتالله حق شناس
در کتاب «عبد کریم» که مجموعه از خاطرات دوستان و آشنایان آیت الله حق شناس درباره ایشان است، حاج سیدمحسن حسینی در یادداشت دوم خاطرهای نقل کرده که خواندن آن در شب و روز هفتم ماه محرم لطفی مضاعف دارد:
سالها پیش یکی از جوانهای فامیل به سرطان ریه مبتلا شد. او در حدود یک سال بود زمین گر شده بود. به چندین دکتر مراجعه کرده بود و همگی جوابش کرده بودند. بعضی دکترها تصریح کرده بودند بیشتر از یک ماه دوام نخواهد آورد.
روزی در یکی از مهمانیها و جمعهای فامیلی، دیدم خانوادهی او بسیار ناراحت و متأثر هستند. آنها بهخصوص پدرش از شفای او ناامید شده بودند. به آنها پیشنهاد کردم آن جوان را به نزد حضرت آیتالله حق شناس بیاورند.
آنها با ناامیدی و یأس، این پیشنهاد را قبول کردند. یکی دو روز بعد، برادرهایش او را به خانهی حاج آقا آوردند.
حاج آقا به من فرمود: "شما الآن یک روضهی حضرت علی اصغر علیهالسلام بخوان"
من هم شروع به خواندن روضه کردم و ایشان شروع به گریه کردند. بعد از روضه، حاج آقا دستمالی را که با آن اشکهای خود را پاک کرده بودند، به من دادند و گفتند: "داداش جون! این دستمال را بده ایشان به سینهاش بمالد. دیگر هم لازم نیست به دکتر مراجعه کند."
حاجآقا در این باره دیگر هیچ حرفی نزد و ما آن دستمال را به سینههای مریض مالیدیم و خداحافظی کردیم و آمدیم بیرون. پس از چند روز دیدم آن جوان برای کسب و کار به بازار آمده است. او میگفت: "از همان روز بعد از ملاقات با حاج آقا، تصمیم گرفته است به زندگی عادی برگردد و مدتی با دکتر و دارو خداحافظی کند."
یادم هست در همان روزها در جلسهای در حضور آیتالله حق شناس وقتی بیماران را دعا میکردم، آن فامیلمان را نیز دعا کردم. حاج آقا بعد از جلسه به من فرمود: "داداش جون! آن آقا که خوب شد!"»
و بعد، ما دیدیم به واقع همینطور شده است. پس از مدتی معلوم شد که آن جوان به طور کامل از آن بیماری شفا یافته و اثری از بیماری و مرضش باقی نمانده. الحمدلله او سالهاست در صحت و سلامت به زندگی ادامه میدهد و گاهی در این جلسههای توسل و روضهی هیأت ما نیز شرکت میکند.
دو فضیلت شش ماهه امام حسین (علیهما السلام) بر سایر شهدا
آیت الله جاودان: در دل حادثه کربلا یک حادثه بزرگ رخ داد و آن حادثه تشنگی است. بچه ها پرپر زدند. کودکان خردسال توانایی کمتری دارند و از این تشنگی پرپر می زدند. کسی نقل می کرد امام (ع) به میدان آمدند و وسط دو لشکر ایستادند و به عمرسعد (لعنت الله علیه) فرمودند بیا و به لشکرت بگو ساکت باشند. او امر کرد ساکت باشند. فرمودند گوش کن ببین چه می شنوی؟ صدای العطش از تمام خیمهها می آمد.
توسل به حضرت علی اصغر (ع) برترین توسلی است که انسان می کند. آیت الله شاه آبادی فرموده بودند که بالاسر جنازه اش روضه حضرت علی اصغر (ع) را بخوانند. خودشان هم در شب های جمعه که در مسجد دعای کمیل می خواندند به حضرت علی اصغر (ع) متوسل می شدند. بسیاری از بزرگانی که من اطلاع دارم دست به دامان این شیرخواره می شدند.
حضرت علی اصغر (ع) دو فضیلت دارند که هیچ یک از شهدا ندارند. یک فضیلتشان این است که خودشان برای شهادت نیت نکرده بودند. پدرشان برای ایشان نیت کرده بودند. یعنی برترین نیت ممکن در میان جمع شهدا. زیرا درجه خلوص نیت هیچ یک از آنها به اندازه حضرت حسین (ع) نبود. پس نیت شهادت ایشان را حضرت حسین (ع) کردند. دوم اینکه همه از خودشان دفاع کردند اما ایشان نمی توانست از خودش دفاع کند.
***
علی اصغر سرباز شش ماهه حضرت اباعبدالله الحسین علیهما السلام
«عبدالله بن الحسین» طفل شیرخوار امام حسین علیهالسلام مشهور به «علی اصغر» بود. نام مادرش «رباب» دختر «امرء القیس بن عدی بن اوس بن جابر بن کعب بن علیم بن جناب بن کلب» بود. مادر رباب «هند الهنود» دختر «ربیع بن مسعود بن مصاد بن حصن بن کعب بن علیم بن جناب(۸) بوده است. در واقع «جناب» جد اعلای پدری و مادری حضرت علی اصغر علیهالسلام میباشد.عبدالله در مدینه النبی صلی الله علیه و آله ولادت یافت.(۹) سماوی میگوید: این که برخی گفتهاند علی اصغر در کربلا ولادت یافته است، چندان درست نیست. در مدح رباب همسر گرامی او شعری به امام حسین علیهالسلام نسبت داده شده است:«لعمرک اننی لاحب دارا تکون بها سکینة و الرباباحبهما و ابذل جل مالی و لیس لعاتب عندی عتاب؛(۱۰) به جانت قسم، من خانهای را دوست دارم که در آن سکینه و رباب باشند؛آنها را دوست دارم و تمام مالم را برای آنها خرج میکنم و هرگز خستهکنندهای مرا خسته نخواهد کرد». امرء القیس سه دختر خود را در مدینه به ازدواج حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و امام مجتبی علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام درآورد که عبدالله و سکینه حاصل ازدواج رباب با امام حسین علیهالسلام است.(۱۱)
وداع امام با شیرخوار
اصفهانی و طبری و دیگران گزارش کردهاند: که حسین علیهالسلام از حیات خود مأیوس شده بود.(۱۲) آن حضرت به سوی خیمهگاه برگشت و آل ابیطالب همگی به شهادت رسیده بودند. آن حضرت در برابر خیمهها نشست(۱۳) تا قدری بیاساید. طفل خود - علی - را طلب کرد تا با او وداع کند. خواهرشان زینب علیهاالسلام آن شیرخواره را در دست گرفت و در دامان امام نهاد. امام او را در دامن خود نشانید و بوسید.(۱۴) پس از آن فرمود: «بعدا لهولاء القوم اذا کان جدک مصطفی خصمهم؛(۱۵) این قوم از رحمت الهی دور باشند، هنگامی که جدت مصطفی دشمن آنها باشد» سپس امام، علی را به سوی قوم آورده و برای او طلب آب کردند.
شهادت علی اصغر
امام به علی مینگریست که ناگاه تیری به گلوی علی نشست و او را ذبح کرد.(۱۶) در این هنگام «حرملة بن کاهل اسدی» با تیری علی را نشانه گرفت و او را در دست امام ذبح شد. آن حضرت دست خود را زیر گلوی او گرفت، دستش پر از خون شد و آن را به جانب آسمان پاشید.(۱۷) .امام باقر علیهالسلام فرمودند: «هرگز قطرهای از آن خون به زمین نریخت».(۱۸) سید بن طاوس این گونه گزارش کرد: امام علیهالسلام طفل را از دست خواهرش زینب گرفت و جلو آمد تا او را ببوسد که ناگاه تیری آمد و کودک را ذبح کرد. علی را به دست خواهر داد و فرمود: «او را بگیر»، سپس خونها را به آسمان پاشید و با خداوند سخن گفت.(۱۹) پس از این، به بیانات امام علیهالسلام اشاره خواهیم کرد.
حوادث پس از شهادت علی
سپس امام فرمود: «هون بی، ما نزل بی أنه بعین الله؛ (۲۰) پروردگارا هر چه بر سر من میآید، در برابر چشمان توست؛ از این رو (همگی) بر من آسان است». سپس ادامه دادند: «رب ان حبست عنا النصر من السماء فاجعل ذلک لما هو خیر لنا: و انتقم لنا من هولاء الظالمین؛(۲۱) پروردگارا اگر یاریات از آسمان را از ما دریغ داشتی پس آن (نصر و یاری) را برای کسی (مهدی) که از ما بهتر است قرار ده، و انتقام ما را از این ستمکاران بگیر. و آن چه بر ما میگذرد ذخیره آخرتمان قرار ده» و نیز گزارش شده که امام علیهالسلام به درگاه خداوند چنین عرض کرد: «اللهم انت الشاهد علی قوم قتلوا اشبه الناس برسولک محمد صلی الله علیه و آله؛(۲۲) پروردگارا! تو شاهد بر قومی هستی که آنها شبیهترین مردم به رسول تو محمد صلی الله علیه و آله و سلم را کشتهاند» به دنبال این سخنان امام بود، ندایی شنیده شد: «دعه یا حسین فان له مرضعا فی الجنة؛(۲۳) ای حسین! علی را واگذار، او در بهشت دایهای خواهد داشت» پس از آن امام علی را از اسب پایین آورد و برای او با شمشیر، قبری حفر فرمود و بدن کوچکش را دفن کرد. بدن کودک غرق در خون شده بود. امام بر او نماز گزارد.(۲۴) و نیز گفته شده که او را در کنار سایر شهیدان اهل بیت نهاد.(۲۵)
درسی که میتوان گرفت: امام حسین علیهالسلام علی اصغر را چون علی اکبر شبیهترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله معرفی کرد؛ از این رو اگر علی در این معرکه شهید نمیشد، به مقام عصمت گام مینهاد؛ گو این که در آن لحظه هم آن گونه بود.
نوزاد شهید
یعقوبی میگوید: امام علیهالسلام بر اسب خود سوار و عازم میدان بود، کودکی که در همان ساعت متولد شده بود نزد آن حضرت آوردند. امام علیهالسلام در گوش فرزند خود اذان گفت و کام او را برداشت. در آن هنگام تیری به حلق آن طفل اصابت کرد و او را به شهادت رسانید. امام آن تیر را از حلق طفل بیرون کشید و کودک را به خون آغشته ساخت و گفت: «به خدا سوگند، تو گرامیتر از ناقه (ناقه صالح) در پیشگاه خدای تعالی هستی و جد تو رسول خدا، نزد خداوند گرامیتر از صالح پیامبر است» آن گاه بدن خونآلود کودک را نزد سایر فرزندان و برادرزادگان خود نهاد.(۲۶) سماوی میگوید: این که برخی گفتهاند حضرت علی اصغر در کربلا ولادت یافته چندان درست نیست. (۲۷) شاید هم عبدالله رضیع در کربلا به دنیا آمده و غیر از حضرت علی اصغر علیهالسلام باشد.
***
صوت/ عزاداری شب هفتم محرم الحرام
ذکر مصیبت و سینه زنی
روضه-امیر عباسی.mp۳ | دانلود فایل
زمینه-هلالی.mp۳ | دانلود فایل
--------------------------------------------
پی نوشتها:
(۱) مجله اشارات، شماره ۶۴، شهریور۱۳۸۳
(۲) ۱۳۶۵/۶/۲۱
(۳) ذکر مصائب حضرت امام حسین در نماز جمعه تهران
(۴) تفسیر القمی، ج ۲، ص: ۴۲۵
(۵) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ۱، ص: ۱۷۹
(۶) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ۱، ص: ۲۲۲
(۷)
(۸) موسوعة کلمات الحسین، ص ۴۷۳
(۹) ابصار العین، ص ۶۴
(۱۰) اسرار الشهادة، ج ۲، ص ۵۲۴
(۱۱) مشاهدات برخی از خدام حرم شریف آن حضرت، که این روزها به رشته تحریر در آمده، خود شاهد بر صحت این مدعاست.
(۱۲) مقاتل الطالبیین، ص ۸۹.
(۱۳) ابصار العین، ص ۵۴.
(۱۴) ابصار العین، ص ۵۴؛ مقاتل الطالبین، ص ۹۰.
(۱۵) ابصار العین، ص ۵۴.
(۱۶) تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۴۴۸.
(۱۷) الارشاد، ج ۲، ص ۱۰۸.
(۱۸) اللهوف، ص ۵۰.
(۱۹) بحارالانوار، ج ۴۵ ص ۴۶؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج ۲، ص ۳۲.
(۲۰) تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۴۴۸؛ مقاتل الطالبیین، ص ۹۰.
(۲۱) مقتل الحسین خوارزمی، ج ۲، ص ۳۲.
(۲۲) عن الباقر علیهالسلام: «انه لم تقع من ذلک الدم قطرة الی الارض.» الملهوف علی قتلی الطفوف، ص ۱۶۹؛ اللهوف، ص ۵۹؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۶؛ مثیر الاحزان، ص ۷۰.
(۲۳) اللهوف، ص ۵۰.
(۲۴) انه بعینک یا ارحم الراحمین. اللهوف، ص ۵۰؛ الملهوف علی قتلی الطفوف، ص ۱۶۹.
(۲۵) مثیر الاحزان، ص ۷۰؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج ۲، ص ۳۲؛ تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۴۴۸.
(۲۶) المنتخب للطریحی، ص ۴۳۱.
(۲۷) تذکرة الخواص، ص ۲۵۲.
ارسال نظر