قبل از شهرت از پل فرهنگ عبور کنید/ شهرت هایی که ظرفیتی در آن نیست
چندی پیش یکی از بازیکنان فوتبال لیگ یک کشور از وجود کتابخانه در باشگاه ذوب آهن ابراز تعجب و خوشحالی کرده بود. چرا که در باشگاهای کشور فرهنگ توسط مدیران طرد شده است...
به گزارش گلستان24، شاید بی راه نباشد اگر بگوییم پای ثابت فضای مجازی همواره تصاویر بازیگران، ورزشکاران و چهره های مشهوری است که مردم نسبت به آنها با اشکال مختلف ابراز علاقه می کنند. اما روی دیگر این سکه، تصاویر نامتعارف این چهره هاست که گاه مستقیماً از طرف خودشان و گاه به نام سایت ها و وبلاگهای مجهول الهویه ای که معلوم نیست چطور و چگونه تصاویر نامتعارف آنها به دستشان رسیده در فضای مجازی منتشر می شود.
البته اگر تصاویر جنجالی به پا کند اولین جمله حق به جانبی که ازاین شخصیت ها می شنویم آن است که به حریم شخصی من تجاوز شده است وگرنه هیچ وقت با اعتراض علنی و آشکار این افراد مواجه نمی شویم.
آنچه مسلم است شهرت از جمله اموری است که دو روی سکه دارد از یک طرف شیرینی و جذابیت برای دیده شدن و از طرف دیگر محدودیت هایی را هم برای فرد مشهورایجاد می کند. چنانچه این افراد ملزم به رعایت آن هستند و همین باعث می شود نسبت به سایر مردم از حریم خصوصی محدودتر و تنگ تری برخوردار باشند و الزامات بیشتری را در رفتار، گفتار و پوشش رعایت کنند. به خصوص هنرمندان و ورزشکارانی که به مدد رسانه ها مشهور شده اند ویک زندگی رویایی دارند برای خیلی نقطه آمال و آرزوهستند تا از چنین الگوهایی برای پیشرفت و ترقی خود استفاده کنند.
اما اینکه چه اتفاقی می افتد که این الگو و مرجع های رفتاری به شخصیت ضد ارزشی تبدیل میشود بهصورتی که پوشش، رفتار، کلام آنها ضد فرهنگ عمومی و رایج جامعه درمیآید؛ پارتی های مختلط، انتشار عکسهایی ناجور از آنها یا رفتارهای غیراخلاقی و دینی و... باعث شکسته شدن این بت رسانه ای در ذهن مخاطب می شود جای تامل و واکاوی فرهنگی ومدیریتی دارد.
هرچند رسانه ها از این افراد برای مخاطبان یک قدیس یا قهرمان ساخته اند، اما در آن روی سکه بعضی از آنها یک عنصر نامطلوب و ضد ارزشی هستند که حتی وقتی فیلمهای پارتی و عکسهای آنها به دلایلی دست به دست می چرخد یا رفتارهای غلطی چون بیاعتنایی، بداخلاقی، هنجارشکنی از آنها سرمیزند تاثیری درآستانه شهرت شان نمی گذارد. بلکه تمام این جنبهها برای آنها به حساب بازتاب شهرت گذاشته میشود و یا برای توجیه دست پیش می گیرند و مدعی می شوند اینها همه حریم خصوصی است و از چنین رفتارهای خود دفاع می کنند؟! و با راه اندازی کمپینی برای حفظ واحترام حریم خصوصی سعی در توجیه این بی بندو باری اخلاقی و رفتاری خود دارند که درست نیست، زیرا وقتی با بودجه بیت المال بزرگ ومشهور می شوند و قرار است به علت شهرت الگوی بسیاری باشند دیگر معنایی ندارد تا هرکاری خواستند انجام بدهند کسی معترض نشود.
عبدالرضا اکبری بازیگر پیشکسوت و متعهد کشورمان است که دراین باره می گوید: همان طورکه رسانه ها نباید وارد حریم خصوصی افراد شوند، بازیگران هم نباید از رسانه ها سوءاستفاده کنند. مثلا هنرپیشه هایی که برای جلب توجه می خواهند عکسشان همیشه صفحه اول چاپ شود، باید خود را برای هر نوع شایعه و حاشیه ای آماده کنند.
محمود پاک نیت نیز با اشاره به بعضی عملکردهای ناصواب هنرپیشه ها معتقد است: هنرمندان و ورزشکاران الگوی جامعه هستند به همین دلیل باید بسیار مراقب رفتارهای اجتماعی خود باشند.
در حقیقت این افرادی که با کمک رسانه ها بزرگ شده اند باید بدانند تمام گفتار و اعمالشان از طرف مردم به خصوص طرفدارانشان کنترل میشود و زیر ذره بین نگاهها و قضاوت هاست. همین مسئله به تدریج در کاهش یا افزایش محبوبیت آنها تاثیر دارد، زیرا در فرهنگ شفاهی که نسبت به فرهنگ مکتوب درجامعه ما نفوذ بیشتری دارد گوش و زبان فعالترهستند تا چشم و قلم و چه بسا همین شاخصه باعث کاهش شهرت آنها در جامعه شود.
محمد باقری بناب عضو فراکسیون رسانه و هنر مجلس هم می گوید: هنرمندان به ویژه بازیگران و ورزشکاران الگوی جامعه هستند و باید بیش از دیگران مراقب رفتارشان باشند تا مروج رفتارهای غیراخلاقی نباشند بیتردید محبوبیت و شهرت بازیگران و ورزشکاران و اثرگذاری اجتماعی این محبوبیت باعث می شود جامعه نسبت به حفظ شخصیت، شأن و جایگاهی که خود به این افراد داده است، حساس شده و انتظارات از افراد شهیر بالا رود. اما در این بین، از بازیگران و ورزشکاران غرب زدهای که در فساد اخلاقی و فرهنگی غرق شدهاند نمی توان انتظار داشت الگویی برای جامعه باشند.
دراین مسیر البته مسئولان هم مقصرند؛ مسئولانی که به دلیل حفظ محبوبیت و جایگاه خود نه تنها از دادن تذکر به این افراد مشهور خاطی خودداری می کنند، بلکه حتی گاه تمام قد ازاین چهره ها حمایت می کنند؛ از سویی دیگر بحث فرهنگ در برخی ارگانها و نهادها بیشتر از یک واژه نیست. مثلا هرچند مدتی است ورزش قهرمانی به یکی از ملاک های عمل مسئولان ورزشی کشور تبدیل شده، اما جزء شعار و سخنرانی برای پهلوانی و رشد اخلاق همگام به رشد بدنی وتکنیکی ورزشکاران فعالیتی صورت نگرفته است.
دراین میان ساختاردولتی و بیلان محور نیز نقش مهمی دارد تا آنجا که فرهادی مدیر کل اسبق فرهنگی وزارت ورزش و جوانان به خاطر عدم اعتقاد مسئولان ذیربط به بحث فرهنگ سال گذشته ازاین سمت استعفا داد. وی می گفت در بسیاری از باشگاههای فرهنگی ورزشی کشور مفهوم فعالیت فرهنگی برای مدیران این باشگاهها بیشتر از نصب پلاکاردهای تبریک و تسلیت ایام نیست و از سوی دیگر هیچ اراده ای برای تغییر دراین روند دیده نمی شود. مدیریت فرهنگی در بسیاری از این باشگاهها همان مسئول روابط عمومی است و فقط یک سمت اسمی می باشد.
این موضوع در سیستم ورزشی کشور که نسبت به عرصه فرهنگ وهنر دارای ساختارمندی بیشتری است جای تاسف دارد؛ چندی پیش یکی از بازیکنان فوتبال لیگ یک کشور از وجود کتابخانه در باشگاه ذوب آهن ابراز تعجب و خوشحالی کرده بود. چرا که در باشگاهای کشور فرهنگ توسط مدیران طرد شده است. این موضوع را در سریال طنز پژمان که به موضوع زندگی فوتبالیست ها می پرداخت هم به عنوان نقد چندین بار در قالب طنز ارایه شد آنجا که هر وقت پژمان حرفهای منطقی و عقلانی می زد مدیر برنامه های او با تعجب و عصبانیت ازاو می پرسید مگر کتاب خوانده ای و او قسم یاد می کرد که نه!
به نظر می رسد در میان چهره ها با دو موضوع متفاوت روبرو هستیم . بین ورزشکاران جهلی که ناشی از سوءمدیریت و ناتوانی علمی مدیران سیاسی عرصه ورزش است سبب شده تا اخلاق دراین عرصه رنگ ببازد و درعرصه هنر و به صورت مشخص بازیگری، روشنفکرزدگی متحجری که ریشه های خود را در فیلم فارسی و لوس آنجلس نشینان می بیند. آنها نیز تا حدودی متاثر از مدیریت ناکارآمد فرهنگی در عرصه هنری است؛ مدیریتی که همه چیز را در آیین نامه ها و دستورالعمل ها می بیند و هر وقت فردی این آیین نامه را شکست، از ترس حمایت شبکه های ماهواره ای از آن فرد قانونی که خودشان وضع کرده اند را نادیده می انگارند.
دراین میان نقدی هم به حوزه علمیه وارد است چراکه حوزه به عنوان تبیین کننده ارزشهای اسلامی و پیش برنده فرهنگ ناب اهل بیت در جامعه در میان این قشر حضور پررنگی ندارد و خود را از آنان جدا کرده است دراین عرصه تنها حوزویان را در کسوت مسئولان و مدیران هنری و روزشی شاهدیم نه دوستان و همنشینان مشفق و همراه هنری و سینمایی؛
البته شخصیت هایی مانند شهاب مرادی هم وجود دارند که در عرصه هنری، ورزشی و به طور کلی چهره ها جایگاه درخوری تمجیدی دارد اما آیا یک تن برای لشگری که داعیه دار فرهنگ وانتقال فرهنگی در کشورهستند کافی است؟! مسئولان باید بدانند هنرمندان و ورزشکاران تنها ابزار انتقال مفاهیم نیستند که مثلا از زبان آنها شعارهای ارزشی بیرون بیاید بلکه سبک زندگی و نوع رفتار آنها نیز تاثیرگذارتر از نقش ها و شعارهایشان است و دراین عرصه با آیین نامه و دستور نمی توان پیش رفت.
ارسال نظر