به بهانه شهادت جانباز «رجب محمدزاده»؛

در ازای ۲۸ سال ایستادگی، قول دادند که خیابانی به نامش بزنند، لابد در پس کوچه‌هایی که هیچوقت اتومبیل هیچ مسئولی گذرش به آنجا نیفتد. اصلاً شاید در وسط شهر، این خیابان را به نام عمو رجب بزنند، بی‌عکس، بی‌یاد.

ماجرای مردی که آرزویش دیدار آقا بود / تنهای تنهای تنها!

به گزارش گلستان24، عمو رجب یک رزمنده ساده بود که مردم از او فرار می‌کردند. گاهی که در خیابان چهره او را می‌دیدند، جیغ می‌کشیدند. داد و فریاد راه می‌انداختند و می‌گفتند فلانی جذام دارد. مسئولان امر هم راهکار داده بودند که فلانی را نگذارید از خانه بیرون بیاید که دردسر درست نکند. برای خودش زحمت می‌شود. نمی‌خواستند مردم او را ببینند چون گاهی کسی ممکن بود جیغ بکشد. راه حل را پاک کردن صورت مسئله می‌دانستند. می‌خواستند عمو رجب را پاک کنند که خیال همه راحت شود. اصلاً چه معنا دارد که جانباز با این وضعیت بین مردم ظاهر شود؟

 

 

شاید 28 سال را وقتی در دو عدد کوتاه خلاصه می‌کنیم، خیلی به چشم نیاید. انگار یک چشم بر هم زدن است. برای کسی مهم نیست که در این همه سال بوی غذا به مشامت نرسد. برای هیچکس مهم نیست که 28 سال نتوانی درست و حسابی حرف بزنی. نتوانی غذا بخوری. حتی یک لقمه را نتوانی در دهانت بگذاری. رجب محمدزاده از هیچکس چیزی نخواست ولی مسئولان عزمشان را جزم کرده بودند که سانسورش کنند. صورتش شاید حال آنها را بد می‌کرد. شاید نمی‌توانستند در کنار او بنشینند و با اشتها غذا بخورند. یک صورت خمپاره خورده، روی اعصابشان بود. آنها دوست داشتند راحت باشند. خیلی راحت!

آرزوی مرد، دیدار آقا بود. وقتی رفت، خیالش راحت شد. انگار همین یک چیز را کم داشت که کوله بارش سبک شود. در ازای 28 سال ایستادگی، قول دادند که خیابانی به نامش بزنند، احتمالاً در پس کوچه‌هایی که هیچوقت هیچ اتومبیل مسئولی گذرش به آنجا نیفتد. اصلاً شاید در وسط شهر، این خیابان را به نام عمو رجب بزنند. بدون عکس، بدون یاد. بعد از مدتی تاکسیران‌ها داد بزنند «سر محمدزاده هزار تومن!» بعد هم مسئولی که از آنجا رد می‌شود، بی‌اعتنا شیشه ماشینش را بالا بکشد تا حتی همین حراجیِ سرِ هزارتومانی هم به گوشش نخورد!

 

 

حالا مد شده که همه شهادت عمو رجب را تسلیت بگویند. هشتگِ عمو رجب داغِ داغ است. حتی ممکن است چندتا عکس و پوستر خیلی شیک هم از چهره‌اش طراحی کنند و چندنفری هم آن را بگذارند روی پروفایل‌هایشان. آن مدیران خاص هم با کت و شلوارهای خریداری شده از حقوق‌های ذخیره شده‌ی خود، به مجلس ترحیم بیایند و در حاشیه مراسم، خبرنگاران را از افزایش حقوق جانبازان و خدمات بهداشتی به خانواده‌های شهدا مطلع کنند. بعد هم سوار ماشین‌هایشان شوند و برای فیش حقوقی این ماه خود جلسه برگزار کنند تا ببینند سر برج چقدر باید حق حضور در مجلس ترحیم بگیرند.

مشکل عمو رجب این بود که اهل زد و بند نبود. اهل شوی تبلیغاتی نبود. اهل جار و جنجال نبود. مشکل عمورجب این بود که حق خودش را از بیت المال گرفته بود. زمان جنگ، حق عمورجب را توی صورتش زدند و حالا روی فیش حقوقی می‌زنند. آن وقت‌ها عمو رجب‌ها فکر می‌کردند که خمپاره حق است. جهاد حق است. موشک کاتیوشا حق است. خون دادن، حق است. درست هم فکر می‌کردند. مدیون نشدند. حالا داستان متفاوت شده است. عمو رجب هم ناراحت می‌شد از اینکه دیگران با دیدنش می‌گفتند جذامی است اما هیچوقت پشت تریبون مجلس نرفت که چرا کسی به من می‌گوید جذامی. عمو رجب است دیگر.

 

 

حالا عمو رجب آسمانی شده و کسانی زیر تابوتش را گرفتند که نظرشان این بود که باید در خانه حبس شود. می‌خواستند عمو رجب را به جرم دفاع از جمهوری اسلامی حبس خانگی کنند. مخالفان نظام را می‌خواهند از حبس دربیاورند و عمو رجب ها را حبس کنند. می‌خواستند آزادی‌اش را محدود کنند به جرم خمپاره خوردن. نباید برای عمو رجب دل بسوزانیم. او انتخاب خودش را کرده بود و دستمزدش را هم از کسی دیگر می‌گیرد. عمو رجب آینه‌ی 28 سال فاصله‌ی ما از انقلاب بود. فردا جلوی ما را می‌گیرند به خاطر این تقصیری که داشتیم؛ گیریم که مواخذه هم نشویم، اصلاً تنبیهی هم در کار نباشد، جواب این حرف را چطور بدهیم که بی معرفت‌ها یادتان باشد عمو رجب را فراموش کردید. یکبار هم نشد سراغ او را بگیرید و بگویید بیا تا حرم امام رضا (ع) همراهت باشیم.

عمو رجب مرد بدی نبود. فقط نمی‌خواست هزینه جراحی‌اش به دوش انقلاب بیفتد. نمی‌خواست دردسر برای مدیران درست کند. نمی‌خواست وقتی به زیارت می‌رود، کسی از ترس دیدن صورت او، جیغ بکشد. عمو رجب می‌خواست بعد از این همه سال برای یکبار هم که شده بتواند لقمه‌ای غذا بخورد. سالاد شیرازی خیلی دوست داشت. حالا در دنیایی دیگر حتماً صورت زیبایی دارد. از آن صورت‌هایی که همه محو تماشایش می‌شوند. آنجا همه آرزو می‌کنند کاش هم‌نشین عمو رجب باشند. هرچه بخواهد برایش می‌آورند. کلی هم سالاد شیرازی در بهترین ظرف‌ها برایش آماده کرده‌اند. نوش جان.

منبع: خبرگزاری دانشجو

ارسال نظر

آخرین اخبار