مجموعه پوستر شهید مدافع حرم مصطفی رشیدپور
پوستر شهید مدافع حرم مصطفی رشیدپور
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ابا عبدالله
***
خدارو شهر می کنم که در مسجدی هستم (مسجد حجازی اهواز) که بعد از تقدیم ۱۳۰شهید و ده ها جانباز به انقلاب و نظام اسلامی ، اکنون اولین شهید مدافع حرم رو هم به محضر حضرت بقیه الله پیشکش کردیم . سردار شهید حاج مصطفی رشید پور….
حاج مصطفی رشید پور از آغاز جنگ تحمیلی و از درسن ۱۶ سالگی(سال ۱۳۶۲) به جبهه ها عزیمت، و در بیشتر عملیات ها و مناطق جنگی شرکت فعال داشتند . حاج مصطفی رشید پور در عملیات هائی همانند خیبر ، بدر ، والفجر۸ ، کربلای۴ و ۵ ، نصر۴ و ۸ ، والفجر۱۰ و … حضور داشتند. و در دو مرحله مجروح و به درجه جانبازی نایل شدند . مصطفی رشید پور رزمنده قدیمی گردان های امیرالمومنین ، جعفرطیار ،کربلا و … که همزمان با عملیات آزاد سازی شهر نبل و الزهرا در سوریه حضور داشت و در منطقه ریف دمشق(غوطه شرقی) مجروح شد صبح امروز یکشنبه به خیل شهدا پیوست .
***
با تشکر از سایتهای :
***
دریافت سایز اصلی : DOWNLOAD
***
دریافت سایز اصلی : DOWNLOAD
***
***
***
***
***
***
***
***
***
***
پی نوشت ۱ :
معذرت خواهی می کنم که علی رغم جستجوی بسیار زیاد ، واقعا هیچ تصویر با کیفیت تر و مناسبتری از این شهدا پیدا نکردم که کار کنم .
پی نوشت ۲ :
دعامون بفرمایید .
***
تایپ نوشته ای از شهید مصطفی رشیدپور چند روز قبل از جریان مجروحیتش که منجر به شهادت شد.
توی خواب دیدم که از توی ضریح بی بی زینب (س) ، دو تا دست که چهار تا کارت مثل کارت عروسی سبزرنگ ،توی دستها بود، اومد بیرون(دست مرد بود) کارتها رو به من تعارف کرد ،،،من یکی یکی کارتها رو برداشتم و می گفتم :این واسه فلانی ،و اسم یکی از دوستانی که همراهم توی منطقه کار میکردم رو می آوردم و با برداشتن آخرین کارت، گفتم اینهم واسه خودم!!!که همان موقع همان دو دست ، هر چهار کارت رو از من گرفت و با دادن یکی از کارتها ، گفت :نه ،این یک کارت ، فقط مال خودت ،،،
و صدای اذان و [ صدای ] دوستم ، همرزمانِ منو از خواب بیدار کرد ،،،
با اعتراض ملایم بهش گفتم چرا منو بیدار کردی و او هم با شوخی و تعجب گفت که ، خدایا خودت دیدی دیشب بهم گفت منو بیدار کن ،،،
ومن گفتم ابو احمد ،خواب عجیبی می دیدم ، اصرارش را برای تعریف خواب بی پاسخ گذاشتم و،،،
همون صبح برای آخرین شناسایی،که ما بهش تثبیت اطلاعات میگیم رفتم توی منطقه ،،،
***
پیام ارسالی شهید مصطفی رشیدپور چند روز قبل از شهادتش
بقول شهریار،،،، طفل بودم، دزدکی، پیرو حقیرم ساختند،،،!!!
بودن با شهدا را قدر نشناختم ،فرصت جنگ و دفاع مقدس را نیز،،، و حالا مانده ام معطل ،با تنی که فرصت جهاد از او گرفته شده و دستها وپاهایی که فرمان نمیبرند مرا،،،
میخواهم نترس، با سری بالا ،مثل نوجوانی ام ،ازهرمعبری عبور کنم اما درد هایم ، با من به سخن می نشینند،،،
میگویند ،یا بکش یا بکش…
وما هرگز ، بعد از زندگی با شهدا ، بی درد نبوده ایم که دردها را بکشیم،،، پس می کشیم دردهایی را که چون داغ ، تن رنجورمان را بسوزاند تا روزی که ، خاکستری بر جای بماند ،،،
وبوی عطر شهدا مستمان کند،،، دوباره،،،
شاید ، عاشقمان شود و عاشقش شویم!
***
از آخرین دلنوشته های شهید :
خدایا اگر از من راضی نشده ای ، مرگ مرا نرسان ، ببخش که بنده گنه کارت غیر از رحمتت امیدی ندارد، و تو خود میدانی که هرگز از رحمتت نا امید نشده ام و نخواهم شد و به همه گفته ام که چقدر خدای مهربانی دارم. میدانی که چقدر همسرم ، پسرم و دخترم را دوست دارم ،اما تو متکفل امور آنهایی و من میدانم وسیله ای بیش نبوده ام. عزیزانم را به تو میسپارم. اکنون از هر وقت دیگری خوشحال ترم … خدایا شکر…
***
دلنوشته های شهید :
هنوز هم صبح ها از خواب بیدار میشوم ،مثل همیشه – هنوز هم به عصاهایم عادت نکردم ، گاهی خیلی خیلی خسته
می شوم از عصاهایم و پاهایم و حتی از جانم ،،،
هنوز هم عادت نکرده ام به جا موندن از کسانی که دوستشان دارم – نمیدانم از اول جنگ ، شهدا را نمیشناختم ، وضع زندگی ام چه میشد ،،، میدانم تسلیم بودن سخت است .
خدایا با همه وجودم میدانم که سرچشمه عشق تویی …
این تویی که این همه محبت را در دل من جا دادی اما بارها فکر کردم ، مخصوصا وقتی سوره واقعه را میخواندم ، که بیش از آن که دلم به شوق بهشت بتپد ، به عشق رضایت تو می تپد.در طول زندگی ام ، نبودم آن طوری که باید باشــم اما سعـی خود را کرده ام و فقط رحمت توست که نجاتم میدهد.
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیــوانه کنــی هر دوجهـانش بخشـی دیـوانه تو هر دو جهــان را چه کند
***
منبع: عمارها
ارسال نظر