حضور معنوی یک شیطان پرست در بازی های رایانه ای
حضور معنوی یک شیطان پرست در بازی های رایانه ای
آلیستر کرولی مبدع عقاید شریرانه مدرن سازندگان بازيهاي رايانهاي در طراحي داستانها و عناصر مختلف اين بازيها، از بنمايههاي خيالي و واقعي بهره ميبرند. آنها با قرار دادن اين بنمايهها به عنوان پس زمينه، سعي مي کنند تا روايتي مجذوبکننده را در اختيار کاربران قرار دهند
سازندگان بازيهاي رايانهاي در طراحي داستانها و عناصر مختلف اين بازيها، از بنمايههاي خيالي و واقعي بهره ميبرند. آنها با قرار دادن اين بنمايهها به عنوان پس زمينه، سعي مي کنند تا روايتي مجذوبکننده را در اختيار کاربران قرار دهند.
به گزارش گلستان 24:يکي از پر مخاطبترين جنبههايي که در بازيهاي رايانهاي مطرح مي شود، پرداخت اين بازيها به دنياي ماوراطبيعه و نيروهاي مافوق بشري است. در بيشتر بازيهاي رايانهاي، کاربران مي توانند با استفاده از جادو به مبارزه با دشمنانشان بپردازند يا اينکه به گروه جادويي خاصي بپيوندند و از طريق اين گروه، به ابزارها و روشهاي قدرتمندتر دست يابند. تقريبا در تمامي بازيها، حتي بازيهايي که شخصيت اصلي در آنها يک جادوگر نيست گروههاي جادويي حضور دارند و کاربران با نفرينها و طلسمهاي جادويي مختلفي روبر ميشوند که بايد به کمک راهنماييهايي که از جادوگران ديگر در بازي ميگيرند به مبارزه با اين طلسمها و نفرينها بپردازند.
سازندگان بازي براي طراحي شخصيتهاي جادوگران و نمادها و طلسمهايي که آنها به کار ميبرند، معمولا از نمادها و اصطلاحاتي استفاده ميکنند که در قرون وسطي به عنوان جادوي سياه به کار برده ميشدند. اين نمادها و تفکرات به خاطر قديمي و تاريخي بودنشان حس جادويي، مرموز و قدرتمند بودن را به خوبي به کاربران انتقال ميدهند.
اما در ميان اين استفاده از آيينها و نمادهاي قديمي براي نمايش جادو و جادوگري، آيينها و نمادهايي نيز وجود دارند که نه به منظور افزايش حس رمزآلود بودن و جذابيت بازي بلکه براي تبليغ و ترويج آييني خاص از آنها استفاده مي شود. در اين خصوص، محتمل است که برخي سازندگان بازي، خودشان به اين آيينهاي خاص اعتقاد داشته باشند و يا اينکه فقط در ازاي دريافت پول حاضر شوند اين تفکرات خاص را در بازي خودشان گنجانده و آن را ترويج دهند.
يکي از تفکراتي که به طور خاص در ميان بازيهاي رايانهاي حضور دارد و تقريبا مي توان گفت که سرلوحه داستان بيشتر آنها به شمار ميرود، تفکرات و آيينهاي شيطانپرستي و مبارزه با خداوند است. در اين بازيها معمولا انسان به عنوان موجودي قدرتمند و بر حق معرفي ميشود که به دنبال آزادي و نجات نسل خود است و در اين راه مجبور است با فرشتگان و خداوند در کنار شياطين مبارزه کند. در بيشتر اين بازيها، انسان به تنهايي بايد با هر دو جبهه شياطين و فرشتگان مبارزه کند و هيچ يار و ياوري به غير از نسل خود ندارد. در برخي موارد حتي دو جبهه فرشتگان و شياطين با يکديگر هم پيمان ميشوند و به مبارزه با انسان ميپردازند و با کمک يکديگر سعي ميکنند تا انسان را از ميان بردارند اما انسان به رغم داشتن نيروهاي ماوراطبيعي و جادويي قدرتمند موفق ميشود تا تمامي نيروهايي را که بر عليه او ايستادهاند را از بين ببرد و به زندگي ادامه دهد.
اين تفکرات که ناشي از خود بنيان پنداشتن انسان و وجود نيرويي خاص در جسم او است، مربوط به جادويي دانستن سرشت انسان است که باعث ميشود انسانها بتوانند به راحتي نيروهاي مافوق طبيعي خودشان را به کار برند و به مبارزه با موجودات ديگر بپردازند.
يکي از مهمترين شخصيتهايي که باعث شده تا اين تفکرات در ميان جوامع انساني شکل بگيرد و حتي مورد استفاده نيز قرار بگيرد، فردي به نام «آليستر کرولي(Aleister Crowley)» است که به عنوان شرورترين مرد جهان شناخته ميشود. نام اصلي کرولي «ادوارد الکساندر کرولي(Edward Alexander Crowley)» است که در دوازدهم اکتبر ۱۸۷۵ در وارويکشاير(Warwickshire) انگستان به دنيا آمد. کرولي در خانواده اشرافي انگليسي به دنيا آمد و پدر او «ادوارد کرولي» نام داشت که فردي مسيحي بود و به شدت به اعتقاداتش پايبند بود.
کرولي پدر، يکي از اعضاي اصلي فرقه مذهبي مسيحي «برادران(Brothers)» بود. اين فرقه مسيحي معتقد است که تنها يک پيامبر راستين وجود دارد و آن مسيح (ع) است. اين فرقه به زير گروههاي فرعي «اپن برترن(Open Brethren)» و «اکسکلوسيو برترن(Exclusive Brethren)» تقسيم ميشود. در زيرگروه اپن برترن، اعضا، اعتقاد دارند که تمامي انسانها مساوي هستند و خداوند آنها را براي پرستش خودش آفريده و آنها در شکل يک گروه و با توجه به نصايح انجيل و فرمودههاي مسيح به پرستش خداوند ميپردازند اما در زيرگروه اکسکلوسيوز برترن، اعضا، بر برتري قوانين انجيل بر تمامي قوانين موجود در جوامع انساني اعتقاد دارند و باور دارند که فقط آنها هستند که راه رسيدن به رستگاري را مي دانند و اين وظيفه الهي است که ديگران را به اين رستگاري برسانند، حتي اگر خودشان نخواهند. بر خلاف زير گروه اپن برترن که معتقد هستند تمام مسيحيان داراي يک مرتبه هستند و هيچ رهبري ميان خودشان بر نميگزينند، گروه اکسکلوسيو برترن ميان اعضايشان مراتب مختلفي را قرار مي دهند و بلند مرتبهترين عضو به عنوان رهبر مذهبي گروه انتخاب مي شود. هر دو زير گروه معتقد هستند که مسيح، ناجي بشر است و انسانها براي رسيدن به رستگاري بايد به مسيحيت بپيوندند و در قالب گروههاي مذهبي وارد اجتماعات شده و مردم را به مسيحيت دعوت کنند.
کرولي پدر، عضو زير گروه اکسکلوسيو برترن بود و با پوشيدن لباسهاي کشيشان به روستاها و شهرهاي اطراف محل زندگياش ميرفت و مردم را به مسيحيت فرا ميخواند. او در اين سفرهايش پسرش کرولي را نيز ميبرد و تلاش زيادي ميکرد تا کرولي را به آيين مسيحيت بکشاند. کرولي پدر، هر روز عصر مراسم خواندن دعا از روي انجيل را داخل خانه برگزار ميکرد و پسرش را مجبور ميکرد تا در تمامي اين مراسمها شرکت کند. بر خلاف اصرارهاي پدر، کرولي هيچ علاقهاي به شرکت در اين مراسم مذهبي نداشت و تا آنجا که ميتوانست سعي ميکرد در اين مراسم شرکت نکند. برخي از تاريخنويسان بر اين باورند که يکي از دلايل تنفر آليستر کرولي از مذهب، همين اصرارهاي پدرش در شرکت دادن او در اين مراسم مذهبي بوده است.
پس از مرگ کرولي پدر، بر اثر سرطان زبان، مسئوليت نگهداري از کرولي بر عهده مادرش افتاد. کرولي در آن زمان ۱۱ سال داشت و در اين سال، رفتارها و آزمايشات خشونتبارش را شروع کرد. مادر کرولي «اميلي برتا بيشاپ(Emily Bertha Bishop)» نام داشت و مانند پدرش فردي مذهبي و عضو گروه برادران بود. کرولي رابطه مناسبي با مادرش نداشت و معمولا سعي ميکرد کمتر با او در ارتباط باشد. مادر کرولي نيز از رفتارهاي خشونت آميز پسرش وحشت داشت و همواره از کرولي با نام «هيولا» ياد ميکرد. کرولي علاقه زيادي به خواندن کتابهاي جادويي به خصوص طلسمها و نفرينهاي سياه داشت و هميشه به تمرين درباره اين طلسمها ميپرداخت. کرولي در يکي از آزمايشات سعي داشت تا باور سختجان بودن گربه را امتحان کند. بر اساس باورهاي قديمي گفته مي شود که گربه داراي ۹ جان است و اگر کسي بخواهد يک گربه را بکشد، بايد ۹ بار آن را بکشد. کرولي بر اساس اين باور يک گربه را به ۹ روش مختلف ميکشد. او ابتدا گردن گربه را ميشکند و سپس سوزنهايي را داخل بدن او ميکند، سپس او را داخل چاه آب مياندازد تا غرق شود و پس از بيرون آوردنش با چکش بدن او را له ميکند و بدن گربه را از پشت بام به حياط مياندازد. او بدن گربه را از گردن به درخت آويزان مي کند و به کمک چاقو آن را تکه تکه ميکند و سپس آن را آتش مي زند و باقي مانده را در زمين خاک ميکند. کرولي با انجام اين کارها به اين نتيجه ميرسد که گربه مطمئنا مرده است. اين رفتارها و آزمايشات خشونت بار کرولي باعث شد که مادرش از او وحشت داشته باشد و از او فاصله بگيرد. تنها شدن کرولي باعث شد که او بيشتر به سمت جادوهاي سياه گرايش پيدا کند.
در کنار علاقه شديد کرولي به طلسمها و نفرينهاي تاريک، کرولي علاقه زيادي به زجر کشيدن و تنبيه شدن داشت و ترجيح ميداد يک زن زيبا او را شلاق بزند. تمايلات انحرافي کرولي باعث شد که در سن ۱۵ سالگي با يکي از خدمتکاران زن خانه، رابطه جنسي داشته باشد و او را مجبور کند تا کرولي را شلاق بزند. رفتارهاي جنسي خاص کرولي و آزمايشات وحشيانهاي که انجام ميداد با گذشت زمان باعث شد تا نام کرولي به عنوان يکي از جادوگران سياه مطرح شود و از آنجا که مادرش او را با نام هيولا صدا ميکرد پس از مدتي کرولي با نام «هيولاي The Beast666)666)» خوانده شود. عدد ۶۶۶ نمادي از جادوي سياه و شيطان است که به خاطر رفتارها و جادوهاي سياهي که کرولي به کار ميبرد، به او نسبت داده شد. کرولي پس از مرگ مادرش تمام ثروت خانوادگياش را صرف مطالعات و تحقيقات درباره جادوهاي سياه(Black Magic) و آزمايشات وحشيانه کرد و به برگزاري مراسم پرستش شياطين پرداخت. در اين مراسم او با پوشيدن لباس مخصوص به دعا خواني و احضار ارواح ميپرداخت و با اين روش توانست يک فرقه مذهبي راه اندازي کند.
در سال ۱۸۹۸، کرولي سفرهاي دور دنياي خودش را آغاز کرد تا نظير پدرش به تبليغ آيين خود بپردازد. او در اين سفرها با مردي به نام «جورج سسيل جونز(George Cecil Jones)» ملاقات کرد. جونز يکي از اعضاي فرقه مذهبي «گلدن دان(Golden Dawn)» بود که پس از آشنايي با کرولي، او را با فرقه خودش آشنا کرد. کرولي که شيفته جادوها و عناصر ماورالطبيعه بود، خيلي زود به فرقه گلدن دان علاقهمند شد و حتي برخي از آموزههاي آن را نيز تغيير داد. فرقه گلدن دان فرقهاي نيمه مذهبي است که اعتقاد به وجود جادو در درون انسان دارد. در اين فرقه که پايههاي فکري آن بر اساس تفکرات «ماسوني(Masonic)» پايهريزي شده است، اعتقاد به وجود و فرمانروايي نيروهاي مافوق طبيعي و جادويي دارد که اين نيروها در واقع خالقان و مالکان دنيا هستند و به همين خاطر، اعضاي فرقه به تمرين جادو براي فعال کردن اين نيروها مبادرت ميکردند.
فرقه گلدن دان به خاطر ريشه داشتن در خانوادههاي اشرافي انگليسي از قدرت و ثروت خوبي برخوردار بود و به همين دليل منابع بسياري براي تحقيق و مطالعه در اختيار اعضايش قرار داشت. کرولي با عضويت در اين گروه، افکار خودش را بيشتر تقويت کرد و حتي برخي از نظراتش را هم در اختيار گلدن دان گذاشت و فرقه پس از بررسيهاي متعدد، برخي از اين نظرات کرولي را به عنوان شناختهايي جديد از دنيا و نيروهاي جادويي وارد آموزههاي فرقه کرد.
در سال ۱۹۰۷ کرولي به طور جدي مباحث جادوي سياه و شيطان را مورد مطالعه قرار داد و بيان کرد که آرامشي که در نزد شيطان بدست ميآورد در هيچ جاي ديگري نمي يابد، از اين رو به جاي آنکه خداوند را بپرستد به پرستش و شناخت شيطان پرداخت. بعدها کرولي شيطان را به عنوان دوستي صميمي ياد ميکرد. کرولي به کمک تجربياتي که در گروه گلدن دان بدست آورده بود و با جمع آوري تمامي اطلاعات مربوط به جادو، فرقهاي مذهبي به نام «تلما(Thelema)» را پايهگذاري کرد.
تلما يک آيين مذهبي است که ايدههايش ترکيبي از ايدههاي آيينهاي «اکالتيسم(Ocultism)»، «يوگا(Yoga)» و «کابالا(Kabbalah)» ميباشد.
در اين آيين، سه خدا وجود دارد که هرکدام به نحوي سرنوشت دنيا و انسان را رقم ميزنند و براساس اعتقادات اين آيين، انسانها براي رسيدن به رستگاري بايد به پرستش جادو و نيروهاي دروني خود روي آورند. سه خداي تلما برگرفته شده از سه خداي مصري و کابالا به نام هاي «نويت(Nuit)»، «هاديت(Hadit)» و «را-هور-خويت(Ra-Hoor-Khuit)» هستند. اين سه خدا به کمک جادو بر دنيا حکومت ميکنند و انسانهايي را به عنوان نماينده خودشان انتخاب کرده و با واگذار کردن نيروهاي جادويي به آنها کمک مي کنند تا ديگر انسانها را در راه رسيدن به رستگاري هدايت کنند.
کرولي با تاسيس اين مذهب، توانست پيروان بسياري در نقاط مختلف جهان بدست آورد. کرولي معتقد بود که ارواح از او محافظت ميکنند و براي همين بدون اينکه از چيزي بترسد به تبليغ مذهب جديدش ميپرداخت و با نوشتن کتابها و سخنرانيهاي مختلف سعي ميکرد تا افراد بيشتري را به دين خودش بکشاند. پس از مدتي، کرولي شروع به انجام آزمايشات مختلفي براي رفتن به دنياي ارواح و گرفتن نيروهاي جادويي بيشتري کرد. اولين اقدام کرولي براي رسيدن به دنياي ارواح، استفاده از حشيش و مواد مخدر قدرتمند بود تا به اين وسيله، بتواند با دنياي جادويي و مردگان تماس حاصل کند. کرولي به خاطر مصرف زياد مواد مخدر به تدريج به اعتياد شديد دچار شد. او که به خاطر مصرف زياد مواد مخدر به شدت مريض شده بود، سعي کرد تا راه تازهاي براي ارتباط با دنياي مردگان و انجام مراسم جادويي مختلف پيدا کند.
در همين زمان بود که کرولي با فرقه «اردو تمپلي اورينتيس(Ordo Templi Orientis)» آشنا شد.
اين فرقه به اصطلاح مذهبي نيز به تمرين طلسمها و جادوهاي مختلف ميپرداخت اما بر خلاف فرقههاي ديگر، مراسم آيينيشان به شکلي خاص برگزار ميشد. در اين فرقه، افراد براي رسيدن به دنياي ارواح و يا به دست گرفتن نيروهاي جادويي ميبايستي با زني هم سطح خود رابطه جنسي برقرار ميکردند و از اين طريق به نيروهاي عرفاني و جادويي ميرسيدند. در اين فرقه در اصطلاح به اين رابطه جنسي «جادوي سکس(Sex Magic)» اطلاق ميشود. اعضاي فرقه بر اين باورند که آنها با انجام رابطه جنسي با زني همسطح خود ميتوانند دانش و فهم خود را افزايش دهند و از اين طريق به درجات بالاتري از عرفان و خودشناسي برسند. کرولي با عضويت در اين گروه، آموزهها و مراسم اين فرقه را وارد مذهب خودش تلما کرد و حتي در برخي موارد آيينهايي جديد در بحث سکس مجيک ارائه کرد. کرولي که از نظر جنسي يک آزارخواه (مازوخيست(Masochist)) به شمار ميرفت و علاقه زيادي به کشيدن درد داشت، همجنسگرايي و مازوخيسم را نيز به آيين سکس مجيک اضافه کرد. کرولي در مراسم سکس مجيک هميشه همراه يک مرد به اين عمل ميپرداخت و ديگران را نيز به اين کار تشويق ميکرد. کرولي ۳ روش جديد را به سکس مجيک اضافه کرد. روش اول همان روش ابتدايي فرقه اردو بود که در آن يک مرد و زن همسطح با يکديگر رابطه جنسي برقرار ميکردند تا به دنياي ارواح راه بيابند. در روش دوم و سوم که کرولي آنها را به وجود آورد، افراد مي توانستند با خودارضايي و يا همجنسگرايي، مراسم سکس مجيک را به جا آورند و از اين طريق به دنبال رسيدن به مراتب بالاتري از جادو و عرفان باشند.
کرولي در کنار علاقه خاصش به سکس و جادو، علاقه زيادي به شعر گفتن و داستانسرايي داشت. همچنين کرولي بيشتر وقتش را در سفرهايي به دور دنيا ميگذراند. اما هميشه بيان ميداشت که در سفرهايش ميتواند به عرفانهاي تازهاي بر بخورد و اين سفرها در درک بيشتر او نسبت به جادو و طلسمها تاثير مستقيمي دارد. کرولي به خاطر مصرف بيش از اندازه مواد مخدر، دچار سرطان شد و همچنين به خاطر داشتن سکسهاي متعدد در مراسم سکس مجيک به بيماري «گنرهيا(Gonorhea)» مبتلا گرديد. کرولي اواخر عمرش را در شهر «آستون کلينتون(Aston Clinton)» واقع در انگلستان گذراند. او به خاطر بيماريهاي متعددي که داشت ديگر نميتوانست در مراسم مختلف شرکت کند و فقط به نگارش کتابهاي به اصطلاح مذهبي ميپرداخت. کرولي در کتابهايش تجارب مختلفش در طول زندگي را توصيف کرده و مردم را به گروههاي مختلف تقسيمبندي کرده است. او در کتابهايش به توصيف کتابهاي مقدس ديگر نظير قرآن پرداخته و آنها را بيان کننده بخشي از واقعيت معرفي ميکند! کرولي درباره قوم يهود بيان داشته که: "يهوديان قومي ستم ديده و باهوش هستند که ستمي که بر آنها وارد شده باعث قدرتمندتر شدن آنها گشته است. حالا آنها حقيقت دنيا را ميدانند." کرولي آخرين سالهاي عمرش را در خانهاي کوچک به سر برد و در انتها در سن ۷۲ سالگي در ۱ دسامبر ۱۹۴۷ بر اثر بيماريهايش مرد.
پس از مرگ کرولي، مذهب تلما و ديگر فرقههايي که کرولي در شکلدهي افکار و مراسم آنها نقش بهسزايي داشت به فعاليتهاي خود ادامه دادند و تا به امروز افراد بسياري به اين فرقهها پيوستهاند و مراسم جادويي را برگزار ميکنند. شعرها و افکار مختلف کرولي در آثار هنري، محصولات فرهنگي و به خصوص، بازيهاي رايانهاي مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. بسياري از پيروان فرقههاي شيطان پرستي، افکار کرولي را مورد تاييد قرار ميدهند و او را جانشين «اليفاس ليواي(Eliphas levy)» معرفي ميکنند. کرولي خودش نيز اعتقاد داشت که او اليفاس است که دوباره متولد شده، چرا که ليواي درست در زمان تولد کرولي فوت کرد و بسياري بر اين اعتقادند که روح ليواي در کالبد کرولي دوباره زنده شده است. اليفاس ليواي يکي از آخرين «تمپلار(Templar)» هاي معبد به شمار ميرود و کسي است که «بافومت(Baphomet)» را به شهرت رسانده است. تمپلارها اولين فرقهاي هستند که براي اولين بار، در ميانه جنگهاي صليبي به وجود آمدند و نماد پرستششان موجودي به نام بافومت بود.بافومت موجودي عجيب الخلقه است که داراي سر يک بز و بدنش ترکيبي از بدن مرد و زن است. ليواي، اولين کسي بود که پس از اختراع بافومت، تصويري مدرن از اين موجود خيالي را به تصوير کشيد تا پرستش اين موجود شيطاني براي پيروانش قابل تصورتر شود. بافومت، امروزه به عنوان نمادي از خداوند (شيطان اعظم از ديد شيطان پرستان) به کار برده مي شود و تمپلارها معتقد هستند که سرنوشت دنيا به دستان اين موجود عجيب است. پس از طراحي بافومت توسط ليواي، کاربرد بافومت ميان فرقههاي مختلف افزايش يافت و تقريبا نماد آن به عنوان نمادي مشترک ميان تمامي فرقههاي شيطان پرستي مطرح شد. کرولي نيز از اين نماد به عنوان خداوند جادو استفاده ميکرد و در تمامي مراسمهايش مجسمه بافومت را به عنوان ناظر بر اعمالش با خود ميبرد. کرولي از آنجا که خود را ليواي دوم ميدانست هميشه سعي ميکرد ارادت ويژه خودش را به بافومت نشان دهد.
کرولي به خاطر تاثيراتي که در جهان در قالب فرقههاي مختلف گذاشته از شهرت بالايي برخوردار است و اين شهرت باعث شده تا افکارش در ميان پيروانش ستوده شود، از اين رو بسياري از طرفدارانش، افکار و نمادهاي او را در آثارشان به کار ميبرند. متعاقبا امروزه افکار و مفاهيم کرولي درباره جادو و شيطانپرستي به طور خاص در بازيهاي رايانهاي نيز به کار برده ميشوند. حتي در برخي بازيها، شخصيت آليستر کرولي به عنوان يکي از شخصيتهاي مطرح شيطان پرستي يا جادوگري معرفي مي شود. به عنوان مثال، مي توان به سري بازي «شين مگامي تنسي(Shin Megami Tensei)» اشاره کرد که در آن شخصيت جادوگري به نام آليستر کرولي معرفي مي شود که به عنوان جادوگري قدرتمند در سر راه شخصيتهاي اصلي قرار ميگيرد. شخصيت طراحي شده کرولي در اين بازي به بيان افکار کرولي ميپردازد و به شکلي، نوعي تبليغ براي کرولي به شمار ميرود.
کرولي همچنين در سري بازي «پرسونا(Persona)» نيز حضور داشت و در آنجا هم به عنوان فردي روشنفکر و جادوگر، نمايش داده ميشد. در کنار حضور شخصيت کرولي در بازيهاي رايانهاي، نمادهايي که وي براي مراسمش از آنها استفاده ميکرد نيز به خاطر پرطرفدار بودنشان در برخي بازيهاي رايانهاي مورد استفاده قرار ميگيرند. مهمترين نمادي که کرولي در معرفي کردن آن بيشترين تلاش را مي کرد، نماد بافومت بود. کرولي در کنار ديگران باور داشت که او جانشين ليواي است، به همين خاطر همانند ليواي سعي داشت تا استفاده از نماد بافومت را در جامعه افزايش دهد. به همين دليل طرفداران او نيز از نماد بافومت در بازيها و سريالهاي تلويزيوني استفاده ميکنند. نماد بافومت به عنوان خداوند جادو در بازيهاي «دويل سوروايور(Devil Survivor)» و «بايندينگ آيزک(The Binding Isaac)» استفاده شد.همچنين نماد «پنتاگرام(Pentagram)» که ستارهاي پنج پر است به عنوان يکي از نمادهايي که کرولي در مراسمش استفاده ميکرد حضور پر رنگي در بازيهاي رايانهاي به عنوان نمادي از قدرت و جادو دارد.به طور مثال اين نماد در بازيهايي مانند «جريکو(Jericho)»، «گيلد وارز(Guild Wars)»، «يستردي(Yesterday)» و «ومپايرز(Vampires)» به عنوان نمادي از قدرت و جادو به کار برده شده است.
کرولي فقط به شکل نمادين در بازي ها حضور نداشت بلکه بسياري از تفکراتش به عنوان پس زمينه داستاني بازيها به کار برده شدند. به طور مثال ميتوان به سري بازي «لگيسي آف کين(Legacy of Kain)» اشاره کرد که به طور کلي بر اساس تفکرات کرولي طراحي شده بودند. طراحان بازي از طرفداران کرولي به شمار ميرفتند که پيروان مذهب او نيز بودند آنها بازي خودشان را با تکه کلامهاي کرولي آغاز ميکنند و کليت بازي را بر اساس تفکرات کرولي طراحي ميکنند. در دموي ابتدايي بازي، جملاتي به رنگ خون به نمايش درآورده ميشوند که کرولي در آغاز مراسم جادويياش به کار ميبرده است، اين جملات به اين معني هستند:
"قانوني بسيار مهم در آفرينش جهان وجود دارد، زماني که قرار است دنيايي جديد به وجود آيد تمام جهان قبلي در ازاي يک کلمه، آغشته به خون خواهد شد."
در بازي کاربران در نقش خون آشامان قرار ميگيرند و با مبارزه با انسانها به خصوص افراد مذهبي، سعي دارند تا دنيا را نجات دهند در حالي که مذهب و پيروان خداوند بيهوده در تلاش هستند تا قوانين خودشان را اجرا کنند و هيچ اهميتي به زجر و نابودي ديگران نميدهند. کاراکتر اصلي که نامش «رازيل(Raziel)» است به کمک جادو و نيروهاي ماورالطبيعه به مبارزه با انسانها و موجودات جادويي ميپردازد و سعي دارد تا دنيا را نجات دهد. نام کاراکترهاي بازي از مذهب کرولي تلما گرفته شده و از آنجا که تلما از کابالاي يهوديت الهام گرفته شده است، اسامي کاراکترها بسيار شبيه به اسامي فرشتگان نام برده شده در کابالا است. به طور مثال رازيل در مکتب کابالا نام فرشته اسرار است که از تمام اسرار جهان محافظت مي کند.
همينطور در سري بازي «الدر اسکرولز(Elder Scrolls)» تفکرات کرولي در به کارگيري جادو و برپايي مراسم شيطانپرستي به کار برده شده است. در اين بازي، گروهي مذهبي با نام «ميتيک دان(Mythic Dawn)» حضور دارد که تفکراتي شبيه به فرقه مذهبي گلدن دان کرولي دارند. حتي نماد اين گروه در بازي هم به نماد گلدن دان نزديک است. ميتيک دان در بازي سعي دارند تا شيطان را به جهان انسانها بياورند و از اين طريق به جادو و رستگاري برسند روشي که کرولي و پيروانش به آن ميپرداختند. آنها اعتقاد داشتند که بر شيطان ظلم شده و او بايد آزاد شود و سرنوشت و رستگاري انسانها در دستان او است، همانطور که کرولي در مراسمش از آرامش و قدرت شيطان براي پيروانش صحبت ميکرد.
کرولي يکي از تاثيرگذارترين شخصيتها در مسائل مربوط به جادو و شيطان پرستي در تاريخ بشر است. نمادها و تفکرات کرولي در بيشتر سريالهاي تلويزيوني امريکايي مورد استفاده قرار ميگيرند سريالهايي از قبيل «سوپرنچرال(Super Natural)» که در آن کرولي به عنوان يک شيطان قدرتمند معرفي ميشود که داراي شخصيتي دانا و پر نفوذ است. در اين سريال نيز همانند بازيها، آليستر کرولي به عنوان فردي ناميرا و قدرتمند معرفي ميشود که سعي دارد انسانها را به رستگاري برساند. فرقهها و مذاهبي که کرولي در شکلگيري آنها نقش داشته هنوز وجود دارند و به تبليغ تفکرات خود ميپردازند. استفاده از تفکرات کرولي در بازيهاي رايانهاي هنوز ادامه دارد و در آينده احتمال آن است که بازيهاي بيشتري نيز با تفکرات کرولي به بازار عرضه شوند.
ارسال نظر