در سالروز مبعث پیامبر اکرم(ص) ؛
اصول جامعه مدنی در سیاست نبوی
رسول خدا(ص) در طول 23 سال، در راستای انجام وظایف محوله سه گانه، موفق شدند تحولات شگرفی در تاریخ و جامعه آن روز اعراب به وجود آورند و اقوامی بدوی را به ملتی با ویژگیهای انسانی والا و بالیده بر قله معنویت و مدنیت، تبدیل کنند.
به گزارش گلستان24،پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی ـ صلی الله علیه و آله ـ در ابتدای ورود به مدینه منوره، حکومت سیاسی تشکیل دادند. این اقدام، نشاندهنده "اصالت حکومت اسلامی در نزد شارع مقدس" است.
اما حکومت اسلامی، چگونه باید با مردم و جامعه مدنی ارتباط برقرار کند؟
پاسخ این سؤال، در مقاله زیر ــ که به مناسبت شب مبعث در ابنا منتشر می شود ــ داده شده است:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قلم: حجت الاسلام دکتر محمود شفیعی
(عضو انجمن علوم سیاسی حوزه علمیه قم)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی از مناسبتهای بسیار ارزشمند ماه رجب، مبعث پیامبر گرامی اسلام(ص) است. اجماع مسلمانان بر این است که حضرت محمد(ص) علاوه بر رسالت «ابلاغ وحی» دریافت شده از عالم علوی، دو مقام دیگر نیز به حکم الهی دارا بودند:
مقام اول «مقام قضایی» است که بر اساس آن و به نص قرآن کریم، مسلمانان وظیفه داشتند اختلافات خود در زندگی اجتماعی را با قاضی قرار دادن پیامبر اکرم(ص) رفع و رجوع کنند و دستورات قضایی او را با طیب خاطر بپذیرند.
اما مقام دیگر نبی گرامی(ص) «مقام سیاسی» است. از این جهت، پیامبر خدا(ص) علاوه بر ابلاغ رسالت الهی و قضاوت در بین مردم، حکمرانی در بین آنها را نیز به عهده گرفته بودند.
رسول خدا(ص) در طول 23 سال، در راستای انجام وظایف محوله سه گانه، موفق شدند تحولات شگرفی در تاریخ و جامعه آن روز اعراب به وجود آورند و اقوامی بدوی را به ملتی با ویژگیهای انسانی والا و بالیده بر قله معنویت و مدنیت، تبدیل کنند.
همه مورخان متفقالقولاند که در جامعه بدوی عربی آن روز بتپرستی یگانه معضل عقیدتی- اجتماعی نبود؛ بلکه به تعبیر حضرت علی(ع) اعراب بدوی گرفتار «بد دینی و بد دنیایی» بودند. ایجاد تغییر در چنین جامعهای بزرگترین دستاوردی است که ممکن است به مخیله بشری خطور کند. با ظهور پیامبر گرامی اسلام(ص) و در سایه برخورداری آن حضرت به بهترین و برجستهترین خلقیات انسانی چنین مهمی به دست آمد. جامعه بدوی به «جامعه مدنی» مبدل شد و شهر یثرب به «مدینة النبی» تغییر نام داد. مردم بیابانگرد بتدریج با قرار گرفتن در سایه تربیت نبوی یکی از سازندگان بزرگترین تمدن بشری گشتند و مسیر زندگی آیندگان مدیون این تحول عظیم شد.
در مقاله حاضر به اختصار تنها بعضی از «مختصات و اصول سیاست نبوی(ص)»، با تکیه بر آیاتی از قران کریم، مورد تحلیل قرار میگیرد.
در باب اصول «سیاست نبوی» مهمترین آیه، «آیه شورا» در «سوره آل عمران» است. بر اساس این آیه، پیامبر اکرم(ص) به عنوان نماد تمام عیار یک حکومت اسلامی مشروع، با تکیه بر اوصافی خاص، باید حکومتی برپا میساختند که حاوی مختصاتی باشد که بدون آن مجموعه اوصاف در حاکم و مختصات سیاسی، نمیتوان حکومتی را از منظر دینی مشروع تلقی کرد:
الف) نرمخویی در برابر مردم:
بر اساس «آیه مشورت» پیامبر گرامی اسلام(ص) با عنایت رحمانی خداوند نسبت به مردم نرمخو بودند. در این زمینه آیات و روایات و وقایع تاریخی فراوانی وجود دارد که جملگی دال بر این است که نبی گرامی اسلام(ص) سرتا پای وجودش را عشق به مردم فراگرفته بود.
بیتردید همگان پذیرفته بودند که محمد(ص) مظهر دریای مهر و محبت نسبت به همگان است. براساس روایتی از امام صادق(ع) اینکه خداوند در آیهای فرموده است پیامبر(ص) به مؤمنان از خودشان ولایت بیشتری دارد، برای این است که او خود را درباره معضلات و نیازهای مردم از جمله مسائل و مشکلات مالی، مسئول به جبران میدانست. در آیه دیگری اخلاق پیامبر(ص) بسیار بزرگ توصیف شده است و خود حضرتش معروف است که فرمودهاند: «من به خاطر تکمیل سجایای اخلاقی مبعوث شدهام».
در ادامه «آیه مشورت» تصریح شده است که حاکم باید دارای صفتهای «دگرخواهی» و «نرمخویی» با مردم در عرصه سیاست باشد.
ب) عفو و طلب بخشش برای مردم:
در دنباله «آیه مشورت» از پیامبر(ص) خواسته میشود که در رفتار با مردم اهل «گذشت» باشد و بالاتر اینکه برای آنان از خدا طلب مغفرت نماید. در واقع این ویژگی، «تساهل در رفتار با مردم» را مورد توجه قرار میدهد و حاکم جامعه اسلامی باید با برخورداری از این ویژگی، اصل انسجام و عدم تشتت در جامعه اسلامی را تضمین کند.
امروزه نیز در نظامهای مردمسالار بحث «تساهل و تسامح» به معنای دست برداشتن از عقیده یا رفتار درست نیست بلکه منظور این است در مواجهه با عقاید و رفتار گوناگون که در هر جامعهای امری طبیعی است، به تحمل و مدارا رو آوردند و در عین بیان عقیده صحیح خود و دنبال کردن رفتار درست، به دیگران نیز اجازه ابراز عقیده دهند.
ج) شورا و مشورت یا مشارکت همگانی در قدرت:
خداوند وقتی از «شاورهم فی الامر» سخن میگوید، منظورش آن قالبی نیست که در جزیرة العرب عدهای از آدمها با محدودیتهای فردی، اجتماعی و تاریخی مشخصی در جایی جمع میشدند و با مدل مشخصی مشورت میکردند بلکه حقیقت این است که بینهایت مدلهای متصور دیگر در این زمینه به شکل تاریخی میتواند مصداق «شورا» قرار گیرد چرا که روح معنای شورا مقتضی چنین چیزی است. منظور از روح معنای شورای مطرح در زبان قرآن این است که خدا میفرماید حکومتی که در فرآیند تصمیمسازی و تصمیمگیری، تصمیماتش را نه بر تک ذهن، بلکه مبتنی بر «اذهان جامعه» کند، از حکومتی که تصمیماتش مبتنی بر بین الاذهان و شراکت و سهیم شدن دیگران نیست، مطلوبتر است.
پس روح معنای «شورا» عبارت از مدیریت سیاسی جامعه مبتنی بر چند ذهن در مقابل مدیریت مبتنی بر تک ذهن است. روح معنای مشورت، این ظرفیت را به وجود میآورد که مفهوم شورا نه تنها جامع مصداقهای موجود در عصر نزول یا صدر اسلام باشد بلکه بتواند حتی فراتر از مصداقهای جدید شورا، مصادیق، مدلها و الگوهای محتمل آینده را نیز دربر گیرد.
بنابراین به اندازهای که افراد بیشتری در فرآیند تصمیمسازیهای سیاسی حضور یابند به همان اندازه معنای «شورا» در بیرون و به شکل مصداقی بیشتر تحقق خواهد یافت. تردیدی نیست اگر امروزه شراکت مردم در سیاست به بهترین وجه ممکن در قالب نظامهای مردمسالار جریان مییابد، چنین نظامهای سیاسی مصداقی از آیه مشورت خواهد شد و در مقابل نظامهای غیرمردمسالار به خاطر فقدان روح شورا در آنها، هم از منظر عرف و در نتیجه از منظر شرع، غیرقابل توجیه خواهد بود. آنچه بیان شد به معنای «مشورت به عنوان موضوع حکم الهی» مربوط میشد. در ذیل به «مشورت از جهت ماهیت دستوری که خداوند صادر کرده» به بحث میپردازیم. از جهت تحلیل حکمی باید اذعان کرد که در «آیه شورا» بالاترین حاکم جامعه یعنی پیامبر گرامی(ص) مأمور مشورت با دیگران که در اطراف او بودند، شده است. بنابراین تکلیفی ارشادی به عهده پیامبر(ص) به عنوان حاکم سیاسی گذاشته شده است که در امور سیاسی و اجتماعی با همه کسانی که در قلمرو حکومت او بودند به مشورت در امور بپردازد. به طور ضمنی آیه متضمن بیان «حقوق سیاسی» در ارتباط با مشورت برای مردم است.
عمل سیاسی پیامبر گرامی(ص) قبل و بعد از تأسیس حکومت نشان میدهد که «آیه مشورت» در واقع بازتاب زبانی حقیقتی اجتماعی- سیاسی است که آن حضرت در تأسیس و تداوم حکومت اسلامی آن را به منصه ظهور رسانده بود. پیامبر اکرم(ص) در مدینه در شرایطی دست به تأسیس حکومت زد که قبلاً انصار و مهاجر با آن حضرت بیعت کرده بودند و از این طریق خواست اجتماعی-سیاسی خود را برای تشکیل حکومتی با رهبری او اعلام کرده بودند. بعد از تشکیل حکومت نیز پیامبر گرامی اسلام(ص) در عرصه مدیریت سیاسی لحظهای از شهروندان جامعه نوپای اسلامی جدا نشد و با مساعی همدیگر و با حضور مردمان شهر، بار مدیریت سیاسی را به دوش کشیدند. پیامبر اسلام(ص) در ساختن تمدن جدید و در دفاع از آن با مجموعهای از پیمانهای سیاسی-اجتماعی شروع کرد و با گفتوگوهای دائمی و جلبنظر دیگران چنین تمدنی را استوار و پایدار ساخت. پیمان دفاعی با یهودیان مدینه و مجموعهای از قراردادهای دیگر از یک طرف، و مشارکت گروهها و اقوام و مذاهب گوناگون در عرصههای مختلف مدیریت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی از طرف دیگر، آن چیزی بود که بدویت از هم گسیخته را به مدنیت و معنویت تاریخی اجتماعی ماندگار و پایدار به شکل بالنده و خود افزاینده تبدیل کرد.
از آنچه در ذیل بحث مشورت بیان کردیم میتوان معنای «ولایت همگانی در جامعه اسلامی» را معنا کرد. به صراحت قرآن، مؤمنان در جامعه اسلامی ولی و سرپرست دوستان همدیگرند. در جامعه اسلامی جریان امور به گونهای است که «ولایت سیاسی» در پیوند عمیق با «ولایت اجتماعی» همگانی قرار میگیرد. و در جامعه اسلامی فاصلهای بین حاکم و مردم ایجاد نمیشود. اختیارات حکومت محدود میشود و حوزه عمومی به دست خود مردم اداره میشود. به جای آنکه «پیامبرِ حاکم» فضای اجتماعی را معنا کند، «پیامبرِ تذکر دهنده» بدان معنا میدهد. مردم به شهروندانی بالغ و عاقل تبدیل میشوند که هم راحت سخن میگویند و هم راحت توصیه میکنند و هم بدون ترس انتقاد میکنند؛ چرا که میدانند فضا، فضای مهر و محبت است و مبنای زندگی اجتماعی و سیاسی «رحماء بینهم» است.
درود میفرستیم به پیامبر نرمخویی و رحمت، پیامبر عفو و مغفرت، پیامبر عشق و محبت، پیامبر شورا و مشورت. افتخار میکنیم به چنین خیر کثیر و صاحب اخلاق کریم و عظیم و با تمام وجود مبدأ میلمان را به سمتش متوجه میکنیم. زبان حال همه مؤمنان واقعی نسبت به آن وجود بیبدیل انسانیت، دیانت، معنویت و مدنیت این است که:
از رهگذر خاک سر کوی شما بود
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
منبع:ابنا
ارسال نظر