به گزارش گلستان24، در دوران کنونی دشمن با ناامیدی از به ثمر رسیدن راهبرد نظامی، به دنبال راههای نفوذ و استفاده از ابزارهای دیگری بوده که بهجای جسم، ذهن و روح و مبانی عقیدتی و فکری و فرهنگی مردم مسلمان ایران بخصوص نسل جوان و فرهیخته را هدف قرار داده تا بتواند با صرف هزینههای کمتر، بهتر و سهلتر به اهداف خود نائل شود و خاکریزهای اعتقادی را بهمرور فتح نموده و بدون خونریزی فاتح میدان مبارزه شود. در ادبیات سیاسی امروز و مطابق با تعریف قدرت نرم به «توانایی شکلدهی ترجیحات دیگران» و «قدرت برای جذب»[1]و یا «قدرت در حال گذار از غنایثروت به غنای اطلاعات»[2]، جنگیکه با این اهداف و راهبردها انجام میشود «جنگ نرم[3]»نامیده میشود.
با نگاهی به مفهوم و تعریف جنگ نرم، درمییابیم که این جنگ از این ویژگی برخوردار است که میتواند با استفاده از راهبرد «نفوذ»، باورها، اعتقادات و فرهنگ یک ملت را به نفع منافع و برنامههای خود تغییر دهد. ازاینرو این راهبرد از قدرت زیادی برای رسیدن به اهداف در جنگ نرم برخوردار است. راهبرد نفوذ اولین مرحله در تحقق جنگ نرم محسوب میشود که میتواند لایههای مختلف هر جامعه، بهویژه نخبگان و فرهیختگان و حتی مدافعان اصلی یک جامعه و حتی تمدن را تحت تأثیر قرار دهد و منجر به تخریب و یا تغییر باورهای دینی و اعتقادی و یا انقلابی آنان گردد؛ چراکه نفوذ در جنگ نرم، بهدلیل ماهیت تهدید نرم، ماهوی، ذهنی، تدریجی و نرمافزارانه است. ازاینرو نفوذ بهدلیل اینکه از پایداری و دوام بالایی برخوردار است، میتواند در نسلهای بعدی یک جامعه نیز تداوم یابد و یک حرکت و یا یک جریان فکری پایدار را به جریانی مرده و خاموش شده تبدیل نماید. چراکه تداوم هر جریانی بسته به ثبات و تداوم آن در طی نسلهای متمادی دارد تا بتواند بهعنوان اندیشه و حتی تمدنی ثابت پذیرفته شود. به همین دلیل شناخت راهبرد نفوذ در جنگ و شناسایی ابعاد گوناگون آن، از اهمیت بالایی برخوردار است.
اهمیت این راهبرد با نگاهی به تحولات و جنگهای واقع شده متمرکز بر آن، بیشتر روشن میگردد. در طول تاریخ جنگها، شاهد آن هستیم که طرفهای مخاصمه همواره برای دستیابی به پیروزی و برتری بر طرف مقابل، از این راهبرد بهره میبردهاند و ثمرات آن را نیز بسیار برتر و نیرومندتر از راهبرد نظامی میدانستهاند. در نبردهای تاریخی که بر پایه راهبرد نفوذ دنبال شدهاند، تغییرات بزرگ و عظیمی رخ داد و دشمن بهوسیله این شیوه توانسته است، بهخوبی به اهداف خود دست یابد و تحولات پایداری را به وجود آورد. در این زمینه میتوان به تجربه جنگ غرب با مسلمانان در اندلس اشاره نمود. این جنگ، نبرد دنیای مسیحی با دنیای اسلام بود. اسلامی که تا قلب اروپا پیش رفته و توانسته بود تمدن مسیحی غرب را تحت تأثیر قرار دهد و در حقیقت علاوه بر پیروزی در جنگ سخت، از راهبرد نفوذ بهره برده و باورهای مسیحی را به باورها اسلامی تغییر دهد. مسیحیت غرب که این هجمه و خطر آن را احساس کرده بود، با طراحی نقشهای پیچیده توانست اسلام و حتی آثار علمی، فرهنگی و هنری را از این سرزمین بعد از پایداری حکومتی طولانیمدت که در تقریباً تا هفت قرن نیز به ادامه داشت (از قرن 8 تا 15 میلادی)، بهکلی بزداید و محو نماید. به مروری بر تاریخ تحولات اندلس میتوان نقشه و راهبرد نفوذ دشمن را در این کشور بهخوبی شناسایی کرد. سرزمینی که تأثیرات آشکار اسلام در آن، به ثمر رساندن دانشمندان بزرگی همچون «ابن رشد»، «ابن عربی» بود. تحلیل گران در علت این واقعه تاریخی مهم و انحلال این تمدن عظیم و قدرتمند با سابقه طولانی را، تغییر باورها و ارزشهای اسلامی در میان حکمرانان و مردم آن زمان اعلام مینمایند که دشمن با صبر و حوصله زیاد و با برنامهریزیای پیچیده آن را اجرا نمود. «براق بن عمار»، یکی از سرداران مسلمان اندلس، به سرداران مسیحی و مقامات کلیسا توصیه نمود که به جای دنبال نمودن جنگ نظامی، با بستن پیمانها و توافقات دوجانبه در زمینههای آزادی تبلیغات دینی، فعالیتهای آموزشی و تجاری و اقتصادی، میتوانند در قلب و ذهن مسلمانان نفوذ کنند. در پی این توافقنامهها، اروپا شراب خود را به اندلس صادر کرد و جامعه مسلمان در فساد غوطهور کرد.
بهنحویکه رفتن به مجالس لهو و لعب و بادهگساری از مصادیق روشنفکری به شمار آمد و پای بندی به موازین دینی از مصادیق تعصب و فرومایگی انسان. روابط تجاری و فرهنگی با این کشور سهل و آسان شد و در پی آن معلمان و مربیان مسیحی با ظواهری جذاب و فریبنده به نشانه تمدن فخیم مسیحی برای برگزاری دورهها آموزشی به این کشور آمدند و افراد فرهیخته و جوانان را به خود جذب کردند و در حقیقت در افکار و اذهان و باورهای آنان نفوذ کردند. با دنبال ابن گونه اقدامات و نیز اقدامات فرهنگی دیگر، مسیحیان بهراحتی توانستند شهر والانس را تصرف کنند و افراد زیادی را به قتل برسانند و جنایات زیادی انجام دهند و بعد از آن نیز با شکنجه و ارعاب و تهدید مسلمانان را از دین خود بازگردانند. آنان علاوه بر نابودی مظاهر اسلامی، حتی کتب تاریخی ناظر بر این دوران و وقایع تاریخی آن را نیز نابود کردند. بهنحویکه تا زمان حال نیز هنوز هیچ اثری از اسلام در این سرزمین نمیتوان یافت.[4]
با توجه به این تجربیات تاریخی و مواردی از این قبیل که غرب و نظام سلطه در موارد زیادی در طول تاریخ از آن بهره برده و تجربه موفقی داشته است، در زمان کنونی نیز که جمهوری اسلامی ایران و اندیشههای اسلامی و انقلابی آن را در تقابل مستقیم با مبانی و اندیشهها و افزایش نفوذ خود میبیند، از راهبرد نفوذ و استحاله بهره برده و آن را دستور کار خود قرار داده است. آنان همواره به این دشمنی ایران با خود بهعنوان «خطرناکترین دشمن تمدن غرب در سرتاسر تاریخ» اذعان نمودهاند. ریچارد نیکسون[5]در کتاب «پیروزی بدون جنگ» مینویسد: «اسلام خمینی و بنیادگرایی اسلامی برای ما، خطرناکتر از تهدید کمونیسم وشوروی است».[6]
به همین دلیل و با توجه به دشمنی همیشگی غرب به رهبری آمریکا با ایران، اهمیت شناسایی و تبیین جنبههای «نفوذ» و سلطه دشمن در کلام و بیانات مقام معظم رهبری بهخوبی قابل فهم است. مقام معظم رهبری در تکمیل نظام فکری خود و به دنبال تبیین جنبههای گوناگون طرح نظام سلطه در مقابله با اندیشه انقلاب اسلامی ایران، به این مسئله پرداخته و آن را توصیف مینمایند.
ایشان در سخنرانیها و بیانات خود به مسئله نفوذ و تحلیل و توصیف آن، بیشتر در ماههای بعد از توافق هستهای پرداختهاند که علت این اقدام ایشان خود نیز حائز بررسی و دقت است. دلیل تأکید مقام معظم رهبری بر مسئله نفوذ بعد از جریان برجام و توافق هستهای را میتوان، بااهمیت بودن دستاوردهای ایران در رسیدن به فناوریهای پیشرفته و علمی بسیار مبنایی برای کشورهای غربی و تقابل با سلطه گرایی آنان دانست. چراکه ایران با دستیابی به این دستاوردهای علمی آینده اقتصادی و سیاسی غرب را مورد تهدید قرار داده است. این تقابل بهدلیل ورود ایران به حوزه انحصاری غرب است که با استفاده از آن میتوانست سلطه خود را بر کشورهای جهان حفظ نماید. به همین دلیل به مبارزه و مقابله در عرصه سیاسی و اقتصادی با فعالیتهای صلحآمیز هستهای جمهوری اسلامی ایران پرداخت و با «نفوذ» در افکار عمومی و حتی سطح نخبگانی این باور را ترویج نمود که دستیابی به این فناوری نهتنها برای ایران مفید فایده نبوده، بلکه حتی مضر و مانعی برای توسعه اقتصادی و سیاسی کشور محسوب گردد. بروز این جریان نفوذ را میتوان در نامه برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در مجلس ششم با هدف دست برداشتن از برنامه هستهای بهدلیل مانع بودن برای فعالیتهای اقتصادی و سیاسی مشاهده نمود.
ضرورت مقابله با برنامه هستهای ایران و برخورد با آن از طریق نفوذ را میتوان در تحلیلهای استراتژیستهای غربی مشاهده نمود. تعاملگرایان[7]غرب معتقدند که برای مقابله باایران و ممانعت از فعالیتهای هستهای ایران لازم است دولت آمریکا به تعامل مستقیمبا ایران اقدام نماید. مرکز نیکسون در کتاب «ایالاتمتحده و ایران: معمای هستهای؛گامهای بعدی»، این نکته را مطرح میکند که تعامل ایالاتمتحده با جمهوری اسلامی،تنها راه بازداشتن ایران از تحقیقات هستهایای و تولید سوخت هستهای است. آنها براین باورند که با ارائه مشوقهایی همچون لغو تحریمها، همکاری در توسعه منابع انرژیو زیرساختهای مربوط به انتقال نفت، و نیز با به رسمیت شناختن حکومت جمهوری اسلامی،ایران را مجبور به توقف تحقیقات و فعالیتهای هستهای خود نماید.[8] تقابلگرایانی همچون ریچار پرل، مایکلروبین، مارتین کرامر، داگلاس فیث که وابسته به نو محافظه کران و مؤسسات آنان بوده وبه لابی صهیونیستی تعلق دارند، نیز معتقدند که برای بازداشتن ایران از فعالیتهایهستهای ضروری است که به تقابل و رویارویی جدی با ایران بپردازیم.[9]
در مقابل این رویکرد که همواره دشمنیهای غرب و راهبردهای آنان در این خصومت را بهخوبی تشخیص داده و به مقابله با آن پرداختهاند، ایده «شکستن مرزهای دانش بشری» و دستیابی به قطب علمی دانش و فناوری منطقه را مطرح نمودند، تا از سوی به دانشمندان جوان کشور امید دهند و از سوی با تأکید بر علم و فناوری، روحیه خودباوری را ترویج نموده و راهبرد دشمن در نفوذ بر اعتقاد و ایمان آنان را با شکست مواجه نماید. چراکه ایشان بهخوبی این مسئله واقفاند که در دنیای کنونی برای موفقیت در عرصههای گوناگون سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، بهترین و مهمترین عامل پیشرفت در زمینه علم و فناوری و بدل شدن به الگویی اسلامی برای تمام کشورهای مسلمان جهان با تکیهبر ارزشهای اسلامی است. ارزشهایی که آمریکا و نظام سلطه بهشدت با آن مخالف است. در حقیقت دشمنی آنان با جمهوری اسلامی، دشمنی با ارزشها و مبانی حقه اسلامی است و بهخوبی هم از این موضوع آگاه است که با «نفوذ» و تغییر در این باورها و ارزشها است که میتواند در ساحتهای دیگر نیز به پیروزی دست یابد.
آنان بهخوبی بر این موضوع اطلاع دارند که «تا زمانی که اسلام، اسلام باشد و تا زمانی که غرب، غرب بماند، این درگیری بنیادی میان دو تمدن بزرگ و شیوههای زندگی، تعیینکننده رابطه آنها در آینده است، و این همان چیزی است که در چهارده قرن گذشته جریان داشته است».[10]پس بهترین راهبرای پیروزی در این جنگ دائمی پس از ناامیدی از تغییر بنیادی، نفوذ در اندیشه و ذهنافراد و تغییر باورمندان به این ارزشها و تخریب مدافعان و تضعیف حامیان آن است. چنانکه رهبر کبیر انقلاب امام خمینی نیز بهخوبی به این مسئله اشاره مینمایند که: «... آنان [دشمنان] تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. بهیقین آنانمرزی جز عدول از همه هویتها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمیشناسند. به گفته قرآنکریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمیدارند، مگر اینکه شما را از دینتانبرگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیستها و آمریکا و شوروی در تعقیبمانخواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبیمان را لکهدار نمایند... آری اگر ملت ایراناز همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر وائمه معصومین (ع) را با دستهای خود ویران نماید، آنوقت است که جهانخواران او رابهعنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بیفرهنگ به رسمیت بشناسند؛ ولی در همان حدی کهآنها آقا باشند و ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند و ما ضعیف، آنها ولی و قیم باشندما جیرهخوار و حافظ منافع آنها، نه یک ایران با هویت ایرانی- اسلامی، بلکه ایرانیکه شناسنامهاش را امریکا و شوروی صادر کند، ایرانی که ارابه سیاست آمریکا یا شورویرا بکشد.»[11]
با توجه به این مسائل در زمان حال حاضر نیز رهبر معظم انقلاب حضرت آیت اله خامنهای نیز با ژرفاندیشی بالایی که دارند و نیز با وقوف بر برنامههای دشمن، در این برهه زمانی حساس به تبیین مسئله نفوذ میپردازند. ازاینرو برای شناخت چیستی و ماهیت و ابعاد نفوذ به بیانات و تحلیلهای ایشان از این موضوع میپردازیم.
ابعاد گوناگون نفوذ پنهانی دشمن در حیطههای اقتصادی، امنیت، فرهنگی، اعتقادی و سیاسی و ایجاد خلل در باورهای انقلابی و دینی:
ایشان در این خصوص میفرمایند: «ما مواجهیم با یک حملهی همهجانبهی فرهنگی و اعتقادی و سیاسیِ اعلام نشده؛ یعنی شما حالا که من دارم میگویم، قاعدتاً از من قبول میکنید لکن اطلاع ندارید از آنچه دارد اتفاق میافتد؛ بنده اطلاع دارم از آنچه دارد اتفاق میافتد؛ من دارم میبینم چه دارد اتفاق میافتد؛ لشکر فرهنگی دشمن و لشکر سیاسی دشمن با همهی ابزارهایی که برایشان ممکن بوده، حمله کردهاند به ما برای سست کردن اعتقادات دینی ما، سست کردن اعتقادات سیاسی ما، تقویت نارضاییها در داخل کشور، جذب جوانها بخصوص جوانهای فعال و اثرگذار در سطوح مختلف برای مقاصد خودشان؛ دارند کار میکنند.»[12]اما ایشان نفوذ فکری، سیاسی وفرهنگی را از اهمیت بالاتری نسبت به نفوذ اقتصادی و امنیتی میدانند و معتقدند: «...نفوذ اقتصادی ممکن است، که البته کماهمیتترین آن نفوذ اقتصادی است؛ و ممکناست که جزو کماهمیتترین [هم] نفوذ امنیتی باشد. نفوذ امنیتی چیز کوچکی نیست امادر مقابل نفوذ فکری و فرهنگی و سیاسی، کماهمیت است. ... و از همه مهمتر، نفوذسیاسی و نفوذ فرهنگی است.
دشمن سعی میکند در زمینهی فرهنگی، باورهای جامعه رادگرگون کند؛ و آن باورهایی را که توانسته این جامعه را سرِپا نگه دارد جابهجا کند،خدشه در آنها وارد کند، اختلال و رخنه در آنها به وجود بیاورد. خرجها میکنند؛میلیاردها خرج میکنند برای این مقصود؛ این رخنه و نفوذ فرهنگی است. نفوذ سیاسی هماین است که در مراکز تصمیمگیری، و اگر نشد تصمیمسازی، نفوذ بکنند. وقتیدستگاههای سیاسی و دستگاههای مدیریتی یک کشور تحتتأثیر دشمنان مستکبر قرار گرفت،آنوقت همهی تصمیمگیریها در این کشور بر طبقِ خواست و میل و ارادهی مستکبرینانجام خواهد گرفت؛ یعنی مجبور میشوند.
وقتی یک کشوری تحت نفوذ سیاسی قرار گرفت،حرکت آن کشور، جهتگیری آن کشور در دستگاههای مدیریتی، بر طبق ارادهی آنها است؛آنها هم همین را میخواهند. آنها دوست نمیدارند که یک نفر از خودشان را بر یککشوری مسلط بکنند، مثل آن چیزی که در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 در هند این کاررا کردند؛ از خودشان آنجا مأمور داشتند؛ یک نفر از انگلیس رئیس هند بود. امروز اینامکانپذیر نیست؛ برای آنها بهتر این است که از خود آن ملت کسانی در رأس آن کشورباشند که مثل آنها فکر کنند، مثل آنها اراده کنند، مثل آنها و بر طبق مصالحآنها تصمیم بگیرند؛ این نفوذ سیاسی است. [هدف این است که] در مراکز تصمیمگیرینفوذ کنند، اگر نتوانستند در مراکز تصمیمسازی [نفوذ کنند]؛ زیرا جاهایی هست کهتصمیمسازی میکند. اینها کارهایی است که دشمن انجام میدهد.»[13] به همین دلیل ایشان بر تغییر درباورها و خلل در آن در زمینههای فرهنگی و فکری و سیاسی بر اثر جنگ نرم تأکیدمینمایند: «... ما همینطور مدام دربارهی نفوذ دشمن تکرار میکنیم، تأکیدمیکنیم- ایجاد خلل در باورها است؛ باور انقلابی، باور دینی. در معرفتهای انقلابیو دینی اختلال ایجاد میکنند؛ رخنه کردن در اینها است.»[14]دشمن برای تغییر باورهای دینی نیز ازروشهای مختلفی نیز استفاده مینمایند بهعنوان مثال: «...سالهای اول پیروزیانقلاب اسلامی بود که ما اطلاع پیدا کردیم رژیم صهیونیستی یک جمعیتی را معین کردهاست و پول به اینها داده که بنشینند راجع به اسلام و راجع به شیعه فکر کنند،مطالعه کنند، بررسی کنند؛ خب، این مطالعه برای چیست؟ این مطالعه برای این است کهببینند چهجور میشود این عامل عظیم را، این بیداری را، این یقظه اسلامی را خنثیکرد؛ [اینکه] چطور میشود به ملتهای مسلمان که بیدار شدهاند، فهمیدهاند که قدرتدارند، فهمیدهاند میتوانند کار کنند ضربه زد. نشستند پولها خرج کردند. اینکهگفتم، یکیاش بود؛ دهها مرکز و کانون -که بعضی را خبر داریم، بعضی را هم حدسمیزنیم- در اروپا، در آمریکا، در رژیم صهیونیستی، در بعضی از کشورهای وابسته و تحتفرمان اینها به وجود آمد، برای اینکه ببینند راهها چیست. آنوقت شما میبینیدایجاد اختلاف را، ایجاد خشونت را، بدنام کردن اسلام را، تجزیه کردن کشورهای اسلامیرا، به جان هم انداختن ملتهای مسلمان را و به جان هم انداختن آحاد یک ملت را جزوکارهای لازم خودشان میدانند.»[15]
ازاینرو نیروی بسیار مقاوم در مقابل نفوذ و تغییر باورها، دین اسلام و باورهای اعتقادی مردم است و به همین دلیل با آن مخالف است: «... دشمن میخواهد برگردد به دوران سلطهی بیقیدوشرط خود بر این کشور؛ چون اسلام با این برگشت بهشدت مخالف است و نیروی مقاوم در مقابل این توطئهی دشمن «اسلام» است، با اسلام مخالفاند. مخالفت دشمن با اسلام بهخاطر این است که میدانند معارف اسلامی، احکام اسلامی در مقابل آنها سد مستحکمی درست کرده است. با ملت ما مخالفاند، چون ملت در مقابل آنها مثل کوهی ایستاده است. با هرکسی در میان ملت که در مقابل دشمن ایستادگی بیشتری داشته باشد، بیشتر مخالفاند. با عناصر مؤمن بیشتر مخالفاند، با سازمانها و نهادهای انقلابی بیشتر مخالفاند، با عناصر حزباللهی بیشتر مخالفاند؛ چون میدانند اینها سدهای محکم و مستحکم در مقابل نفوذ دشمنان هستند.»[16]
ابزار نفوذ؛ بهرهگیری از افراد فرهیخته و متخصص در حوزههای گوناگون:
ایشان میفرمایند در جریان نفوذ، دشمن در موضوعات مختلف افراد و نیروهای متخصص خود را به کار میگیرد: «...از همهی طرق هم استفاده میکنند و آدمهای گوناگونی هم دارند؛ استاد دانشگاه هم دارند، فعال دانشجویی هم دارند، نخبهی فکری و علمی هم دارند؛ همهجور آدمی برای ایجاد این رخنهها هستند. برادران در سطوح مختلف سپاه بایستی این آمادگی را و این اقتدار منطقی را داشته باشند.»[17]
نقشه دشمن در نفوذ:
«نقشهی این دشمن در این منطقه عمدتاً بر دو پایه استوار است -البته شعب زیادی دارد لکن عمده این دوتا است- یکی عبارت است از ایجاد اختلاف، دومی عبارت است از نفوذ. این، اساس نقشهی دشمن در این منطقه است: ایجاد اختلاف؛ اختلاف بین دولتها و بعد اختلاف بین ملتها، که خطرناکتر از اختلاف دولتها، اختلاف ملتها است؛ یعنی دلهای ملتها را نسبت به یکدیگر چرکین کنند و عصبیت بیافرینند؛ با نامهای مختلف؛ حالا یکوقت مسئلهی پانایرانیسم و پانعربیسم و پانترکیسم و این حرفها بود، یک روز هم مسئلهی سنی و شیعه و تکفیر و مانند اینها است؛ به هر عنوانی که بتوانند، ایجاد اختلاف کنند. این یک قلم از کارهای اینها است که بهشدت دارند روی این کار میکنند.»[18]به همین دلیل دشمن سعی در ایجاداختلاف عقیدتی و فرقهای در میان کشورهای منطقه خاورمیانه است و با استفاده از ایننقشه نفوذ، کشورهای منطقه را دچار اختلاف و تجزیه داخل نماید و تمامیت ارضی کشورهایمنطقه را به خطر بیندازید. راهبردی که جمهوری اسلامی ایران با به رسمیت شناختنتمامیت ارضی کشورهای عراق و سوریه با جدیت با آن مقابله مینماید: «در منطقه همهمینجور؛ در منطقه هم آنها میخواهند نفوذ ایجاد کنند؛ ... ما تمامیت ارضیکشورهای منطقه برایمان بسیار مهم [است]؛ تمامیت ارضی عراق و تمامیت ارضی سوریه،برای ما کاملاً مهم [است]؛ آنها دنبال تجزیهاند. بنده از قبل گفتم که آمریکاییهادنبال تجزیهی عراقاند..»[19].
راهبرد مقابله با نفوذ دشمن:
در راهبرد مقابله با دشمن، گام اول شناخت مناسب از دشمن و راهها و نقشههای او در نفوذ بر ملتها و ایجاد اختلاف در آنان است: «امروز تبلیغات استکبار جهانی از جملهی چیزهایی که بر آن تمرکز میکند، همین وجود اختلافات در داخل کشور است. یک عدهای پیش خدا باید جواب بدهند؛ پیش خدا جواب بدهند که کاری بکنند که دشمن از او برداشت تفرق بکند در داخل کشور و جری بشود. مسئله این است که دشمن را بشناسیم؛ ترفند دشمن را بفهمیم؛ بدانیم که چه داریم میگوییم و دشمن چگونه ممکن است از هر کلمهی ما استفاده بکند و جری بشود، تشویق بشود، روحیه پیدا کند و راهها را برای دخالت خود، نفوذ خود، باز کند.»[20]به همین دلیل باید در مقابل دشمنمقاومت کرد: «...در همه حال باید در مقابل دشمن سرسخت بود. خاکریزتان باید درمقابل دشمن نرم نباشد؛ دشمن نتواند نفوذ کند؛ نتواند تأثیر بگذارد؛ این در مقابلدشمن...»[21] به همین دلیل ازراهکارهای مقابله با نفوذ دشمن از دید مقام معظم رهبری «ترویج هنجارها، ارزشها وسبک زندگی اسلامی ایرانی و ممانعت از رخنهها و آسیبهای فرهنگی و اجتماعی در اینعرصه و مقابله مؤثر با تهاجم همهجانبه فرهنگی و نیز ارتقای فرهنگ کاربری و سوادفضای مجازی جامعه»[22]است. همچنین حمایت و دفاع از ساخت حقیقی و واقعی و درونی نظام جمهوری اسلامی ایران ازاهمیت بالای برخوردار است چراکه: «... در حکم روح این جسم است. آن ساخت درونی چیست؟همان آرمانهای جمهوری اسلامی است: عدالت، کرامت انسان، حفظ ارزشها، سعی برایایجاد برادری و برابری، اخلاق، ایستادگی در مقابل نفوذ دشمن؛ اینها آن اجزاء ساختحقیقی و باطنی و درونی نظام جمهوری اسلامی است.»[23]
در مجموع با توجه به بیانات رهبری، اهداف نفوذ دشمن را میتوان در مراتب ذیل تقسیمبندی و خلاصه نمود:
1. نفوذ قدرتهای استکباری و صهیونیستی به مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی دنیا بهویژه کشورهای اروپایی برای بسط قدرتهای اقتصادی و سیاسی خود و تحقق وابستگی هر چه بیشتر کشورهای به آنان
2. نفوذ استکبار جهانی و نظام سلطه برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی در عرصههای گوناگون فکری، فرهنگی سیاسی و تغییر و تضعیف باورهای بنیادین نسلهای مختلف جامعه در جهت تضعیف پایبندی آنان به نظام مقدس جمهوری اسلامی
3. نفوذ استکبار جهانی برای ضربه زدن به وحدت مسلمانان و اقتدار و عظمت اسلام، به دنبال بسط شعار اصلی انقلاب اسلامی یعنی مبارزه با نظام سلطه و ترویج عدالتخواهی و ظلمستیزی
بنابراین با توجه به تحولات مختلفی که در منطقه خاورمیانه و نیز در عرصه بینالملل در حال وقوع است بهخوبی میتوان دریافت که دشمن برای تحقق این اهداف خود، راهبرد نفوذ را در دستور کار خود قرار داده است. آنچه از طریق ایجاد درگیریهای داخلی در کشورهای منطقه بهویژه سوریه و عراق و یمن دنبال میشود، گامهایی برای ایجاد اختلافات دینی و بینفرقهای از طریق نفوذ در میان مسلمانان و گسست اتحاد آنان است. همچنین هجمه عظیمی که دشمن از طریق جنگ رسانهای علیه جمهوری اسلامی به راه انداخته، بهنحویکه بتواند ایران را در زمینههای گوناگون در موضع ضعف قرار دهد شکلی دیگر از اقدامات دشمن در جنگ است. دشمن امید دارد که بتواند از طریق پیادهسازی و اجرای راهبردها و نقشههای گوناگون خود، در افکار و باورهای ملت ایران نفوذ کند و آن را مطابق خواست و نقشه خود تغییر دهد. چراکه بهخوبی بر این موضع واقف است، که زمینه هر تغییر بنیادینی، نفوذ و تغییر باورها و افکار اساسی پیروان یک جامعه و یا انقلاب است.
اما آنچه دشمن را در رسیدن به این هدف خود ناکام خواهد گذاشت، آموزهها و فرهنگ اسلام ناب محمدی (ص) است که در طی نسلهای متمادی، پشتوانه باورهای مردم مسلمان ایران بوده و با خون مجاهدان اسلام و قلم علمای مجاهد آن حفظ شده و اکنون نیز در سایه آموزهها و رهبری ولایتفقیه همواره بالندهتر خواهد شد و دشمن را در رسیدن به اهداف خود ناکام خواهد گذاشت.*
ارسال نظر