خاطره آزاده گنبدی از تازیانه های اسارت
دولت عراق برای اسرای اردوگاههای مخفی که به دور از چشم صلیب سرخی ها مانده بودند ابزار مختلف شکنجه را به کار می برد و آنان را به روش های گوناگون شکنجه می داد .
ما را مورد ضرب و شتم با سیلی و مشت، لگد و کابل ، چوب و میلگرد ، شاخه نخل قرار می دادند از هر وسیله ای که آزار دهنده تر بود استفاده می کردند، بعضی اسرا را مجبور می کردند بر روی دو پا بر زمین بنشینند و دست هایشان را بر روی زانو به صورت بسته و سرهایشان را بر روی دستهایشان قرار دهند. چون این عمل باعث می شد خون به اندازه کافی به مغزشان نرسد و زانوها و پاهایشان به شدت درد بگیرد و بی حس شوند.
به گزارش گلستان 24، از رفتن به دستشویی برای مدتی طولانی ممانعت می کردند و ما را رو به آفتاب و نگاه مستقیم به خورشید برای مدت زمان طولانی قرار می دادند ،لامپ های آسایشگاه را به صورت شبانه روزی روشن می گذاشتند تا مخل آسایش اسرا شود و تلویزیون از آغاز تا پایان برنامه ها روشن بود و ما را مجبور می کردند تا فیلم های مبتذل ویدئویی را تماشا کنیم تا باعث آزارو شکنجه روح و روانمان شود و با شوک الکتریکی و خوراندن صابون به اسرا ، عدم امکانات بهداتی و درمانی ، پائین بودن سطح کیفیت و کمیت غذا ، خواباندن اسرا به روی نرمه شیشه ، عدم تهیه حداقل امکانات برای زندگی اسرا در اردوگاه ، تهدید و ارعاب به صورت مداوم ، بی احترامی به اسرا در حد فاجعه ای دردناک ، بی احترامی و فحاشی به مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران در حضور اسرا و یا خاموش کردن پنکه ها در تابستان و روشن کردن پنکه ها در زمستان ، قطع آب آشامیدنی در تابستان که کنترل همه این قطع و وصل ها به دست مسئولین آسایشگاه بود و با گماردن جاسوس در بین اسرا از طریق سازمان منافقین و حتی خود اسرای ایرانی، جلوگیری از عبادت دسته جمعی در آسایشگاه به مدت ۲۴ یا ۷۲ ساعت بی آب و غذا و …
اسرای ایرانی بر خدا توکل کرده بودند و به ائمه متوسل شده بودند و امید به همین توکل و توسل به شکنجه های دشوار و غیر انسانی دشمن بعثی تن می دادند و اسرا اینگونه به واژه های صبرو استقامت و ایثار و مقاومت معنا می دادند.
خاطرات محمد علی حبیب اللهی آزاده گنبدی/ عراق ، اردوگاه ۱۱ و ۱۸ سالهای ۱۳۶۵ تا۱۳۶۹
ارسال نظر