چشمروشنی «وودی آلن» به آقای مرادخانی؛
نمایش روابط هوسآلود زن و مرد متأهل/ اجرای تئاترهای زننده بدون نظارت مسئولان فرهنگی +تصاویر
باورتان میشود بیخ گوشمان در یک سالن نمایش حرفهای و با سه بازیگر شناختهشده، نمایشی روی صحنه رفته است که در آن تمایلات هوسآلود جنسی، همبستری زن متاهل با مردی دیگر و ... بیان میشود؟
به گزارش گلستان24، روزگار دوری بود که تئاترهای لاله زار، گزینه های پیشنهادی مختلفی از ابتذال را پیش روی مخاطب قرار می داد اما وقوع انقلاب اسلامی و روی کار آمدن نگره معنویت در هنر شکلی دیگر سو به این حوزه داد تا دیگر بساط نمایش های بی بنیه اخلاقی از این سرزمین رخت بربندد. اما انگار چند سالی است که به شکلی خزنده، رویه اجرایی نامناسبی به لحاظ اخلاقی در نمایش ها شکل گرفته که حتی دست آن فضای مسموم پیش از انقلاب را از پشت بسته است. نمایش هایی با بن مایه اروتیسم که به شکلی گستاخانه درصدد اشاعه تفکری مفسدانه بر صحنه تماشا هستند. آثاری که می توان به شکلی واضح، نمونه های بسیاری از نشانه های جنسیت خواهانه نویسنده و کارگردان اثر را عیان کرد که اشارات بی پرده ای از فضای فکری مورد علاقه نزد مجری گمگشته نمایش را برملا می سازد. جایی که تفکری غربی به شکلی بی حیا می خواهد در دل صحنه نمایش، شکلی کاملا متفاوت از حیای ایرانی را برای مخاطب شکل بخشد و در این راه نمایش «دوباره اون آهنگو بزن سام» با ترکیب آلن و همفری بوگارت و پژمان جمشیدی و امیرمهدی ژوله و بهاره رهنما معجونی ساخته که چه در ساختار اثر و چه در محتوای سخیفی که ارائه می دهد، نشانه های انحطاط فکری مخاطب را نشانه گرفته است!
***هذیان گویی های یک روان پریش با همراهی نگاهی اروتیک
نمایشنامه «دوباره اون آهنگو بزن سام» با اشاره به جمله معروف همفری بوگارت در فیلم «کازابلانکا» شکل گرفته که در آن به پیانیست رنگین پوستی اشاره به نواختنی دوباره می شود و نمایش «دوباره اون آهنگو بزن سام» بساط دوباره ای از ترویج اباحه گری در صفحه فرهنگ بوده که ریشه در فقدان نظارت از سوی مسئولان امر دارد و نتیجه به آن جا رسیده که فضایی مسموم از بروز شهوات توسط کاراکترهای نمایش «دوباره اون آهنگو بزن سام» به دفعات در نمایش اجرا شده توسط داود بنی اردلان به کار می رود. داستانی درباره آلن فلیکس، جوان نویسنده و رویابینی که حالتی جنون زده دارد و به تازگی همسرش؛ «نانسی» او را ترک کرده است. آلن در توهمات خود و سیر خاطره یابی که با شخصیت همفری بوگارت دارد، به مرور خاطرات و دلمشغولی های خود می پردازد؛ دلبستگی هایی از نوع تمایلات جنسی و همراهی با انواع دختران و زنان که در گفتار و رفتار شخصیت به شکلی گستاخانه بروز می یابد.
در این بین شاهد ورود «دیک»؛ دوست «آلن» و همسرش «لیندا» به منزل «آلن» هستیم که در پی آن ماجرای بی شرمانه ای از تمایلات عشقی و هوس آلود «آلن» به همسر دوستش و تمایل خواهی «لیندا» از ارتباط و همبستری با جنس مخالف در طول نمایش عیان می شود. برای نمونه هنگامی که «لیندا» دچار حالتی از روان پریشی می شود و در غیاب همسرش به گفت و گوی عشقی با «آلن» می پردازد به شکلی بی حیا به بیان ویژگی های ارتباط با «آلن» می پردازد و به طور متقابل «آلن» از تمایلاتش برای عشق ورزی به «لیندا» می گوید. در واقع نویسنده و طراح به شکلی زیرپوستی درصدد اشاعه روابطی ممنوعه از طریق گفت و گوهای «آلن» و «لیندا» است و در این میان «بوگارت» نقش اهریمن را در ایجاد وسوسه برای «آلن» بازی می کند. بستری شکل یافته از عملیات تهاجم فرهنگی که در رویکردی سخیف با بن مایه های جنسی به سمت تماشاگر پرتاب می شود و انواع روابط بی بند و بار و اروتیک از دل همین مناسبات غربی خود را نمایان می سازد. متاسفانه طراح و کارگردان این اثر، درک لازم را ندارد که دریابد جای انعکاس چنین نمایشنامه مبتذلی فرسنگ ها با فرهنگ و منش و دیدگاه یک ایرانی اصیل فاصله دارد و منهتن را راهی دراز با تهران ما است و سالن «حافظ» همان تالار برادوِی نیست! از این رو تمایل جنسی کاراکتر آلن به همسر دوستش؛ لیندا و نمایش انواع گفته ها و ارتباط جنسی کاراکترهای نمایشنامه که از اساس با قاب تفکری مردمان این سرزمین مشکل دارد، نمایانگر نفوذ اندیشه ای غارتگر در هنر این دیار است.
از سویی به شکلی قاطع می توان عنوان کرد که اصولا عمده نمایشنامه های نوشته شده توسط وودی آلن با توجه به عریانی روابط موجود در آن ها قابل اجرا در کشورمان نیست. با این وجود داود بنی اردلان با شیفتگی نسبت به آثار این نویسنده و کارگردان برای دومین بار و پس از نمایش «این آب آشامیدنی نیست» به سراغ نمایشنامه ای از آثار ترجمه شده وودی آلن در ایران رفته است. نمایشنامه ای که به وضوح از خطوط قرمز اخلاقی عبور کرده و بی محابا به دل روابطی بی بند و بار ورود می یابد.
از انواع دیالوگ های گستاخانه تا انواع نمایش های هرزه نگارانه!
نمایشنامه «دوباره اون آهنگو بزن سام» چنان وقیحانه نسبت به ارتباط میان جنس های مخالف برخورد می کند که با وجود تغییر لحن و جنس دیالوگ های نمایشنامه توسط طراح نمایش در اجرا باز هم می توان رگه های ابتذال را در آن جست و کارگردان این نمایش با انتخاب چنین نمایشنامه ای به وضوح نشان می دهد که در راستای فضایی هرزه نما خواسته بازارگرمی کند! در این بین انواع دیالوگهای هتاکانه و رفتارهای هرزهنگارانه در منظر مخاطبان، منعکس کننده نهایت بستری بی بند و بار در فضای تئاتری کشورمان است. مسیری بیراهه که در یادداشت هایی متوالی و با ذکر نمونه هایی از اجراهای رخ داده بدان خواهیم پرداخت و مسئولان فرهنگی و متولیان دولتی را بابت عدم نظارت بر اجرای چنین نمایش هایی مورد مواخذه قرار خواهیم داد. متولیانی که به شکلی خواب زده نسبت به وجود فضاهای نامناسب موجود در حوزه های مختلف هنری برخورد کرده و به سبب ژست مزورانه ای که برای طیف خاص و محدودی از هنرمندان جهت کسب آرای انتخاباتی گرفته اند، نمی خواهند در مسیر مسئولیت نظارتی خود گامی بردارند.
نمایش «دوباره اون آهنگو بزن سام» دیالوگ های زننده ای دارد چنان که بازگویی آن ها همراه با شرم خواهد بود، اما چگونه است که چنین فضای مسمومی در غفلت مسئولان امر به راحتی امکان عرضه بر صحنه نمایش می یابند؟ آن جا که کاراکتر «لیندا» در کنار همسرش؛ «دیک» به رد و بدل کردن جملات عاشقانه با مردی دیگر چون «آلن» می پردازد و از علاقه اش به ایجاد رابطه سخن می گوید! فضایی به شدت بی پرده که در رابطه «لیندا» با «آلن» شکل می گیرد و خیال وقیحانه ای که از طرف «بوگارت» منعکس می گردد و در نهایت خاطره بازی از بیان انواع عشقبازی کاراکترها در حریم قابل ارزش صحنه نمایش به شکلی زننده بازگو می شود. نمایش «دوباره اون آهنگو بزن سام» نه یک اثر طنازانه بلکه مرثیه ای است از غبار نشسته در هنری که ریشه در آئینی مقدس دارد.
اشاعه منکرات از طریق نمایش هایی متعلق به فرهنگی بیگانه
هنگامی که تمایل به اجرای نمایشنامه هایی برگرفته از فرهنگی غربی نزد افرادی با این دیدگاه در بدنه تئاتر و در معاونت هنری و نزدیک به مرادخانی وجود داشته باشد، نتیجه همین می شود که آثاری به صحنه می رود که فرسنگ ها با نگاه و نگرش خانواده های ایرانی تفاوت دارد و از این رو شاهد انواع جملات بی شرمانه از سوی کاراکترهایی می شویم که به دنبال بساط هرزگی در صحنه نمایش هستند؛ روابطی اروتیک از طریق تمایل افراد به جنس های مخالف که در نهایت مناظری به شدت غیراخلاقی را شکل می دهد. تفکری که به بهانه تئاتر می خواهد به ترویج سبک زندگی غربی در جامعه بپردازد و با توجه به ابعاد گسترده ای که نگاه بصری در جامعه خواهد داشت، این موج نابسامان نقشی مخرب در فضای فکری مردمان جامعه ایجاد خواهد کرد. باوجود حضور مدیران متعهدی ازجمله مهدی شفیعی و پیمان شریعتی در راس مدیریت نمایش و باتوجه به اینکه مدیرانی از این جمله، در شرایط معمول اجازه نمایش این تئاترها را نخواهند داد، به نظر میرسد یا نظارت در بعضی بخشها دچار مشکل است و یا تئاتر دوپاره شده است و بخشی از نمایشهای سالم در مسیر عادی و قانونی در حال نمایشند و بخشی دیگر را افرادی با سلایق نزدیک به سلیقه مرادخانی در مسیری دیگر هدایت و ساماندهی میکنند. مسیری که انشاالله بهزودی در موردش بیشتر خواهیم گفت.
ارسال نظر