اخلاص؛ عامل اصلی در شهادت
عاقبتبخیری شهید عشریه با عشقورزی به حرم زینبی
دل که به سمت حرم زینبی میرود دیگر به یاد ندارد که متعلق به کجاست، دنیا، همسر، فرزند یا هر چیز دیگری که به ذهن دنیایی خطور کند، شهید ابراهیم عشریه هم یکی از شهدای حرم زینبی است که جانش را فدای اهل بیت(ع) کرد.
به گزارش گلستان24، از شهرستان نکا، امسال شهر و دیارمان با نام مقدس شهدای مدافع حرم مزین شده است و با شهادت محمدتقی سالخورده به عنوان دومین شهید مدافع حرم نکا بعد از عبدالرحیم فیروزآبادی، این شهر سه شهید مدافع حرم دیگر را نیز تقدیم به بیبی زینب(س) و ائمه اطهار کرده است و شهید حسین مشتاقی، سعید کمالی کفراتی و ابراهیم عشریه از دیگر شهدای مدافع حرم نکا هستند.
بیش از دو ماه از خبر شهادت اولیه و بیش از 20 روز از تأیید خبر شهادت شهید ابراهیم عشریه به عنوان شهید مدافع حرم میگذرد ساره عیسیپور، همسر شهید جاویدالاثر ابراهیم عشریه، حجتالاسلام محمدباقر محمدی لائینی امام جمعه نکا و اسماعیل عشریه برادر شهید و در گفتوگو با خبرنگار فارس در شهرستان نکا با بیان خاطراتی از این شهید و شوق شهادت ایشان برای شهادت و مقام شهادت گفتند که ماحصل این گفتوگو در ذیل میآید:
* گفتن ذکر ائمه بعد از شنیدن خبر شهادت
ساره عیسیپور، همسر شهید جاویدالاثر ابراهیم عشریه، با بیان اینکه شهدا قبل از شهادتشان زمینه را آماده کرده بودند به خبرنگار خبرگزاری فارس در شهرستان نکا گفت: همسرم محل کارشان تهران و محل سکونت ما در قم بود و فقط چهارشنبه و پنجشنبه را میآمدند و میرفتند و برخی مواقع نیز به دلیل مشغله کاری همین زمانها را هم نمیآمدند و این دوری باعث شد تا به این دوریها عادت کنیم.
وی در مورد اطلاع یافتن از خبر شهادت شهید عشریه میگوید: ما در استان قم زندگی میکنیم اما خبر شهادت آقا ابراهیم را ساعت 2.5 شب 24 فروردین از طریق اقوام و دوستان در شمال شنیدم که از طریق پیامک برایم ارسال شد؛ وقتی این خبر را شنیدم تسبیح گرفتم و ذکر یا زهرا، یا زینب، یا رقیه و صلوات گفتم؛ مهمانهایم از مازندران آمده بودند و شرایط خیلی سختی بود؛ وقتی مهمانها خوابیدند؛ هر کاری کردم نتوانستم خودم را نگه دارم و تمام بدنم شروع به لرزیدن کرد؛ همیشه خودم را در این موقعیت قرار میدادم اما قرار گرفتن در این وضعیت بسیار متفاوت بود.
همسرم همواره بعد از اقامه نماز در منزل، روضه یکی از ائمه مثل بیبی زینب، خانم رقیه و... را میخواند و میگفت این روضه موجب برکت در منزل شود و بچهها با ائمه آشنا شوند و چون درس طلبگی نیز در کنار پاسداری خوانده بود روضه خوبی هم قرائت میکرد و وقتی من در آن موقعیت و آن زمان دیدم که آرام نمیشوم؛ شروع کردم در کنار سه فرزندم روضه حضرت رقیه(س) و زینب(س) را خواندم و گفتم «بیبی جان، ایشان برای دفاع از حرم شما آمدند و من هم هر چه شما بخواهید قبول میکنم فقط به من صبر و آرامش بدهید تا در شهر غریب بتوانم این غم را تحمل کنم».
* از ائمه خواستم نبودن شهیدم را برایمان شیرین کند
وی درباره پذیرش نبود شهید در کنارشان نیز میگوید: به ائمه گفتم شما اسارت و زجر کشیدید اما در موقعیت فعلی ما زجر و عذاب نمیکشیم و از محبت همهجانبه برخوردار هستیم اما کاری کنید که نبودن آقا ابراهیم را تحمل کنم و نبودنش برایم شیرین شود.
خداوند در قرآن میفرماید: «کسانی که در راه خدا کشته میشوند زندهاند و در نزد خداوند روزی میخورند»، و من نیز مطمئن بودم که آقا ابراهیم زنده است و گفتم آقا ابراهیم خودت کمکم کن تو حاضری میبینی و چون ایشان عاشق شهادت بود گفتم تو به آرزویت رسیدی پس کمک کن من به آرامش برسم.
آقا ابراهیم برای دفاع از بیبی زینب(س) و رقیه خانم، مال، زن و فرزندان، خانواده و تعلقات را یک طرف قرار دادند و تعلق خاطر و عشق به اهل بیت(ع)، عشق به امام، رهبری و ولایت را در طرف دیگر قرار دادند و رفتند و حالا نوبت ما بود تا در ادامه راهشان، با صبر و بردباری ادامه دهنده راستین ایشان باشیم و ائمه و خود شهید به ما آرامش دادند.
* اخلاص شهید عشریه موجب شهادتشان شد
وی درباره نحوه شهادت شهید عشریه میگوید: شهید عشریه در موقعیت آتشبس به سوریه رفت و به شهادت رسید، اخلاص ایشان موجب شهادتشان شد و چون میدانستم که عاقبت ما در دست خداوند است و بعد از آن شب که خبر شهادت را شنیدم تا اذان صبح متوسل به اهل بیت(ع) شدم و گفتم من با جان و دل پذیرفتم و از خود خداوند خواستم محبت و عشق خداوند را در دلم خالی و کم نکند و دعای خیر شهید نیز همواره همراه ما است.
همسر شهید عشریه در مورد چگونگی اعزام شهید به سوریه گفت: چندسالی است که بحث و زمزمه سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب و رقیه(س) است اما اوایل از روی اختیار نبود که بروند و چون ما محل زندگی ما نیز جایی است که خانوادههای پاسدار زیادی در آن مکان سکونت دارند این زمزمهها بیشتر از جاهای دیگر بود و با این مسائل بیگانه نبودیم و حتی کلاس قرآنی که میرفتیم؛ برخی از خانوادهها همسران و فرزندانشان چندبار به سوریه رفته بودند؛ اما خود شهید عشریه هم یکی دوسالی عاشق سوریه بودند و همواره میگفتند که دعا کنید به سوریه بروم.
* ما میرویم تا از مرزهای اسلام دفاع کنیم
آقا ابراهیم مدتها بود که منتظر اعزام به سوریه بود و بالاخره در نیمه اسفندماه سال گذشته به ایشان اعلام شد که میتوانند به سوریه اعزام شوند، شوق و ذوق عجیبی برای رفتن داشت؛ قرار بود 20 اسفندماه به سوریه اعزام شوند و دو روز قبل از اعزام در 18 اسفندماه منزلمان گفتند خانم بیا یک کلیپی از من بگیر که در آن کلیپ؛ سفارشهایی کرد و از جمله گفت: «روی سخن من با کسانی است که دوستشان دارم و مأموریت سوریه را در آن کلیپ توضیح دادند و گفتند که برای دفاع میرویم تا دشمنان به مرزها وارد نشوند و همچنین گفتند ما میرویم تا از مرزهای اسلام دفاع کنیم».
بارها حسی در مورد رفتن به سوریه داشت و میگفت: «دو سال محرم چنین حسی به من انتقال داده میشود که قسمت من میشود برای دفاع از حرم حضرت رقیه(س) و زینب(س) به سوریه میروم؛ شما هم دعا کنید که بروم».
* دعا کنید اگر قسمت شد؛ شهید شوم
همسر شهید درباره اشتیاق شهید برای شهادت میگوید: جایی که ما زندگی میکنیم پاسداران مختلفی برای حرم رفتهاند و شهدای فراوانی در روزهای مختلف میآمدند و هرگاه که من زنگ میزدم به ایشان که آقا شهید آورند و من برای تشییع شهدا میروم؛ میگفتند خانم خیلی برام دعا کن که به سوریه بروم و اگر قسمت شد شهید بشوم و من هم به شهدا میگفتم که ایشان به آرزویشان برسد و «اللهم الرزقنا شهادت الحسین»، در تمام نمازهای شهید عشریه ورد زبان و قنوتش بود.
یکی دو سالی بود که زمزمه رفتنشان بود و به نوعی قسمت نمیشد که برود و همواره میگفت یا شما راضی نیستی یا مادرم، میگفت مادرم مرا شیر داده و بزرگ کرده است و نمیشود که راضی نباشد اما همسر باید راضی باشد و شاید از ته دلت راضی نباشی که من هم گفتم به همان قرآنی که میخوانی و عشق حضرت رقیه(س) و زینبی که در دلت هست من ناراضی نیستم؛ چرا باید در آن دنیا خود را شرمنده بیبی کنم؛ میگفتم من دعا میکنم اما همه شما که نباید به سوریه بروید انشاالله در رکاب امام عصر باشید و با یهود و اسراییل مبارزه کنید و میگفتم آرزوی شهادت کن برای آینده و در رکاب امام زمان(عج) قرار بگیرید.
وی در مورد روزهای آخر حضور شهید عشریه در منزل گفت و بیان کرد: دو هفتهای بود که رفتنشان به سوریه حتمی شده بود خیلی و عجیب خوشحال بودند و روزهای آخر را مرخصی گرفته بود و بیشتر وقت در منزل بودند و با دخترانمان بازی میکردند و میگفتند خانم شما هر کاری داری در این زمانی که من هستم انجام بدهید به کلاسهای قرآن، روضههایت برو، ختم انعام برو و به کارهای شخصیت برس و من با بچهها هستم و این روزهای آخر حضورشان در منزل برایم بسیار دلنشین و آرامش بخش بود.
همسر شهید گفت: شهید عشریه متولد 1356 است و ثمره ازدواج ما سه دختر به نامهای زهرا 11 سال، زینب 8 ساله است و فاطمهمعصومه هم 4 ساله است که آقا ابراهیم در روزهای آخر همه اوقات در کنار بچهها بود و شب آخر هم تا اذان صبح وصیتنامه را نوشتند و صبح موقع خداحافظی وصیتنامه را به من دادند و وقتی وصیتنامه را گفتم انشاالله میروی و صحیح و سالم بر میگردی و با هم این وصیتنامه را میخوانیم و کلی خندیدیم و شوخی کردیم تا روحیهمان خراب نشود.
* طلب حلالیت از فرزندان/ شهدا تضمین شده بهشت هستند
گاهی اتفاق میافتاد که بچهها اذیتشان میکردند و برای هر پدر و مادری اتفاق میافتد که دادی بر سر فرزندان بکشد و تنبیه کند و اگر چنین اتفاقی میافتاد از بچهها طلب حلالیت میکردند و با توجه به شوق شهادتی که در ایشان بود هر زمانی که در منزل بودند به بچهها میگفتند بابا؛ دعا کنید شهید شوم؛ تا جایی که امکان داشت در مسجد اقامه نماز داشتیم و دخترها آنقدر به آقا ابراهیم عادت داشتند که گاهی که به مسجد نمیرفتیم، میگفتند بابا نماز نخوان تا بیاییم و نماز جماعت بخوانیم و همه میایستادیم پشت ایشان و نماز میخواندیم و الان هم میگویم کاش بودند و فاطمهمعصومه که کوچک است و نماز را در حال تقلید میداند را نیز عاشقتر به نماز و اهل بیت بار میآورد.
همسر شهید عشریه با اشاره به اینکه این مأموریت، اولین ماموریت شهید به سوریه بود؛ ادامه داد: مأموریت ایشان 60 روزه بود و هرگاه که با هم صحبت میکردیم؛ میگفت اگر مأموریت تمام شود و صحیح و سالم برگردم 20 اردیبهشت ماه میآیم و وقتی در 24 فروردین خبر شهادتشان را به ما دادند؛ خب رفت و آمد به منزل ما زیاد شده بود و تلفن هم مدام اشغال بود و بچهها نگران شدند که مامان چیزی شده؟ که من میگفتم بابا مجروح شده و شما نگران نباشید بابا 60 روز بر میگردد و زهرا هر شب میگفت مامان بابا 10 روز دیگر برمیگردد و این شمارش معکوسشان برای بازگشت پدر شروع شده بود و زینب هم همواره میگفت خدایا کمک کن بابام صحیح و سالم بر گردد و الانم همواره همین را میگوید.
* همواره دعا میکردم که اگر شهید است پیکرش به ما برگردد
بعد از آقا ابراهیم ما باز هم شهید داشتیم و مسأله خانطومان اتفاق افتاد و شهدای گرانقدری که در خانطومان به شهادت رسیدند اما هنوز شهادت ایشان قطعی نشده بود و همواره دعا میکردم که اگر شهید است پیکرش به ما برگردد.
با دوستانش که صحبت میکردیم، گفتند 24 فروردین ماه عملیات بود ما تا اذان صبح صدای ایشان را از بیسیم داشتیم اما بعد از آن هیچ ارتباطی با ایشان برقرار نشد و البته من هم همان شب 24 فروردین ماه خواب دیدم که، آقای عشریه به منزل آمدند و ترو تمیز و اتوکشیده و بگو بخند کردیم و گفتم آقا کجا بودی؟ گفت از سوریه میآیم؛ گفتم اگر سوریه بودی که وضعیتت این نیست و باید خاکی باشی و آفتاب خورده که گفت: نه من وقتی میآمدم همهجوره خودم را آماده کردم و آمدم و بعد از آن بود که خبرها رسید و همواره میگفتم انشاالله که صحیح و سالم برگردد و هرشب که به مسجد میرفتیم به بچهها میگفتم که دعا کنید بابا برگردد.
دلتنگیهایمان برای آقا ابراهیم بسیار زیاد است با وجود همه دلتنگیها، اما هیچگاه کنار فرزندانم گریه نکردم هر وقت که سه تایشان با هم گریه میکنند؛ من هم کنارشان گریه میکنم.
بعد از اینکه 60 روزی که به بچهها قول داده بودم که بابایشان برمیگردد؛ تمام شد، یک روز بعدازظهری بود دیدم بچهها گفتند مامان همه باباها آمدند و بابا نیامد که شروع کردند به گریه کردن و من هم کنارشان گریه کردم و گفتم میخواهید برویم جمکران؟ گفتند: آره و رفتیم جمکران و نماز خواندیم و گفتم حالا دعا کنید و گریه کنید که هم امام زمان و هم بابا صدایتان را میشنوند که بعد رفتیم مسجد تا آرامتر شدند؛ اما بچهها هنوز کوچک و خردسال هستند و برایشان سخت است.
وسایل شخصی آقا ابراهیم را برای ما آوردند و این شبها وقتی بچهها خوابند؛ مینشینم با او حرف میزنم، گریه و درد دل میکنم و روضه میخوانم اما در هر صورت باید مراقب باشیم که در هر شرایطی در زمان کنونی خانوادههای شهدا زیر ذرهبین هستند در مراسمها باید مراقب باشیم که دشمن حتی از گریههای ما نیز سوء استفاده نکند.
تأیید خبر شهادت آقا ابراهیم را در مراسم تحلیف دانشجویان دانشگاه امام حسین(ع) در سوم خرداد ماه شنیدم و دوستان آقا ابراهیم آنجا خبر تأیید را به من دادند و در 17 خرداد ماه، خبر رسمی توسط سپاه نکا به ما اعلام شد.
این روزها فوج فوج افراد برای تسلی میآیند و ما را تنها نگذاشتند و ما هم در حق همه دعا میکنیم اما باید بدانیم وقتی به کسی دلداری میدهیم؛ قبلش باید عمیق فکر کنیم و بدانیم که شهدا برای چه رفتند و اکنون ما که نمیتوانیم بجنگیم باید از در دیگری عشقمان به اهل بیت(ع)، اسلام و شهدا نشان دهیم.
* سفارش به حجاب در وصیتنامهاش به فرزندان
در شرایط کنونی دستکم وظیفه ما احترام به پدر و مادر، اخلاق خوش، رحم کردن به یکدیگر، رعایت حجاب، نماز خواندن و روزه گرفتن و عبادت خداوند است که این مسائل از تاکیدات شهید عشریه هم بود و در وصیتنامهشان هم خطاب به دخترانمان نوشتند: «زهرا خانم، زینب خانم و معصومه جان شیرین زبانم، نماز اول وقت را ترک نکنید و احترام به مادرتان که اگر مادرتان راضی نباشد خداوند هم راضی نیست، مطیع امر ولایت فقیه باشید، در روضه شهادت ائمه و شهادت شرکت کنید؛ در خانه روضه و مولودی باشد، مسجد رفتن را ترک نکنید و سعی کنید کلاسهای مسجد را شرکت کنید».
شهدا شهید شدند تا ما راحت باشیم آیا ما باید راحت باشیم و هر طور که دلمان خواست خودمان را در معرض دید قرار دهیم؟ الان برخی از افراد برای تسلیت خانوادههای شهدا میآیند که حداقلیها حجاب و عفاف را رعایت نمیکنند و این مسأله ما را نگران و دلآزرده میکند چرا که میبینیم با وجود شهادت این شهدا، همچنان تغییری صورت نگرفته است و در مراسم شهدا میآیند و میروند و مسأله حجاب و عفاف را که یکی از دغدغههای مهم شهدا بود به فراموشی سپردهاند که امیدواریم جامعه ما به سمت نهادینه کردن حجاب و عفاف بیشتر از قبل حرکت کرده و مردان ما با غیرت و زنان ما با حیا و با حجاب شوند.
* لحظهی از ارزشهای اسلام جا نمیشویم
حجتالاسلام محمدباقر محمدیلائینی امام جمعه نکا نیز با اشاره به عظمت کار شهدای مدافع حرم در دفاع از حرم اهل بیت(ع) به خبرنگار فارس گفت: ملت ما در طول این مدت از ابتدای سال تاکنون و در مراسمهای مختلف پنج شهید مدافع حرم شهرستان نکا و در جای جای استان مازندران نشان دادند که پای ارزشهای انقلاب و اسلام ایستادهاند و لحظهای از این ارزشها جدا نمیشوند.
توسل و تمسک به قرآن و اهل بیت(ع) راه نجات بشریت بوده و همه سفارش شهدای ما نیز حرکت در مسیر ولایت فقیه و اهل بیت(ع) بوده است؛ لذا باید بدانیم تا زمانی که وارد حریم ولایت نشویم؛ نمیتوانیم مدافع حرم برای اهل بیت باشیم.
* صحبت مقتدرانه شهید
اسماعیل عشریه، برادر شهید عشریه، با اشاره به اخلاص، ایمان، ایستادگی، ولایتمداری و آگاهی در مسائل مختلف شهید، گفت: آقا ابراهیم دارای توانمندیهای مختلفی بود که قدرت و آگاهی پشت آن بود، در صحبتهایش مقتدرانه صحبت میکرد و این مسأله یکی از نکاتی بود که در کنار نقاط برجسته دیگر زندگیاش، از او فردی خاص ساخته بود که موجب شد خاص عمل کرده و به مهمترین آرزویش که شهادت بود؛ برسد.
به گزارش فارس، شهرستان نکا به عنوان شهری با پنج شهید مدافع حرم مزین شده است؛ شهید عبدالرحیم فیروزآبادی و محمدتقی سالخورده، که با پرواز در آسمان بیانتهای عشق به اهل بیت(ع) پرواز کردن را یادمان دادند؛ حسین مشتاقی نیز با گذشتن از دوقلوهای شیرینزبانش دلبریدن از دلبستگیها را یادمان داد؛ و اما دو شهید جاویدالاثر مدافع حرم از این دیار سعید کمالیکفراتی و ابراهیم عشریه ستارگانی هستند که وطن چشم به راه آمدنش است.
* راه شهدای مدافع حرم امتداد راه شهدای دفاع مقدس
راه شهدای مدافع حرم، خط سرخی در امتداد راه شهدای دفاع مقدس است که پایانی برای آن متصور نیست و این روزها در تمام کشور فرزندان این آب و خاک برای دفاع از بیبی زینب و رقیه(س) از جان، مال، خانواده و فرزندان گذشتند تا ما در آرامش زندگی کنیم و مهمترین وظیفه ما ولایتمداری و عمل به وصایای شهدا است.
شهدای مدافع حرم در ادامه راه شهدای دفاع مقدس با گذشتن از مال و داشتههای دنیوی، سبکبال و آسوده خیال به دیار ابدی پرواز کردند تا خود را به اهل بیت(ع) و شهدای دفاع مقدس برسانند؛ تا ما زینبی و اهل بیتی زندگی کنیم اما رفتنشان سخت است و کوچ عظیمشان سخت در باورمان میگنجد.
منبع : گزارش از مریم نظری
ارسال نظر